💠نظر رهبر انقلاب دربارهی انتقادات شهید مطهری به مرحوم دکتر شریعتی:
🔻چند روز پس از چهلمین روز درگذشت دکتر شریعتی، آیت الله مطهری نامه ای محرمانه به امام خمینی در نجف نوشت:
goo.gl/wD5stg
"اخیرا میبینم گروهی که عقیده و علاقهی درستی به اسلام ندارند و گرایشهای انحرافی دارند، با دستهبندیهای وسیعی در صدد این هستند که از او بتی بسازند که هیچ مقام روحانی جرأت اظهار نظر در گفتههای او را نداشته باشد.»
مطهری در نامه قسم میخورد که ریشه های نوشته های شریعتی «برضداصول اسلام» است و «کوچکترین گناه این مرد بدنام کردن روحانیت است». و «خدا میداند که اگر خداوند از باب مکرالله و ... در کمین او نبود، او در ماموریت خارجش چه به سر روحانیت و اسلام می آورد.»
مطهری تاکید میکند که شریعتی از مناظره با او امتناع می ورزد اما قول داده که آثارش را برای اصلاح نزد استاد محمدرضا حکیمی و علامه محمدتقی جعفری بفرستد اما فقط برای حکیمی ارسال کرده!
شهید مطهری در ادامه از شایعات و تهمت های طرفداران شریعتی به خود مینالد و از امام در باب مواجه با آثار شریعتی کسب تکلیف می کند.
آن روزها که این نامه نوشته شد آقای خامنه ای از جمله طرفداران سرسخت دکتر شریعتی بودند. بعد از درگذشت دکتر و پیروزی انقلاب این حمایت در برابر مخالفان دکتر همچون مطهری و مصباح یزدی و بسیاری از روحانیون سنتی بیشتر هم شد. آقای خامنه ای معتقد بود:
.«شریعتی نه فقط ضدروحانی نبود، بلکه عمیقا مومن و معتقد به رسالت روحانیت بود، او میگفت روحانیت یک ضرورت است و اگر کسی با او مخالفت کند، یقینا از یک آبشخور استعماری تغذیه میشود. اما میگفت روحانیت به رسالتش به طور کامل عمل نمیکند."
.
30 سال بعد وقتی آقای خامنه ای ردای رهبری را به تن کردند، برخی فکر میکردند این نظرات در باب شریعتی برای دوران جوانی او بود و حتما دیگر تغییر کرده! اما وقتی رسول جعفریان در سال 87 کتاب جدید خود، "جریان ها و سازمانهای سیاسی مذهبی در ایران" را نزد ایشان برد تا تورق کند، ایشان در حاشیه متن نامه محرمانه مطهری به امام نوشت:
«نظرات مرحوم شهید مطهری درباره شریعتی چه در آغاز آشنایی شان که تا 2-3 سال از وی به نحو شگفت آوری ستایش میکرد و چه در سالهای بعد که از او به نحوه شگفت آوری مذمت می فرمود، غالبا مبالغه آمیز بود. در همین مطالبی که ایشان به امام مرقوم داشته نشان های بزرگ نمایی آشکار است. برخی دیگر از دوستان ما از جمله مرحوم شهید بهشتی نیز همین نظر را درباره اظهارات شهید مطهری داشتند"
#جواد_موگویی
@ansoyesiasat
.
بابی که فقط برای دیگران باز است!
آقای سیداحمد خاتمی در واکنش به حادثه تروریستی اهواز گفتند: «از برکتهای خداوند در انقلاب باز بودن باب شهادت است، شهادتی که ۴۰ سال است فرهنگ آن این کشور را حفظ کرده است.»
احمد خاتمی داماد شهید آیتالله سعیدی از مبارزین به نام قبل از انقلاب هستند که در زیر شکنجه ساواک شهید شدند. ایشان اکنون امام جمعه موقت تهران، عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت است.
خاتمی متولد ۱۳۳۹ است. و سال ۵۱ وارد حوزه علمیه شدند.
پس، بهمن ۵۷، ۱۸ ساله بودند. سن کمی برای مبارزه نیست. بدون اغراق ۹۰ درصد خاطرات مبارزان قبل از انقلاب را خوانده و یا تورق کردهام و هیچگاه با نام ایشان مواجه نشدم، اِلا تنها یک عبارت که خود ایشان نوشته: «از زمان شهادت آقا مصطفی خمینی(آبان۵۶) به طور فعال در حد توانِ اندکِ خود، وارد میدان مبارزه شدم.»
