لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣#شرح_زیارت_ناحیه_مقدسه
(مقتل خوانی) از لسان مبارک موعود امم #حضرت_مهدی [عجل الله تعالی فرجه الشریف]
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین [ علیه السلام]🚩
🌹جلسه بیست و ششم
[ أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ ]
سلام برآنکه با خونِ زخم هایش شست و شو داده شد!😭
[ أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ ]
سلام بر آنکه از جام هاى نیزه ها جرعه( شهادت) نوشید!😭
🎙: حاج آقای آشتیانی
⏰۹:۴۱
🇮🇷میثاق با ثارالله
🚩@misaqbasarallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران،سردار حاجی زاده:
🔹هر موشک خرمشهر-۴ توانایی اصابت ۸۰ هدف (احتمالا به معنای کلاهک خوشه ای) را دارد.
🔹در صورت شلیک 100 موشک می توان 8000 هدف در خاک دشمن را منهدم کرد.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم..
به نقل از خبر فوری سراسری
🇮🇷🚩🇮🇷🚩🇮🇷🚩🇮🇷
🚩🇮🇷🚩🇮🇷🚩🇮🇷🚩
🇮🇷 ميثاق با ثارالله
@misaqbasarallah🚩
4_6030839789660407774.mp3
9.8M
🟣 در محضر نهجالبلاغه
با
#نامه_پر_مهر_ابوتراب 🟣
👈[ جلسه هفدهم ]🌹
بسیار آموزنده و راهنما🌴
پنجشنبه👈 [۱۴۰۳/۵/۱۷]
🎙: آیت الله #_محمد_رضا_آشتیانی
[ رضوان الله تعالی علیه ]
⏰۱۶:۰۴
🇮🇷میثاق با ثارالله
🚩@misaqbasarallah
🌿👈 حکایتی_زیبا_و_تامل_برانگیز
🌿👈 سادگی در این دنیا، راحتی در آن دنیا
🌿 👈 خردمندی بیشتر وقتها در قبرستان مینشست. روزی که برای عبادت به قبرستان رفته بود، پادشاهی به قصد شکار از آن محل عبور میکرد.
🌿 👈 وقتی به خردمند رسید، گفت:
چه میکنی؟
🌿👈 خردمند جواب داد:
به دیدن اشخاصی آمدهام که نه غیبت مردم را میکنند، نه از من توقعی دارند و نه مرا اذیت و آزار میدهند.
🌿👈 پادشاه گفت:
آیا میتوانی از قیامت و صراط و سوال و جواب آن دنیا مرا آگاهی دهی؟
🔥👈 خردمند جواب داد:
به خادمین خود بگو تا در همین محل آتش درست کنند.
🔥👈 پادشاه امر نمود تا آتشی افروختند و تابه بر آن آتش گذاردند تا داغ شد.
🤔👈 آنگاه خردمند گفت:
ای پادشاه، من با پای برهنه بر این تابه میایستم و خود را معرفی میکنم و آنچه خوردهام و هرچه پوشیدهام ذکر مینمایم و سپس تو هم باید پای خود را مانند من برهنه نمایی و خـود را معرفی کنی و آنچه خوردهای و پوشیدهای ذکر نمایی.
🌸👈 پادشاه قبول کرد.
🔥👈 آنگاه خردمند روی تابه داغ ایستاد و فوری گفت:
فلانی و خرقه و نان جو و سرکه.
🔥👈 فوری پایین آمد و ابداً پایش نسوخت. چون نوبت به پادشاه رسید، بهمحض اینکه خواست خود را معرفی کند، نتوانست و پایش سوخت و پایین افتاد.
🔥👈 سپس خردمند گفت:
ای پادشاه، سوال و جواب قیامت نیز به همین صورت است.
🌿👈 آنها که درویش بودهاند و از تجملات دنیایی بهره ندارند، آسوده بگذرند و آنها که پایبند تجملات دنیا باشند، به مشکلات گرفتار آیند.
🌿🐟🌿🐟🌿🐟🌿
🌿🐟🌿🐟🌿🐟🌿
🇮🇷میثاق باثارالله
@misaqbasarallah🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴👈 یه حرفی از یکی شنیدی،
😔 👈 ناراحت شدی، برای آخرتت خوبه!
🌿 👈 مَرَارَةُ الدُّنْيَا، حَلَاوَةُ الْآخِرَةِ
حاج اسماعیل دولابی ره 🎙
🦋🐟🦋🐟🦋🐟🦋
🐟🦋🐟🦋🐟🦋🐟
🇮🇷 میثاق باثارالله
@misaqbasarallah🚩
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟡 جمعه ها مهمان خداوند باشیم
با شرح فرازی از 👇
🌿#دعای_جوشن_کبیر
جلسه 👈 [ ۱۲۶ ] 👇
🦋 اسم چهارم 👇
🌿 از بند چهاردهم 🌿
🟡[ یَا جارَ الْمُسْتَجِیرِینَ ]
🎙: حاج آقای آشتیانی
⏰۷:۰۸
🇮🇷میثاق با ثارالله
🚩@misaqbasarallah
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟡 👈 مگه اسماعیل هنیه سنی نیست؟
🌕 👈 چرا میگید شهید؟!
