گامهای نخستین حرکت به سوی خدا
#مراقبه؛ اصل و ریشۀ حرکت به سوی خدا است؛ پس حداقل دو كار باید انجام دهیم:
1– همه گناهان خود را كه از اول انجام دادهایم، با استغفار شروع به پاککردن كنیم. مرحلۀ بعد، ترك محرمات و انجام واجبات است؛ نه مستحبات؛ زیرا گاهی مستحبات از ناحیۀ شیطان است که ما را به خود مشغول كند و از وظایف اصلی بازدارد. هر كجا نفس، هوس مستحب كرد، آن را کنار بزنیم؛ زیرا قبل از آن، انجام واجبات مهم است. وقتی قدرت معنویات با انجام واجبات و ترک محرمات زیاد شد، باید به انجام مستحبات و ترک مکروهات پرداخت؛ آنهم در حد متوسط؛ زیرا نباید نفس را تحت فشار گذاشت؛ بلكه باید همۀ لذایذ را بهصورت اعتدال (طبق قوانین دین) به او داد. که اگر اینها به تدریج انجام گیرد، كار به جایى میرسد كه نفس در اطاعت ما قرار گیرد.
2 – کار بعدی تمركز ذهن است كه آرامآرام ما را به تفكر و توجه میرساند. فعلاً در تمركز ذهن كار كنیم؛ صبح كه از خواب بلند شدیم، به همان مسائل خواب و رؤیا و... كه در جلسات گذشته مطرح شد توجه كنیم كه من هیچ قدرتی ندارم، هر صبح من را مثل كارگری به این عالم میآورند و هر شب میبرند. اگر صبح بیدار شدیم و احساس كردیم كه ما هم كارگری برای آفرینش نظام بالا هستیم، همانجا تصمیم میگیرم و اهمیت مأموریت خود را درك میكنیم كه تشكیلات خلقت به ما سپرده شده است؛ با چنین احساسی از خدا كمك خواهیم خواست.
این تصمیم صبح، انرژی اولیه ایجاد میكند و در مراقبه روزانه اثر دارد.
وقتی كسی را هُل میدهید، در جوی آب میافتد و خیس میشود. حتی نمیتواند چند سانتیمتر بپرد تا در جوی نیفتد؛ زیرا اراده نكرده بود و انرژی لازم را نداشت. اما وقتی ارادۀ پرش از جوی میکند و خوب دقت كند، انرژیهایی میمكد و در عضلات خود میدَمد كه غیر از انرژی غذا است. عقب میرود و یک متر آنطرف جوی میپرد، هیچ مشکلی هم برایش پیش نمی آید.
«وَ لَكَ یا رَبِّ شَرْطِی أَلَّا أَعُودَ فِی مَكْرُوهِكَ، وَ ضَمَانِی أَنْ لَا أَرْجِعَ فِی مَذْمُومِكَ، وَ عَهْدِی أَنْ أَهْجُرَ جَمِیعَ مَعَاصِیكَ»؛ و شرط و قرار من با تو اى پروردگارم آن است كه به ناپسند تو باز نگردم و ضمانتم آن است كه در نكوهیدۀ تو رجوع ننمایم (دوباره گناهى به جا نیاورم) و پیمانم آن است كه از همه گناهان تو دورى نمایم. (الصحیفة السجادیة، ترجمه و شرح فیضالاسلام، ص209)
ارادۀ اولیه خیلی مهم است، اگر نباشد، نمیشود. پس باید فرد در حالت خوابیده یا نشسته، در همان بیداری اول صبح، به عالم رؤیا و به هیچچیزبودن خود بیندیشد و سپس همۀ ارادهاش را جمع كند كه من تا شب، یك عالم جدید و فوقالعاده پیچیدهای را میسازم كه آن هم در عالم دیگر، خودم خواهد شد؛ لذا تصمیم میگیرد و انرژی میگیرد و آنگاه از جا بلند میشود. یك حالت توجه پیدا میشود كه آن حالت توجه، خیلی عجیب است و کمکم اثرش را میگذارد و انسان خودش در خودش جمع میشود و مراقبه روزانه ادامه مییابد. اول سخت است، به این شكل كه فراموش میکند یا خسته میشود كه آن هم به دلیل بدآموزی است؛ اما کمکم توجه از چند دقیقه فراتر میرود و خستگی هم ایجاد نمیشود.
