هدایت شده از مدرسه مجازی رویش اندیشه
💠 «گفتمان ولایت»؛
دوره آموزشی حضوری با محوریت مؤلفههای گفتمانی رهبرمعظم انقلاب و سیرۀ عملی امامین انقلاب اسلامی
✅ با حضور اساتید جبهه انقلاب از جمله دکتر رجبی دوانی، دکتر عادل پیغامی، دکتر رضا سراج، حجت الاسلام جهان بزرگی و...
🔶 مهلت ثبت نام تا ۱۷ مرداد
◀️ ثبتنام از طریق :
🌐 yon.ir/6420r
👈 درگاه ارتباطی :
🆔 @borhan_call
آرزوهای فضایی آمریکا و خاطرات فضایی ما
مقامات امریکایی از تصمیم برای تشکیل نیروی فضایی به عنوان ششمین شاخه نیروهای نظامی امریکا خبر دادند. بر این اساس این نیرو در کنار نیروهای زمینی، هوایی، دریایی، تفنگداران دریایی و گارد ساحلی به عنوان یکی از عرصههای اقدام نظامی دولت ایالات متحده امریکا قلمداد خواهد شد.
هر چند امریکاییها در دهه ۸۰ میلادی نیز راهبرد «جنگ ستارگان» را ارائه و سطحی از اقدامات در این عرصه را بروز و ظهور دادهاند، اما به نظر میرسد در این روند جدید «فضا» به عنوان یک میدان جدی حضور نظامی برای امریکا به شمار میآید. اینکه فراتر از محتوای فیلمهای علمی-تخیلی چند دهه گذشته، «آیا واقعاً تهدیدی در عرصه فضا برای امریکا متصور است یا نه؟» خود مسئلهای در خور تأمل بیشتر است؛ اما صراحت امریکا در آشکارسازی آرزوهای فضایی خود شایسته بررسیهای دقیقتر است.
البته نگرش نظامی امریکا به فضا، چیز جدید نبود و در ساختار نظامی ایالات متحده امریکا، یگانهای متناسبی با این عرصه تعریف شده است. علاوه بر این امریکاییها در عرصه غیرنظامی فضایی نیز پیشتاز بوده و سالهاست که برنامههای راهبردی کلانی را برای تسلط بر فضا در پوشش فعالیتهای اکتشافی و پژوهشی دنبال میکنند.
اینکه امریکایی که سالهاست در این عرصه، پیشتاز است، تصمیم به ایجاد نیروی فضایی میگیرد، چندان نکته عجیبی نیست، چرا که امریکاییها به خوبی دریافتهاند که حفظ و بسط اقتدار ملی، مستلزم توسعه مؤلفههای اقتدار در عرصههای مختلف و با بهرهگیری از ظرفیتهای فناورانه روز است. بدون شک استراتژیستهای نظامی امریکا به خوبی میدانند توسعه اقدامات نظامی در عرصه فضایی -تا حدی که در سطح یک نیروی مستقل دنبال شود- تا چه میزان پرهزینه است و رئیسجمهور محاسبهگر کنونی امریکا که این طرح را در دستور کار قرار داده است، به خوبی از حجم بالای دلارهایی که باید برای این آرزوهای فضایی خرج کند، آگاه است. با همه اینها سران کاخ سفید به این هزینهها تن میدهند و حتی به روی خود نیز نمیآورند که جملات فریبندهای همچون «فضای غیرنظامی» و «رویکرد صلحطلبانه به فضا» پیشتر از زبان سران همین دولت شنیده شده است.
اکنون فناوری فضایی به عنوان یکی از فناوریهای برتر و پیشران مورد توجه مراکز علمی و کشورهای دارای اهداف رشد علمی قرار گرفته است و این عرصه به عنوان یکی از عرصههای هدف در نقشه جامع علمی کشور ما نیز مورد توجه قرار گرفته است. تلاش و تکاپوی دانشمندان جوان کشور در عرصه فضایی سبب شده تا در عرصه فناوری صلحآمیز فضایی، کشور به دستاوردهای مهمی، چون ساخت ماهواره، ایستگاه کنترل و هدایت ماهواره، موشک ماهوارهبر و ارسال موجود زنده به فضا برسد.
اما معالأسف توسعه فناوری فضایی در چند سال گذشته به «داس تدبیر تعاملگرایی» گرفتار شد و عملاً نهتنها توسعه این عرصه با موانع گوناگونی مواجه شد، بلکه بخش قابل توجهی از سرمایهگذاریهای کلان کشور در زمینه هوافضا و دانشهای مرتبط با آن دستخوش اعمال سلیقه ناشی از جابهجایی مدیران اجرایی شد. تحلیلهای دقیقتر نشان میدهد گویا تلاش برخی برای راضی کردن کدخدا سبب شد «فناوری فضایی کشور» وجهالمصالحه پیشرفت مذاکرات هستهای شده و عملاً دانش صلحآمیز فضایی به پای لبخند کدخدا قربانی شد. بخش قابلتوجهی از حمایتهای دولتی از تلاشهای علمی این عرصه متوقف شد و عملاً موجب بروز سرخوردگی قابل ملاحظهای در دانشوران این حوزه شد. این در حالی بود که کلیه اقداماتی که به دست تطاول «داس تعاملگرایی» قربانی شدند در ردیف فعالیتهای صلحآمیز و غیرنظامی فضایی شمرده میشدند.
