eitaa logo
♔ مینوسرشت ♔
87 دنبال‌کننده
860 عکس
404 ویدیو
8 فایل
༻سرشتی شبیه بهشت༺ تولیدات این کانال تولیدات شخصی است و کپی برداری از آنها جایز است😍 لطفا ناشر این تولیدات باشید🙏🏻🌹 ارتباط با ما @fadaeemam12 آیدی کانال @mino_seresht
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ 🎥 شوخی شهید مدافع حرم، رضا سنجرانی در شرایط سخت میدان نبرد...😀😀😀 ╭═⊰🍃🌺🌸🍃⊱━╮ 🆔️@ayandeh_sazan_1 ╰═⊰🍃🌺🌸🍃⊱━╯ ‌
🌷خاطره کوتاه از شهید حبیب نیا رمی 🌺در جبهه ها هم همین طور و وقتی از جبهه بر می گشت می رفت به دشت و کشاورزی انگار رزمنده نبود. وقتی کارهای فرهنگی می کرد تعجب می کردیم معمولاً یک انسان نمی تواند همه ویژگی های خوب را دارا باشد. مثلاً بعضی افراد کارهای نظامی را می گرفتند و از کارهای فرهنگی می ماندند ولی ایشان در همه جنبه ها عجیب بودند و در همه ی زمینه ها موفق عمل می کردند در میدان رزم سرآمد بودند در قرآن و مداحی و در مسائل اخلاقی سرآمد بودند و بسیار احساس مسئولیت می کردند . 🌹 شهید نورالله حبیب نیا: به شما توصیه می کنم فرمانبردار محض ولایت فقیه باشید و از روحانیت متعهد پیروی کنید. با کسانی که با این انقلاب به مخالفت بر می خیزند مبارزه کنید چرا که آنان مخالف دین هستند و تا جایی که در توان دارید برای حفظ این انقلاب کوشا باشید. دفاع از مملکت و ناموس خود را مثل نماز و روزه واجب بدانید.وحدت خود را حفظ کنید که دشمن از وحدت شما واهمه دارد. از سمت راست: 1- آقای حسین شکری حیدری 2-شهید نورالله حبیب نیا رزمندگان واحد اطلاعات و عملیات لشکر 25 کربلا ╭═⊰🍃🌺🌸🍃⊱━╮ 🆔️@ayandeh_sazan_1 ╰═⊰🍃🌺🌸🍃⊱━╯ ‌
📕دفترچه گناهان یک شهید ۱۶ ساله ✍️در تفحص شهدا، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد ❌گناهان یک هفته او اینها بود؛ شنبه: بدون وضو خوابیدم. یکشنبه: خنده بلند در جمع دوشنبه: وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم. سه شنبه: نماز شب را سریع خواندم. چهارشنبه: فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت. پنجشنبه: ذکر روز را فراموش کردم. جمعه: تکمیل نکردن ۱۰۰۰صلوات و بسنده به ۷۰۰ صلوات. 📝راوی که یکی از بچه‌های تفحص شهدا بوده می‌نویسد: ⁉️ دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم... ⁉️ما چی⁉️ ❓کجای کاریم حرفامون شده رساله توجیه المسائل‼️ 1️⃣غيبت… تو روشم ميگم🗣 2️⃣تهمت… همه ميگن🔕 3️⃣دروغ… مصلحتی📛 4️⃣رشوه... شيرينی🍭 5️⃣ماهواره... شبکه های علمی📡 6️⃣مال حرام ... پيش سه هزار ميليارد هیچه💵 7️⃣ربا...💸 همه ميخورن ديگه🚫 8️⃣نگاه به نامحرم...🙈 يه نظر حلاله👀 9️⃣موسيقی حرام...🎼 آرامش بخش🔇 🔟مجلس حرام...💃 يه شب که هزار شب نميشه❌ 1️⃣1️⃣بخل... اگه خدا ميخواست بهش ميداد 💰 🌷شهدا واقعا شرمنده‌ایم که بجای بودن فقط شرمنده‌ایم ╭═⊰🍃🌺🌸🍃⊱━╮ 🆔️@ayandeh_sazan_1 ╰═⊰🍃🌺🌸🍃⊱━╯ ‌
💯 فرازی از وصیت نامه؛ شهید هادی قربانی مقدم🥀 ╭═⊰🍃🌺🌸🍃⊱━╮ 🆔️@ayandeh_sazan_1 ╰═⊰🍃🌺🌸🍃⊱━╯ ‌