وقتی فرد در خودش تمركز میكند، چه قیامت و غوغایی میشود. اصلاً دوباره متولد میشود. مانند اینکه وقتی اشعه خورشید در كانون عدسی جمع میشود تحول عظیمی ایجاد میكند. اشعه خورشیدی كه در مدت 10 ساعت یك پرده را هم گرم نمیكرد، با تمركز در نقطه كانونی، به جایی میرسد كه یک چوب ضخیم را هم میسوزاند، اما وقتی پخش شود، هیچ میشود.
حواس پنجگانه از یک طرف و نبود تمركز درون از طرف دیگر، انسان را پخش میكند و از همان اول صبح هیچ میشود.
این تمركزكردن اولیه، مجاهده میخواهد، اما شدنی است، دستور قرآن است: «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ».
اصلاً خلق شدیم برای این راه، غیر از این راه، واقعاً زندگی بچهگانه است. تنها فرقش این است كه آن بچه به آن كفش قرمز مشغول است و من هم به یکچیز دیگر، اما هر دو از حقیقت خود بیخبریم!
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#نظام_هستی
#مراقبه
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
مسئله #«غدیر» یک مسئله تاریخىِ صرف نیست؛ نشانهای از جامعیت اسلام است. اگر نبی مکرم (که در طول ده سال، یک جامعه بدوىِ آلوده به تعصبات و خرافات را با آن مجاهدتهای عظیمی که آن بزرگوار انجام داد و به کمک اصحاب باوفایش به یک جامعه مترقی اسلامی تبدیل کرد) برای بعد از این ده سال، فکری نکرده بود و نقشهای در اختیار امت نگذاشته بود، این کار ناتمام بود. رسوبات تعصبات جاهلی به قدری عمیق بود که شاید برای زدودن آنها سالهای بسیار طولانی نیاز بود. ظواهر، خوب بود؛ ایمان مردم، ایمان خوبی بود؛ البته همه در یک سطح نبودند؛ بعضی در زمان وفات پیغمبر اکرم یک سال بود، شش ماه بود، دو سال بود که اسلام آورده بودند؛ آن هم هیمنه قدرت نظامی پیغمبر همراه با جاذبههای اسلام، اینها را به اسلام کشانده بود. همه که جزو آن مسلمانان عمیقِ دوران اول نبودند. برای پاککردن رسوبات جاهلی از اعماق این جامعه و مستقیمنگهداشتن خط هدایت اسلامی بعد از ده سالِ زمان پیغمبر، یک تدبیری لازم بود. اگر این تدبیر انجام نمیشد، کار ناتمام بود. اینکه در آیه 3 مبارکه سوره مائده میفرماید: «الْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دينَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتي»، تصریح به همین معناست که این نعمت (نعمت اسلام، نعمت هدایت، نعمت نشاندادن صراط مستقیم به جامعه بشریت) آن وقتی تمام و کامل میشد که نقشه راه برای بعد از پیغمبر هم معین باشد؛ این یک امر طبیعی است.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم قم، 18/10/1385
پیوستگی ملک و ملکوت در انسان
من زیر نظر نیروهای خاصی #مراقبه میشوم؛ #مراقبهای بسیار دقیق. جزئیترین حركات من، كنترل و ضبط میشود و تبدیل به شخصیت باطنی دیگری میشود؛ همان شخصیتی که بعد از مرگ خواهم داشت. اما مشكل اصلی من این است كه خودم، نامه اعمالم و نیروهای مراقب را جدا از هم تصور میكنم. ملائكه را یك موجود مستقل، خود را یك موجود مستقل و نامه اعمال را هم یك طومار جداگانه تصور میکنم. اگر بتوانم حقیقت خود و اعمال و پیوستگی بین این دو با ملائکه مأمور را درك كنم و به اینجا برسم که خودم با اعمالم شخصیت عالم بعدی خودم را میسازم، قدرت عظیمی در توجه به مراقبه در خودم ایجاد میكنم.
