eitaa logo
علم الحدیث
13.1هزار دنبال‌کننده
81 عکس
245 ویدیو
75 فایل
بسم‌اللہ‌الࢪحمن‌الࢪحیم‍! در‌ڪانال‌علم‌الحدیث‌ قصد‌ داریم‌ در‌ راستاے ترویج احادیث اهل‌بیت‌''علیھم‌السلام'' مطالبـے ارائہ دهیم!🕊 کپی مطالب آزاده☺ مدیریت: @Isaund24 ࢪَحِم‌َ اللَّہ‌ عَبـْدا‌ً أَحیَا‌ أَمْࢪَنـا🌿-
مشاهده در ایتا
دانلود
خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در شام قسمت چهارم و آخر 🔰و اگر مصائب روزگار با من اين جنايت كرد (و مرا به اسيرى به اينجا كشانيد) و ناچار شدم با تو سخن گويم باز قدر تو را بسيار پست دانم و سرزنشهاى عظيم كنم تو را و نكوهش بسيار (و اين حشمت و امارتت موجب ترس و وحشت من نشود و خود را نبازم و نترسم و اين جزع و بيتابى كه در من بينى از هيبت تو نيست) پس از آنكه چشمهاى مسلمين را (در مصيبت برادر و خاندانم) گرياندى و دلهاشان را برياندى، اعوان و يارانت در اين راه دلهايى سخت داشتند، و جانهاى سركش و ابدانى مملوّ از غضب خدا و لعن رسول، كه شيطان در آن لانه كرده و تخم گذارده بود، و با تكيه بر اين گروه قدم برداشته و اقدام كردى! جاى بسى تعجّب و شگفتى است كه پرهيزگاران و اولاد انبياء و نسل اوصياء بدست طلقاى خبيث و نسل هرزگان و فاجران كشته و به شهادت مى‌رسند!!، خون ما از سر پنجه‌هاى شما مى‌ريزد و گوشتهاى ما از دهنهاى شما بيرون مى‌افتد و آن بدنهاى پاك و پاكيزه بر روى زمين افتاده را گرگان سركشى مى‌كنند و كفتاران آنان را در خاك مى‌غلطانند. اگر امروز به گمان خود غنيمت بدست آوردى و سود بردى به همين زودى زيان كنى وقتى كه نيابى مگر همان را كه دست تو از پيش فرستاد و خداوند بر بندگان ستم نكند.شكوه و شيون بخدا بريم و اعتماد بر او كنيم، پس هر كيد كه دارى بكن و هر چه كوشش خواهى بنماى و هر جهد كه دارى بكار بر، بخدا سوگند ذكر ما را از يادها محو نتوانى كرد و وحى ما را كه خداوند فرستاد نتوانى ميرانيد و بغايت ما نتوانى رسيد و ننگ اين ستم را از خويش نتوانى سترد، رأى تو سست است و شمارۀ ايّام دولت تو اندك و جمعيّت تو به پريشانى گرايد آن روز كه منادى فرياد زند:«لعنت بر ستمكاران متجاوز». و شكر و سپاس خداوندى را سزا است كه حكم و امر كرد به واسطۀ اولياى خود به سعادت و ختم احوال اصفياء ببلوغ مطالب ارادت، و نقل ايشان نموده به رحمت و رأفت و به رضوان و مغفرت، و به مشقّت تو گرفتار و مبتلا و ممتحن به جز تو خاكسار نگردانيد. و استدعاى من از خداوند اين است كه اجر و پاداش برگزيدگانشان را به كمال رسانده و ثواب و اندوخته‌اشان را جزيل فرمايد! و درخواست مى‌كنم جانشين نيكويى بر ايشان گذارده و بازگشت خوبى بر ايشان مهيّا نمايد كه رحيم و با رأفت است. يزيد ملعون از در پاسخ به آن فرمايشات گفت: فريادى است كه از زنان شايستۀ است، نوحه‌گران را مرگ ديگران سهل نمايد! سپس دستور به ردّ و بازگشت آنان داد.۱۷۴-و نقل است كه خانم فاطمه دخت گرامى امام حسين عليه السّلام فردى خوش-روى بود و نزد بانوان ديگر أهل بيت جلوس فرموده بود، در اينجا فردى شامى و سرخ-روى نزد يزيد برخاسته و گفت: اى امير مؤمنان، اين دختر را به من ببخش!