ایشان در ابتدای جنگ ۲۰ساله و در پایان جنگ ۲۸ ساله بودند. اما در زندگینامه ایشان به موردی مبنی بر حضور در جبهه برنخوردم.
یکبار دیگر عبارت ایشان را با هم بخوانیم:
«از برکتهای خداوند در انقلاب باز بودن باب شهادت است، شهادتی که ۴۰ سال است فرهنگ آن این کشور را حفظ کرده است»!
#جواد_موگویی
https://t.me/joinchat/AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
.
خرداد سال ۶۹ ایران در وضعیت آتشبس با عراق بود که هاشمی گفت: «ایران برای سیستم دفاعی، از تمام امکانات بهره خواهد گرفت. و در برنامه ۵۰ ساله کشور نیز ۱۰ میلیارد دلار برای خریدهای نظامی اختصاص یافته. ایران، قویترین کشور جهان سوم از نظر صنایع نظامی است»
همین سیاست ما را به توان دفاع موشکی رساند.
اما سه دهه بعد که روحانی سیاست خارجی خود را برپایه مذاکره با آمریکا بنا نهاد، مرحوم هاشمی توان افزایش موشکی را بیهوده خواند: «دنیای فردا، دنیای گفتمانها است نه موشکها.»
.
سال ۶۷ که جنگ پایان یافت، ایران از تجربه ۸ ساله جنگ دریافت که تنها افزایش توان دفاعی میتواند سایه جنگ را از سر کشور خارج کند. اما مشخص نیست که در دهه ۹۰ که چند کشور همسایه درگیر جنگ با داعش، اسرائیل و آمریکا هستند، و آمریکا نیز گزینه نظامی را روی میز خود گذاشته، چرا هاشمی معتقد بود دیگر دنیا عرصه گفتگو شده نه موشکها؟
اوضاع سیاسی منطقه خلاف این سخن مرحوم را ثابت میکند. و هنوز گزینه جنگ در عرصه دیپلماسی مهمترین اهرم است. شاید اگر مرحوم هاشمی ریاستجمهوریِ ترامپ را میدید در موضعگیری خود تجدیدنظر میکرد.
.
منبع: خاطرات هاشمی سال ۶۹- ص ۱۶۹
#جواد_موگویی
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
عذرخواهی رهبر از عطاءالله مهاجرانی
هنوز یک سالی از رحلت امام نگذشته بود که مهاجرانی معاون پارلمانی رئیسجمهور در مقالهای در روزنامه جمهوری اسلامی پیشنهاد مذاکره مستقیم با آمریکا را داد. (۶۹/۲/۱۱)
آن روزها ۸تن از اتباع آمریکا توسط گروههای لبنانی گروگان گرفته شده بودند و بوش پدر به واسطه دبیرکل سازمان ملل از هاشمی برای آزادی آنها کمک خواسته بود. هاشمی این را بهترین فرصت برای برقراری رابطه با آمریکا میدانست. رهبری اما مخالف رابطه بود.
فردای چاپ مقاله مهاجرانی، رهبری مذاکره مستقیم را به شدت محکوم کرد: «بنده معتقدم، آن کسانی که فکر میکنند ما باید با رأس استکبار یعنی آمریکا مذاکره کنیم، یا دچار سادهلوحی هستند و یا مرعوب...ما معتقد به دیپلماسی فعال هستیم. وزارتخارجه ما باید در سطح جهان، منهای چند مورد مشغول باشد...ما هیچ احتیاجی نداریم به اینکه دشمنان سوگند خورده ما مثل آمریکا، برای ما دل بسوزاننند...من با مذاکره با آمریکا مخالفم و دولت بدون اجازه من، امکان ندارد چنین کاری کند.»