من، چه بخواهم و چه نخواهم، تحت این مراقبه هستم؛ اما این دیدگاه، آن بینش سطحی كه من و ملائكه و واجب و حرام و... هركدام، جدا از هم هستیم را از بین میبرد و به یك دید واقعی تبدیل میكند.
اما #مراقبه چیست؟
#مراقبه حالتی است كه انسان را به خودش و عمل خودش متمركز می كند. در زندگی هم چنین حالتی پیش آمده، اما توجه نكردهایم كه چگونه انسان، خودش به عمل خودش، توجه می كند.
مثلاً وقتی در شب به یك ساختمان ناآشنا وارد میشویم که چراغها روشن است، راحت و بدون دغدغه راه می رویم. اما وقتی دو، سه پله بالا رفتیم و برق قطع شد و تاریكی محض شد؛ احتمال هرگونه خطر هم هست؛ در این حالت متوجه پا و دستمان میشویم که کجا و روی کدام پله میگذاریم؛ زیرا به آن محیط آشنا نیستیم. چه حال و احساسی در ما پیدا میشود؟ آن حالت و احساس همان مراقبه است؛ البته مراقبۀ مقدماتی. وقتی متوجه شوم كه در تاریكی هستم، بیشتر توجه میکنم كه پایم را كجا بگذارم، دستم را كجا بگذارم. اول به كارم تمركز می کنم، کمکم به خودم هم می رسم. ظلمات، تعبیر قرآن است: «یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ». به همین دلیل همیشه فكرم این است كه عملم را چگونه انجام دهم كه مطابق آن واجب باشد. چگونه انجام دهم كه مطابق آن حرام نباشد. پس میفهمم كه باید یكسری واجبات و محرمات را كامل بشناسم که از روی جهل و نادانی از حقایق محروم نمانم.
وقتی کودکی زیاد شکلات میخورد و مسواک نمیزند، پدر و مادر به او میگویند اگر مسواک نزنی، دندانهایت عفونت میکند و درد میگیرد. آن کودک بیتوجه به این حرف، کار خودش را میکند؛ نمیتواند بفهمد كه این نتیجۀ طبیعی عمل او و واقعیت است؛ نمی تواند پیوستگی خلقت خودش را با سلامتی درك كند؛ نمیتواند بفهمد که چه پدر و مادر بگویند و چه نگویند، این کار اثر خودش را میگذارد؛ بنابراین وقتی پدر و مادر نیستند، ده تا شکلات میخورد، مسواک هم نمیزند. اینها شبیه آیین نامه رانندگی نیست كه انسانها برای سلامتی وضع کردهاند. وقتی میگوییم غذای داغ، یخ، شیرینی و ترشی زیاد نخور، به سلامتی خودت و دندانت آسیب نزن، به این دلیل است که این قوانین، قوانینی در آفرینش و خلقت انسان است. من هم هنوز مثل آن کودک خیال میكنم پیامبر و واجبات و محرمات و... از هم جدا هستند. اما اگر بدانم همینکه عملی انجام میدهم، نظام خلقت كار خودش را میکند؛ دیدگاه من، غیر از آن دیدگاه قبلی خواهد شد. آنگاه احكام دین، قوانین قراردادی جعلی نخواهد بود و من تلاش خواهم كرد مطابق قوانین رفتار كنم. اگر آن کودک هم قانون سلامتی را بفهمد؛ اگر تنهای تنها هم باشد، شکلات و شیرینی زیاد نمی-خورد و اگر خورد، فوراً مسواك میزند؛ یعنی خودش مراقب خودش است. اگر انسان این را بفهمد و درک کند، اینگونه به دین نگاه نمیكند كه زندگی من امری جدا است و برای اینکه آدم خوبی باشم، دین در حاشیه زندگی من است؛ بلکه دین را همۀ موجودیت خودش میبیند. آنگاه وقتی نماز میخواند، برای این نخواهد بود كه دیگران ببینند و...؛ دنبال احساسات و القای شیطان نیست؛ اینها کنار میرود؛ از خیلی چیزها آزاد میشود و در خلوت خودش با تمام وجود مراقب خودش است.