-و مرادش همان حضرت بود-با اين كلام آن جناب دست بدامن عمّه‌اش حضرت زينب عليها السّلام شده و گفت: يتيم شدم كنيز هم بشوم‌؟! حضرت زينب عليها السّلام به مرد شامى گفت: دروغ بافتى و پستى كردى، بخدا كه اين كار نه از تو و نه از او (يزيد) ساخته است! يزيد به خشم آمده و گفت: اين در حيطۀ قدرت من است اگر بخواهم همان كنم. حضرت زينب فرمود: هرگز! بخدا سوگند كه خداوند اين را براى تو قرار نداده، مگر اينكه بخواهى از آئين و دين ما خارج شده و دين ديگرى اختيار كنى! يزيد گفت: تنها پدر و برادر تو بودند كه از دين خارج شدند!. حضرت زينب عليها السّلام فرمود: در پرتو دين خدا و آئين [جدّ و] پدر و برادر من بود كه تو هدايت شدى اگر واقعاً مسلمانى! يزيد ملعون گفت: دروغ بافتى اى دشمن خدا! حضرت زينب فرمود: فعلاً تو حاكم و اميرى و به ناروا دشنام مى‌دهى و با قدرت زور مى‌گويى!. با اين جواب گويا يزيد ملعون حيا كرده و ساكت شد. فرد شامى آن كلام باز گفت، يزيد جواب داد: دور شو، خدا تو را مرگ دهد و از زمين بردارد. 📚:الاحتجاج ج ۲، ص ۳۰۷ ♻️کانال: علم الحدیث @mirasehadisi
1587211689-10057-17-1.pdf
889.4K
مقاله بخوانیم تحلیل اقتباس های قرآنی خطبه حضرت زینب(سلام الله علیها) در شهر شام چکیده ماندگاری  قیام امام حسین (ع) و رسوایی دستگاه بنی امیه مرهون خطبه ها و روشنگری های حضرت زینب کبری (س) می باشد. ایشان در خطبه های شهر کوفه وشام با استناد به آیات قرآن کریم به بیان عهد شکنی مردم، مظلومیت و حقانیت امام حسین(ع) و رسوا نمودن بنی امیه پرداختند. نوشتار پیش رو با شیوه توصیفی تحلیلَی و روش کتابخانه ای به تحلیل اقتباس های قرآنی حضرت زینب (س) در خطبه  شهرشام پرداخت که  حاصل آن چنین شد: ایشان با استناد به آیات قرآن،یزید و حامیان او را به سبب انجام فجایع کربلاء؛گمراه، ستمکار ، مستحق خواری دنیا وعذاب اخروی می داند و تاکید می کند که خداوند درکمین آنهاست و این استمهال الهی به نفع آنها نیست ؛ چراکه در دنیا رسوا و در آخرت هم به عذاب الهی دچارخواهند شد. ♻️کانال: علم الحدیث @mirasehadisi
شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله بزرگترین مصیبت 🛑عنْ سُلَيْمَانَ بْنِ عَمْرٍو اَلنَّخَعِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَنْ أُصِيبَ بِمُصِيبَةٍ فَلْيَذْكُرْ مُصَابَهُ بِالنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَإِنَّهُ مِنْ أَعْظَمِ اَلْمَصَائِبِ . 🔰سليمان بن عمرو نخعى گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس گرفتار مصيبتى شد، خوب است مصيبت وفات پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را به ياد آورد كه از بزرگ‌ترين مصايب بود. 📚:الکافي ج ۳، ص ۲۲۰ ♻️کانال: علم الحدیث @mirasehadisi
پیامبر صلی الله علیه و اله شهید شدند 🔺 «قُبِضَ بِالْمَدِينَةِ مَسْمُوماً يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ لِلَيْلَتَيْنِ بَقِيَتَا مِنْ صَفَرٍ علیه الرحمه سَنَةَ عَشَرَةٍ مِنَ الْهِجْرَة»1 🔸مرحوم شیخ صدوق بیان می¬دارند:رسول خدا دو شب باقیمانده از ماه صفر در سال دهم هجری در حالی که مسموم بودتد درگذشتند. 🔺 «قبض بالمدينة مسموما يوم الإثنين لليلتين بقيتا من صفر سنة عشر من هجرته‏» 2 🔸شیخ مفید می¬گوید: او در مدینه روز دوشنبه دوشب باقیمانده از ماه صفر در سال دهم هجری در حالی که مسموم بودند درگذشت شصت و سه سال داشت. 🔺«ذَهَبَ كَثِيرٌ مِنْ أَصْحَابِنَا إِلَى أَنَّ الْأَئِمَّةَ خَرَجُوا مِنَ الدُّنْيَا عَلَى الشَّهَادَةِ وَ اسْتَدَلُّوا بِقَوْلِ الصَّادِقِ ع وَ اللَّهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِيدٌ» 3 🔸مرحوم علامه مجلسی علیه الرحمه: تعداد زیادی از اصحاب و علماء شیعه دارند که ائمه علیهم السلام با شهادت از دنیا رفته اند و استدلال کرده¬اند به قول امام صادق علیه السلام که فرمودند به خدا قسم هیچ یک از ائمه نیست مگر اینکه به وسیله شهادت از دنیا برود. 