حال یک بار دیگر به خبری که در ابتدای یادداشت مورد اشاره قرار گرفت، توجه کنید. کل داستان تلخ همین است؛ کدخدا، چون زورگوست و عدهای در جهان از او میترسند، بیمحابا از تشکیل نیروی فضایی خبر میدهد و عدهای از ترس #کدخدا در سوی دیگر عالم، فناوری صلحآمیز فضایی را متوقف و دانشمندان تلاشگر این عرصه را ناامید میکنند.
@mjakhavan
اکنون نوبت مدیران مقصر است
سه ماه پیش، یعنی در نیمه دوم مرداد ماه سال جاری، رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اقشار مختلف مردم در ضمن بیانات مهم خود به مسئله سوءتدبیر و سوءاستفادههای رخ داده در بحران ارزی اشاره کردند و به لزوم پیگیری و برخورد با مسببان آن تصریح فرمودند. معظم له در تبیین این نکته فرمودند: «در همین قضیه ارز و سکه و این حرفهایی که این دو سه ماهه پیش آمد، خب، مبالغ زیادی -حالا گفتند مثلاً فرض بفرمایید ۱۸ میلیارد دلار، اسکناس موجودِ ارز؛ برای کشور ما که در تهیه ارز مشکل داریم و ارزها و پولهای خودمان را هم نمیتوانیم از خارج وارد کشور کنیم و سخت است، ۱۸ میلیارد رقم بالایی است- براثر بعضی از بیتدبیریها و بیتوجهیها، آمد دست افرادی که از آن سوءاستفاده کردند. یک نفری یک کالایی را ثبت سفارش کرد، یک کالای دیگر آورد؛ یک چیزی را درخواست کرد برای یک مقصودی، ارز را در آنجا مصرف نکرد؛ گفت: میخواهم مسافرت بروم، نرفت؛ ارز را، یا آوردند -یک تعداد معدودی- استفاده کردند، یا به قاچاقچی فروختند [و او]ارز را برداشت برد خارج، یا به کسی فروختند که آن را احتکار کرد و نگه داشت تا گران بشود و بیاید به قیمت دو برابر و سه برابر بفروشد و به ثروت بادآورده [برسد]؛ خب اینها مشکلات مدیریتی است؛ این ربطی به تحریم ندارد… ارز را یا سکه را وقتی که بهصورت غلط تقسیم میکنند، این دو طرف دارد: یکی آنکه میآید این را میگیرد و مثلاً فرض کنید قاچاقچی است یا به قاچاقچی میفروشد؛ یکی آنکه این را میدهد. ما همهاش داریم دنبال آن کسی که «میگیرد» میگردیم -مفسد اقتصادی، قاچاقچی- درحالیکه تقصیر عمده متوجه آن کسی است که «داد»؛ او را باید دنبال کرد. در این کاری که اخیراً قوه قضائیه شروع کرده که کار درستی است، دنبال این هستند. نه اینکه بیخود زید و عمرو را متهم کنند؛ نه، لکن بالاخره یک تخلفی انجام گرفته، یک خطای بزرگ انجام گرفته. نمیگوییم هم «خیانت»؛ زبان بنده اینجور نمیگردد که راحت بگوییم فلانی یا فلانکسها خیانت میکنند؛ نه، اما بالاخره خطا کردند و خطای مهمی کردند که ضررش به مردم برگشت ... عمدهی تأثیرِ سوء، مربوط به نحوه اقدام ما و مدیریتها است.»
همانگونه که در بیانات فوق، تصریح گردیده، ابعاد داخلی بحران ارزی در واقع دو سر دارد که یک سر آن سوءتدبیرها و سوءمدیریتی است که فضا را برای سر دیگر آنکه همان سوءاستفاده افراد فرصتطلب است فراهم میآورد. از این رو هم در ریشه یابی و هم در پیگیریهای لازم باید به هر دو جنبه مسئله توجه نمود.
اکنون قوه قضائیه با ورود به مسئله، برخورد با برخی عوامل و نیز گشایش پروندههای مختلف تا حدی به وظیفهای که رهبر انقلاب محول نمودند، عمل نموده و خصوصاً اجرای حکم دو نفر از عوامل میدانی اخلالگر در بازار ارز پاسخ روشنی به تمام کسانی بود که در طی این مدت از آشفتگیهای موجود بهرهبرداری سوء نمودهاند. آرامش کنونی و کاهش محسوس قیمت ارز در بازار نیز بیارتباط با این اقدامات اخیر دستگاه قضایی نیست.
