چرایی سفر به عالم دنیا
ما چرا به این عالم آمدیم و حال كه آمدیم، برگشتن چه معنایی دارد؟
نانوایی را در نظر بگیرید كه برای درستكردن خمیر، شب، آب روی آرد میریزد. بسیار زحمت میكشد تا آب را در داخل همۀ ذرات آرد فرو برد.
صبح هم با زحمت، همین خمیر را در تنور میگذارد تا آن آبی كه خودش روی آرد ریخته بود را بیرون بكشد. تا در نهایت نان تهیه شود.
آیا باید بگوییم نانوا كار بیهودهای انجام میدهد؟!
اتفاقاً برعکس، نان در این مسیر، مراتب تكامل را طی میكند و به نتیجهای میرسد كه در این مسیر تربیت (فروبردن آب و بعد بیرونكشیدن همان آب به وسیله آتش)، قوه به فعل میرسد؛ وگرنه نان به این خوشمزگی، در همان قوه میماند.
ما هم وقتی به این عالم می آییم و در تنور این عالم به فعلیت میرسیم، خود را احساس میكنیم و از آن لذت میبریم.
هیچ لذتی را نمیتوان با لذت درک خود و سیر تربیتی خود مقایسه كرد.
لذتهای این عالم، لذت نیستند؛ رفع درد و اَلَم است.
جا دارد در اینجا به این حدیث اشاره کنیم که:
رسول خدا (صلىاللهعلیهوآله) فرمود: خداى متعال به موسى(علیهالسلام) وحى فرمود: من پنج چیز را در گرو پنج چیز قرار دادم، ولى مردم آن را در پنج چیز دیگر مىجویند، كى آن را مىیابند؟ نخست اینكه عزّت بندگانم را در اطاعت از خود قرار دادم، ولى آنان عزّت را در خانه سلطان مىجویند، چه زمانى آن را مىیابند؟ دوم اینكه من علم و دانش را در گرسنگى قرار دادم، و آنان آن را در سیرى شكم طلب مىكنند، كى آن را مىیابند؟ سوم اینكه من بىنیازى را در قناعت قرار دادم و آنان در اندوختن ثروت مىجویند، كى آن را مىیابند؟ چهارم اینكه من آسایش را در آخرت قرار دادم؛ درحالىكه آنان در دنیا به دنبالش مىروند، كى به آن مىرسند؟ پنجم اینكه من خوشنودیام را در مخالفت آنان با هواى نفس قرار دادم، ولى آنان در پیروى از هواى نفس مىجویند، كى به آن میرسند؟ (مشكاة الأنوار، ترجمه هوشمند و محمدى، متن، ص703)
ما از عذاب درد در خیالمان رها میشویم و خیال میكنیم كه لذت میبریم. مثل زمانی که چاقو به بدنمان میخورد و احساس عذاب میكنیم، بعد كه مَرهَم میگذاریم، احساس لذت میكنیم؛ درحالیکه در خیال، لذت میبریم. یا وقتی آب میخوریم چه لذتی میبریم؟! از تشنگی عذاب میكشیدیم، این عذاب رفع شده و خیال میكنیم كه لذت میبریم.
اصلاً این عالم، خودش درد و رنج است و ظرفیت ظهور لذت ندارد. از این درد و رنج رها میشویم، فكر میكنیم لذت بردهایم.
این رفع اَلَم، این همه انسان را اسیر و تشنه و نوكر و فدایی خود کرده، اگر به حقیقت لذت برسد، چه خبر میشود؟!
#فطرت
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
شب قدر؛ شب نزول ملائکه و روح به محضر ولیاللهالاعظم (ارواحنا فداه) است.
شب خواستن و تمنای قدوم پربرکت ایشان بر صحنۀ دلمان.
و شب دلدادگی به حریم قدس الهی.
در این شب عظیم، تفکری کنیم بر آنچه #هستیم و آنچه میخواهیم تا رسیدن به حق #بشویم.
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
علامت بلوغ
باید در شبهای قدر هم اندازه بگیرید، هم ارزیابی کنید و هم برنامهریزی.
پس جوال عمرتان را، جوال دلتان را، وهمتان را، خیالتان را، کارهایتان را بریزید، ببینید چه چیزی در آن جمع کردهاید؟ بعد از این، آنچه مهمتر است و علامت همه اینهاست همّ و غمهای شماست.
غرض این نیست که یک شبی را به یک صورتی، با حال خوش بگذرانید. این حال خوش گولتان نزند. اینکه کمی سُکهایتان را بگیرید، بعد هم کمی اشکی بریزید و خیال کنید که با ملائکه مقرّبین هم غذا شدهاید! نه بابا! این حالتها گولتان نزند، که همینها جزء فریبها و فتنههای شیطان است.
آنچه مهم است، این نکته است که ببینید آیا در شما سعه صدر و ظرفیّت و همّت آمده است؟ غضبتان برای چیست؟ برای این است که چرخ ماشینتان را پنچر کردهاند یا به خاطر این است که از حق دل بریدهاند؟
از چه کسی غضب دارید؟ به چه کسی محبّت دارید؟ بر سر سفره وجودتان چه کسانی مهماناند؟ آیا محبّت شما به خاطر خودتان و زن و بچّهتان است یا به خاطر محبّت و رحمت واسعه حق؟ که «وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ».
🔷 پس جمعبندی از خودتان علامت بلوغ شماست؛ و گرنه حالات خوش گولتان نزند. باید همه این چیزها را در جمعبندیتان دور بریزید، که وسیلههای فریب و خدعه شیطان است.
استاد علی صفایی حائری، فوز سالک، ص ۲۲۳
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️شهادت مولای متقیان، حضرت امیرالمومنین علیبنابیطالب (علیهالسلام) تسلیت باد🖤
#تفکر_در_فطریات
چگونه خداوند در قرآن با زبان #فطرت صحبت میكند؛ طوریكه هر انسانی در هر شرایطی باشد، اگر بنای بر #تربیت_فطری خود داشته باشد، بهزودی به فطرت خواهد رسید؛ مگر اینکه لجاجت كند؟!
راههایی كه قرآن نشان میدهد بسیار سهل و آسان است.
یكی از راهها این است که شروع به محاسبۀ گناهان خود کرده و آنها را ترك كنیم. در اینصورت عملاً تغییر را احساس خواهیم كرد.
حتی اگر کسی عقیدهای به خدا و قرآن و گناه و... ندارد و در شك مانده است، باز خدا راه را باز گذاشته است؛ عقل را كه قبول دارد. همان چیزهایی كه عقل، اجازۀ انجام نمیدهد، كنار بگذارد و اگر قبلاً انجام داده، جبران كند؛ خودبهخود شبهات او هم رفع میشود.
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: حجت خدا بر بندگان، پیغمبر است و حجت میان بندگان و خدا، عقل است.
و میفرماید: پایه شخصیت انسان عقل است و هوش و فهم و حافظه و دانش، از عقل سرچشمه میگیرند. عقل، انسان را كامل میكند و رهنما و بیناكننده و كلید كار او است و چون عقلش به نور خدایى مؤید باشد، دانشمند و حافظ و متذكر و با هوش و فهمیده باشد و از این رو بداند چگونه و چرا و كجاست و خیرخواه و بدخواه خود را بشناسد و چون آن را شناخت روش زندگى و پیوست و جداشدۀ خویش بشناسد و در یگانگى خدا و اعتراف به فرمانش مخلص شود و چون چنین كند، از دست رفته را جبران كرده، بر آینده مسلط گردد و بداند در چه وضعى است و براى چه در اینجاست و از كجا آمده و به كجا میرود؟ اینها همه از تأیید عقل است. (اصول كافى، ترجمه مصطفوى، ج1، ص29)
یكسری كارها هست که تمام وجود انسان فریاد میكشد و باور و یقین دارد؛ به همینها چنگ بزند و عمل كند.