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#نظام_هستی
#مراقبه
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
چگونگی و کیفیت #مراقبه
دربارۀ نحوۀ #مراقبه رسیدیم به اینکه اگر بین خودمان و اعمال و رفتارمان با آن ملائكۀ مأمور خلقت ما و دستوراتی كه در دین و نظام آفرینش ما بهعنوان واجبات و محرمات و احكام هست، پیوستگی بسیار شدید و قویای احساس كنیم، خودبهخود، #مراقبه در ما ایجاد میشود كه در مرحلۀ اول در رفتار و در مرحلۀ بالاتر در خود ما اثر خواهد گذاشت.
شخص بسیار تشنهای که لیوان پر از آبی میبیند، اما یک درصد احتمال میدهد که آب سمی باشد، همان یك درصد باعث میشود تا با دقت خاصی آب بنوشد. گاهی بعد از دو سه سال انسان متوجه میشود كه تمام مراقبهاش غلط بوده است؛ زیرا فقط در ذهنش بوده، نه اینکه با تمام وجودش باشد.
مراقبۀ توجه به فعل خود، مرحلۀ مقدماتی است که آثار بسیار قویای دارد. انسان در مرحلۀ اول در ذهن خود تمركز میكند كه قبلاً رها و بیخاصیت شده بود، آرامآرام قابلیت پیدا میكند که به مرحله بعدی قدم بگذارد؛ یعنی مراقبه در خودش و توجه به خودش پیدا كند و به شناخت بیشتر برسد. مراحل بعدی هم وجود دارد. هر مرحله از مراقبه، آثار خاصی دارد. همین تمركز در خود، انسان را جمعوجور میكند، به لطایف و حواسی میرساند كه غیر از این حواس پنجگانه است؛ زیرا انسان را شناخت خاصی از جهان و عالم خلقت میرساند.
رسیدن به مراقبه، باعجله و شتابزده نمیشود. در این راه، شتابزدگی هم مانند تنبلی خیلی مضرّ است. حركت در این مسیر باید آهسته و پیوسته باشد. البته در تمام تربیتها، این قاعده درست است و اگر رعایت نشود، چهبسا دچار ضرر خواهد شد.
«تربیت عبارت است از پرورشدادن؛ یعنى استعدادهاى درونىاى كه بالقوّه در یك شىء موجود است به فعلیت درآوردن و پروردن.... این پرورشدادنها به معنى شكوفاكردن استعدادهاى درونى آن موجودها است كه فقط در مورد موجودهاى زنده صادق است. از همینجا معلوم مىشود كه تربیت باید تابع و پیرو فطرت؛ یعنى تابع و پیرو طبیعت و سرشت شىء باشد. اگر بنا باشد یك شىء شكوفا شود، باید كوشش كرد همان استعدادهایى كه در آن هست بروز و ظهور كند. اما اگر استعدادى در یك شىء نیست، بدیهى است آن چیزى كه نیست و وجود ندارد، نمىشود آن را پرورش داد. (مجموعه آثار استاد شهیدمطهرى، ج22، ص552)
اگر بخواهیم با نمونههای امروزی مقایسه كنیم، مثلاً در گذشته برای درستكردن نان، به خمیر مُخمّر میزدند و حدود ده ساعت میگذاشتند تا مخمّر اثر کند و بعد هم تنور را با دمای ملایم و شرایط مناسب روشن میكردند. این كارها، باعث میشد كه همۀ خواص گندم به فعلیت برسد. به همین دلیل بوی نان پختهشده تا صد متر آنطرفتر هم میرفت. چند لقمه كه از آن نان میخوردی تا بالای كوه هم میتوانستی بروی. اما امروز به جای مخمر یك ماده شیمیایی به نان اضافه میكنند که خمیر سریع آماده شود و بعد هم در مدت کوتاهی با حرارت بالا از زیر دستگاه رد میكنند و انواع مرضها در خون و گوارش و... پدید میآورند. عكس مطلب هم به این شکل است که مثلاً نانوا بگوید حالا كه حوصله ندارم، خمیر همینطور بماند. اگر بماند كپك میزند و از بین میرود.