بعد از این سخنرانی، مخالفان مذاکره حملات تندی علیه مهاجرانی به راه انداختند. تا جایی که همان شب هاشمی در خاطراتش نوشت: «تلفنی به آیتالله خامنهای گفتم، در صحبتها به آقای مهاجرانی اهانت شده»
همان روز رهبری در نامهای به مهاجرانی از توهین به او عذرخواهی کرد: «برادر گرامی آقای مهاجرانی؛ شنیدم بعضی، از حرفهای امروز من، قصد طعن و توهینی نسبت به جنابعالی استنباط کردهاند و شاید بعضی خواستهاند یا بخواهند آن را مستمسکی برای اهانت به شما بسازند، اعلام میکنم که این استنباط غلط است. من یک فکر را تخطئه کردهام و نیت و توهین به کسی را نداشتهام و اگر بدون اراده من به شما توهین شده است، از شما عذر میخواهم. من شما را ده سال است به صدق و صفا و طهارت میشناسم و مطمئنم جز دلسوزی و خیرخواهی نظری نداشتهاید. شما همچنان برادر خوب من هستید و حداکثر آن است که به توصیه شما در مقاله«مذاکره مستقیم» عمل نخواهیم کرد.»
رهبری معتقد است که نباید از حرف مخالف آشفته شد «چرا ما آشفته بشویم؟ ما منطق و استدلال داریم...چرا ما وقتی حرف منطقی داریم، از اینکه کسی حرفی بزند، آشفتگی و اضطراب نشان بدهیم؟ بله، هر حرفی را نباید بیجواب گذاشت. اگر خلاف هست، باید جواب داد؛ منتها از جاده ادب نباید خارج شد.»
سالهاست که ادب، احترام و صبوری در بحث با مخالف، حلقه گمشده فضای سیاسی کشور شده، کاش کمی به این سخنان رهبری اعتنا میکردیم.
#جواد_موگویی
https://t.me/joinchat/AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
میز نیوز
⭕️فوری/بهارستان 🔺هم اکنون تشکیل زنجیره انسانی دانشجویان انقلابی، روبروی مجلس شورای اسلامی در اعتراض
بازهم تجمع و تحصن!
در خبرها آمده:
«تشکیل زنجیره انسانی دور تا دور ساختمان مجلس فردا ۹۷/۷/۸راس ساعت ۸ صبح به منظور جلوگیری از تصویب fatf در مجلس. حضور امت حزبالله و دانشجویان انقلابی پشتوانه این حرکت انقلابیست»
نمیدانم تاکنون این تجمعات چه دستاوردی داشته؟ آیا تجمع ۵ روزه در زمان برجام تاثیری داشت؟ اساسا هدف این تجمعات چیست؟ هشدار، بصیرتافزایی یا تهدید نمایندگان. کدام یک؟
آیا واقعا تصمیمات نمایندگان تحت تاثیر این تجمعات قرار میگیرد؟ تجربه خلاف آن را ثابت میکند.
آیا تحصن، تجمع و بیانهنویسی در تغییر رفتار و آرای سیاسی جامعه موثر بوده؟ بازهم تجربه نشان داده که این دست واکنش و روشهای تبلیغی هیچ تاثیری در آرای مردم ندارد. واقعا چندتن از متحصنین متن fatf را خواندهاند یا میتوانند در نقد آن در یک جلسه کرسی آزاداندیشی یا مناظره سخن بگویند؟ آیا با راهپیمایی علیه بیحجابی، فرهنگ حجاب همهگیر میشود؟
رهبری در سرزنش تحصن و تجمع میگوید:
«اجتماعات دانشجویان خوب است اما قانونی و به شیوه درست. این که علیه برجام بروند در جلوی مجلس اجتماع کنند فکر نمیکنم منطق درستی باشد اجتماع درست این است که بروند سالن بگیرند و دو یا سه نفر از دانشجویان با استدلال صحبت کنند.»(۹۵/۴/۱۳)
معتقدم در دهه چهارم انقلاب، این دست برنامه و رفتارهای تبلیغی نه تنها تاثیری ندارد بلکه ضدتبلیغ هم هست و از اصولگرایان، تصویری تنشزا، ناسازگار، لجوج، بیمنطق و غیرمردمی میسازد.
«تبیین» حلقه گمشده رفتار حامیان انقلاب است.
تبیین، تبیین و بازهم تبیین.
این تنها راه گسترش اندیشه و گفتمان انقلاب و رهبری است.
تبیین با زبان نرم و مستدل، نیازمند سواد سیاسی و تاریخی و گفتگو و تعامل با مردم است. امری که تشکلهای دانشجویی و انقلابی تهی از آنند و صرفا برای فرار از تکلیف و عذاب وجدان به کار راحتتر روی میآورد. و چه کاری راحتر از تحصن و تجمع!