🌕🌿🌕🌿🌕🌿
🌿🌕🌿🌕🌿🌕
🇮🇷میثاق با ثارالله
@misaqbasarallah🚩
🟣 👈فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ
🌕 👈وقتی تلفن در حالت رومینگ است خلاصه و مفید صحبت میکنید تا پول کمتری هزینه کنید.
🟣 👈 ارزش پول تلفن بیشتر است یا عمر شما؟
🌕 👈 پس در حرفزدن بخیل باشید تا وقتتان ارزش پیدا کند.
🟣🌿🟣🌿🟣🌿🟣
🌿🟣🌿🟣🌿🟣🌿
🇮🇷 میثاق باثارالله
@misaqbasarallah🚩
🌕 👈 کاری که تمام گناهان را محو میکند حتی اگر آسمانها را سیاه کرده باشد
🌕 👈 حدیث قدسی، خداوند فرمود:
ای موسی [ علیه السلام ]
🟣 👈 گمان نکن مادرت برای تو مهری داشت، اگر من مهر تو را در دل او جای نمی دادم او هرگز برای شیردادن تو نیمه شب ،خواب شیرین را رها نمی کرد.
🌕 👈 ای موسی [ علیه السلام ] از میان بندگان من اگر بنده ای چنان گنهکار باشد که از گناهان او آسمان به رنگ سیاه در آمده باشد، فقط به خاطر یک کارش من تمام گناهان او را می بخشم و وارد بهشت می کنم و برای این کار از هیچ کس ابایی ندارم و اجازه نمی گیرم.
🌕 👈 موسی [ علیه السلام ] عرض کرد، خدایا آن عمل چیست؟
🟣 👈 حضرت حق فرمودند:
کسی که برای رضایت من قلب یک بنده مؤمن مرا شاد گرداند .
🟣 👈 او آن گاه مرا شاد کرده است و سزای کسی که مرا چنین خرسند کند، بخشش همه گناهان اوست .
منبع : وسائل الشیعه جلد ۱۱ صفحه ۵۶۹
🌿🐟🌿🐟🌿🐟🌿
🐟🌿🐟🌿🐟🌿🐟
🇮🇷 میثاق با ثارالله
@misaqbasarallah🚩
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣#شرح_زیارت_ناحیه_مقدسه
(مقتل خوانی) از لسان مبارک موعود امم #حضرت_مهدی [عجل الله تعالی فرجه الشریف]
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین [ علیه السلام ]🚩
🌹جلسه بیست و هفتم 👇
[ أَلسَّلامُ عَلَی الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ ]
سلام بر آن مظلومی که (ریختن)خونش مباح گردید!😭
🎙: حاج آقای آشتیانی
⏰۹:۱۲
🇮🇷میثاق با ثارالله
🚩@misaqbasarallah
🟣 مردان بی ادعا 🟣
🦋 برنامه پانزدهم 🦋
✍ از شهادت جوانش سالها میگذشت سالها می گذشت و مثل روز اول که جگرش سوخته بود حالا هم همه وجودش به یاد او میسوخت.😭 سن و سالش بالا رفته بود و آتش این دل سوختگی رهایش نمیکرد.
میگوید: من مظلومترین مادر شهید هستم😭
حق داشت برای این ادعا که به زبان میآورد.
با همان لهجه زیبای کردی لب به سخن باز کرد و گفت: آن زمان که در محله چاهی ارومیه ساکن بودیم یوسف بیشتر مسجد میرفت، محصل که بود وارد سپاه شد و آنجا نیمه وقت کار میکرد.😢
سال ۶۲ که اوج جنگ بود یوسف به من و پدرش گفت میخواهد به جبهه برود؛ من مایل نبودم, دلم به این رفتن راضی نبود. به او گفتم: تو دانش آموز ممتازی هستی و باید به دانشگاه بروی.
گفت مادر قول میدهم جنگ که تمام شود حتماً دانشگاه هم بروم.
🟣👈مرتب به جبهه میرفت. بار آخر آمدنش خیلی طول کشید. هراسان به مقر سپاه رفتم و گفتم خبری از بچهام ندارم خیلی وقته به خانه نیامده 🥺
از این پاسگاه به آن پاسگاه پرس و جو کردند و فهمیدند که در بیمارستان تبریز بستری شده است.