این اقدام بهموقع و جدی قوه قضائیه قابلتحسین و تمجید است، اما اگر از منظر افکار عمومی و از موضع عدالتخواهانه به ماجرا بنگریم، کافی نیست. پیشتر گفتیم که آشفتگی بازار ارزی کشور دو عامل دارد که اکنون با تعدادی از افراد متصف به یکی از این دو عامل برخورد شده و سر دیگر ماجرا یعنی عوامل سوءتدبیر و سوءمدیریت همچنان پابرجاست. در چند ماه اخیر اخباری از پیگرد برخی مدیران بانک مرکزی در پرونده ارزی و تعدادی دیگر از مدیران اجرایی در پروندههای دیگر فساد اقتصادی شنیده شد که اکنون که عوامل میدانی اخلال ارزی به کیفر اعمال خود رسیدهاند، مردم منتظرند تا ببینند با مدیرانی که آگاهانه یا ناآگاهانه فضا را بری سوءاستفاده این فرصتطلبان فراهم آوردند، چگونه برخورد خواهد شد؟
مطالبه صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی از دستگاههای مسئول توجه به هر دو عامل واقعی این وضعیت بود و اکنون که با یک عامل تا حدی برخورد شده افکار عمومی این انتظار بهحق را دارد که نحوه برخورد قوه قضائیه با مدیرانی که بعضاً نیز از حمایتهای ویژه سیاسی و خانوادگی برخوردارند و به نحوی در بروز این بحران تأثیرگذار بودهاند، چگونه است؟
آزمون اصلی نهادهای نظارتی و قضایی اینک شروع شده است. قطعاً برخورد با کسانی که دارای پشتیبانیهای جناحی و ژنتیک هستند بسیار سختتر از برخورد با چند دلال تازه به دوران رسیده سبزهمیدان است. اگر نهادهای ذیربط به این مأموریت محوله از سوی رهبر معظم انقلاب که مطالبه افکار عمومی نیز هست، بهموقع عمل نمایند قطعاً در بازسازی سرمایه اجتماعی نظام و حاکمیت نیز مؤثر بوده و رضایت خداوند متعال و مردم را از اجرای کامل عدالت به دنبال خواهد داشت.
@mjakhavan
این آمارها به خوبی نشان میدهد بازار #مسکن در #تهران بیش از مصرف سکونت، جنبه #سرمایه_گذاری دارد.
تا زمانی که زمین و مسکن در #فرهنگ ما #کالای_سرمایهای تلقی شود، تصور حل مشکل مسکن در جایی مثل تهران خیال خامی بیش نیست.
@mjakhavan
فتنه سوم
«لازم نیست بین اصلاحطلبان و اعتدالگرایان تفکیکی قائل شویم.»، «اصلاحطلبان باید از تجارب خودشان استفاده و به تداوم دولت آقای روحانی کمک کنند. باید بکوشند روحانی دوام آورد و بماند.»، «اصلاحطلبان در انتخابات ۹۶ از آقای روحانی حمایت میکنند.» اینها جملاتی است که در چند سال گذشته از یکی از اصلیترین چهرههای استراتژیست جریان دوم خرداد –یعنی سعید حجاریان- شنیده و خوانده شده است. البته اگر شخصی اندک آشنایی با تحولات چندسال اخیر سیاسی داشته باشد، بدون دانستن این نقل قولها نیز از حمایت تمام عیار اصلاحطلبان از روحانی مطلع میشد.
البته بسیاری از صاحبنظران و تحلیلگران تیزبین از همان ابتدا پیشبینی میکردند که دوران همراهی اصلاحطلبان با اعتدالگرایان دراز نخواهد بود و نوزاد دوم خرداد به زودی تقلا خواهد کرد تا از این «رحم اجارهای» خلاصی یابد. اکنون و زمانی که یک سال و اندی بیشتر از انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم -که طی آن مدعیان اصلاحات با تمام توان به حمایت از روحانی برخاستند- گذشته، نشانههای بارزی از عبور دوم خردادیها از وی مشاهده میشود.
طبعاً نباید از عبور دوم خردادیها از روحانی چندان تعجب کرد، چراکه اینان در ابتدای دهه ۸۰ نیز از طرح عبور از رئیس جمهور وقت نیز رونمایی کردند. آنچه موجب تأمل است، عبور این جریان از سازوکارهای قانونی و رسمی کشور است که فعلاً در ادبیات تئوریک استراتژیستهایی، چون حجاریان تجلی یافته است. او اخیراً در مصاحبهای تصریح میکند: «تاکتیک اصلی اصلاحات، سازماندهی نیروها از پایین است. این روش در گسترش احزاب، سازمان آهنین، بسیج تودهای و انواع سازمانهای مردمنهاد متجلی میشود و حتی بعضی مواقع میتوان به نافرمانی مدنی فکر کرد.»
البته حجاریان ۲۰ سال پیش نیز تئوری «فشار از پایین، چانهزنی در بالا» را طرح کرده بود و البته همین تئوری در میدان عمل نیز در فتنه تیرماه ۱۳۷۸ و نیز فتنه ۸۸ از سوی پیاده نظام اصلاحات به محک میدانی گذارده شد. هرچند امثال حجاریان پس از فتنه مدعی پذیرش اشتباهات خود شدند، اما اینک پس از ۲۰ سال بار دیگر زمزمههای بازگشت به همان رویکردهای ساختارشکنانه شنیده میشود.