هر روز یكربع ساعت خلوت كنیم و این یقینیات را كشف كنیم.
زمینۀ نورانیت اگر باشد، تفكر در یكی از واقعیات و یقینات، سرنوشت انسان را عوض میكند.
نورانیت، در اثر ترك گناه و... به وجود میآید. اگر نورانیت نباشد، تفکر هیچ اثری نمیگذارد. در آخر هم همه را رها میكند كه این حرفها چیست.
#فطرت
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#ترک_گناه
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
#خواب، یك #حقیقت_فطری (۱)
قرآن در مطالب فطری، طوری صحبت فرموده كه بیسواد و عالم، كوچك و بزرگ، زن و مرد و... در هر نقطه از جغرافیای عالم، اگر مختصری سالم و سلامت باشند، خیلی چیزها میآموزند.
یکی از حقیقتهای فطری که قرآن ما را به آن توجه و تذکر میدهد، خواب و عالم رؤیا است.
خواب چیزی است كه هیچ انسانی نمیتواند بگوید من از آن سر درنمیآورم. هر کسی توجه عمیق به این واقعیت كند، خیلی چیزها میفهمد. احتیاجی به كلاس یا تابلو نیست. خودش از درون خودش و با زبان فطرت، به خیلی از حقایق راه پیدا میكند. قرآن فقط توجه میدهد. بقیه بستگی به تلاش انسان دارد.
خداوند در سوره روم، آیه۲۳ میفرماید:«وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُكُمْ بِاللَّیلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یسْمَعُونَ»؛ و از نشانههاى الهى، خوابيدن شما در شب و روز، و تلاش شما در كسب فضل پروردگار است؛ همانا در اين امر براى گروهى كه (حقايق را) مىشنوند نشانههايى قطعى است.
خداوند در این آیه، خواب را یكی از آیات خدا معرفی میكند؛ آن هم خیلی صریح و روشن.
قبل از خواب نیرویم به صفر میرسد. اگر دو سه روز بیخوابی ادامه پیدا کند، توان تكانخوردن برای نوشیدن یک جرعه آب هم ندارم.
در خواب، چه اتفاقی میافتد كه من قدرت پیدا میكنم؟
من با خوردن، یکسری انرژیها از این عالم طبیعت به دست میآورم، مثلاً زمانی که ضعف میکنم، عسل میخورم، میوه میخورم و...؛ انرژی به دست میآورم و كار میكنم.
اینها انرژیهای مادی است كه من با خوردن به دست میآورم و خودم هم میفهمم كه منبع آن انرژی از كجا است.
اما یك انرژی دیگری هست كه این انرژیهای مادی در حكومت او كاربرد دارند. آن انرژی خاصی است كه از كباب و عسل به دست نمیآید؛ بلکه اینها، در حكومت یك نیروی دیگری است كه وقتی من بیخواب شوم و آن انرژی کم شود، انرژیهای مادی كارساز نیست.
اگر ۱۰روز بیخواب بمانم، هر چیزی به من بدهند، معدۀ من با كیسه فرقی نمیكند و نمیتواند آن را هضم كند. چشم با همۀ انرژیای كه دارد، دیگر نمیتواند ببیند، گوش نمیتواند بشنود، دست نمیتواند كار كند. همه این انرژیها در زیر فرمان او است.
وقتی به خواب میروم، من را كجا میبرند؟ این انرژی در كجا و چگونه تزریق میشود؟! چه كسی تزریق میکند؟ كِی من را از این بدن میبرند؟ كِی من را به این بدن برمیگردانند؟
خود فطرت از خودش میپرسد و خودش دنبال جواب آن است. خودش میفهمد به سوی نقطهای كشیده میشود و آن «هیچبودن خودش» است. آن منیّتی كه همۀ عالم را پر کرده است، هیچ میشود.
درك این مطلب به قشر و جنس و سن خاصی احتیاج ندارد. هر كس نورانیت عقلش بیشتر شود، همان مقدار به آن نقطه کشیده میشود كه من هیچم و فقط نمودی دارم.
هر چه از درون به این حقیقت نزدیك میشود؛ آنگاه آمادگی پیدا میكند برای درك یكسری معارف نورانی كه ذهنی نیست. در این صورت فــطرت را درون خود حس میكند.
اینکه خواب دست من نیست، این را تمـام فطرتها میتوانند بفهمند و احتیاج به سن و سواد و جنس و... ندارد. با خود بگوید راستی خواب در اختیار من نیست؛ هیچ انسانی این قدرت را ندارد که در مقابل خواب مقاومت کند.
#فطرت
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#حقیقت_خواب
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
عید فطر؛ عید بازگشت به فطرت انسانی؛ مبارک
ماه مبارک رمضان دیگری بر ما گذشت.
ماه رمضانی که پر از برکات و خیرات از مبدأ خیر به کل جهان هستی و به بندگان مخصوص است.
یک ماه، مجاری تعلقات ظاهری (خوردن و آشامیدن) را بستیم. مجاریای که بعضاً ورودی شیطان است.
و چه خوشبخت و سعادتمند است بندهای که علاوه بر تعلقات ظاهری، تعلقات باطنی را نیز روزهدار بود.
اگر در این ماه مبارک به معنویت راه یافتی، یکماه ظاهر و باطن خود را پاک نگه داشتی، عیوب و رذایل اخلاقی را از وجودت پاک کردی؛ تو در عید فطر به فطرت اولیه خود بازگشتهای.
مبارک است بر تو ای انسان که با معرفت قلبی به چنین عیدی دست یافتی.
و همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند که: «ماه رمضان، ماه خودسازی است و خودسازی برای حرکت به سمت جلو است»؛ آن را توشهای قرار بده برای یک سال بندگی متواضعانه و دمادم در محضر ربوبیاش.
#فطرت
#عید_فطر
#حقیقت_خود
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
#خواب، یك #حقیقت_فطری (۲)
بعد از خستگیِ كارِ روزانه وارد منزل میشوم، غذایی روی اجاق میگذارم تا آماده شود. روی صندلی آشپزخانه مینشینم و از شدت خستگی چشمانم را چند لحظهای روی هم میگذارم. ناگهان بیاختیار خوابم میبرد. آنقدر عمیق که حتی بوی سوختن غذا را متوجه نمیشوم.
شاید دقایق خیلی کوتاهی چشمانم بسته بود؛ اما وقتی بیدار میشوم احساس نشاط دوباره به سراغم میآید. احساس میکنم یک شبانهروز خوابیدهام.
در عالم رؤیا چه اتفاقی برایم افتاد؟ آن مأمور الهی من را کجا برد که تا قبل از این خوابِ کوتاه، نیرویم به صفر رسیده بود؛ اما الآن کاملاً سر حال و با نشاط شدهام؟ چه غذایی به روح من تزریق شد که اینگونه متفاوت شدم و قوایم به حرکت افتاد؟
چرا این تحول بزرگ را خودم هم نفهمیدم؟
اگر یك راننده در شروع حركت ماشین و انتقال قدرت موتور به ماشین و چرخها، دقت كافی در تنظیم صفحهکلاج نكند، تمام ماشین میلرزد. اما اگر رانندۀ ماهری باشد، طوری ماشین را به حرکت میآورد كه سرنشینان نمیفهمند ماشین كِی به حركت افتاد.