#جواد_موگویی
https://t.me/joinchat/AAAAAE_4IcqtyJyXWyk-dA
سال ۶۹ بوشِ پدر از دکوئیار دبیرکل سازمان ملل خواست پیغامی به هاشمی رفسنجانی برساند:
«بوش گفت نگران گروگانهاست. گفت میتواند امتیازهایی به ایران بدهد»
آن روزها ۸ گروگان آمریکایی در دستان گروههای لبنانی بود. گرهی که بدست ایران باز میشد.
دومینکو پیکو، دستیار ویژه دکوئیار برای مذاکره با هاشمی به تهران آمد. ظریف میگوید: «میخواستیم این ملاقات پنهان بماند، پس تصمیم گرفتیم مترجم حضور نداشته باشد. رییسجمهور گفت اگر آمریکا از ما انتظار همکاری دارد، باید سیاستهای خصمانهاش را در قبال ایران عوض کند.»
هاشمی شرط همکاری را متجاوز اعلام کردن عراق در جنگ تحمیلی توسط سازمان ملل و آزادی پولهای بلوکه شده ایران توسط آمریکا اعلام کرد.
دکوئیار و بوش هر دو شرط را پذیرفتند.
هاشمی امید به رابطه مجدد با آمریکا داشت. به فاصله چند ماه همه گروگانها آزاد شدند. حالا هاشمی در انتظار حسننیت آمریکاییهاست. پیکو میگوید: «ایرانیها شروع کردند به تماس گرفتن با من و میگفتند: چهخبر؟ چهخبر؟ ما اینجا در موقعیت بدی هستیم، میگویند رییسجمهور به آمریکاییها کمک کرده، پس تشکرنامهتان کجاست؟!»
بهانه آمریکاییها برای بدعهدی، حمایت ایران از تروریسم بود. کنت.ام. پولاک رییس سیا در خاطراتش نوشت:
«توقعات ایران تا به آن حد افزایش یافته بود که انتظار داشت آمریکا تحریم اقتصادیاش را علیه ایران لغو و در ازای آزاد کردن گروگانها داراییهای باقیمانده ایران را آزاد کند. این موضوع بسیار خوشبینانه و منعکس کننده ناآگاهی ایران نسبت به سیاستهای آمریکا بود... مقامات آمریکایی گفتند که دلیلی برای جایزه دادن به ایران نداشتند. یکی از مقامات به من گفت «به یک خلافکار برای متوقف کردن قانونشکنی جایزه نمیدهند و حداکثربه او ارفاق میشود»
پروژه هاشمی برای رابطه با آمریکا شکست تلخی خورد. او میگوید: «ما خیلی زحت کشیدیم تا توانستیم گروگانگیرها را قانع کنیم...ولی به محض اینکه قضیه تمام شد آمریکا بجای اینکه به آن وعدههایی که داده بود عمل کند طلبکار هم شد.»
در طول ۴دهه انقلاب پروژه برقراری رابطه با آمریکا بارها با بدعهدی طرف آمریکایی شکست خورده؛ قرارداد الجزایر(۵۹) ماجرای مک فارلین(۶۵)، آزادی گروگانهای آمریکایی(۶۹) و قرارداد سعدآباد(۸۲) و برجام(۹۴) نمونههایی از شکستهای این پروژه است.
لمس تجربه تلخ تاریخی توسط یک نسل، میتواند نسل دیگر را از تکرار آن مصون کند، به شرط آن که این تجربه روایت و تبیین شود.
اصلاحطلبان همواره با هیاهوی جناحی و ضعف اصولگرایان در بیان ماجرا، مانع روایت حقیقی این تجربهها شدهاند. و همین باعث تکرار این تجربهها شده.
در انتخابات ۱۴۰۰ بازهم برگ برنده اصلاحطلبان پروژه رابطه با آمریکا خواهد بود. کاش تشکلهای دانشجویی و انقلابی به جای رفتارهای نمایشی همچون بیانیهنویسی، تجمع و تحصن به میان مردم رفته و این تجربهها را تبیین تا آرای انتخاباتی مردم تغییر کند.