🔺«والبيهقي عن ابن مسعود، قال: لأن أحلف تسعًا أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قتل، أحب إلي من أن أحلف واحدة أنه لم يقتل، وذلك أن الله اتخذه نبيًا واتخذه شهيدًا» 4 🔸بیهقی از عبدالله بن مسعود نقل می¬کند که: اگر نه بار قسم بخورم که رسول خدا کشته شده است . برای من بهتر است که یکبار قسم بخورم که او کشته نشده است . به خاطر آن است که خداوند او را نبی گردانید و او را به شرف شهادت بخشید 📚: منابع 1:تهذیب الاحکام ج6ص1 و 2: المقنعه شیخ مفید ص456 3: بحار ج 29 ص 209 4: شرح الزرقاني علي المواهب اللدنيه ج7 ص364 ♻️کانال: علم الحدیث @mirasehadisi
پیامبر صلی الله علیه و اله ستون دین 🛑جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَبْلَ مَوْتِهِ بِثَلَاثٍ سَلَامُ اللَّهِ عَلَيْكَ يَا أَبَا الرَّيْحَانَتَيْنِ أُوصِيكَ بِرَيْحَانَتَيَّ مِنَ الدُّنْيَا فَعَنْ قَلِيلٍ يَنْهَدُّ رُكْنَاكَ وَ اللَّهُ خَلِيفَتِي عَلَيْكَ فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ عَلِيٌّ ع هَذَا أَحَدُ رُكْنَيَّ الَّذِي قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ ع قَالَ عَلِيٌّ ع هَذَا الرُّكْنُ الثَّانِي الَّذِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص. 🔰 جابر بن عبد اللَّه گويد شنيدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سه روز پيش از وفاتش به على (علیه السلام) ميفرمود: درود بر تو اى پدر دو گل من، تو را بدو ريحانه دنياى خود سفارش كنم( امام حسن و امام حسین علیهما السلام) به همين زودى دو ستون تو ويران شوند و خدا خليفه منست بر تو، چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وفات كرد فرمود اين يك ستون من بود كه رسول خدا به من فرمود چون فاطمه وفات كرد فرمود اين ستون دوم است كه رسول خدا فرمود. 📚: الأمالي( للصدوق)،ص: 135 ♻️کانال: علم الحدیث @mirasehadisi
عمر بن الخطاب وفات پیامبر را منکر شد 1⃣: در منابع عامه(اهل تسنن) 🔺زَوْجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، مَاتَ وَأَبُو بَكْرٍ بِالسُّنْحِ، - قَالَ: إِسْمَاعِيلُ يَعْنِي بِالعَالِيَةِ - فَقَامَ عُمَرُ يَقُولُ: وَاللَّهِ مَا مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَتْ: وَقَالَ عُمَرُ: وَاللَّهِ مَا كَانَ يَقَعُ فِي نَفْسِي إِلَّا ذَاكَ، وَلَيَبْعَثَنَّهُ اللَّهُ، فَلَيَقْطَعَنَّ أَيْدِيَ رِجَالٍ وَأَرْجُلَهُمْ، فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ " فَكَشَفَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -- فَقَبَّلَهُ، قَالَ: بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي، طِبْتَ حَيًّا وَمَيِّتًا، وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لاَ يُذِيقُكَ اللَّهُ المَوْتَتَيْنِ أَبَدًا، ثُمَّ خَرَجَ فَقَالَ: أَيُّهَا الحَالِفُ عَلَى رِسْلِكَ، فَلَمَّا تَكَلَّمَ أَبُو بَكْرٍ جَلَسَ عُمَرُ،1 🔰همسر پیامبر صلی الله علیه و آله نقل میکند که: پیامبر از دنیا رفت در حالی که ابوبکر در سنح بود عمر بن الخطاب در مدینه اعلام کرد که پیامبر فوت نکرده است و چیزی بجزء این در ذهن من نیست و بزودی پیامبر برمیگردد و دست و پای کسانی که