این مأمور چه مهارت فوقالعادهای دارد! آنقدر قوی و ماهرانه روح من را به بدنم متصل میکند كه حتی لحظۀ آمدن را هم متوجه نمیشوم.
بردن و آوردن من دست چنین قدرتی است. خودم هم هیچ اختیار آن را ندارم.
«از آیههای خدا خواب شما در شب و روز است.»
من آنقدر ضعیفم كه حتی از درك آن نیرو كه من را میبرد و میآورد عاجزم. پس به چه چیز مغرور میشوم؟!
#فطرت
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#حقیقت_خواب
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
#خواب، یك #حقیقت_فطری (۳)
زندگی در عالم رؤیا كه بیانات صریح و روشنی در قرآن دارد، چه چیزی را در ما بیدار میكند؟
چرا قرآن این همه در این مورد صحبت میكند؟
قرآن با زبان فطرت صحبت میكند و هر كس با توجه به استعداد خودش از آن بـهره میگیرد. حتی ممكن است چوپانی بیسواد در بیابان، با آن پاكیزگی فطری خودش به خوابیدن عمیقتر توجه كند و بیشتر دریابد که تمام وجودش صفر و هیچ است و قدرتی بر او حكومت میكند. اما ایبسا باسوادی كه آن سواد را برای خود امتیاز بداند و همین امتیازدانستن نگذارد توجه و دقت به فطرت داشته باشد و با همین مقدار، مشغولِ زاویۀ انحرافی شود. قرآن میخواهد عالِمی تربیت میكند كه هیچگونه منیّتی نداشته باشد.
خداوند در سوره زمر، آیه۴۲ میفرماید: «اللَّهُ یتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَیمْسِكُ الَّتِی قَضى عَلَیهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَكَّرُونَ»؛ خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مىستاند، و [نيز] روحى را كه در [موقع] خوابش نمرده است [قبض مىكند]؛ پس آن [نفسى] را كه مرگ را بر او واجب كرده نگاه مىدارد، و آن ديگر [نفسها] را تا هنگامى معيّن [به سوى زندگى دنيا] بازپس مىفرستد. قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه مىانديشند نشانههايى [از قدرت خدا]ست.
در این آیه خداوند بهطور صریح و روشن، مرگ را با خواب یكی فرموده است؛زیرا در هر دو، نفس ایفا میشود. خواب را نوعی موت معرفی فرموده است که تمام موجودیت را به عالم دیگر منتقل میكند.
در تفكر به خواب و رؤیا حقایق زیادی وجود دارد. زندگی در عالم رؤیا، منهای این بدن مادی، نهتنها ضعیفتر نیسـت؛ بلكه بسـیار قویتر است. این روح، بدن را رها میكند، اما از بین نمیرود و در عالم دیگری زندگی میكند. روح به عالم رؤیا میرود و بدن اینجا عین یک تخته میشود.
آن عالم چگونه عالمی است که در آن زندگی میكنم؛ آنچنان قوی كه حتی بعد از دو سه روز یادآوری آن، هنوز برایم لذتبـخش است و میخـواهم دوباره آنجا باشم؟! اما آیا دست من است که دوباره به آن عالم بروم؟
اینجاست که بیشتر به این نکته توجه پیدا میکنم که من هیچم و قدرتی بر من حكومت دارد.
#فطرت
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#حقیقت_خواب
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
#خواب، یك #حقیقت_فطری (۴)
طبق صحبتهایی که تاکنون درباره #حقیقت_خواب شد و با کمی تفکر، معلوم میشود انسان در هر عالمی كه قرار میگیرد، بدنی مخصوص نظام آن عالم دارد. و روح انسان وارد هر عالمی میشود، تحت نظام آن عالم زندگی میكند. وقتی روح من در عالم طبیعت (دنیا) زندگی میكند، از این نظام تبعیت میكند و داخل بدنی میشود كه از جنس این عالم است. در عالم رؤیا داخل بدنی میشود كه مخصوص آن عالم است.
مثلاً با بدنی كه در دنیا داریم، نمیتوانیم دستمان را پشتمان بپیچیم؛ درحالیکه در عالم رؤیا و خواب، آنقدر بدن وسعت دارد كه بهراحتی پیچ میخورد. در این عالم (دنیا)، باید مسیرِ مكان را در یک زمان كه تحت سیطره هر دو هستیم، طی كنیم؛ درحالیکه در آن عالم اینگونه نیست. در عالم رؤیا یک لحظه میبینیم كه در مشهد در حال زیارت هستیم؛ لحظه بعد در تـهران، در حال ناهارخوردن.
در این عالم میلۀ چدنی مثل فنر نیست. یك میلۀ چدنی در اثر ضربه، خُرد میشود. اما فنر میتواند هزار بار ضربه و فشار را تحمل كند، باز قابلیت ضربه و فشار را دارد. به تناسب این مثال؛ در آن عالم جنس بدن طوری است كه به تناسب آن عالم است و فنریت خاصی دارد. آن کاری كه در این عالم، محال است، در آن عالم، ممكن و حتی طبیعی است.
پس انسان نهتنها وقتی از این بدن جدا شد، از بین نمیرود؛ بلكه داخل نظام و بدنی میشود كه آن بدن، بسیار لطیفتر و پیچیدهتر از بدن این عالم است.
آن بدن چطور بدنی است؟
آن بدن از جنس اعمال خودمان است. مثلاً در خواب میبینیم كه در بیابانی زندگی میكنیم، حیوانات وحشی حمله میكنند و منظره بسیار وحشتناكی است. جنس این بدن مادی ما از ماده است؛ اما آن بدن از جنس عمل ما است. من در این عالم، گناهی كرده بودم كه این گناه بهصورت آن منظرۀ وحشتناك درآمد. وقتی من وارد آن عالم شدم، اگر اجازه دهند كه باطن عملم را ببینم، میبینم.
نکته قابل توجه اینجاست که این باطن عمل همین الآن هم با من است، اما برای من ملموس و قابل حس نیست. همۀ حالات آن عالم، انعكاس این عالم است. مثلاً در این عالم، توبه عمیقی كردهام؛ در آن عالم بعد از آن عذابها و وحشتها، ناگهان میبینم که دوستی آمد و من را از آنجا نجات داد و به باغی برد و آن عذابها رفت و اثری هم از آن نماند. یا اینکه در این عالم توبۀ ضعیفی كردهام، در آن عالم از عذاب رها میشوم و وارد باغ زیبا میشوم. از باغ لذت میبرم، اما عذاب آن بیابان هم با من است. یا اینکه در این عالم، توبه كردهام، اما لذت گناه هم هست. در عالم رؤیا در باغ وارد شدهام، اما خاطرۀ وحشتناك آن بیابان هم هنوز با من است.
عالم رؤیا نسبت به عالم برزخ، عالم بسیار پایینی است؛ لذا آنچه از باطن اعمال ما ظهور میكند، بسیار ضعیف است و كل حقیقت ما نیست.
فقط یك پرده كنار رفته است.
حال آن بدنی كه در برزخ است، چه اوضاعی دارد؟! خیلی موضوع پیچیده و غیرقابل درکی نیست. هیچکس نمیتواند آن را انکار کند.