#جواد_موگویی
@ansoyesiasat
دائم المسئول بودن- ۱ /غلامعلی حداد عادل
یکی از مشکلات اساسی کشور، دائم المسئول بودن رجال سیاسی-نظامی کشور است؛ چه نظامیانی که پس از ۴۰سال خدمت، تازه هوس ورود به دایره سیاست میکنند و چه سیاسیونی همچون دولت فعلی، پس از ۴دهه همچنان دائم الوزیرند. این بیماری مهمترین مانع «گردش نخبگان» و انتقال تدریجی مدیریت به نسلهای دوم و سوم انقلاب و موجب «الیگارشی» شدن و فساد ساختار سیاسی کشور شده است.
آغاز مسئولیتهای حداد عادل با معاونت وزارت ارشاد دولت موقت آغاز شد. بعدها معاون وزیر آموزش و پرورش و عضو شورای سرپرستی سازمان صداوسیما هم شد. ۳ دوره هم نماینده مجلس بود.
مشاغل کنونی حدادعادل:
۱ -عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
۲-رئیس بنیاد سعدی
۳-رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی
۴-عضو هیئت امنای بنیاد دائرةالمعارف اسلامی
۵-مدیر عامل بنیاد دانشنامه جهان اسلام
۶-عضو شورای عالی آموزش و پرورش
۷-عضو حقیقی شورای عالی انقلاب فرهنگی
۸-عضو بنیاد ایرانشناسی
۹-رئیس مدارس غیرانتفاعی فرهنگ
۱۰-عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام
۱۱-رییس شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی
۱۲-عضو هیئت امنای موسسه آموزشی مجمع جهانی اهل بیت
۱۳-عضو شورای عالی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی
۱۴-مشاور عالی رهبر انقلاب
۱۵- عضو شورای ریاست نشر دانش
۱۶-عضو هیئت مدیره و هیئت موسس شهر کتاب
۱۶ عنوان ریاست و عضویت در سن ۷۳ سالگی!
فقط میتوان سکوت کرد!
#جواد_موگویی
@ansoyesiasat
میز نیوز
دائم المسئول بودن- ۱ /غلامعلی حداد عادل یکی از مشکلات اساسی کشور، دائم المسئول بودن رجال سیاسی-نظام
.
دائم المسئول بودن- ۲ /علیاکبر ترکان
مسئول شدن ترکان با استانداری ایلام و هرمزگان در دهه ۶۰ آغاز شد. معاونت صنایع بنیاد جانبازان، رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل سازمان صنایع دفاع، رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل سازمان گسترش صنایع ایران از دیگر پستهای او بوده.
وی در دولت اول هاشمی وزیر دفاع و در دولت دوم، وزیر راه و ترابری را در دست داشت. وی حتی سالها رییس فدراسیون کشتی هم بوده!
ترکان در کابینه اول احمدینژاد هم ۴ سال معاونت وزارت نفت بود.
او در دولت روحانی مسئولیتهای زیر را داشته:
- سرپرست معاونت امور بینالملل ریاست جمهوری
- سرپرست دبیرخانه جنبش عدم تعهد
-دبیر شورای هماهنگی مناطق آزاد تجاری
وی هم اکنون رئیس سازمان نظام مهندسی ساختمان، رئیس هیئت مؤسس دانشگاه شمال و مشاور عالی رییسجمهور است.
در کارنامه ترکان انواع و اقسام وزارت و ریاست و مشاورت در حوزههای مختلف دفاعی، نظامی، راه و ترابری، ورزشی، اقتصادی و سیاست خارجه موجود است.
براستی اگر بپذیریم که هریک از این مسئولیتها تخصصی است، فردی با تحصیلات مهندسی چگونه میتواند در همه این حوزها موثر واقع باشد؟! تکلیف گردش مدیریت و شایستهسالاری چه میشود؟ آیا در طول این سالها که هزاران جوان نخبه از کشور خارج شدهاند، نمیتواستند جایگزین او در این سمتها باشند؟ حضور ۴۰ ساله افراد در مدیرت کشور فسادآور نیست؟ آیا هنوز هم باید مدیرت کشور در دست مدیران دهه ۶۰ باشد؟! دوران بازنشستگی آنها کی به سر خواهد آمد؟
.