قائل به فوت وی شدند را قطع میکند. در این هنگام ابوبکر از سنح به مدینه رسید و پارچه را از صورت پیامبر کنار زد و پیامبر را بوسید و گفت پدر و مادرم به فدای تو باد. در حال زنده و میت بودن پاک زندگی کردی و بخدا قسم تو طعم دو مرگ را نمیچشی(یعنی پیامبر فوت کرده است و برگشتی در کار نیست) سپس ابوبکر خارج شد و اعلام فوت کرد در این هنگام عمر خاموش شد. 2⃣: در منابع شیعه 🔺عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي مُلَيْكَةَ وَ غَيْرُهُمْ مِنْ مَشِيخَةِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ قَالُوا لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَقْبَلَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ يَقُولُ وَ اللَّهِ مَا مَاتَ مُحَمَّدٌ وَ إِنَّمَا غَابَ كَغَيْبَةِ مُوسَى عَنْ قَوْمِهِ وَ أَنَّهُ سَيَظْهَرُ بَعْدَ غَيْبَتِهِ فَمَا زَالَ يُرَدِّدُ هَذَا الْقَوْلَ وَ يُكَرِّرُهُ حَتَّى ظَنَّ النَّاسُ أَنَّ عَقْلَهُ قَدْ ذَهَبَ فَأَتَاهُ أَبُو بَكْرٍ وَ قَدِ اجْتَمَعَ النَّاسُ عَلَيْهِ يَتَعَجَّبُونَ مِنْ قَوْلِهِ فَقَالَ ارْبَعْ عَلَى نَفْسِكَ يَا عُمَرُ مِنْ يَمِينِكَ الَّتِي تَحْلِفُ بِهَا فَقَدْ أَخْبَرَنَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ فَقَالَ عُمَرُ وَ إِنَّ هَذِهِ الْآيَةَ لَفِي كِتَابِ اللَّهِ يَا أَبَا بَكْرٍ فَقَالَ نَعَمْ أَشْهَدُ بِاللَّهِ لَقَدْ ذَاقَ مُحَمَّد الموت2 🔰از مشايخ مدينه روايت است كه گفته‏اند: چون رسول خدا وفات كرد، عمر بن خطّاب پيش آمد و گفت: به خدا سوگند كه محمّد نمرده است بلكه غيبت كرده است همان گونه كه موسى از قومش غيبت اختيار كرد و به زودى پس از غيبتش آشكار خواهد شد و پى در پى اين گفتار را تكرار مى‏كرد تا آنكه مردم پنداشتند او ديوانه شده و عقلش زايل گشته است. آنگاه ابو بكر در حالى كه مردم گرد عمر را گرفته بودند و از گفتارش اظهار تعجّب مى‏كردند سر رسيد و گفت: اى عمر! به خود آى و از اين سوگندى كه مى‏خورى باز ايست كه خداى تعالى در كتابش به ما خبر داده و فرموده است اى محمّد «تو ميميرى و ايشان هم خواهند مرد» عمر گفت: اى ابو بكر! آيا اين آيه در كتاب خداست؟ ابو بكر گفت: آرى، خدا را گواه مى‏گيرم كه محمّد مرده است 📚منابع 1: صحيح البخاري ج 5 ص6 2: كمال الدين و تمام النعمة، ج‏1، ص: 31 👇سوالات👇 1: هدف عمر بن الخطاب از این انکار چه بود؟ 2: چرا عمر بن الخطاب با دیدن ابوبکر دست از انکار کشید؟ 3: چرا ابوبکر در خارج مدینه بود؟ 👈جواب انشاءالله در پست های بعدی ♻️کانال: علم الحدیث @mirasehadisi
دلیل انکار عمر بن الخطاب 👈تنها دلیل انکار فوت پیامبر صلی الله علیه و آله توسط عمر بن الخطاب این بود که فرصت بخرد تا ابوبکر از بیرون مدینه خود را به مدینه برساند. به این دو گزارش وقت کنید👇 1⃣:قد مات‌ وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‌ أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى‌ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ [آل عمران: الآية 144] فقال عمر رضي اللّه عنه: هذه الآية في القرآن. و في لفظ: فكأني لم أسمع بها في كتاب اللّه تعالى قبل الآن لما نزل.1 🔸ابوبکر وارد مدینه شدو گفت پیامبر فوت کرده است و ایاتی دال بر فوت پیامبر خواند آیه ۱۴۴ آل عمران: در این هنگام‌ عمر گفت! آیا این ایه در قرآن است؟ و یا عمر گفت: این ایه را انگار من تا به الان در قرآن ندیده ام. 