تا اینجا میتوان نتیجه گرفت كه عالمها (... رحم مادر، دنیا، رؤیا، برزخ، قیامت و...) با هم ارتباط مستقیمی دارند؛ طوری که وارد هر عالمی شویم، با بدن آن عالم زندگی میکنیم؛ صورت و قالبی تحت قوانین نظام آن عالم به خود میگیریم. مثلاً فردی در این عالم با امتیازاتی که دارد، تكبر میورزد، در عالم رؤیا مورچهای است كه زیر دست و پا له میشود؛ طوریکه مشخص است آن مورچه چه كسی است. لهشدن هم طوری نیست كه له شود و از بین برود؛ بلكه دهبار له میشود و باز بدن وجود دارد.
#فطرت
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#حقیقت_خواب
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
سیر ورود انسان به دنیا
گفتیم عالمها با هم ارتباط دارند. پیوستگی شگفتانگیزی بین عالم قبل از دنیا، عالم دنیا و عالم پس از دنیا وجود دارد.
در این قسمت بحث بپردازیم به نحوۀ ورود انسان به دنیا؛ یعنی عالم رحم مادر. «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ»؛ خدا خارج میكند شما را از بطون مادرانتان(سوره نحل، آیه78).
فهم این مطلب سخت نیست. با مختصر دقت، یك زیربنای فكری بسیار محكم برای انسان ایجاد میكند؛ بین آن عالم و این عالم چه ارتباط و پیوستگیای وجود دارد؟ درعینحال كه این دو عالم، مستقلاند و نظام مخصوص به خود دارند، هر آنچه در زندگی این عالم نیاز داریم، همگی در آن عالم قبلی ساخته شده است. اگر در عالم رحم مادر به ما میگفتند چشمت را مراقب باش تا ناقص و کور نشود که در عالم بعد (دنیا) به آن نیاز داری و اگر كور شوی، تمام وجود تو در عذاب است؛ این حرفها برایمان قابل درک نبود. اگر هم به فرض محال قابل درک باشد، او نمیفهمد که چشم و دیدن چیست؛ چون دیدن، در ظرفیت آن عالم نیست؛ دیدن مربوط به نظام بالاتری است. اصلاً درك آن معنی در آن عالم، محال است؛ چون آن عالم با این عالم (دنیا) كاملاً متفاوت است. اما درعینحال، پیوستگی خیلی عجیبی دارد. آنقدر پیوستگی دارد كه چشم باید در آن عالم ساخته شود و در این عالم استفاده شود. و همۀ اینها در خود شخص است و در خود شخص ساخته میشود.
چشم فقط یك مثال است. همه چیز به همین شکل است.
در آن عالم، غذای كودك از طریق خون مادر تغذیه میشود،اما درک خون برای کودک هیچ معنایی ندارد. هر چه هست باید در آن عالم ساخته شود و هر چه شد، دیگر همان خواهد شد. اگر در آنجا چیزی ناقص ساخته شود، اینجا هم در زندگی به همان اندازه كه ناقص است، از آن محروم است. اعضای دیگر هم اینچنین است.
در این ساختهشدن، دو چیز بسیار مهم دخالت دارد:
1-خون مادر (خون آن عالم) همواره حركت میكند.
2- مأمورینی از عالم ملكوت، آن مواد را میگیرند و از آن مواد كه در داخل خون است، اعضای مختلف بدن را میسازند.
این امام سجاد (علیهالسلام) است كه با توصیف خود، ملائكه را به ما میفهماند و نقش و كاركرد هر یك از آنها را در عالم برای ما شرح میدهد. اگر علوم ذهنی بخواهد به این وادی پا بگذارد، میسوزد. محال است منابع علوم دیگر بتوانند آن را درك كنند.
با قبول همه قوانین این عالم كه مثلاً استخوان از كلسیم ساخته میشود، یا مغز از فسفر موجود در خون ساخته میشود و...، این مأمورین ملكوتی هستند كه مهندسی آن را انجام میدهند و تمام دستگاههای ریزریز این بدن را از گردش این مواد به شكل خون میگیرند و میسازند؛ وگرنه خون در حرکت خودش است. آنكه اینها را میگیرد و میسازد برای عالم بعد، آن مهندسین ملكوتی هستند.
با فهم این مطالب، تازه میفهمیم كه این عالم، چقدر دقیق و حسابشده است؛ آنهم مرتبه به مرتبه. حتی بعد از اینکه در دوره نوزادی به این عالم آمدیم، نه چشممان میبیند و نه گوشمان میشنود؛ به عبارتی هنوز در زندگی این عالم نیستیم. در برزخی هستیم كه آمادۀ این عالم میشویم.
آن جنینی كه در آن عالم نمیفهمید، الآن در این عالم میفهمد كه من كور مادرزادم یعنی چه. کوری چیزی بیرون از من نیست، خودم هستم. مغزم قوی است یا ضعیف و... همه اینها در خود من است.
كیست كه این معنا را متوجه نشود؟ اصلاً فطرت با صراحت بیان میكند كه وجودی كه الآن داری، همه در عالم دیگر ساخته شده است و زندگی بدون این بدن امکان ندارد.
«وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیئاً». آنجا كه این نظام خلقت را آفرید، به تو خودآگاهی نداد. حتی لحظه تولد هم به تو آگاهی نداد.
«وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ». برای تو یكسری ابزار شناخت مثل شنوایی و بینایی و افئده دادیم. «فؤاد» آن قسمت از انسان است كه روح بهوسیله آن میتواند حقایق این عالم را بفهمد. با همۀ اینها تازه به عالمی وارد شدیم که کارگاه است.
دوباره باید حرکت کنیم تا به عالم بعد برویم.
در آن عالم (رحم مادر)؛ خون مادر و مأمورین الهی من را ساختند؛ در این عالم چه چیزی من را میسازد؟ خونی که باعث ساختهشدن ما به عالم بعد است، چیست؟
#فطرت
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#حقیقت_خواب
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
موادی كه ملائكۀ مربوطه، آن را از انسان میگیرند و شخصیت عالم بعد را درست میكنند چیست؟
قانون خلقت ایجاب میکند که مدام در حال حرکت و ساختهشدن باشد. این عالم (دنیا) هم خونی دارد و لحظهای ساكت نیست. این خون مانند خون رحم مادر که جنین را میساخت، باز در آفرینش است. باز این مأمورین، مواد را میگیرند و میسازند. اما جنس آن با دوران جنینی فرقهایی دارد و به تناسب عالم بعد است.
در ساختن بدن دنیایی، من اختیاری نداشتم؛ اما از این به بعد به خودم اختیار دادهاند که بدن آخرتی خودم را بسازم. و این ساختهشدن به وسیله همۀ اعمالی است که از من سر میزند؛ پس تمام واجبات و محرمات و مكروهات و مستحبات، معنای حقیقی و بسیار وسیعی دارند و قراردادی نیستند. تمام اینها، موادی هستند كه به یك زندگی حقیقی و لطیف، در برابر یك زندگی مجازی و زودگذر كه در آن هستیم، تبدیل میشود.
طبق آیۀ «وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا»؛ و برای هر کدام از آنها درجاتی است بر طبق اعمالی که انجام دادهاند؛ رابطۀ خاصی بین درجات بهشتی و اعمال ما وجود دارد.
اگر با این دید فطری به قضیه نگاه كنیم، هر لحظه ارزش خاصی پیدا میكند و به ما هدف و رشد و توجه و دید بازتری میدهد و به همان میزان، اعمال ما هم عمق و معنی پیدا میكند.