یك مربی خوب، هرگز رزمجو را در مدت چند دقیقه و قبل از نرمش و آمادهسازی بدن، وارد فنّ خاصی نمیكند، چون همه ماهیچهها میگیرد. نمیتواند بگوید تو برادر منی، پس زودتر شروع کن. اگر غیر از این باشد، با تربیت نمیسازد.
حالا كه دانه و جسم انسان، این همه اهمیت دارد؛ پس روح كه میخواهد تربیت شود، چه اهمیت بالایی دارد؟
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#نظام_هستی
#مراقبه
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam
#تزکیه_نفس در آیات قرآن
در مسئله تربیت نفس که بزرگان میفرمایند آنقدر راه سخت است که انگار با پلک کوه را میکنی؛ اشاره و ناظر به این معنا است که ما هر چقدر هم سختکوشی بکنیم، اما جهتدار نباشد و این عایق را پاره نکند، جز خستگی و سر خوردگی به جایی نمیرسیم.
اما اگر کسی مجاهده کند، «وَ أَنَّ اَلرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ اَلْمَسَافَةِ» . اینقدر هم راه دور نیست، «قَرِيبُ اَلْمَسَافَةِ» رحلت به سوی «الله» خیلی نزدیک است.
کِی؟
وقتی که برنامههای تربیتی طوری جهتدار باشد که مستقیم برود و غفلت را پاره کند. راهی که با هزار سال نمیشد رسید، در یکدهم ثانیه میتوان رسید.
باید در آیات، روایات، ادعیه، گلستان و بوستان باغ معصوم(علیهالسلام) بگردیم تا ببینیم چه راهکارهایی انسان را از افراط و تفریط باز میدارد.
تربیت باید قاعدهمند و طوری باشد که غفلت را پاره کند. هر مقداری که این غفلت پاره میشود و بینش و بصیرت انسان به حقایق باز میشود؛ به همان اندازه مسیر تربیت او هموار میشود.
در قرآن میفرماید: «قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي...» راه من فقط همین یک راه است.
کشفیات و کرامات و قدرتنماییها و غیبگوییها و... نیست. من یک راه بیشتر ندارم. «هَٰذِهِ سَبِيلِي» راه من همین است که به شما معرفی میکنم: «...أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي ۖ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» ؛ تنها راه همین است. دعوت من به سوی «الله» است؛ آن هم با بینش و نه به صورت تحجری، خشکمقدسانه و تقلیدی.
من یک بینشی به شما میدهم که با این بینش شما حس کنید و مشاهده کنید حق یعنی چه. «حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» . «یَتَبَیَّنَ» روشن باشد، واضح باشد.
دعوت به «الله» یک دعوت خشک و لفظی و ذهنی نیست. «عَلَىٰ بَصِيرَةٍ» این راه منحصربهفردِ من است. «وَمَنِ اتَّبَعَنِي» هر کس در تبعیت من است، راه این است.
این راه خیلی مهم و فوقالعاده حساس است. ای ناس! ای مردم! «سُبْحَانَ اللَّه». اینطور هم فکر نکنید که شما زندگیتان را کنید و در حاشیه زندگیتان این کار را بهعنوان یک کار خوب انجام دهید. در زندگی خودم هر چه نفسم بخواهد انجام بدهم، اهدافی که در زندگی خودم تعیین کردهام، دنبال کنم، در کنار اینها یک اخلاق خوبی هم داشته باشم.
