چطوری⁉️ بیاین یک ماه دغدغه‌هامونو چک کنیم ببیــنیـم از چــیا خوشــحال میشیم، از چیا ناراحت مثلا از اینکه فلانی منو دعوت نکرد ناراحت شدم از اینکه فلانی منو تحویل نگرفت ناراحت شدم از اینکه فلانی بهم زنگ نزد ناراحت شدم از اینکه... از اینکه... بعد دغدغه‌هامونو مقایسه کنیم با دغدغه شهدا، با خودمون بگیم فلان شهید هم سن تو بود یا حتی خیلی کوچیکتر از تو ولی انقد رشد کرد که خدا بهش توفیق شهادت داد، اما تو هنوز تو این افکار موندی 😔 با خودمون حرف بزنیم و خودمون رو نصیحت کنیم @rasoolism_ir

کم کم و قدم قدم سعی کنیم روحمون رو بزرگ کنیم و از این افکار بچه‌گانه و سطحی دست برداریم... فکر نکنیم فرصتمون زیاده‌ها مگه کسی از فردای خودش خبر داره؟ ❗️یادمون باشه❗️ توکل و توسل و تلاش و حرکت همه باهم که باشه مث ســوخت جــت عمل می‌کنه و ان شاالله ما هم رشـد می‌کنیم و می‌تونیــم کم کم #منیتمون رو بذاریم کنار. الهی که خدا توفیقش رو بهمون بده 🥺 @rasoolism_ir

#شگفتی‌های‌آفرینش ️اقیانوس همیشه شگفت انگیزه ویدیویی دیدنی از موجودات اعماق تاریک اقیانوس که کمتر دیده شده‌اند! با شناخت جهان آفرینش به عظمت احسن الخالقین پی میبریم.... #خالق‌هستی @rasoolism_ir

یک کلیپ امیدبخش😍 خداوند چطور حضرت یونس و مومنین رو از غم نجات میده... @rasoolism_ir

هرگز از رحمت (نامنتهای) خدا نا امید مباشید . .🌸👌🏻 زمر آیه ۵۳ آخههه از این‌قشنگترررر؟؟؟😍 ❣️حال‌دلتون‌ عالی دوستان

بیان تاریخ #حجاب در ایران در ورودی تخت جمشید #مهندس_علیخانی @alikhani_r

خانم های به اصطلاح ایران پرست شما که اعتقادی به اسلام ندارید حداقل تو ادعاتون در پایبند بودن به آئین ملی و رسومات ایرانی صداقت داشته باشید و حرف کوروش کبیر روگوش کنید و حجابتون رو رعایت کنید😉😁

خاطره عجیب از رزمنده ای که داماد بود ولی پایش را به دوشکا بست تا نتواند عقب برگردد! علی‌حسن احمدی، رزمنده دوران دفاع مقدس: دوشکاچی شهید شده بود و من دودل بودم که برای مراسم ازدواج عقب برگردم یا پای دوشکا بمانم. #مهندس_علیخانی @alikhani_r

✍️تاریخ تکرار شدنیه «کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا» یعنی روز واقعه یعنی لحظه سرنوشت ساز که باید #انتخاب کنی بمانی یا که بروی ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، مالک بن نضر ارحبی ※ مالک به حضور امام حسین علیه السلام رسید. این دیدار ظاهراً در کربلا صورت گرفت. امام پس از خوشامدگویی علّت حضور مالک را جویا شد. مالک گفت: برای عرض سلام خدمت رسیدم و از خدا عافیت و سلامت شما را خواستارم. مردم برای جنگ با شما جمع شده اند! نظر شما در اینباره چیست؟ امام پاسخ داد: «حسبی الله و نعم الوکیل؛ خدا مرا کفایت می کند و چه نیکو وکیلی است». او برای امام دعا کرد.... آنگاه حضرت فرمود: چرا مرا یاری نمی‌کنی؟ مالک بن نضر گفت: من مقروض هستم و عیال وارم، اهل من بدون من چگونه روزگار بگذرانند؟ ✘ مالک دعوت امام را رد کرد و رفت ! ــــــــــــــــــــــ پ . ن : ※ به داستان مالک بن نضر که نگاه میکنی ، متوجه میشی ؛ آدمها قربانیِ ترس‌هایشان می‌شوند! و ترسهای تو، سقف توحید تو را مشخص می‌کنند. و همینطور سقف استقامتت را ! ترس‌ها درست همان #نقطه‌هایی‌اند که ما به آنها #بندیم و #تعلق داریم، و از دست دادنشان، می‌ترساندمان. یکی ترس دارد از فقر خانواده‌اش، یکی ترس دارد از باختن محبوبیتش، یکی ترس دارد از فنا کردن جایگاه اجتماعی‌اش ... یکی ترس دارد از تنهایی ! و .... • همراهی با #ولایت، مسیرِ سر بریدنِ ترس‌هاست! یکی یکی یکی، باید همه را #ذبح کنی، وگرنه امام را به چشم سر هم که ببینی، ترسهایت کورت می‌کنند و مانع همراهی‌ات خواهند شد. @rasoolism_ir