شهیدمطهری (رحمتاللهعلیه) در اینباره میفرماید: «انسان، برخلاف جماد و نبات و حیوان، شخصى دارد و شخصیتى. شخص انسان (یعنى مجموعه جهازات بدنى او) بالفعل به دنیا مىآید. انسان در آغاز تولد از نظر جهازات بدنى مانند حیوانات دیگر بالفعل است، ولى از نظر جهازات روحى، از نظر آنچه بعداً شخصیت انسانى او را مىسازد، موجودى بالقوّه است؛ ارزشهاى انسانى او در زمینه وجودش بالقوّه موجود است و آماده روییدن و رشد یافتن. انسان از نظر روحى و معنوى یك مرحله از مرحله بدنى عقبتر است؛ جهازات بدنىاش در رحم وسیله عوامل دستاندركار آفرینش ساخته و پرداخته مىشود؛ ولى جهازات روحى و معنوى و اركان شخصیتش در مرحله بعد از رحم باید رشد داده شود و پایهگذارى گردد. از این رو مىگوییم هر كس خود بنّا و معمار و مهندس شخصیت خود است؛ قلم تصویركننده و نقاش خلقت شخصیت انسان (برخلاف شخص او) به دست خودش داده شده است.» (مجموعه آثار استاد شهیدمطهرى، ج2، ص315)
#فطرت
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
#شخصیت_انسان
عمل انسان دائماً در حال به وجود آمدن است.
اما ممكن است این #سؤال به ذهن برسد كه مثلاً كسی كه پنج ساعت ساكت نشسته، چه عملی انجام میدهد؟
از دیدگاه لطیف آن عالم، در همین ساكتبودن هم، فرد در حال عمل است. با چه نیتی نشسته است؟ او قبل از ساكتشدن اعضایش، در نیتش قصد سكوت کرد و فعلی از او صادر شد و به اعضا حركت كرد.
در نظر عامه مردم، فرد با شخصیت به کسی گفته میشود که مثلاً دوزانو بنشیند و رفتار خاصی داشته باشد. اما در حقیقت، «شخصیت یك انسان به نفس یا به عبارت دیگر به روح او است، نه به بدن او. در آخرت هم وقتى خداى تعالى بدن فلان شخص را خلق كرد و نفس یا به عبارتى روح او را در آن بدن دمید، قطعاً همان شخصى خواهد شد كه در دنیا به فلان اسم و رسم و شخصیت شناخته مىشد، هر چند كه بدنش با صرفنظر از نفس، عین آن بدن نباشد؛ بلكه مثل آن باشد.» (ترجمه المیزان، ج20، ص430)
شخصیت، آن حقیقتی است كه در اثر تولیدات حركت این عالم، یعنی افعالی كه از نیت ما صادر شده، مأمور مربوطه میگیرد و حقیقتی را درست میكند كه آن حقیقت، طوری لطیف است كه امكان درك آن در این عالم، وجود ندارد. محال است علم روزی بتواند آن را بفهمد. تازه اگر بفهمد، اینقدر میتواند بفهمد كه هر حركتی كه انجام میدهم، از بین نرفت؛ بلكه بلافاصله گرفتند و از آن چیزی درست كردند. پس در همان لحظه حرکات و فعل من با هر نیتی، فوراً پیكره عضوی میشود که در عالم بعد نمود پیدا میکند.
همه عذاب و بهشت و جهنم، همه اینها در خود من است؛ اما درك آن در این عالم(دنیا) محال است؛ زیرا در نظام این عالم هستیم. مانند جنین در رحم مادر که درکی از عالم دنیا ندارد. وحی همینقدر به من میفهماند كه از نظام جنینی که بیرون آمدی و به شما چشم و گوش و افئده داده شد، از این به بعد، اختیار ساخت خودت را به خودت میدهیم.
پس ما در این عالم كه قرار گرفتیم، خون این عالم که همان اعمال من است، دائماً در حال حركت است و ملائكه مربوطه آنها را میگیرند و بدن دیگری برای عالم بعد درست میكنند. اما برخی به علت ضعف فهم آیات و روایات تصور میكنند اینکه گفته شده ملائكه اعمال انسان را مینویسند، به این معناست که مثلاً كاغذ طولانی خاصی دارند و نوشتن معمولی منظور است.
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#شخصیت
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
شناخت جایگاه خود در پهنه هستی
وقتی قطعه یخی در یک ظرف آب شناور میشود، در عین حال که خودش به تنهایی مستقل از آب است و ویژگیهایی از قبیل انجماد دارد؛ دو نوع شنا میکند؛ یكی با حفظ موجودیت خود و دیگری با توجه به آب، که در این آب ذوب میشود و شنا میكند. همین یخ در شرایط بخار در یك نظام دیگر قرار میگیرد؛ یعنی طوری است كه میتواند به نظام و عوالم مختلفی برود و در هر نظام، تسلیم قوانین آن شود.
اگر انسان هم كمی در خود فرو برود و به خودش بیشتر فکر کند، ضمن اینکه متوجه خواهد شد و احساس خواهد كرد كه من فلانی با ویژگیهای فلان هستم، درعینحال به رابطه باطنی خودش توجه میكند، جایگاه خودش را در نظام هستی مییابد و از این زندان تاریك دنیا بیرون میآید؛ اگرچه در حال حاضر در قالب این دنیا زندگی میكند.
اگر این تفکر به صورت روزانه و مداوم اتفاق بیفتد، زندگی این انسان قدمبهقدم و لحظهبهلحظه، معنای وسیعی در نظام دنیا پیدا میكند. زندگی، اهداف، امیدها و آرزوها و... همه دگرگون میشود و متوجه میشود كه هر لحظه در حال ساختهشدن است. به همین ترتیب عالم قبل را میفهمد و درك میكند كه چگونه درست شده و به اینجا آمده است. همچنانكه در عالم رحم، همهچیز در كنترل خاصی بود؛ الآن هم تكان كه میخوریم در حال كنترل هستیم و این عُمر و زندگی بیخود نیست. مرتباً در حال ساختهشدن خودمان هستیم. اگر چنین احساسی داشته باشیم، میبینیم كه كارگاه عظیمی در حال ساخت است.
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#نظام_هستی
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
مراقبه-۱
تا به اینجا رسیدیم به اینکه؛ قرآن ما را توجه میدهد که از جهات مختلف، تحت مراقبۀ دقیق و شدید هستیم و لحظهبهلحظه حركات و همۀ کارهای ما به وسیلۀ ملائكه تبدیل به شخصیت دیگری میشود و بعد از پایان عالم دنیا و جداشدن از بدن مادی، بر اساس همان كارها زندگی پیچیدۀ جدیدی شروع میشود. حتی قرآن میفرمایـد: هیچ لفظی از شما صادر نمیشود؛ مگر اینکه مأموری هست كه آن را ثبت میکند. توضیح دادیم كه منظور از نامۀ اعمال، وجود كاغذ و طومار و قلم و... نیست.
اگر افق فكری ما، در پهنه هستی، اینچنین باز شود و پیوستگی دقیق و بسیار حساس این عالمها را توجه كنیم، خودبهخود، حالتی در ما پیش میآید كه ما هم مراقب اعمال خودمان میشویم. این مطلب در قرآن به صراحت امر شده و یكی از ضروریات زندگی است. این مراقبه، زیربنا و ركن اصلی زندگی ما در سیروسلوك و حرکت به سوی معنویات است. منهای این مراقبه، هر دستورالعملی با هر قدرت مجاهدهای انجام دهیم، آثار آن ظهور پیدا نخواهد كرد.