این هم خوب است، هر از گاهی هم یک جلسهای باشد، حالی به ما دست بدهد؛ نه؛ «وَسُبْحَانَ اللَّه وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ». این راه یک راه خالصی است که کوچکترین غفلت، انسان را به وادی شرک میاندازد.
باید مسئله را خیلی جدی دنبال کرد.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا» ما قوهای به شما میدهیم که در زندگیتان کلید در دستتان باشد؛ در مسائل اجتماعی، مسائل سیاسی، تحلیلهای سیاسی، موضعگیری سیاسی، مدیریت تشکیلات، مدیریت خانواده، مدیریت اقتصادی، تحقیقات در کشف حقایق علمی، در حقبودن اقوال یک موضوع، ارجاع فروعات بر اصول، استنباط درست از یک موضوع، هر چه و هر چه شما در زندگی حرکت میکنید، این نفس مدام شما را اینطرف و آنطرف میپیچاند.
وقتی آن نفس سرکش از بین رفت، در روز روشن شما میبینید که در این بیابان از کجا باید بروی و به کجا برسی.
در این بیابان قشنگ میبینید که کجا را انتخاب کردهاید، چرا انتخاب کردهاید، چگونه باید بروید، بعد چه کار باید بکنید، همه اینها را تشخیصدهنده حق و باطل در فضای روشن میبیند.
درس اخلاق حاج آقا حسین علیپور
به شدت از نقصهای خودمان فرار میکنیم و به سمت کمال تلاش میکنیم
.
هرکدام از ما علاقۀ شدیدی به کمال دارد؛ هر کس در مرتبه و جایگاه خودش.
همه از نقص فرار میکنیم، اما نمیدانیم که شدیداً نقص داریم.
کودک در گهواره نمیداند چه نقصهایی دارد. همینکه دست و پایش رشد کند و بتواند راه برود، دیگر گهواره برایش تنگ است و میخواهد خودش را از تنگنای گهواره نجات دهد و برای بیرونرفتن از خانه بیتابی میکند.
همینکه فهمید مسیر کمال یعنی چه؛ عاشق و بیتاب راه میشود.
اگر بیخیال و بیتفاوتیم برای این است که کمال را نشناختهایم؛ یا شاید به نقصهای خودمان آگاه نشدهایم.
#کوتاهنوشت
ما در زندگی دائماً به کمال و نقص حساسیم.
وقتی غذا یا میوهای شیرین و معطر میخوریم، از آن لذت هم میبریم. اما زمانی که همان غذا یا میوه باعث گلودرد ما شد، احساس درد میکنیم.
این حس درد همان نقصی است که در گلوی ما ایجاد شده.
قبل از این گلو در مسیر خودش در کمال بود. احساس آرامش و راحتی در گلو میکردیم. اما الآن آن حس درد، نقصی است که در آن ایجاد شده.
در همۀ اعضای بدن این اتفاق میافتد.
مثلاً ممکن است مورچهای را در ۲۰ متری خودمان ببینیم، اما چند هفته بعد، نتوانیم در ۱۰ متری هم آن مورچه را ببینیم و تشخیص بدهیم. این همان نقصی است که در بینایی ما ایجاد شده.
حالا اگر کسی بگوید من وسیلهای به تو میدهم که از ۱۰۰ متری هم بتوانی مورچه را ببینی، چه حسی پیدا میکنیم؟ یا حتی بالاتر از این، بتوانی صدای او را هم بشنوی و تشخیص بدهی.
این همان حرکت به سمت کمال است.
پس نقص و کمال، خیالی نیستند. هر روز در زندگی با آن در ارتباطیم.
#کوتاهنوشت
حالا به این روایت از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) توجه کن:
میفرماید: هر كه گناهى مرتكب شود، عقلى از او جدا شود كه ديگر هرگز به او باز نگردد.
خیلی صریح است.
این همان نقص است. هر گناه باعث میشود که بخشی از عقل انسان کم شود و هیچگاه برنگردد.
#عقل
#کوتاهنوشت
فردی که در کودکی، برّاقی سماور او را جذب کند، به سمت آن کشیده میشود و همه را به روی خودش برمیگرداند.