خاطره ماه رمضان شروع شده بود عراقی ها به اُسرا خیلی سخت می گرفتند. نماز خوندن و روزه گرفتن جرم محسوب میشد بارها بعثی های عراقی  می ریختند و نمازمون رو خراب می کردند. برا اینکه روزه بگیریم نقشه های زیادی می کشیدیم.بچه ها غذای ظهر رو توی نایلون می ریختند و زیر پیرهنشون پنهان می کردند این میشد غذای افطار. وای به حال اونکه لُو می رفت حسابی شکنجه اش می کردند. بعضی ها هم ته مونده ی غذای شب برا سحری نگه می داشتند.ماه رمضان با تمام سختی هاش خیلی باصفا بود. ╭═⊰🍃🌺🌸🍃⊱━╮ 🆔️@ayandeh_sazan_1 ╰═⊰🍃🌺🌸🍃⊱━╯ ‌
🌴🌷💐🥀💐🌷🌴 این روزها عجیب نیازمند شده ایم! نگاه از قاب که خدا را می کند ... 🌷 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🌷 ╭═⊰🍃🌺🌸🍃⊱━╮ 🆔️@ayandeh_sazan_1 ╰═⊰🍃🌺🌸🍃⊱━╯ ‌
╭═⊰🍃🌺🌸🍃⊱━╮ 🆔️@ayandeh_sazan_1 ╰═⊰🍃🌺🌸🍃⊱━╯ ‌
دراز کشیدن همانا و شروع دردها هم همانا... انگار این چند روز نخوردن قرص کلسیم کارش را کرده بود.😅 بلند میشوم و به پهلوی چپم میخوابم... دلم لک زده برای قبل از بارداری که به هزار نوع مختلف میخوابیدمو خبری از درد نبود😁 اما خب، میارزد. میارزد به یک لحظه نگاهش...😍 از تصور چشم های نمکیش خنده ام میگرد و دست روی شکمم میکشم. درد دنده هایم کم کم امانم را میبرد، تصمیم میگیرم به چیز های خوب فکر کنم. فرض میکنم: اینجا سرِ مبارک عالیجناب نی نی هست اینطرفم پاهای قشنگش اگه گاهی استخونام درد میکنه برای اینه که استخون بندیاش قوی تر بشه...😊 بعد ادامه میدم: یادت نره، یه سرباز امام زمان داری پرورش میدی، یه سرباز مثلِ کمی فکر میکنم یه سرباز مثل آرمان و روح لله یکدفعه لبخندم به لبم میماسد. انگار یک تشت آب سرد ریختند روی سرم. آرمان روح لله مادر آرمان و روح الله هم برای بچه هایشان آرزو داشتند😭 حتما آنها هم برای قد کشیدنشان سختی کشیده بودند، برای بزرگ کردنشان، برای سرباز کردنشان،برای ولایی بودنشان. میلرزم. تمام تنم مور مور میشود، جمع میشوم لای پتو. یعنی وقتی باردار بودند، وقتی خیال پردازی میکردند برای آینده شان، فکرش را هم میکردند که یک روز یک مشت کفتار پسرشان را اربا اربا کند، روی آسفالت بکشد، قمه و سنگ به سر و صورتشان بزند؟ اشک هایم روان میشوند، قلبم دارد میترکد از این همه مظلومیتشان. یکدفعه یاد یک جمله میافتم: آرمان عزیزمان حضرت آقا گفته بود آرمانِ عزیزمان، حتما به او گفته اند که حاضر نشده به آرمان هایش پشت کند، خوش به حال مادر چنین پسری. لبخند روی لبم میآید، هرچند کمرنگ هرچند تلخ. آرمانِ عزیز روح للهِ عزیز بازهم دستم سر میخورد روی شکمم، دست میکشم روی سر فرضیش و میگویم: استخوان هایم اگر خورد هم شود فدای سرت که قرار است فدایِ سر آقا بشود دست میکشم روی تنِ فرضیش و میگویم: تنت هم فدای سر آقا، اگر یکروز تو را روی آسفالت کشیدند، به جرم علی دوستی کتکت زدند، یا همه ریختند روس سرت تا نفست را بگیرند، یک لحظه هم درنگ نکنی عشق مادر، تنت هم نذر آقاست، مثل آرمان و روح الله🌱 دلنوشت یک مادر دهه هشتادی ╭═⊰🍃🌺🌸🍃⊱━╮ 🆔️ @mino_seresht ╰═⊰🍃🌺🌸🍃⊱━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در بهار آزادی جای شهدا خالی🌹😍 ╭═⊰🍃🌺🌸🍃⊱━╮ 🆔️ @mino_seresht ╰═⊰🍃🌺🌸🍃⊱━╯