در سوره حشر، آیه 18 میفرماید:«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوااللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّاللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ». اى كسانى كه ایمان آوردهاید، تقوای الهی پیشه کنید و هر كس باید بنگرد كه براى فرداى خود، از پیش چه فرستاده است و تقوای الهی پیشه کنید؛ در حقیقت، خدا به آنچه مىكنید آگاه است.
از اول تا آخر همه درباره مراقبه است.
اولاً خطاب به مؤمنین است؛ زیرا تا کسی وارد وادی ایمان نشود و افق فكری او در پیوستگی این عالم (دنیا) با عالم غیب باز نشود، اینگونه مطالب برای او قابل درک نیست و چهبسا مسخره هم بكند. مانند بچهای كه به كلاس اول رفته و چون نمیتواند پیوستگی مطالب مطرحشده در كلاس را به زندگی بیست سال آیندۀ خود ربط دهد؛ بالاترین پیروزی برای او این است كه مثلاً روی صندلی تازه بنشیند یا زور بگوید و صندلی جدیدی بگیرد یا در بهترین كلاس بنشیند و در ورزش، كاپیتان شود. یعنی به لذتهای محدود این دوره دلخوش میكند.
ادامه دارد...
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#نظام_هستی
#مراقبه
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
مراقبه_۲
بنابراین؛ قرآن، كسانی را خطاب قرار میدهد كه ایمان آوردهاند:«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوااللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّاللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ».
در این آیه، تقوای الهی را دو بار تكرار میكند: اولی انجام وظیفه است؛ یعنی انجام واجبات و ترك محرمات: «وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ» باید نفس به آنچه فرستاده است، توجه كند.
اگر انسان تقوای اوّلی را پیشه كند، قابلیت پیدا میكند به نفس و فطرت خود برسد و این نفس توجه كند كه من این هیکل و جسم نیستم. یعنی آنقدر مجاهده كند كه به حقیقت خود برسد. مجاهدهای سخت، اما ضروری است.
الآن نمیتوانم حس كنم كه منم كه میبینم؛ بلكه به چشم توجه میكنم. حداكثر اگر كمی از علوم دبیرستانی بلد باشم، میگویم مركز بینایی در مغز است! اما نمیتوانم بفهمم كه من میگویم، من میشنوم. چشم و گوش و سایر حواس بدنى هیچیك درك و شعور ندارند، چشم نمىبیند و گوش نمىشنود؛ بلكه وسیلۀ دیدن و شنیدن را براى نفس آماده مىسازد.
اگر انسان، ایمان و توجه اولی پیدا كند؛ آنگاه آن ایمان اولی را در ترك محرمات و انجام واجبات جدی بگیرد، کمکم میتواند به حقیقت برسد. راه دور و درازی نیست. راهی بسیار نزدیك و مستقیم و شدنی است؛ من را احساس خواهد کرد. «وانّ الراحِلَ الیك قریبُ المسافه وانّكَ لا تَحتَجِبُ عن خلققك الّا ان تَحجُبَهم الاعمالُ دوننك» و هركه به سوی تو سفر كند، راهش بسیار نزدیك است و تو از نظر بصیرتِ خلق پنهان نیستی؛ جز آنكه اعمال آنها حجاب از شهود جمالت گردیده است. (دعای ابوحمزه ثمالی)
وقتی به حقیقت نفس رسید، این نفس باید توجه پیدا كند؛ یعنی حقیقت خود انسان باید توجه پیدا کند كه: «ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ» به آنچه فرستاده است برای فردا.
اگر انسان به چنین رشدی برسد و مشاهده كند كه اعمال او به حقایق حساستر و بالاتری تبدیل میشود؛ آنوقت جدی و حساس خواهد شد، چون اهمیت آن را میفهمد. و در نهایت مثل كسی است که کالای با اهمیتی درست میكند و اهمیت آن را می داند، بعد از پایان کارش، دوباره آن را بررسی میكند كه نكند اشكالی داشته باشد. این همان تقوای دوم است «وَاتَّقُوا اللَّهَ» که با دید مشتری ریزبین به آن نگاه می¬كند؛ نگاهكردنی برای اصلاح نواقصی كه احیاناً وجود دارد.
در رحم مادر، خودم اختیار دخالت در ساختار این جسم را نداشتم، اما الآن اختیار دست خودم است. آنجا من كارهای نبودم، بالأخره هرچیزی ساخته شد، چند روز بعد، خاك میشود! اما الآن من برای زندگی آن عالم، دوست زیبایی درست میكنم. باید توجه كنم كه این دوست خیلی باوفا باشد، ثابتقدم باشد و وسط راه، من را رها نكند. باغی كه برای آن عالم درست كردهام را درست بررسی كنم. الآن دست خودم است. اگر از باطن رسیدم، دیگر نمیگویم کار خیر انجام دادم و تمام شد! یکبار كار خیر كردم، چند بار بررسی میكنم، نكند آفت داشته باشد، نكند از بین برود و....
چنین انسانی از عُجب، غرور، خودبرتربینی، توقّعات طلبكارانه از خدا و هر چیزی كه عمل صالح را بعد از انجام تهدید میكند، به دور است.
«إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» و خدا هم مراقب ماست.
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#نظام_هستی
#مراقبه
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
گامهای نخستین حرکت به سوی خدا
#مراقبه؛ اصل و ریشۀ حرکت به سوی خدا است؛ پس حداقل دو كار باید انجام دهیم:
1– همه گناهان خود را كه از اول انجام دادهایم، با استغفار شروع به پاککردن كنیم. مرحلۀ بعد، ترك محرمات و انجام واجبات است؛ نه مستحبات؛ زیرا گاهی مستحبات از ناحیۀ شیطان است که ما را به خود مشغول كند و از وظایف اصلی بازدارد. هر كجا نفس، هوس مستحب كرد، آن را کنار بزنیم؛ زیرا قبل از آن، انجام واجبات مهم است. وقتی قدرت معنویات با انجام واجبات و ترک محرمات زیاد شد، باید به انجام مستحبات و ترک مکروهات پرداخت؛ آنهم در حد متوسط؛ زیرا نباید نفس را تحت فشار گذاشت؛ بلكه باید همۀ لذایذ را بهصورت اعتدال (طبق قوانین دین) به او داد. که اگر اینها به تدریج انجام گیرد، كار به جایى میرسد كه نفس در اطاعت ما قرار گیرد.
2 – کار بعدی تمركز ذهن است كه آرامآرام ما را به تفكر و توجه میرساند. فعلاً در تمركز ذهن كار كنیم؛ صبح كه از خواب بلند شدیم، به همان مسائل خواب و رؤیا و... كه در جلسات گذشته مطرح شد توجه كنیم كه من هیچ قدرتی ندارم، هر صبح من را مثل كارگری به این عالم میآورند و هر شب میبرند. اگر صبح بیدار شدیم و احساس كردیم كه ما هم كارگری برای آفرینش نظام بالا هستیم، همانجا تصمیم میگیرم و اهمیت مأموریت خود را درك میكنیم كه تشكیلات خلقت به ما سپرده شده است؛ با چنین احساسی از خدا كمك خواهیم خواست.
این تصمیم صبح، انرژی اولیه ایجاد میكند و در مراقبه روزانه اثر دارد.