#جواد_موگویی
@ansoyesiasat
۲۷ تیر ۷۳ ساختمان ۷طبقه مرکز همیاری یهودیان(آمیا) در بوینس آیرس آرژانتین منفجر شد. هاشمی رفسنجانی در خاطراتش مینویسد: «عجیب است که امپراطوری رسانهای صهیونیستها و استکبار، یک دروغ بزرگ را پایه این اتهام به ایران کردهاند. ادعا میکنند در اجلاسی در مشهد که رهبری و من و وزیر امورخارجه و فرمانده سپاه و افراد دیگری داشتیم، این اقدام انفجاری تصویب شدهاست. در حالی که اصلا چنین جلسهای در مشهد نداشتیم و ما اصلاً هیچ اطلاعی از قرار انفجار نداشتیم.»
در این انفجار ۸۵ شهروند یهودیتبار آرژانتینی کشته و ۳۰۰ نفر زخمی شدند.
بلافاصله اسراییل، ایران و حزبالله لبنان را متهم به دست داشتن در این انفجار کرد و عمادمغنیه را طراح این عملیات معرفی کرد.
۱۳ سال بعد و در مارس ۲۰۰۷، دادستانی کل آرژانتین درخواست صدور حکم جلب ۹ نفر از جمله هاشمی و علیاکبر ولایتی توسط پلیس بینالملل را صادر کرد. اینترپل برای ۶ تن از این افراد حکم جلب بینالمللی صادر کرد:
علی فلاحیان (وزیر وقت اطلاعات)
محسن رضایی (فرمانده وقت سپاه)
احمد وحیدی(فرمانده سابق نیروی قدس)
احمدرضا اصغری(دبیر سوم سفارت ایران در آرژانتین)
محسن ربانی(رایزن فرهنگی سفارت ایران)
عماد مغنیه
دو روز پیش مجلس طرح پیوستن ایران به سازمان fatf را تصویب کرد. علی مطهری در موافقت با تصویب آن گفت:
«عدهای تصور میکردند اطلاعات مالی ما برای کشورهای دیگر میرود یا ممکن است حزبالله، حماس و سپاه تروریست نامیده شود که اینطور نیست. مرجع تعیین مصداق تروریسم، شورای امنیت سازمان ملل است که ۴ گروه القاعده، طالبان، داعش و النصره را تروریست میداند و این موضوع که گروهی را جزء لیست قرار دهند، این کار سازوکاری دارد که به راحتی نیست.»
برخلاف سخن مطهری، اتفاقا تجربه انفجار آمیا نشان داد که سازمانهای بینالمللی، خیلی هم پیچیده عمل نمیکنند! کمااینکه پلیس بینالمللی به راحتی حکم جلب مقامات عالی رتبه سیاسی و نظامی ایران و فرمانده سپاه قدس را صادر کرد. چه تضمینی است که چندسال دیگر دفتر ضدتروریسم سازمان ملل، سپاه و حزبالله لبنان و حتی قاسم سلیمانی را در لیست گروههای تروریستی قرار ندهد؟
در این صورت ایران باید طبق تعهد به fatf کلیه اطلاعات مالی آنها را در اختیار این سازمان قرار دهد.
چرا باید ایران تعهد به fatf را بپذیرد در حالی که مرجع تشخیص گروههای تروریستی شورای امنیت سازمان ملل است؟ مگر همین شورای امنیت بارها بااتهام دستیابی به سلاح هستهای، علیه ایران قطعنامه صادر نکرده؟
مگر بسیاری از تحریمهای فعلی به خاطر قطعنامههای حقوق بشری سازمان ملل نیست؟!
چرا باید باردیگر به این سازمانها اعتماد کرد؟!
منبع: خاطرات هاشمی سال ۷۳
#جواد_موگویی
«مبادا گمان شود كه حزباللهي، يعنى جوان پُر سروصدا و پُر هياهويى كه نه سواد درستى دارد، نه معلومات درستى! اينطور نيست. در ميان متخصّصين ما، در ميان برگزيدگان ما، در ميان مديران ما، در ميان علما و اساتيد ما، انسانهاى حزباللهي، زيادند.» (۷۱/۵/۷)
چرا رهبری هشدار میدهند که جامعه فکر نکند حزباللهی یعنی پرسروصدا و بیسواد؟
حتما این تصور در بخشی از جامعه هست و یا حداقل تبلیغ میشود که رهبری هشدار میدهد. براستی چه چیزی بستر این تبلیغ علیه حزبالله را فراهم میکند؟
آیا غیر از رفتارهای نسنجیده و نابخردانه خود حزباللهیها و عامترش اصولگرایان؟
روزی فرمانده بسیج میگوید: «ما نیازی به رستم و اسفندیار نداریم تا زمانی که برونسی و شوشتری و کاوه داریم.»