🌹👈 سراسیمه آنجا رفتم.او را عصا به دست در حال کمک به دوستان مجروحش دیدم😍
تا مرا دید با تعجب گفت: مادر اینجا چه کار میکنی و او را درآغوش گرفتم و سر و صورتش را غرق بوسه کردم.😢
گفت: مادر جان این کارو نکن خیلی از این بچهها که مجروح هستند از خانوادههایشان دورند ؛بعضیها هم مادر ندارند ممکن است دلشان بشکند😞
🟣👈 شهریور سال ۶۲ یوسف در عملیات والفجر ۲ غوغا کرده بود به همین خاطر فرمانده مهدی باکری چند روز تشویقی به او مرخصی داده بود.👏
یوسف بدون معطلی ساکش را میبندد و برای دیدن من و پدرش راهی ارومیه میشود.وقتی میرسد من و پدرش برای برداشت محصول به روستایمان رفته بودیم و او خودش را ظهر نشده در روستا به ما رساند.😍
🌹👈 مرا که دید انتظار داشت خیلی خوشحال شوم اما اینطور نبود.با ناراحتی به او گفتم: چرا با لباس سپاه آمدی مگرر نمیدانی روستا پر شده از این کو مله ها 😱
گفت: مادر اگر ناراحتی برگردم گفتم: نه عزیز دلم دلواپس تو هستم.شام درست کردم اما به بهانه اینکه خسته ام چیزی نخورد و خوابید؛فقط به من سپرد که برای نماز صبح او را بیدار کنم 🤲
از کوچه صدای رفت و آمد میآمد. رفتم بالای پشت بام دیدم کمو له ها با چراغ قوه به هم علامت میدهند:😱
بند دلم پاره شد به روی خودم نیاوردم و آهسته او را بیدار کردم. وضو گرفت همین که مشغول نماز صبح شد از بالای دیوار مثل مور و ملخ ریختند داخل خانه و با اسلحه بالای سرمان ایستادند.
یکیشان به پسرم گفت: برای خمینی نماز میخوانی؟ یوسف گفت: اولاً خمینی نه امام خمینی! دوما من برای خدا نماز می خوانم.
🟣👈 یکی از کوملهها اسلحهاش را روی سینه ی من گذاشت و گفت: تو هم که حزباللهی هستی! برای بچههای سپاه نان درست میکنی! انگار از همه زندگی ما خبر داشتند😳
یوسف به آنها گفت شما با من کار دارید مادرم رو رها کنید!😠
بیرحمانه پسرم را جلوی چشمم کتفک زدند و دستهای او را بستند.😭
بچهام را با خودشان بردند. کاری از دستم برایش ساخته نبود.مقداری طلا داشتم با خود برداشتم و سراسیمه پشت سر آنها به مقر کمولهها رفتم. به فرماندهشان گفتم: بگذارید یک لحظه پسرم را ببینم. گفتند: نمیشه.
🌹👈 اصرار کردم. اجازه دادند. نزدیکش شدم آهسته گفتم: میخواهم جای کمولهها را به بچههای سپاه بگویم تا بیایند کمکت کنند. مقداری هم طلا با خودم آورده ام تا آزادت کنم.🤲
یوسف اخم کرد گفت: مادر میخواهی به اینها طلا بدی که با پولش اسلحه بخرن و بچههای ما را بکشن؟
به بچههای سپاه هم نگو؛ اینها کمین گذاشتهاند که همه را قتل عام کنند😱 یک نفر کشته بشه بهتره تا دهها جوان شهید بشن.
به یوسفم گفتن اگر به مسجد برود و به رهبرش توهین کند آزادش میکنند. مسجد رفت؛ جای سوزن انداختن نبود. شروع کرد به صحبت از امام خمینی.از رهبرش گفت که به این کشور و به این مردم عزت و استقلال داده بود و آنقدر از خوبیهای امام خمینی (ره)؛گفت که از مسجد بیرون انداختنش.😳
به خانه برگشتم. چند دقیقه بعد صدای رگبار به گوشم رسید؛ مثل بید بدنم میلرزید. صدای در بود.محکم می زدن به در خانه.یکی از کمولهها بود؛ گفت: پسرت را کشتیم. این را که گفت پدر یوسف انگار دنیا دور سرش چرخیده باشد همان جا افتاد روی زمین.😢 سراسیمه خودم را به مقر کموله ها رساندم؛ تیربارانش کرده بودند.هیچ جای سالم در بدن یوسفم نبود .بدنش رو تکه تکه کرده بودند؛ من رو با او در یک اتاق تنها گذاشتند.😭
🟣،👈 التماسها و گریههایم بیفایده بود.به آنها گفتم حداقل بگذارید او را ببرم و او را دفن کنم. گفتند به یک شرط جازه میدهیم که خودت او را دفن کنی!!!