👈دقت کنید: عمر به محض دیدن ابوبکر، از موضعه انکار کوتاه آمد 2⃣: ابن ابی الحدید هدف عمر رو این بیان می¬کند. 🔺كذلك عمر أظهر ما أظهر حراسة للدين و الدولة إلى أن جاء أبو بكر و كان غائبا بالسنح.2 🔸هدف عمر از این انکار حراست دین و دولت بود تا زمانی که ابوبکر به مدینه برسد در حالی که ابوبکر در سنح بود و از اتفاقات مدینه غائب بود 📚منابع: 1: السيرة الحلبية ج3 ص501 2:شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏2، ص: 43 ♻️کانال: علم الحدیث @mirasehadisi
ابوبکر در مدینه نبود به این گزارش دقت کنید 1:علائم فوت در پیامبر نامایان شده بودند 🔺فَخَرَجَ بَيْنَ رَجُلَيْنِ تَخُطُّ رِجْلاَهُ الأَرْضَ 1 🔸در حالی دو مرد { فضل بن العباس و امیرالمومنین علیه السلام} دو طرف پیامبر را گرفته بودند ولی باز پاهای مبارک پیامبر از شدت بیماری بر زمین کشیده میشدند. 2: تخلف از جیش اسامه و به جان خریدن لعن پیامبر تا در مدینه بماند و غصب خلافت کند 🔺فَلَمَّا سَلَّمَ وَ انْصَرَفَ إِلَى مَنْزِلِهِ اسْتَدْعَى أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ جَمَاعَةَ مَنْ حَضَرَ الْمَسْجِدَ ثُمَّ قَالَ أَ لَمْ آمُرْكُمْ أَنْ تُنَفِّذُوا جَيْشَ أُسَامَةَ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ إِنِّي كُنْتُ خَرَجْتُ ثُمَّ عُدْتُ لِأُحْدِثَ بِكَ عَهْداً وَ قَالَ عُمَرُ إِنِّي لَمْ أَخْرُجْ لِأَنَّنِي لَمْ أُحِبَّ أَنْ أَسْأَلَ عَنْكَ الرَّكْبَ فَقَالَ نَفِّذُوا جَيْشَ أُسَامَةَ يُكَرِّرُهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- ثُمَّ أُغْمِيَ عَلَيْهِ مِنَ التَّعَبِ الَّذِي لَحِقَهُ فَمَكَثَ هُنَيْئَةً وَ بَكَى الْمُسْلِمُونَ وَ ارْتَفَعَ النَّحِيبُ مِنْ أَزْوَاجِهِ وَ وُلْدِهِ وَ مَنْ حَضَرَه»‏ 2 🔸پیامبر پس از اقامه نماز به منزل مراجعت فرمود، و ابو بكر و عمر و گروهى از مردم را كه در مسجد بودند به منزل خواندند و به آنان فرمودند: آيا من شما را امر نكردم كه در لشكر ا«سامه حاضر شويد، ابو بكر عرض كرد، من در جيش اسامه بودم و ليكن برگشتم تا با شما وداع كنم، عمر گفت: من در لشكر اسامه شركت نكردم زيرا دوست نداشتم كه از جريان اين لشكر از شما سؤال كنم. حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: اكنون در لشكر اسامه شركت كنيد و اين موضوع را سه مرتبه تكرار فرمود، بعد از اين مطلب از شدت تب از حال رفتند و مدتى در بيهوشى بسر بردند، مسلمين در اين هنگام به گريه افتادند و زنان و اهل بيت او نيز شيون نمودند. 👈با این توضیحات چه دلیلی داشت که ابوبکر از مدینه خارج شود؟ بدون اینکه دلیل قانع کننده ای داشته باشد؟ دلیل قانع کنده ابوبکر برای خروج از مدینه چه بود؟ سنح کجاست؟ 🔺«و السُّنْح: ع قُرْبَ المَدينةِ المنوَّرَةِ، على ساكِنها أَفضلُ الصَّلاةِ و السّلامِ، و يقال فيه بضمّتينِ أَيضاً. و فيه مَنازِلُ بنِي الحارِثِ بن الخَزْرجِ من الأَنصار، كان به مَسْكَنُ أَميرِ المؤمنين أَبي بَكرٍ الصِّدِّيق رضي اللَّه تعالى عنه، لأَنه كانت له زَوْجَةٌ من بني الحارث بن الخَزْرَج، الّذين كَانَ السُّنحُ مَسكَنَهم، و هي حَبِيبَةُ أَو مُلَيْكةُ بنتُ خارِجَة و كان عندها يومَ وَفاةِ النّبِيّ صلّى اللَّه عليه و سلّم، كما في حديث الوفاة» 3 🔸سنج منطقه ای نزدیک مدینه بوده است که در آن منطقه، منازل طایفه بنی حارث از انصار بوده است و در آن منطقه خانه ابی بکر بوده است؛ چون ابوبکر یک همسری داشته است که از بنی حارث بوده است و قوم بنی حارث هم در منطقه سنح زندگی می¬کند👈 که در زمان وفات پیامبر ابوبکر کنار همسرش در سنح بوده است. اما آیا واقعا ابابکر در سنح در کنار همسر خود بود یا اینکه در صدد ایجاد مقدمات غصب خلافت بود؟ جواب پست بعدی انشاءالله 📚منابع: 1:صحيح البخاري ج3 ص 158 2:إعلام الورى بأعلام الهدى ص: 135 3:تاج العروس ج‏4، ص: 96 ♻️کانال: علم الحدیث @mirasehadisi