و اینگونه انقلاب و دفاع مقدس را در مقابل تاریخ، فرهنگ و ادبیات ۲۵۰۰ ساله ایران قرار میدهد. گویی اینها با هم منافاتی دارند. روزی دیگر معاون فرهنگی سپاه مخالفان حجاب اجباری را روسپی میخواند. امام جمعهای دیگر برگزاری کنسرت را به مسئله اصلی کشور تبدیل میکند.
آیا همه اینها نشان از پرهیاهویی و بحرانسازی نیست؟
نمونه دیگر، ارسال صدها پیامک در این روزها به نمایندگان است.
براستی این پیامکها چه تاثیری در تغییر نظر نمایندگان داشت؟ اِلا اینکه به جنجالی رسانهای و مظلومنمایی جناح مقابل تبدیل شد و بازهم تصویری خشن و بیمنطق از حزبالهیها نشان داد. تا جایی که لاریجانی در روز تصویب لایحه fatf آن را دستآویز القای تهدید مجلس قرار میدهد.
رهبری علنی میگوید روشهایی چون تحصن اشتباه است ولی بازهم حزبالله ادامه میدهد:
«اجتماعات دانشجویان خوب است اما قانونی و به شیوه درست. این که علیه برجام بروند در جلوی مجلس اجتماع کنند فکر نمیکنم منطق درستی باشد اجتماع درست این است که بروند سالن بگیرند و دو یا سه نفر از دانشجویان با استدلال صحبت کنند.»(۹۵/۴/۱۳)
تا زمانی که رفتار سیاسی حزبالله همچنان اینگونه نابخردانه، نسنجیده، نمایشی، احساسی و پرسروصدا باشد آش همین است و کاسه همین.
و بازهم در ۱۴۰۰ «رقیب هراسی» مهمترین برگ برنده اصلاحطبان خواهد بود که اگر فلان کاندیدا رییسجمهور شود پیادهروها دیوار کشی خواهد شد!
براستی با این سابقه و رفتارهای اصولگراها چرا مردم نباید این رقیب هراسی را باور کنند؟!
#جواد_موگویی
@ansoyesiasat
در حاشیه یک اعدام
شبهای پاییز سال ۷۴ مردم سرگرم دیدن دادگاهی بودند که بزرگترین اختلاس تاریخ انقلاب لقب گرفت.
فاصل خداداد با همکاری مرتضی رفیق دوست(برادر محسن رفیق دوست، رییس بنیاد مستضعفان) و تبانی با کارمندان بانک صادرات اختلاس ۱۲۳ میلیاردی کرد. ریاست بانک صادرات در دستان ولیالله سیف بود.
خداداد اول آذر ۷۴ اعدام شد. اما سیف که بزرگترین اختلاس تاریخ انقلاب در زمان مدیریت او رخ داد، بعدها به مدیرعاملی بانکهای کارآفرین، ملت، صادرات، سپه و ملی رسید.
حالا ۲۳سال از آن اعدام میگذرد و امروز وحید مظلومین معروف به سلطان سکه اعدام شد. او در آشفته بازاری که اتفاقا بازهم در ریاست سیف بر بانک مرکزی رخ داد، به سلطانیِ سکه رسید.
این اولین و آخرین اعدام نیست؛ ۲۳ سال پیش خداداد و امروز هم مظلومین بالای دار رفت. اما همچنان مدیریت سیفها ادامه دارد.
خاصه آنکه رئیسجمهور، سیف را به سمت «مشاور رئیسجمهور در امور پولی و بانکی» منصوب کرده!
اعدام امثال خداداد خوب و بجاست اما نباید مدیرانی که در دوران صدارت آنها این فسادها روی میدهد مورد مواخذه یا محاکمه قرار گیرند و یا حداقل خانهنشین شوند؟
منبع: مرد بحرانها؛ خاطرات هاشمی سال۷۴
#جواد_موگویی
@ansoyesiasat