eitaa logo
🇮🇷بِیـتُ‌الزهـراۜ🇵🇸
538 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
﴾﷽﴿ ازْ آنْگاھ کِھ خُـودَمْ را دیـدَمْ، طُ را شِناختَـمْ ڪانال وقف بےبے بۍ‌حرم🕊 -کپی؟حلالِ‌حلال(: صلوات‌بفرست‌برای‌فرجش🌱 بشنوازاطلاعات: @shoroot110 جهت‌تبادل‌و‌انتقادات‌و‌پیشنهادات: @Zeinabiam_315
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷بِیـتُ‌الزهـراۜ🇵🇸
خداوند را از جنس مجبت آفرید•••
🇮🇷بِیـتُ‌الزهـراۜ🇵🇸
من عشق را در حرم شما يافتم...🙈 باقی تمامشان هیجانات کاذب است✨ 💕 ╲\╭┓ ╭🌸 🍃 ┗╯\╲
🇮🇷بِیـتُ‌الزهـراۜ🇵🇸
🌟 ✦ هادی المُضلّین ؛ همان خدای بالابلندی ست که راه را بروی گمراه کنندگانِ این جاده نیز، نبسته و نخواهد بست؛ بشرط آنکه بخواهند ؛ یا بتوانند که بخواهند!
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌺 بانو! در این زمانه.... اگر بخاطر《حرف مردم》تغییرکنی این جماعت هرروز تو راجور دیگر می خواهند! ولی... لبخند "خالق" و " امام زمانت " را... به هیچ حرفی ترجیج نده... حجاب را عاشق❤️انه انتخاب کن لبخند"یوسف زهرا"👌 می ارزد به تمام لبخند های این ادما...
🇮🇷بِیـتُ‌الزهـراۜ🇵🇸
🌱 ابراھیم مۍگفت : هرڪس ظرفیّت مشھور شدن را ندارھ ! از مشھور شدن مھم تر اینہ ڪہ آدم بشیم . الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مسجد بلال
AUD-20220209-WA0012.mp3
6.85M
🔹 چهارشنبه ۲۰بهمن( ۶۱۷) 🌸فجرانقلاب اسلامی(اقتصاد) 1⃣ازارکان اقتدار یک کشور اقتصادآن است ✅ایران ازنظرظرفیت انسانی(نیروی جوان)وظرفیت منابع بسیار ثروتمنداست ☑️ایران رامرکزوشاهراه انرژی کره زمین می نامیدند(دسترسی به آبهای آزاد) ☑️متاسفانه درعدم بهره برداری از امکانات وظرفیت داخلی نمره اول راداریم 2⃣هرجابه نیروهای خالص انقلابی وجوانان متدین اعتمادکردیم بردیم ✅هسته ای رادست جوانان دادیم به غنی سازی۶۰درصدرسیدیم ✅درنانوتکنولوژی،موشک وپهباد بااعتمادبه جوانان از ابرقدرتهای جهان هستیم 3⃣باتمام رشدی که تا۸سال قبل داشتیم ،متاسفانه هشت سال اخیربه مشکلات جدی دراقتصاد برخوردیم 4⃣راه کاربرون رفت از مشکلات اقتصادی: ✅جهش تولید(شرح) ☑️راه وارد شدن به عرصه تولید،ماازتولید داخلی خودمان دفاع کنیم(شرح ومثال) *اگر مردم از تولیدات لوازم التحریرخودمان استفاده کنند۳۰۰۰شغل -مسواک داخلی ۳۰۰۰شغل- لاستیک ایرانی۷۰۰۰شغل -کفش ایرانی۱۴۰۰۰شغل-شکلات ایرانی۱۲۰۰۰شغل-روسری پارچه ایرانی۱۹۸۰۰شغل-شوینده ایرانی۱۶۰۰۰شغل-لوازم خانگی ایرانی۳۰۰۰۰شغل-کریستال ایرانی ۴۰۰۰۰شغل وپارچه لباسمان ایرانی باشدهفتصدهزارشغل ایجادمیشود ✅علت تهیه جهیزیه خانم ژاپنی درژاپن از لوازم ایرانی؟ 5⃣همه بایددراقتصادواردشده وکمک کنیم ✅حداقل کمک مااستفاده ازلوازم ایرانی است 6⃣مفسدین اقتصادی دشمن راامیدوارمیکنند 🔷 درس هایی کوتاه از امیرالمومنین علی(ع)در حکمت های نهج البلاغه 🔷 شرح به روزاحکام و معارف اسلامی 🔴(توسط حجة الاسلام ساجدی نسب) ✅کانالهای ایتاوتلگرام : 🕌 @MasjedBalal2 ✅کانال دوم واتس آپ: 🕌 https://chat.whatsapp