قبیله بنی اسلم و هماهنگی با ابوبکر 👈هنگامی‌که ابوبکر از خارج مدینه (سنح)به مدینه بازگشت ابتدای امر به وی خبر دادند که انصار" قبیله اوس و خزرج" در سقیفه بنی ساعده اجتماع کرده و سعد بن عباده را به عنوان خلیفه تعیین نموده اند. با این خبر: ابوبکر و عمر و ابوعبیده الجراح به سرعت خود را به سقیفه بنی ساعده رساندند و با هماهنگی و کمک نیروهای نفوذی یهود امثال زید بن ثابت موفق به اعلام خلافت ابوبکر در جمع کسانی شدند که در سقیفه اجتماع کرده بودند. با این‌توضیحات به گزارش پیش رو دقت کنید! 🔺وأقبلت أسلم بجماعتها حتى تضايقت بهم السكك فبايعوه، فكان عمر يقول: ما هو إلا أن رأيت أسلم فأيقنت بالنصر1 🔸قبيله اسلم همگى در مدينه گردآمدند تا با ابوبکر بيعت کنند، آنقدر جمعيت زياد بود که حتى بازارها نيز گنجايش ايشان را نداشت. عمر گفت: قبيله اسلم را كه ديدم يقين به پيروزى پيدا کردم. 👇 سوالات👇 قبیله بنی اسلم که در بیرون‌مدینه ساکن بودند چرا باید به یکباره به قدری در مدینه حاضر شوند که بازارهای مدینه را پر کنند؟ چرا باید عمر بن خطاب با دیدن قبیله بنی اسلم اعلام کند که یقین به پیروزی پیدا کردم؟ چه قول و قرارهای میان قبیله بنی اسلم و سران غاصب خلافت بود؟ گزارش دوم 🔺وجاءت أسلم فبايعت فقوي أبوبكر بهم وبايع الناس بعد2 🔸قبیله بنی اسلم آمد و با ابوبکر بیعت کرد و لذا جبهه ابوبکر بواسطه ایشان قوت گرفت و سپس همه مردم با او بیعت کردند. 👇سوالات👇 چه ربطی میان حضور قبیله‌ی بین اسلم و قوت گرفتن جبهه ابوبکر در برابر مخالفین داشت؟ قبیله‌ی بنی اسلم چگونه سبب قوت گرفتن این جبهه (ابوبکر) شدند؟ 👇نتیجه👇 باتوجه به مقدمات گفته شده روشن می‌شود ابوبکر در خارج از مدینه( سنح) نبوده بلکه در حال بیعت گرفتن و قول قرار با قبیله‌ی بنی اسلم در خارج از مدینه بوده تا به کمک قبیله بنی اسلم غصب خلافت کند و الا چگونه بدین سرعت قبیله‌ی بنی اسلم با خیل فراوان جمعیت وارد مدینه و بازاهای آن می‌شوند تا برای ابوبکر بیعت بگیرند. نحوه ی بیعت گرفتن قبیله بنی اسلم و وحشی گری آنان در بیعت گرفتن برای ابوبکر در پست بعدی ان شاء الله 📚منابع: 1: تاريخ الطبري، ج 2، ص 244، 2: الكامل في التاريخ ، ج 2 ص 194 ♻️کانال: علم الحدیث @mirasehadisi
بیعت گرفتن با وحشیگری هرچی تمامتر 👇به این سه گزارش دقت کنید👇 گزارش1⃣ 🔺و روى أبو مخنف لوط بن يحيى الأزدي عن محمد بن سائب الكلبي و أبي‏ صالح و رواه أيضا عن رجاله عن زائدة بن قدامة قال كان جماعة من الأعراب قد دخلوا المدينة ليمتاروا منها فشغل الناس عنهم بموت رسول الله ص فشهدوا البيعة و حضروا الأمر فأنفذ إليهم عمر و استدعاهم و قال لهم خذوا بالحظ و المعونة على بيعة خليفة رسول الله ص و اخرجوا إلى الناس و احشروهم ليبايعوا فمن امتنع فاضربوا رأسه و جبينه قال فو الله لقد رأيت الأعراب قد تحزموا و اتشحوا بالأزر الصنعانية و أخذوا بأيديهم الخشب و خرجوا حتى خبطوا الناس خبطا و جاءوا بهم مكرهين إلى