همین باعث میشود که نقص عضو پیدا کند. دست یا پایش به هم بچسبد و نتواند در بزرگسالی از آن استفاده کند. درواقع عضوی از او از بین رفته است.
خدا به همین دلیل پدر و مادر را گذاشته تا مراقب او باشند. درواقع خدا از عقل و رحمت و مهربانی خود در دل پدرومادر گذاشته تا او نقص عضو پیدا نکند و بتواند از اعضای خودش به سمت کمال جسمیاش بهره ببرد.
وقتی به سن بلوغ میرسد، حالا خود اوست که باید مراقب خودش باشد تا دچار نقص نشود.
همینطور؛ اگر گناه یا بهتر است بگوییم کارهایی که خلاف و برعکس کمال اوست انجام دهد، نقصی در او ایجاد میشود.
هرچه مراقبت خودش از خودش بیشتر شود؛ در جهت قوانین ساختار خلقتش حرکت کند، سلامتی و لذت و کمال در او بیشتر میشود.
اما اگر خلاف آن عمل کند و از قوانین خلقتش مراقبت نکند، مدام درد است و بیماری و نقص.
#کوتاهنوشت
پس گناه چیز پیچیده و خارج از وجود انسان نیست.
خدا برای هر موجودی کمالی قرار داده، اگر در همان راستا حرکت کند، کمال است و اگر خلاف آن عمل کند، درد است و نقص
پس مسئله مراقبه و محاسبه خیلی مهم است.
آنجا سلامت جسم و مراقبت از آن مطرح بود. اینجا سلامت روح و سعادت اخروی و ابدی.
أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ؛ آیا خداوند برای بندهاش کافی نیست؟
اميرمؤمنان علی (عليهالسلام):
أ لا مُنتَبِهٌ مِن رَقدَتِهِ قبلَ حينِ مَنِيَّتِهِ؟!
آيا كسى هست كه پيش از فرا رسيدن مرگش، از خواب بيدار شود؟
غرر الحكم، ح ۲۷۵۱
💠بیانات امروز رهبر انقلاب خیلی خاص بود. کاش به گوش جان بشنویم.
رهبر انقلاب(امروز):
🔹امروز ما مخاطب بعثتیم. بعثت در میان ما هم هست. یعنی همین حالا نبی مکرم اسلام در حال تعلیم و تزکیهی ما است. همین حالا ما مخاطبیم، مخاطب بعثتیم. در طول تاریخ ابدی بشریت این وجود خواهد داشت، همیشه بشریت مخاطب تعلیم و تربیت و تزکیهی پیغمبر اکرم است.
پیغمبر همین طور که در آن روز مردم را به دوری از بتها و شکستن بتها دعوت کرد، امروز هم همین خطاب وجود دارد. اولین بت هم بت خود ما است، بت درون خود ما، بت نفس ما. اول خودمان را باید اصلاح کنیم. اول جامعهی خودمان را باید اصلاح کنیم.
پیغمبر «صلوات الله و سلامه و آله »امروز دارد دعوت میکند ما را. همهی ما را. امّا دعوت شونده اجابت نکند اتفاقی نمیافتد. آنچه که در انقلاب ما اتفاق افتاد این بود که دعوت شوندهها اجابت کردند، امام بزرگوار سخن پیغمبر را، بعثت پیغمبر را برای مردم بیان کرد از مردم مجاهدت را مطالبه کرد مردم هم اجابت کردند. این حرکت عظیم اتفاق افتاد این کار بزرگ انجام گرفت.
🔹پیغمبر-ص» دارد الان دعوت میکند ما را. ما همان آخرینی هستیم که لمّا یلحقوا بهم. ما باید اجابت کنیم. در روز عید مبعث، سالگرد مبعث به این نکته باید توجه کنیم که ما هم مورد خطاب بعثت نبی مکرم اسلام هستیم. اگر ما هم عمل نکنیم میشویم مثل همان. مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا.
۲۷ رجب/ ۱۹ بهمن ۱۴۰۲