جالب اینجاست که حجاریان به همین هم اکتفا نکرده و فرمول دقیق بازآرایی نافرمانی مدنی را تجویز میکند.
اینکه اصلاحطلبان دچار طلاق عاطفی از اعتدالیون شدهاند یا با «پس دیدن هوا» مردم را نیز دچار آلزایمر تصور کردهاند، خود مسئلهای در خور بررسی است، اما مهمتر آن است که اعضای تاریکخانه بازیسازی اصلاحات برای سرنوشت کشور چه خوابی دیدهاند و چرا برای تحقق منافع خود به دنبال قربانی کردن امنیت مردم و پیشرفت کشور هستند؟
اگر دقیقتر بنگریم گویا جریانی که بارها عدم پایبندی خود به موازین امنیت ملی و منافع ملی را نشان داده و به روشنی به اثبات رسانده که به جز منافع گروهی و قبیلهای خود به مصلحتی نمیاندیشد، به دنبال ماهیگیری از آب گلآلودی است که نظام سلطه و ضدانقلاب پدید آوردهاند. اگر امریکاییها و صهیونیستها به دنبال تشدید فشارها در قالب جنگ اقتصادی و شناختی علیه جمهوری اسلامی هستند تا با یاری شبکه ضدانقلاب ثبات و امنیت کشور را برهم بزنند، غربگرایان داخلی و تجدیدنظرطلبان سکولار نیز به یاد گذشته دنبال بهرهبرداری از نارضایتیهای موجود هستند تا از این نمد برای خود کلاهی فراهم آورند.
البته اشتباه بزرگ محاسباتی حجاریان و رفقایش این است که نمیتوانند نقش خود را در رقم خوردن وضع موجود انکار کنند و باید مسئولیت عملکرد و کارنامه غربگرایان تکنوکرات را بپذیرند. اگر یک سال پیش پیروزی نامزد رقیب را مترادف با رسیدن قیمت دلار به ۵۰۰۰ تومان قلمداد میکردند باید اکنون در خصوص چند برابر کاهش یافتن ارزش پول ملی به مردم توضیح دهند. در تمام پنج سال گذشته نیروهای جریان دوم خرداد در پستهای کلیدی دولت از کابینه گرفته تا پایینترین سطوح مدیریتی حضور داشتهاند و اتفاقاً اکثریت تیم اقتصادی دولت از همین طیف بودهاند. بیتردید اصلاحطلبان نمیتوانند پای خود را از وضع موجود بیرون کشیده و خود را بیتقصیر جلوه دهند.
به نظر میرسد پس از اشتباهات بزرگی همچون افراطگرایی دوره دوم خرداد، آشوبگری در فتنه ۸۸، سومین اشتباه استراتژیک جریان موسوم به چپ در حال وقوع است. بازی کردن در پازل امریکا و ضدانقلاب همان خطای راهبردی است که در صورت وقوع میتواند هزینههای سنگینی برای دوم خردادیها به همراه داشته باشد. اگرچه نظام اسلامی در دو بار گذشته فرصت توبه و بازگشت اصلاحطلبان را داد، تجدیدنظرطلبان بهتر است چنین مسیری را تجربه نکنند.
@mjakhavan
دانشگاه و تحول راهبردی در علم و فناوری
از مهمترین مؤلفههای اقتدار ملی یک کشور، قدرت علمی است که از ظرفیتسازی در حوزه دانش و فناوری نشئت میگیرد. در کشور ما نیز به برکت انقلاب اسلامی و روحیه اعتمادبهنفس ملی ناشی از آن، گامهای بزرگی در این مسیر برداشتهشده و حوزه علم و فناوری یکی از حوزههای پیشتاز و البته پیشبرنده پیشرفت کشور است. در این میان، دانشگاهها کانون اصلی این حوزه به شمار رفته و انتظار میرود کهنقش فعالتری در این عرصه ایفا کنند.
اینک به مناسبت «روز پژوهش» به مهمترین انتظارات انقلاباسلامی از دانشگاه در این حوزه میپردازیم:
۱- دانشگاه مسئلهمحور: پیشنیاز این تحول دائمی، اصلاح نگاه به دانشگاه است، بهگونهای که در تعبیرات حضرت امام خامنهای (مدظلهالعالی) نیز مشاهده میگردد «درگیر شدن دانشگاه با مسائل کشور» و بهطورکلی «رویکرد مسئلهمحور و کارگشایانه» باید در دانشگاه ساری و جاریشده و نگاه جامعه به دانشگاه نیز بر همین اساس تنظیم گردد. نمونههایی که پیشتر نیز در بیان معظمله مورداشاره قرارگرفته است، همچون حوزههای اقتصاد، صنعت، آسیبهای اجتماعی و زنجیره چرخه تولید و مصرف بهخوبی نشان میدهد که چرخهای پیشرفت کشور تا چه حد منوط به تحول و نقشآفرینی هرچه بیشتر مراکز علمی و بهخصوص دانشگاههاست. اگر در بسیاری از حوزهها کاستیهایی مشاهده میگردد به این نقطهضعف در حوزه دانشگاهی بیارتباط نیست. البته این مهم نیازمند عزمی مدیریتی از سوی مسئولان اجرایی نیز هست که در جای خود شایسته بررسی و مداقه بیشتر است.