وقتی كسی را هُل میدهید، در جوی آب میافتد و خیس میشود. حتی نمیتواند چند سانتیمتر بپرد تا در جوی نیفتد؛ زیرا اراده نكرده بود و انرژی لازم را نداشت. اما وقتی ارادۀ پرش از جوی میکند و خوب دقت كند، انرژیهایی میمكد و در عضلات خود میدَمد كه غیر از انرژی غذا است. عقب میرود و یک متر آنطرف جوی میپرد، هیچ مشکلی هم برایش پیش نمی آید.
«وَ لَكَ یا رَبِّ شَرْطِی أَلَّا أَعُودَ فِی مَكْرُوهِكَ، وَ ضَمَانِی أَنْ لَا أَرْجِعَ فِی مَذْمُومِكَ، وَ عَهْدِی أَنْ أَهْجُرَ جَمِیعَ مَعَاصِیكَ»؛ و شرط و قرار من با تو اى پروردگارم آن است كه به ناپسند تو باز نگردم و ضمانتم آن است كه در نكوهیدۀ تو رجوع ننمایم (دوباره گناهى به جا نیاورم) و پیمانم آن است كه از همه گناهان تو دورى نمایم. (الصحیفة السجادیة، ترجمه و شرح فیضالاسلام، ص209)
ارادۀ اولیه خیلی مهم است، اگر نباشد، نمیشود. پس باید فرد در حالت خوابیده یا نشسته، در همان بیداری اول صبح، به عالم رؤیا و به هیچچیزبودن خود بیندیشد و سپس همۀ ارادهاش را جمع كند كه من تا شب، یك عالم جدید و فوقالعاده پیچیدهای را میسازم كه آن هم در عالم دیگر، خودم خواهد شد؛ لذا تصمیم میگیرد و انرژی میگیرد و آنگاه از جا بلند میشود. یك حالت توجه پیدا میشود كه آن حالت توجه، خیلی عجیب است و کمکم اثرش را میگذارد و انسان خودش در خودش جمع میشود و مراقبه روزانه ادامه مییابد. اول سخت است، به این شكل كه فراموش میکند یا خسته میشود كه آن هم به دلیل بدآموزی است؛ اما کمکم توجه از چند دقیقه فراتر میرود و خستگی هم ایجاد نمیشود.
وقتی فرد در خودش تمركز میكند، چه قیامت و غوغایی میشود. اصلاً دوباره متولد میشود. مانند اینکه وقتی اشعه خورشید در كانون عدسی جمع میشود تحول عظیمی ایجاد میكند. اشعه خورشیدی كه در مدت 10 ساعت یك پرده را هم گرم نمیكرد، با تمركز در نقطه كانونی، به جایی میرسد كه یک چوب ضخیم را هم میسوزاند، اما وقتی پخش شود، هیچ میشود.
حواس پنجگانه از یک طرف و نبود تمركز درون از طرف دیگر، انسان را پخش میكند و از همان اول صبح هیچ میشود.
این تمركزكردن اولیه، مجاهده میخواهد، اما شدنی است، دستور قرآن است: «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ».
اصلاً خلق شدیم برای این راه، غیر از این راه، واقعاً زندگی بچهگانه است. تنها فرقش این است كه آن بچه به آن كفش قرمز مشغول است و من هم به یکچیز دیگر، اما هر دو از حقیقت خود بیخبریم!
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#نظام_هستی
#مراقبه
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
مسئله #«غدیر» یک مسئله تاریخىِ صرف نیست؛ نشانهای از جامعیت اسلام است. اگر نبی مکرم (که در طول ده سال، یک جامعه بدوىِ آلوده به تعصبات و خرافات را با آن مجاهدتهای عظیمی که آن بزرگوار انجام داد و به کمک اصحاب باوفایش به یک جامعه مترقی اسلامی تبدیل کرد) برای بعد از این ده سال، فکری نکرده بود و نقشهای در اختیار امت نگذاشته بود، این کار ناتمام بود. رسوبات تعصبات جاهلی به قدری عمیق بود که شاید برای زدودن آنها سالهای بسیار طولانی نیاز بود. ظواهر، خوب بود؛ ایمان مردم، ایمان خوبی بود؛ البته همه در یک سطح نبودند؛ بعضی در زمان وفات پیغمبر اکرم یک سال بود، شش ماه بود، دو سال بود که اسلام آورده بودند؛ آن هم هیمنه قدرت نظامی پیغمبر همراه با جاذبههای اسلام، اینها را به اسلام کشانده بود. همه که جزو آن مسلمانان عمیقِ دوران اول نبودند. برای پاککردن رسوبات جاهلی از اعماق این جامعه و مستقیمنگهداشتن خط هدایت اسلامی بعد از ده سالِ زمان پیغمبر، یک تدبیری لازم بود. اگر این تدبیر انجام نمیشد، کار ناتمام بود. اینکه در آیه 3 مبارکه سوره مائده میفرماید: «الْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دينَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتي»، تصریح به همین معناست که این نعمت (نعمت اسلام، نعمت هدایت، نعمت نشاندادن صراط مستقیم به جامعه بشریت) آن وقتی تمام و کامل میشد که نقشه راه برای بعد از پیغمبر هم معین باشد؛ این یک امر طبیعی است.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم قم، 18/10/1385
پیوستگی ملک و ملکوت در انسان
من زیر نظر نیروهای خاصی #مراقبه میشوم؛ #مراقبهای بسیار دقیق. جزئیترین حركات من، كنترل و ضبط میشود و تبدیل به شخصیت باطنی دیگری میشود؛ همان شخصیتی که بعد از مرگ خواهم داشت. اما مشكل اصلی من این است كه خودم، نامه اعمالم و نیروهای مراقب را جدا از هم تصور میكنم. ملائكه را یك موجود مستقل، خود را یك موجود مستقل و نامه اعمال را هم یك طومار جداگانه تصور میکنم. اگر بتوانم حقیقت خود و اعمال و پیوستگی بین این دو با ملائکه مأمور را درك كنم و به اینجا برسم که خودم با اعمالم شخصیت عالم بعدی خودم را میسازم، قدرت عظیمی در توجه به مراقبه در خودم ایجاد میكنم.
من، چه بخواهم و چه نخواهم، تحت این مراقبه هستم؛ اما این دیدگاه، آن بینش سطحی كه من و ملائكه و واجب و حرام و... هركدام، جدا از هم هستیم را از بین میبرد و به یك دید واقعی تبدیل میكند.
اما #مراقبه چیست؟
#مراقبه حالتی است كه انسان را به خودش و عمل خودش متمركز می كند. در زندگی هم چنین حالتی پیش آمده، اما توجه نكردهایم كه چگونه انسان، خودش به عمل خودش، توجه می كند.
مثلاً وقتی در شب به یك ساختمان ناآشنا وارد میشویم که چراغها روشن است، راحت و بدون دغدغه راه می رویم. اما وقتی دو، سه پله بالا رفتیم و برق قطع شد و تاریكی محض شد؛ احتمال هرگونه خطر هم هست؛ در این حالت متوجه پا و دستمان میشویم که کجا و روی کدام پله میگذاریم؛ زیرا به آن محیط آشنا نیستیم. چه حال و احساسی در ما پیدا میشود؟ آن حالت و احساس همان مراقبه است؛ البته مراقبۀ مقدماتی. وقتی متوجه شوم كه در تاریكی هستم، بیشتر توجه میکنم كه پایم را كجا بگذارم، دستم را كجا بگذارم. اول به كارم تمركز می کنم، کمکم به خودم هم می رسم. ظلمات، تعبیر قرآن است: «یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ». به همین دلیل همیشه فكرم این است كه عملم را چگونه انجام دهم كه مطابق آن واجب باشد. چگونه انجام دهم كه مطابق آن حرام نباشد. پس میفهمم كه باید یكسری واجبات و محرمات را كامل بشناسم که از روی جهل و نادانی از حقایق محروم نمانم.