البيعة1 🔸مرحوم شیخ مفید نقل میکندجماعتی از اعراب به مدینه آمدند که غذای سالشان را بخرند. رفتند و دیدند مغازه ها بسته هستند. دیدند مردم مغازه ها را بسته اند، آمدند تا ببینند چه خبر است، دیدند در حال بیعت گرفتن هستند، و حاضر شدند، عمر به سراغ این ها آمد و این ها را دعوت کرد به آن ها گفت من همه ی مایحتاج یک سال شما را می دهم، شما بروید و برای خلیفه رسول خدا بیعت بگیرید، بین مردم بروید و این ها را بِکشید و بیاورید تا بیایند و بیعت کنند، اگر کسی نخواست بر سر و صورت او بزنید و او را بِکِشانید و بیاورید. در ادامه می گوید: بخدا من این اعراب بادیه نشین را با لباس صنعانی دیدم. چماق به دست بودند، مردم را با زور کشیدند و به زور بیعت می گرفتد. گزارش2⃣ 🔺و اذاً قائل آخر یقول: قد بویع أبوبکر فلم ألبث وإذاً أنا بأبی بکر قد أقبل و معه عمر و أبو عبیدة و جماعة من أصحاب السقیفة وهم محتجزون بالأزر الصنعانیّة لایمرّون بأحد إلّا خبطوه و قدّموه فمدّوا یده فمسحوها على ید أبی بکر یبایعه شاء ذلک أو أبى2 🔸 از براء بن عازب یکى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم ، نقل شده که پس از سقیفه ، أبوبکر و عمر و ابو عبیده جراح و گروهی چماق به دست را دیدم که ژست حمله و تهاجم بخود گرفته و به هر کس مى‌رسیدند وى را کتک مى‌زدند و به زور دست او را گرفته ، بعنوان بیعت ، چه بخواهد و چه نخواهد ، بر روى دست ابوبکر مى‌کشیدند.». گزارش3⃣ 🔺فَقَالَ عُمَرُ لَا وَاللَّهِ لَا يُخَالِفُنَا أَحَدٌ إِلَّا قَتَلْنَاهُ3 🔸عمر گفت : به خدا قسم هر کس با ما مخالفت کند ، او را می کشیم ! 📚 منابع: 1:الجمل شيخ المفيد  ج1 ص59 ‌2: شرح نهج البلاغ ابن أبی الحدید : ج 1 ، ص 219 3:فتح الباري شرح صحيح البخاري ، ج 7 ص 31 ♻️کانال: علم الحدیث @mirasehadisi
➖دلیل شهادت امام‌رضا علیه السلام ‌توسط مامون 🛑أَخْبَرَنَا الرَّيَّانُ بْنُ شَبِيبٍ خَالُ الْمُعْتَصِمِ أَخُو مَارِدَةَ أَنَّ الْمَأْمُونَ لَمَّا أَرَادَ أَنْ يَأْخُذَ الْبَيْعَةَ لِنَفْسِهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ وَ لِأَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع بِوِلَايَةِ الْعَهْدِ وَ لِلْفَضْلِ بْنِ سَهْلٍ بِالْوِزَارَةِ أَمَرَ بِثَلَاثَةِ كَرَاسِيَّ تُنْصَبُ لَهُمْ فَلَمَّا قَعَدُوا عَلَيْهَا أَذِنَ لِلنَّاسِ فَدَخَلُوا يُبَايِعُونَ فَكَانُوا يُصَفِّقُونَ بِأَيْمَانِهِمْ عَلَى أَيْمَانِ الثَّلَاثَةِ مِنْ أَعْلَى الْإِبْهَامِ إِلَى أَعْلَى الْخِنْصِرِ وَ يَخْرُجُونَ حَتَّى بَايَعَ آخِرَ النَّاسِ فَتًى مِنَ الْأَنْصَارِ فَصَفَّقَ بِيَمِينِهِ مِنَ الْخِنْصِرِ إِلَى أَعْلَى الْإِبْهَامِ فَتَبَسَّمَ أَبُو الْحَسَنِ ع ثُمَّ قَالَ كُلُّ مَنْ بَايَعَنَا بَايَعَ بِفَسْخِ الْبَيْعَةِ غَيْرَ هَذَا الْفَتَى فَإِنَّهُ بَايَعَنَا بِعَقْدِهَا فَقَالَ الْمَأْمُونُ وَ مَا فَسْخُ الْبَيْعَةِ مِنْ عَقْدِهَا قَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع عَقْدُ الْبَيْعَةِ هُوَ مِنْ أَعْلَى الْخِنْصِرِ إِلَى أَعْلَى الْإِبْهَامِ وَ فَسْخُهَا مِنْ أَعْلَى الْإِبْهَامِ إِلَى أَعْلَى الْخِنْصِرِ قَالَ فَمَاجَ النَّاسُ فِي ذَلِكَ وَ أَمَرَ الْمَأْمُونُ بِإِعَادَةِ النَّاسِ إِلَى الْبَيْعَةِ عَلَى مَا وَصَفَهُ أَبُو الْحَسَنِ ع وَ قَالَ النَّاسُ كَيْفَ يَسْتَحِقُّ الْإِمَامَةَ مَنْ لَا يَعْرِفُ عَقْدَ الْبَيْعَةِ إِنَّ مَنْ عَلِمَ لَأَوْلَى بِهَا مِمَّنْ لَا يَعْلَمُ قَالَ فَحَمَلَهُ ذَلِكَ عَلَى مَا فَعَلَهُ مِنْ سَمِّهِ. 