eitaa logo
🇵🇸 آیینه
191 دنبال‌کننده
88 عکس
17 ویدیو
1 فایل
و گفت: عیار حرف‌های قشنگ موقع عمل مشخص میشه .. 🌱 ارتباط با ادمین: @m_baee
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا کمکمون کن ما هم بتونیم مثل حضرت داوود، جالووت رو از بین ببریم
مدتی هست که دست به قلم نبردم. آخر به قول شاعر «ذات نایافته از هستی‌بخش کی تواند که شود هستی‌بخش؟» اما جفا بود اگر این روایت را نمی‌نوشتم. فایل کتاب از مسیری غیر از روال معمول برایم ارسال شد. گفتند اگر امکان دارد و باعث بهم ریختگی تولید سایر کتاب ها نمی‌شود؛ کتاب را پیش ببرید تا به فلان تاریخ برسد. با خودم گفتم مگر می‌شود روال را بهم نزند؟ کتاب ویراستاری نشده چطور قرار است به تاریخی که خواستند برسد؟! اصلا امکانپذیر نیست. ویراستاران دفتر سرشان شلوغ بود و برای کتاب‌هایی که دست‌شان بود یک ماه زمان گرفته بودند. یعنی در بهترین حالت ویراستاری یک ماه دیگر تازه شروع می‌شد. با خودم گفتم با ویراستار تماس می‌گیرم و شرایط را می‌گویم او هم می‌گوید نمی‌شود و من هم می‌گویم کتاب نرسید. در تماس تلفنی قرار شد فایل را برای ویراستار بفرستم و او هم تلاشش را بکند. ویراستار ۵ روز بعد فایل ویراستاری شده را برایم فرستاد! من که هنوز معتقد بودم نباید برای کتاب وقت ویژه‌ای گذاشت بدون مطالعه کتاب، کار را برای صفحه آرا فرستادم و به خاطر وظیفه گفتم، گفتند به فلان تاریخ برسد اما نمیرسد. مدتی بود به خاطر حجم بالای کارها روند صفحه آرایی کند شده بود و انتظاری نداشتم تا کار به موقع انجام شود. صفحه آرا گفت باشد! و من رفتم سراغ پروژه‌های دیگر. دو روز بعد در کمال ناباوری صفحه آرایی انجام شد! کار را برای ارزیاب فرستادم و طبق وظیفه دوباره تکرار کردم: گفتند به فلان تاریخ برسد اما بعید است... کمی بعد از ساعت یازده شب همان روز ارزیاب نکاتش را فرستاد! به خودم گفتم چطور ممکن است! مگر این کتاب چه دارد که بدون هیچ تقلایی راه برایش باز می‌شود همان نصف شبی شروع کردم به مطالعه کتاب. کتاب روایتی بود از مواجهه آدم‌هایی شبیه به خودم، به خودمان، با فردی که عنوان سنگین و پر مسئولیتی را به دوش می‌کشید اما آرام و بی‌سروصدا کارش را پیش می‌برد آنقدر آرام که حتی فراموش کرده بودیم ببینیمش... @mirror13