وقتی کودکی زیاد شکلات میخورد و مسواک نمیزند، پدر و مادر به او میگویند اگر مسواک نزنی، دندانهایت عفونت میکند و درد میگیرد. آن کودک بیتوجه به این حرف، کار خودش را میکند؛ نمیتواند بفهمد كه این نتیجۀ طبیعی عمل او و واقعیت است؛ نمی تواند پیوستگی خلقت خودش را با سلامتی درك كند؛ نمیتواند بفهمد که چه پدر و مادر بگویند و چه نگویند، این کار اثر خودش را میگذارد؛ بنابراین وقتی پدر و مادر نیستند، ده تا شکلات میخورد، مسواک هم نمیزند. اینها شبیه آیین نامه رانندگی نیست كه انسانها برای سلامتی وضع کردهاند. وقتی میگوییم غذای داغ، یخ، شیرینی و ترشی زیاد نخور، به سلامتی خودت و دندانت آسیب نزن، به این دلیل است که این قوانین، قوانینی در آفرینش و خلقت انسان است. من هم هنوز مثل آن کودک خیال میكنم پیامبر و واجبات و محرمات و... از هم جدا هستند. اما اگر بدانم همینکه عملی انجام میدهم، نظام خلقت كار خودش را میکند؛ دیدگاه من، غیر از آن دیدگاه قبلی خواهد شد. آنگاه احكام دین، قوانین قراردادی جعلی نخواهد بود و من تلاش خواهم كرد مطابق قوانین رفتار كنم. اگر آن کودک هم قانون سلامتی را بفهمد؛ اگر تنهای تنها هم باشد، شکلات و شیرینی زیاد نمی-خورد و اگر خورد، فوراً مسواك میزند؛ یعنی خودش مراقب خودش است. اگر انسان این را بفهمد و درک کند، اینگونه به دین نگاه نمیكند كه زندگی من امری جدا است و برای اینکه آدم خوبی باشم، دین در حاشیه زندگی من است؛ بلکه دین را همۀ موجودیت خودش میبیند. آنگاه وقتی نماز میخواند، برای این نخواهد بود كه دیگران ببینند و...؛ دنبال احساسات و القای شیطان نیست؛ اینها کنار میرود؛ از خیلی چیزها آزاد میشود و در خلوت خودش با تمام وجود مراقب خودش است.
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#نظام_هستی
#مراقبه
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
چگونگی و کیفیت #مراقبه
دربارۀ نحوۀ #مراقبه رسیدیم به اینکه اگر بین خودمان و اعمال و رفتارمان با آن ملائكۀ مأمور خلقت ما و دستوراتی كه در دین و نظام آفرینش ما بهعنوان واجبات و محرمات و احكام هست، پیوستگی بسیار شدید و قویای احساس كنیم، خودبهخود، #مراقبه در ما ایجاد میشود كه در مرحلۀ اول در رفتار و در مرحلۀ بالاتر در خود ما اثر خواهد گذاشت.
شخص بسیار تشنهای که لیوان پر از آبی میبیند، اما یک درصد احتمال میدهد که آب سمی باشد، همان یك درصد باعث میشود تا با دقت خاصی آب بنوشد. گاهی بعد از دو سه سال انسان متوجه میشود كه تمام مراقبهاش غلط بوده است؛ زیرا فقط در ذهنش بوده، نه اینکه با تمام وجودش باشد.
مراقبۀ توجه به فعل خود، مرحلۀ مقدماتی است که آثار بسیار قویای دارد. انسان در مرحلۀ اول در ذهن خود تمركز میكند كه قبلاً رها و بیخاصیت شده بود، آرامآرام قابلیت پیدا میكند که به مرحله بعدی قدم بگذارد؛ یعنی مراقبه در خودش و توجه به خودش پیدا كند و به شناخت بیشتر برسد. مراحل بعدی هم وجود دارد. هر مرحله از مراقبه، آثار خاصی دارد. همین تمركز در خود، انسان را جمعوجور میكند، به لطایف و حواسی میرساند كه غیر از این حواس پنجگانه است؛ زیرا انسان را شناخت خاصی از جهان و عالم خلقت میرساند.
رسیدن به مراقبه، باعجله و شتابزده نمیشود. در این راه، شتابزدگی هم مانند تنبلی خیلی مضرّ است. حركت در این مسیر باید آهسته و پیوسته باشد. البته در تمام تربیتها، این قاعده درست است و اگر رعایت نشود، چهبسا دچار ضرر خواهد شد.
«تربیت عبارت است از پرورشدادن؛ یعنى استعدادهاى درونىاى كه بالقوّه در یك شىء موجود است به فعلیت درآوردن و پروردن.... این پرورشدادنها به معنى شكوفاكردن استعدادهاى درونى آن موجودها است كه فقط در مورد موجودهاى زنده صادق است. از همینجا معلوم مىشود كه تربیت باید تابع و پیرو فطرت؛ یعنى تابع و پیرو طبیعت و سرشت شىء باشد. اگر بنا باشد یك شىء شكوفا شود، باید كوشش كرد همان استعدادهایى كه در آن هست بروز و ظهور كند. اما اگر استعدادى در یك شىء نیست، بدیهى است آن چیزى كه نیست و وجود ندارد، نمىشود آن را پرورش داد. (مجموعه آثار استاد شهیدمطهرى، ج22، ص552)
اگر بخواهیم با نمونههای امروزی مقایسه كنیم، مثلاً در گذشته برای درستكردن نان، به خمیر مُخمّر میزدند و حدود ده ساعت میگذاشتند تا مخمّر اثر کند و بعد هم تنور را با دمای ملایم و شرایط مناسب روشن میكردند. این كارها، باعث میشد كه همۀ خواص گندم به فعلیت برسد. به همین دلیل بوی نان پختهشده تا صد متر آنطرفتر هم میرفت. چند لقمه كه از آن نان میخوردی تا بالای كوه هم میتوانستی بروی. اما امروز به جای مخمر یك ماده شیمیایی به نان اضافه میكنند که خمیر سریع آماده شود و بعد هم در مدت کوتاهی با حرارت بالا از زیر دستگاه رد میكنند و انواع مرضها در خون و گوارش و... پدید میآورند. عكس مطلب هم به این شکل است که مثلاً نانوا بگوید حالا كه حوصله ندارم، خمیر همینطور بماند. اگر بماند كپك میزند و از بین میرود.
یك مربی خوب، هرگز رزمجو را در مدت چند دقیقه و قبل از نرمش و آمادهسازی بدن، وارد فنّ خاصی نمیكند، چون همه ماهیچهها میگیرد. نمیتواند بگوید تو برادر منی، پس زودتر شروع کن. اگر غیر از این باشد، با تربیت نمیسازد.
حالا كه دانه و جسم انسان، این همه اهمیت دارد؛ پس روح كه میخواهد تربیت شود، چه اهمیت بالایی دارد؟
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#نظام_هستی
#مراقبه
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam