eitaa logo
بر بال فرشته ها
8 دنبال‌کننده
9 عکس
0 ویدیو
0 فایل
شعر کودک و نوجوان ارتباط با ادمین @Mim770
مشاهده در ایتا
دانلود
نمانید در این اتاق کوچک بچسبید به پای یک قاصدک بگویید برو به سمت بالا شما هم پرنده اید حالا ببینید تمام آسمان را از آنجا مردم این جهان را بگردید شمال را تا جنوب می رسید به آرزوهای خوب https://eitaa.com/mim7700
برای کودکان مظلوم فلسطینی باز هم مهر ماه خنده های بچه ها قاه قاه میز و نیمکت در کنار هم ردیف دفتر و کتابهای توی کیف ناگهان ولی جنگ سر رسید قصه تمام بچه ها به سر رسید بمب...... مدرسه...... کیف پاره ها..... بچه ها آسمانی از ستاره ها https://eitaa.com/mim7700
بارید باران آهسته ، نم نم یک ذره برداشت پیراهنم ، نم وقتی دویدم یخ شد حسابی پیراهن من شد کولر آبی https://eitaa.com/mim7700
نه دیگر صدایی نه توپی نه پایی نه دروازه ای نه غوغایی از بازی تازه ای نه در کوچه ها خنده کودکی عجب قبر های هم اندازه کوچکی همان بمب هایی که از آسمان چکه کرد سر کوچک بچه ها را چهل تکه کرد https://eitaa.com/mim7700
در شهر من جنگ است در شهر تو شادی هر جا بخواهی می روی ، آزادِ آزادی اینجا تمام آسمان دود است آنجا تمام آسمان آبی آیا تو هم شب با صدای بمب می خوابی؟ اینجا کلاس و درس تعطیل است آنجا پر است از خنده و بازی زنگ هنر ، با کاغذ رنگی چه می سازی؟ اینجا نمی پرسد کسی دیگر ، چه حل کردی؟ اصلا تو آنجا هم کلاسیِ شهیدت را بغل کردی؟ هر شب برای خواهرم ، من قصه می گفتم خیلی برای او دلم تنگ است..... در شهر من جنگ است https://eitaa.com/mim7700
مانند طوفان می آمد با مشک آبی به دندان دستانش افتاده بودند در انتهای خیابان ما بچه ها تشنه بودیم گفتیم می آید الان سربازها صف کشیدند با تانک های فراوان دستور شلیک آمد او ماند و یک جسم بی جان از مشک او اشک می ریخت از چشم آن مرد،باران از کربلا تا فلسطین از خیمه ها تا خیابان https://eitaa.com/mim7700
577642241_148574960.m4a
1.15M
از کربلا تا فلسطین با صدای شاعر گرامی: سرکار خانم سعیده اصلاحی
برای بادبادک هایی که دیگر کسی آنها را در باد ، رها نخواهد کرد. عصر هر روز بادبادک را دست های پسر هوا می کرد بعد هم خنده های هر دویشان کوچه ها را پر از صدا می کرد جنگ اما رسید و داد به شهر بمب هایی که بسته بود به خود چند روزی گذشت و از پسرک دیگر اصلا خبر نشد که نشد بادبادک دلش به شور افتاد با خودش گفت: پس کجا مانده بادبادک خبر نداشت پسر زیر آوار خانه جا مانده https://eitaa.com/mim7700
شاطر نانوایی ما ، اخم هایش درهم است نان او خوشمزه اما مشتری هایش کم است بوی نان تازه از نانوایی اش سر می رود اسم و رسمش ده محله آن طرف تر می رود این همه خوبی که دارد را چرا نشمرده است؟ او که نان دارد ، چرا لبخند خود را خورده است؟ کاش روی صورت او خنده هم جان می گرفت زندگی را مثل آبِ خوردن آسان می گرفت کاش اخلاقش کمی هم مثل نانش نرم بود تا تنور صحبتش با مشتری ها گرم بود https://eitaa.com/mim7700