۲- تولیدکنندگی دانش: پس از اصلاح نگاه بنیادین، نقطه ابتدایی تحول دائمی در دانشگاهها تبدیل رویکرد «مصرفکنندگی علم» به «تولیدکنندگی علم» است و این مهم تحقق نمییابد مگر با تقویت روحیه خودباوری و اعتمادبهنفس ملی در اصحاب دانشگاه و پژوهش و جوشیدن چشمههای تلاش مجاهدانه و خستگیناپذیر در مسیر جهاد علمی.
۳- تحول در علوم انسانی: نگاه بومی و اسلامی انقلاباسلامی در حوزه دانش و پژوهش در ابعاد مختلفی قابلفهم و مداقه است، اما در حوزه علوم انسانی این نگاه، ویژه و دارای آرمانهای متعالیای است. اکنون نزدیک به چهار دهه است در محافل علمی و حاکمیتی از لزوم تحول در علوم انسانی و اسلامی سازی آن سخن به میان میآید و انصافاً تلاشهایی نیز در این زمینه انجامگرفته، اما معالأسف حاکم شدن نگاه سلیقهای بر برخی مقامهای ذیربط، فقدان برنامه بلندمدت و نیز تلاش بیوقفه جریان غربگرای قدرتمند در حوزه علوم انسانی دانشگاهها، سبب شده عملاً راه زیادی را همچنان در پیش داشته باشیم. اکنون یکی از محورهای تحول دانشگاهها فعال شدن در این مسیر و شتاب بخشی به آن است.
۴- عبور از رکود علمی: در عین تحول اسلامی و بومی در علوم، عبور از رکود و درجازدگی علمی نیز ضرورتهای حوزه علوم انسانی است. علوم انسانی برای آنکه بتواند به پرسشهای مهم و کاربردی جامعه و مطابق با مقتضیات زمانی و مکانی پاسخ دهد، باید از قالبهای کلیشهای عمدتاً ترجمهای موجود که متعلق به سالها پیش و بهدوراز مقتضیات کشور ما تعریف گردیده خارجشده و در این میان میتوان از برخی رهیافتهای روز دنیا که تنوع شرایط جوامع را به رسمیت میشناسند بهره جست.
۵- دانشگاه امیدآفرین: دانشگاه بهعنوان کانون تحرک علمی و مرکز حضور جوانان پرشور، نقش موتور محرک پیشرفت جامعه را هم ایفا میکند و یأس و ناامیدی و یا امیدواری و خودباوری جوانان دانشجو و پژوهشگر دانشگاهی در تغییر گرایشهای مثبت و منفی جامعه مؤثر است. ازاینرو تحول دانشگاه باید در مسیری تعریف گردد که مولد احساسات مثبت و انگیزشهای مفید اجتماعی باشد.
۶- هدفمندی: توجه به هدفمند کردن تحقیقات و پژوهشها» نکته ضروری دیگر برای تحول دانشگاهها است که دو هدف اساسی «تأمین نیازها و حل مسائل کشور» و «رسیدن به اوج و مرجعیت علمی و حضور در جمع سرآمدان جهانی علم» غایت این هدفمندی خواهد بود.
۷- آمایش آموزش عالی: مسئله آمایش آموزش عالی نیز از محورهایی است که در تحول دائمی دانشگاه باید بدان توجه داشت. توجه به این ضرورت، موجب تقسیمکار ملی میان دانشگاهها در بخشهای مختلف علمی و سهولت در همافزایی، برنامهریزی برای رشد علمی و ارزیابی وضع علمی کشور میگردد.
۸- حاکم شدن اسناد بالادستی: در حال حاضر اسناد بالادستی مفیدی وجود دارد که به دلیل اعمال سلایق شخصی مدیریتی و فقدان اندیشه راهبردی در برخی مسئولان، مورد غفلت واقع میشوند. اسنادی همچون «سند آمایش آموزش عالی» و «نقشه جامع علمی کشور» بخش مهمی از اهداف نظام در این حوزه را معین و قابلدسترسی نموده که متأسفانه به دلایلی کمتر موردتوجه قرارگرفته است. به نظر میرسد حاکم شدن سندی همچون «نقشه جامع علمی» نیازمند جهدی تمامعیار از بدنه دانشگاهی است، بهگونهای که به مطالبهای ملی و نخبگانی تبدیل شود.
@mjakhavan
۶- اگر در دوره پیش از انقلاب اسلامی، در برخی از حوزهها و مناطق محدود پیشرفتهایی رخ داده، عمدتاً با حضور و نظارت کارشناسان و مستشاران خارجی بوده و در بسیاری از کشورهای دیگری که هنوز هم جزو اقمار قدرتهای بینالمللی هستند، این روند ادامه دارد. اما آنچه پس از انقلاب اسلامی و در طول ۴۰ سال گذشته رخ داد، جهشهای بزرگی بود که عمدتاً بدون کمک خارجی و با ظرفیتهای درونی ملت ایران رخ داده است.
