!و تو چه میدانی چیست #کربلا
جمعی از لشکر #کوفه به سوی #خیمه ها حمله ور شدند ، در آن حال که توان ایستادن بر روی پاها را نداشتم ، فریاد برآوردم :
وای بر شما #شیعیان و پیروان آل ابوسفیان! اگر #دین ندارید و اگر از معاد و روز قیامت نمیترسید لااقل در دنیای خود #آزاده باشید...
به حسب و نسب خود بازگردید .
#شمر گفت: چه می گویی فرزند #فاطمه؟
پاسخ دادم : میگویم من با شما می جنگم و شما هم با من #زن_ها گناه و تقصیری ندارند . این متجاوزان و نادانان و #گمراهان خود را از رفتن به سوی #خیمه ها منع کنید و تا من زندهام از #تعرض به حرم من باز دارید.
شمر در پاسخ گفت : پسر فاطمه پیشنهادت را میپذیریم و این حق را به تو می دهیم آنگاه به سربازانش دستور داد: از تعرض به خیمه ها خودداری کنید . به سراغ خود وی بروید و کار او را تمام کنید .
خواهرم #زینب از کنار خیمه ها شاهد حوادث #قتلگآه بود و می دید که ضربات شمشیر و نیزه بر پیکر من فرود میآید . با صدای بلند #عمربن_سعد را مخاطب خویش قرار داد و گفت : عمر ! وای برتو ! اباعبدالله را میکشند تو تماشا می کنی ؟ ابن سعد پاسخی به فریاد زینب نداد.
خواهرم لشکریان کوفه را مورد خطاب قرار داد و گفت : وای بر شما ! یک #مسلمان میان شما مردم نیست ؟ کسی پاسخ نداد. اینجا بود که ناله جانسوز او بلند شد : وای برادرم! وای آقایم! وای اهل بیتم! کاش آسمان بر زمین فرو میریخت . کاش کوه ها در بستر هامون فرو می پاشید .
📗حسین از زبان حسین
زندگی و زمانه امام حسین علیه السلام از زبان ایشان
✍محمد محمدیان