🇮🇷بِیـتُ‌الزهـراۜ🇵🇸
📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈 ✨ قسمت👈بیست و پنجم✨ ایمان #مراتبی داره و من تو مرتبه ی #پایین گیر کر
📚 رمان زیبای 🌈 ✨ قسمت👈بیست و ششم✨ بانگرانی پرسید: _چی شده؟😨 گفتم: _چیزی نیست. حانیه رو بردم تو اتاقش.به مادرش گفتم: _امشب تنهاش نذارید ولی حرفی هم بهش نگید.😊 خداحافظی کردم و رفتم بیرون... امین هنوز تو حیاط بود.بلند شد ولی بازهم سرش پایین بود.گفتم: _من هرکاری به نظرم لازم بود انجام دادم. گفت: _پس چرا حالش بدتر شده بود؟😥 -وقتی میزنن،آدم حالش بد میشه.به نظرم اگه حانیه بهتر نشه،دیگه نمیشه.خداحافظ. درو بستم و سوار ماشین شدم... چند بار حرفهام به حانیه رو مرور کردم. .منکه خودم همینا برام سؤال بود.😟🤔 حرفهایی بود که روی زبونم جاری کرد وگرنه من کجا و این حرفها کجا؟ اون شب تو ✨نماز شب✨ برای حانیه خیلی دعاکردم. فرداش به مادرش زنگ زدم و حال حانیه رو پرسیدم... گفت فرقی نکرده... روز بعدش میخواستم دوباره با مادرش تماس بگیرم و حالشو بپرسم ولی خجالت میکشیدم دوباره بگه فرقی نکرده.😒😥ولی براش دعا میکردم. حانیه دختر شوخ طبعی بود... هیچکس حتی طاقت سکوتشم نداشت، چه برسه به این حالش.حتی امتحانات پایان ترم هم شرکت نکرده بود.😔 روز بعد با محمد و مریم رفتیم گچ دستمو باز کنم. تو راه برگشت بودیم که گوشیم زنگ خورد.امین بود.📲 نمیدونستم چکار کنم.پیش محمد نمیشد جواب بدم.محمد گفت: _چرا جواب نمیدی؟منتظره.😊 گفتم: _کی؟😟 -همونی که داره زنگ میزنه دیگه.منتظره جواب بدی.😉 گوشیم قطع شد... محمد نگاهم کرد.بااخم و شوخی گفت: _کی بود؟😀 -یکی از بچه های دانشگاه.😊 -اونوقت خانم دانشجو یا آقای دانشجو؟😁 باتعجب نگاهش کردم.یعنی صفحه گوشیمو دیده؟😟ضحی گفت: _بابا بستنی میخوام.👧🏻🍦 -چشم دختر گلم.😊 جلوی یه بستنی فروشی نگه داشت و با ضحی پیاده شد... دوباره گوشیم زنگ خورد،امین بود.نگاهی به مریم کردم.😊بالبخند نگاهم کرد و پیاده شد.گفتم: _بفرمایید -سلام خانم روشن.مزاحم شدم؟ -سلام،نه.حانیه حالش خوبه؟😒 -خداروشکر خیلی بهتره.تماس گرفتم ازتون تشکر کنم..😊من ازتون خواستم آرومش کنید ولی نمیدونم شما چکار کردید که حتی شده به رفتنم.👌 صداش خیلی خوشحال بود... ازپشت تلفن هم میشد فهمید بال درآورده و تو ابرها سیر میکنه.🌷🕊 -خواهش میکنم نیازی به تشکر نیست. -منکه نمیتونم لطفتون رو جبران کنم. امیدوارم براتون جبران کنه.👌 -متشکرم.گرچه انتظار تشکر هم نداشتم ولی اگه براتون ممکنه اونجا برای من هم دعا کنید.اگه امری نیست خداحافظ.😒 -حتما.عرضی نیست،خداحافظ😊 محمد بستنی رو گرفت جلوی صورتم و گفت: _اگه زیاد بهش فکرکنی بستنی ت آب میشه.😁 لبخند زدم و بستنی رو گرفتم.به محمد گفتم: _داداش شما دیگه سوریه نمیری؟🙂😒 بستنی برید تو گلوش😳😳 ادامه دارد....