هزار نکته باریکترازمو همینجاست که اتفاقاً قدرتهای غربی در طول ۴۰ سال گذشته نهتنها هیچ کمکی به پیشرفت ایران نکردند، بلکه از هیچ تلاشی برای توقف، مانعتراشی و انحراف مسیر پیشرفت ملت ایران فروگذار نکردند. تمام پیشرفتهایی که در چهلمین بهار انقلاب از آنها یاد میشود، در حالی رخداده است که هشت سال جنگ تحمیلی و ۴۰ سال تحریمهای متعدد و روزافزون اقتصادی بر کشور ما تحمیل شد و اگر الطاف آشکار و پنهان الهی و ایمان و اراده ملت ایران نبود، این پیشرفتها محقق نمیشد. از این منظر باید گفت: مسیر ما در پیشرفت طی این ۴۰ بسیار متفاوت و دشوارتر از بسیاری از کشورهای مشابه بوده، در نتیجه پیشرفت ایران در ۴۰ سال اخیر از عیار بالاتری برخوردار است. در مجموع باید گفت: هرچند هنوز راه درازی را تا رسیدن ایران به قلل متعدد پیشرفت داریم، اما طی ۴۰ سال گذشته بهرغم فراز و نشیبها، دامنههای این قلل را پیمودهایم و در جهت مسیر همهجانبه رهاوردهای بسیاری داشتهایم.
آیا حقیقتاً پیشرفت کردهایم؟
اینک در چهلمین بهار انقلاب اسلامی، سخن از دستاوردهای انقلاب اسلامی و بهخصوص مقایسه میان وضعیت کنونی کشور و دوره پیش از انقلاب اسلامی، بسیار است. در این میان مغرضان و دشمنان انقلاب گاه تلاش میکنند، دستاوردها را ضعیف و ناچیز و حتی پسرفت معرفی کرده و آنگاهکه در مقابل بزرگی این دستاوردها، ناتوان قرار میگیرند، آنها را نتیجه گذر زمان و طبیعی معرفی و ادعا میکنند اگر انقلاب اسلامی رخ نمیداد نیز این پیشرفتها حاصل میشد و در همه جای دنیا اتفاق میافتاد. برای آنکه به این ادعا پاسخ دهیم، باید به چند نکته مهم توجه کنیم:
۱- بخشی از دستاوردهای انقلاب اسلامی، ناشی از ذات آن و در مسیر آرمانهایی بوده که به خاطر تحقق آنها انقلاب به وقوع پیوسته است. مهمترین نمونه اینگونه از دستاوردها را در «استقلال همهجانبه» خصوصاً در حوزه استقلال سیاسی و نیز «مردمسالاری دینی» دانست که سبب شده نه اراده بیگانگان که اراده ملت ایران بر این مرزوبوم حاکم باشد. بیتردید در صورت تداوم حکومت پهلوی، نمیتوانستیم انتظار تحقق استقلال و مردمسالاری را از حکومت مستند وابسته وقت داشته باشیم.
۲- پیشرفت زمانی در خور بالندگی است که «همهجانبه» و «چندبعدی» باشد. بدون شک ترقی تکبعدی و کاریکاتوری و یا قربانی کردن بخشی از عرصههای هویت و عزت ملی بهپای ترقی و توسعه جای تحسین ندارد. هنر انقلاب اسلامی این بوده است که در عین استقامت و پیشرفت در عرصه استقلال سیاسی به دستاوردهای اقتصادی و علمی بزرگی نائلآمده و مشابه برخی کشورها، استقلال، عزت ملی و ارزشهای فرهنگی خود را قربانی توسعه اقتصادی نکرده است.
۳ - بخشی از دستاوردهای انقلاب اسلامی، ناظر به بهبود جایگاههای ایران در عرصه بینالمللی و در مقایسه با دیگر کشورها است. نمونه بارز آن را میتوان در بهبود چشمگیر «شاخص توسعه انسانی» و نیز «رشد شتابناک علمی» مشاهده کرد. بیشک اگر روند پیشرفت ایران طبیعی و بر اثر گذر زمان بود، پشت سر گذاردن کشورهای مشابه و منطقه و دست یافتن به رتبههای برجسته در عرصههای راهبردی محقق نمیشد.
۴- مطالعه دقیق تحولات سیاسی اجتماعی اقتصادی ایران، خصوصاً در دهه ۵۰ شمسی نشان میدهد روندی که در سالهای حکومت پهلوی دنبال میشد، دقیقاً در خلاف مسیری بود که در این سالها پیمودیم و پیروزی انقلاب رویدادی بود که این روند را متوقف و روند جدیدی مبتنیبر اهداف و آرمانهای انقلاب ترسیم کرد. برخی از مصادیق مهم این تغییر روند عبارتاند از:
الف- در مدل توسعه پهلوی، با الگوی تمدننمایی ویترینی تلاش میشد در مرکز کشور و بهویژه شمال تهران نمادهایی از توسعه از قبیل: ساختمانها، بزرگراهها و... ساخته شود و این در حالی بود که بیشتر کشور در محرومیت مطلق قرار داشتند. هنگامیکه در سال ۱۳۵۷ شاه ایران را ترک کرد، نیمی از جمعیت کشور از بیسوادی و فقدان برخورداری از اولین تسهیلات زندگی مانند آب و برق رنج میبردند. وقوع انقلاب اسلامی، این رویکرد توسعه را متوقف و توجه ویژهای را به مناطق محروم کشور کرد و عدالت در توسعه را حاکم ساخت.
