✍حضرت آقا:
در #ماه_رجب توسّلات خودتان به درگاه پروردگار عالم را هرچه میتوانید بیشتر کنید؛ به یاد خدا باشید و کار را برای خدا انجام بدهید.
@labaikyahussein
نظرتون درمورد محفل یا هیئت مجازی چیه؟ 🤔
EitaaBot.ir/poll/2jm3
حتما حتما شرکت کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 سرنوشت گناه مومن
♻️ استاد عالی
@labaikyahussein
ذڪرروزپنجشنبہ:
🌻لاالهالااللهالملڪالحقالمبین🌻
نیستخدایےجزاللهفرمانروایحقو آشکار
[ذڪرروزپنجشنبه بهاسمامامحسن عسڪری﴿ع﴾است روایت شده دراین روززیارت امام حسن عسڪری﴿ع﴾خوانده شودکه خواندن آن موجب رزق وروزیمےشود.]
💠زیارت امام حسن عسڪری﴿ع﴾:
السَّلامُ عَلَیڪَ یاولیَّ اللهِ،السَّلامُ عَلَیڪَ یاحُجَّةَ اللهِ وَخالِصَتَهُ،السَّلامُ عَلَیڪ یااِمامَ المُومنین،وَوارثَ المُرسَلینَ وَحُجَّةَ رَبِّ العالَمین،صَلَّی اللهُ عَلَیڪ وَعَلی الِ بَیتِڪَ الطَّیِّبین الطَّاهرین،یامَولایَ یااَبامُحَمَّدِِالحَسَنَ بنَ عَلِیِِ،اَنامَولیََ لَڪَ وَلِالِ بَیتِڪَ،وَهذایَومُڪَ وَهوَیَومُ الخَمیس،وَاناضَیفُکَ فیهِ وَمُستَجیرٌبِڪَ فیهِ،فَاحسِن ضِیافَتی وَاِجارَتی بِحَقِّ الِ بَیتِک الطَّیِّبین الطَّاهِرین.
#ذڪرروز
#زیارت
@labaikyahussein
6.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
🌙 شب #لیلة_الرغائب ؛
همهی خواستهها و آرزوهایت را بخواه!
ثروت، تجارت، پول، فرزند، مسکن و ...
هیچ اشکالی ندارد!
@labaikyahussein
#هوالعشق❤
️ نمیدونم چرا این قدر دپرسم😒
علی: خب راستی من الان هم زنگ زدم مامان هم مامان مرضیه گفتم دخترا با منن من خودم میارمشون کرمان نگران نباشید یه چند روزیم بیشتر قم می مونیم بگردیم.
_ چه خوب...😞
فاطی: اخ جووون بیشتر می مونیم😍 فائزه جونم خوشحال نیستی😍
_چرا آبجی خوشحالم بخدا
فاطمه آروم در گوشم گفت راستشو بگو چیشده ؟ چیزی بهت گفته؟ یا دلو دادی بهش رفت😜
_نخیر نه ایشون چیزی گفتن نه من دلمو دادم😡 درضمن...
هنوز حرفم تموم نشده بود که سید رو به همه گفت : داداش علی اگه موافق باشی بریم این مغازه بستنی بخوریم☺️مهمون من😉
علی: باشه داداش بریم😄
فاطی: چه خوب خیلی هوس کردم بریم😍
اه من حالم بده اینا میخوان برم بستنی کوفت کنن😢
_علی..
علی:جانم آبجی...😍
_من میشینم همینجا شما برید بستنی بخورید بعد بیاید بریم
سید: این چه حرفیه بفرمایید بریم همه مهمون من دست منو کوتاه نکنید خانوم😶
بازگفت خانوم😡😢
فاطی: لوس نشو بیا بریم دیگه😡
_باشه😞
وارد بستنی فروشی که تو جمکران بود شدیم. پشت یه میز چهارنفره نشستیم من و فاطمه کنارهم و رو به روی ما علی جلوی فاطی و سیدم جلوی من☺️
یکم حالم بهتر شده😊
فاطی: راستی علی آقا شما قم چیکار میکنید؟ مگه نباید تهران باشی😳
علی: دلم گرفته بود اومدم زیارت که یهو نگاهم افتاد به سادات اول نشناختم ولی وقتی نیم روخش رو دیدم مطمئن شدم خودشه. بعدشم دیگه اومدم جلو و دیدم بعله آبجی خانومه گلمه😘
سید: علی تهران چیکار میکنی؟
علی: دانشجوام دیگه 😊
سید: چه رشته ای کدوم دانشگاه؟
علی: علوم سیاسی دانشگاه ملی 😜
سید: بابا بچه درس خون 😃
بستنی هارو آوردن ما شروع کردیم به خوردن و علی و سیدم بیشتر باهم آشنا شدن... علی داشت از خودش میگفت داداشمو میشناسم دیگه حوصله گوش دادن به بحثشونو نداشتم...
اوه اوه حالا علی میخواد از سید بپرسه😍 اخ جووون
علی: خب جواد جان شروع کن به معرفی خودت زود تند سریع😜
جواد ژست مجری هارو گرفت و با یه حالت جذاب گفت : به نام خدا 😃 بنده سید محمدجواد حسینی هستم. متولد ۱۳ مهر ۷۴ . اوووم دیگه عرض کنم که طلبه هستم. اووووم بابامم روحانیه که آبجی و نامزدتون امروز دیدنشون. اصلیتم نیشابوریه ولی چون بابا بعد دیپلم اومد قم برای حوزه دیگه کلا اینجا زندگی میکنیم. همینجام به دنیا اومدم. تک فرزندم. مجردم و اووووم😒 دیگه نمیدونم چی بگم🤓
علی: بابا داداش ترمز کن کم کم بریم جلو 😝
چقدر خوبه که شناختمش... چقدر خوبه تره که مجرده😍
من و فاطی تمام مدت ساکت بودیم و به حرفای اونا گوش میدادیم
بعد خوردن بستنی همه بلند شدیم و اومدیم بیرون
#قسمت_هفتم
@labaikyahussein