🔰وقتى مأمون خواست براى خودش از مردم بيعت بگيرد تا او را امير المؤمنين خوانند و براى حضرت ابى الحسن على بن موسى الرّضا عليهما السّلام از آن بيعت گرفته تا آن حضرت را وليعهد او دانند و براى فضل بن سهل بيعت بگيرد تا وى را وزيرش بگويند امر كرد سه كرسى براى آنها قرار دهند. و وقتى هر سه بر كرسى‏ها نشستند به مردم اذن داد تا داخل شده و بيعت نمايند، مردم داخل مى‏شدند و دست راستشان را به دست راست ايشان داده به طورى كه از بالاى انگشتان ابهام تا بالاى انگشتان كوچكشان با هم منطبق مى‏گشت و بدين وسيله بيعت كرده و خارج مى‏شدند تا آن كه همه بيعت كرده و آخرين نفر جوانى از انصار بود وى بر خلاف همه دست راستش را از بالاى انگشت كوچك تا بالاى انگشت ابهام در دست آن سه نفر گذارد و با ايشان بيعت نمود، امام عليه السّلام تبسّم نموده و سپس فرمودند: تمام آنان كه با ما بيعت كردند بيعتشان در صورت فسخ بيعت انجام گرفت غير از اين جوان كه بيعتش در صورت عقد بيعت واقع گرديد. مأمون عرض كرد: امتياز بين اين دو در چيست؟ حضرت فرمودند: عقد بيعت عبارتست از اين كه طرفين مبايعه از بالاى انگشت‏ كوچك تا بالاى انگشت ابهام دستشان را با هم منطبق كنند يعنى طورى با هم دست دهند كه انگشتان كوچك بالا و انگشتان ابهامشان پائين قرار گيرد ولى فسخ بيعت به عكس آن است يعنى از اعلاى انگشت ابهام تا اعلاى انگشت ابهام طرفين با هم منطبق مى‏گردد و به عبارت ديگر طورى با هم دست مى‏دهند كه انگشتان ابهام بالا و انگشتان كوچكشان پائين واقع مى‏گردد. راوى مى‏گويد: مردم بينشان اختلاف و اضطراب پيدا شد، مأمون امر كرد همه بيعت را اعاده كرده و همان طورى كه امام عليه السّلام توصيف فرموده بودند آن را انجام دادند، ايشان مى‏گفتند: كسى كه عقد بيعت را بلد نيست چگونه مستحق امامت باشد، قطعا كسى كه به آن علم دارد سزاوارتر است از كسى كه به آن جاهل است. 👈راوى مى‏گويد: همين سرزنش مردم مأمون را وادار كرد كه امام عليه السّلام را با سمّ مسموم نمايد 📚: علل الشرائع، ج‏1، ص: 240 ♻️کانال: علم الحدیث @mirasehadisi
پیش‌بینی امام صادق علیه السلام در مورد نحوه شهادت امام رضا علیه السلام 🛑...عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع يَقُولُ: 🍃«يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ ابْنِي مُوسَى اسْمُهُ اسْمُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَيُدْفَنُ فِي أَرْضِ طُوسَ وَ هِيَ بِخُرَاسَانَ يُقْتَلُ فِيهَا بِالسَّمِّ فَيُدْفَنُ فِيهَا غَرِيباً مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ» 🔰از حسین‌بن‌یزید از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند: «از میان فرزندانِ پسرم موسى (علیه‌السلام)، مردى (از مدینه) خارج می‌شود که هم‌نام اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) است. در سرزمين طوس که در خراسان است، دفن می‌شود. در آن‌جا با زهر كشته می‌شود و درحالی‌که غریب است، دفن می‌شود. هرکس او را زیارت کند، درحالی‌که حقش (حقانیتِ امامتش) را می‌شناسد، خداوند (عزّوجلّ) پاداش کسی که پیش از فتحِ (مکه؛ یعنی پیش از قدرت گرفتن اسلام، برای پیروزی اسلام) انفاق کرده باشد و جنگیده باشد را به او می‌دهد.» 📚الأمالي(للصدوق)، ص۱۱۸ ♻️کانال: علم الحدیث @mirasehadisi