ب- در سالهای پایانی دوره شاه روند متکی ساختن کشور به صادرات نفت خام تا حدی پیش رفت که ایران به مسابقه صادرات نفت خام با عربستان سعودی روی آورد و بیشک اگر این روند منفی ادامه مییافت علاوه بر آلودگی هرچه بیشتر اقتصاد ایرانی به خامفروشی نفت، ثروتی که برای چندین نسل باید به مصرف برسد، در اثر جاهطلبی پهلویها به باد میرفت.
ج- هر چند رژیم پهلوی از ابتدا در راستای مأموریت وابستهسازی فرهنگی، کمر همت به نابودی مظاهر دینی و ایمانی جامعه بسته بود، اما در دهه ۴۰ و ۵۰ سرعت و وسعت تلاش پهلویها برای دینزدایی از جامعه ایران، شدت بیشتری گرفت و با کمک درآمد نفتی، تقلای شدیدی را برای بیدین و فاسد کردن نسل جوان را در پیش گرفتند. بیشک اگر دم مسیحایی روح خدا موجب بیداری جامعه و خیزش علیه دشمنان دین و خدا نمیشد، اکنون شاهد بروز ناهنجاریهای بهمراتب تلختری در حوزه فرهنگی و سبک زندگی از وضع کنونی بودیم. چراکه اگر اکنون نیز ضعفهایی در حوزه فرهنگی به چشم میخورد، اما کلیات حکومت برخلاف رژیم گذشته در مسیر فاسدسازی و بیدین سازی جوانان حرکت نمیکند و بر عکس حمایتهایی هرچند ناکافی از تبلیغ دین و ارزشهای اسلامی میکند.
۵- علاوه بر موارد فوق بخشی از رهاوردهای انقلاب کبیر اسلامی ناشی از بعد پیش برندگی و تأثیر شگرفی است که این انقلاب بر اندیشه و روحیه انسانی گذارده است. باور به «میتوانیم» و «امکان حیات بدون وابستگی به ابرقدرتها» در تقویت روحیه «اعتمادبهنفس ملی» خصوصاً در جوانان، ایران را از کشوری تحت سلطه بیگانه و مدیریت مستشاران خارجی به کشوری در حال پیشرفت با اراده و اندیشه جوانان و نخبگان خود تبدیل کرد.
JAVAN97.11.23.pdf
6.22M
سرمقاله روزنامه جوان
۲۳ بهمن ۱۳۹۷
"اکنون نوبت مسئولان است"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمسخر انتخابات غير دموکراتیک آمریکا توسط «تروِر نوآ» کمدین معروف آمریکایی
@mjakhavan
ترور از قبل هماهنگ شده؟!
در امتداد اظهارات جنجالیای که هر روزه از رئیس جمهور سابق شنیده میشود، جدیدترین آن البته هم به نوعی پرهیاهو و در عین حال قابلتأملتر است. اکنون فیلمی در فضای مجازی در حال انتشار است که در یکی از جلساتی که در حضور احمدینژاد برگزار شده، فردی از او میخواهد در مورد ترورش (!) توضیح دهد و احمدینژاد هم که گویا آمادگی ذهنی دارد فوراً پاسخ میدهد که من هم معتقدم ترور جدی است. او پس از بیان چند جمله به یک کانال تلگرامی اشاره میکند که گویا او را تهدید کرده است.
البته آگاهان و ناظران سیاسی به نیکی میدانند کسانی معمولاً با ادعاهایی پرطمطراق و حتی هشدارهایی از این دست تلاش میکنند خود را به میانه فضای رسانه و توجه افکار عمومی بکشانند. از این رو شاید پرداختن به چنین ادعاهایی چندان منطقی نباشد، اما از آنجا که ممکن است حتی برخی داستانسراییها مورد سوءاستفاده دشمن قرار گیرد، لازم است چند نکته مورد اشاره قرار گیرد:
۱- بررسی کانال تلگرامی یادشده آن را فاقد هویت روشن نشان میدهد و در عین حال برخی فعالان فضای مجازی بر اساس برخی قرائن، ادارهکنندگان این کانال را نزدیک به برخی کانالهای جریان انحراف میدانند. حتی اگر این ادعا را هم نپذیریم، چگونه آقای احمدینژاد بر اساس مطلب یک کانال ناشناخته و نه چندان مؤثر جان خود را در معرض خطر میبیند نکته قابل تأملی است!
۲- سابقه رفتاری آقای احمدینژاد مشخص است. او که در گذشته بر نترس بودن و شجاعت خود بارها تأکید داشته و حتی در مقام عالیترین مسئول اجرایی کشور سادهترین پروتکلهای حفاظتی را نادیده میگرفته است، چگونه اکنون که مسئولیت اجرایی ندارد تهدید یک کانال بی نام و نشان را جدی میگیرد؟ کدام احمدینژاد واقعیتر است؟
۳- آنهایی که سن بیشتری دارند یا تاریخ یادشان هست، میدانند چند روز به پایان سال ۷۸ و در اوج دوره موسوم به دوم خرداد بود که یکی از چهرههای جنجالی طیف مدعی اصلاحات هدف تیراندازی قرار گرفت و از فردای آن روز روزنامههای زنجیرهای انگشت اتهام را به سوی نیروهای بسیجی و انقلابی نشانه رفتند. اتفاقاً با تلاش حفاظت اطلاعات سپاه ضارب اصلی و تیم همکارش بازداشت شدند و در جریان محاکمات روشن شد که برخی از اعضای تیم این عملیات از حامیان دوم خرداد بودهاند.
مرور کل آن ماجرا نشان میدهد جریان تجدیدنظرطلب افراطی به دنبال سناریوسازی برای حمله به انقلابیها بوده است. آقای احمدینژاد که آن روزها خود را برای کاندیداتوری در انتخابات مجلس ششم آماده میکرد احتمالاً این ماجرا را به خوبی به یاد دارد. آیا تجدیدنظرطلبان افراطی و تئوریسین مجروح شان از این جنجال طرفی بستند که امروز احمدینژاد و یارانش به دنبال کپیبرداری از سناریوی آنها هستند؟
۴- همانگونه که پیشتر نیز اشاره شد کلیت چنین جنجالآفرینیهایی که بر مبنای «الغریق یتشبث بکل حشیش» انجام میگیرد، قابل درک است؛ اما باید از باب تذکر به رئیس جمهور محترم سابق عرض کرد بهتر نیست این «دیدهشدن برای فراموش نشدن» به همان حرکتهای تبلیغاتی معمولش منتهی گردد و وارد سناریویی نشود که طی آن دشمنان فرصتطلب امیدی برای ناامن جلوه دادن ایران اسلامی و اتهام افکنی به نظام پیدا کنند؟ آیا بهتر نیست به جای القای ناامنی و ایجاد نگرانی برای مردم، بر همان تاکتیک «سوپرمننمایی» تمرکز کند؟
@mjakhavan
سخنرانی امام در دیدار فرستاده پاپ ( اسقف هانیبال بوگینینی )
ساعت 4 بعدازظهر 19 آبان 1358 / 19 ذی الحجه 1399- قم
بسم الله الرحمن الرحیم
من اگر در این موقع حساس، مقامات دیگر تقاضای ملاقات کرده بودند برای این موضوع نمی پذیرفتم، لکن مقام روحانیت ملت مسیح و پاپ اعظم احترامی دارند که ما پذیرفتیم و اتفاقاً خوشحال هم شدم از اینکه ایشان پیام فرستاده اند تا من مطالبی که باید به ایشان تذکر بدهم، تذکر بدهم.
من و ملت ما، بلکه ملتهای مستضعف جهان ـ اعم از مسلمین و نصاری و غیر آنها ـ یک نقطۀ ابهام پیش ماست که من میل دارم این نقطۀ ابهام را تذکر بدهم. گوش سی و پنج میلیون جمعیت ایران که پنجاه سال است در زیر یوغ استعمار و فشار خصوص امریکا، و اخیراً فشار خصوص آقای کارتر هستند، و گوش میلیونها جمعیت مستضعف، انتظار نوازشی از مقام روحانیت پاپ داشت؛ نوازش پدرانه ای که لااقل استفسار از حال این مستضعفین باشد، و نسبت به مستکبرینی که به اینها ظلم شده است، و در زیر فشار ظلم بودند، هشیاری داده شده باشد، میانجیگری شده باشد بین ملتهای مستضعف و آن ابرقدرتها که خودشان را مسیحی معرفی می کنند. و گوش ما همچو ندای روحانی ای را نشنیده است تا حالا. چه شده است که ما پنجاه سال کشته دادیم؛ کشته های دستجمعی، در حبس بودیم؛ حبسهای غیرانسانی که بهترین افراد این ملت را در آنجا شکنجه های غیرانسانی می دادند، و یک میانجیگری در کار نبود. و آقای پاپ اعظم به فکر این نیفتادند که از این ملت مستضعف پشتیبانی کنند، یا لااقل میانجیگری کنند که ایشان دست از سر این مستضعفین بردارند. چه شد که امروز که ملت ما، جوانهای ما که سالهای طولانی تحت فشار و تحت رنج بودند، رفته اند و این چند نفری که در آن لانۀ جاسوسی به سر می بردند و عامل توطئه و جاسوسی بر ضد ملت ما بودند، بلکه بر ضد منطقه، و قراین و شواهد در این امر زیاد است، و بزرگتر شاهد اینکه تمام پرونده ها را و چیزهایی که در آنجا بوده است تا توانستند آنها را بدل به یک پودری کردند که قابل استفاده دیگر نیست.