eitaa logo
مجهولات
190 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
481 ویدیو
17 فایل
- باشد که غم خجل شود از صبرِ قلبِ ما . 😂✌️ محل انتشار واگویه‌های شخصی و اندکی روزمرگی! تخلصاً تأویل هستم سناً +18 از قدیمی‌های ایتا! @ha_jafarii ناشناس. https://daigo.ir/secret/192696131 محل save ناشناسا: @mjholat_gap *فقط بحثای طولانی و جذاب
مشاهده در ایتا
دانلود
اینا چند تا مداحی استودیویی قشنگ که به دل خودم خیلی نشست، تقدیم کسایی که میخوان چند روزی آهنگ گوش ندن ولی شاید ترک عادت سخت‌شونه :)). التماس دعا🖤
بی‌خبریه بد دردیه . آدما رو تو بی‌خبری نگه ندارید خب ؟!
این چک نویس نامه ایه که تقریبا چهار سال پیش برای تولد یه دوست نوشتم و الان دوساله سر یه دعوای بچگونه که با قهر مجازی کش اومد هیچ رابطه‌ای با هم نداریم😐😂. همــــه چیز تو نوجوونی و خصوصا دوران راهنمایی همین‌قدر سطحی و چرته. از رفاقتا تا عشقا... از بس که ما دخترا تو این دوره فوران احساس داریم! چند سال دیگه فقط به همه چیز می‌خندید پس حالا نگران هیچی نباشید (◍•ᴗ•◍)❤
هدایت شده از مجهولات
تایم؛
* خوندن این پیام خطر از هم پاشیدن بند بند قلب را در پی دارد :)))...💔 یکی از نوکرا و ذاکرای ارباب میگفت: دو ماه پیش خواهرم کربلا بود تو صحن حضرت عباس ع بودیم مداح داشت روضه میخووند یه وقت دیدیم یه پیرمردی اومد از یقه اون مداح گرفت کشید پایبن گفت عباس دروغ میگه ...عباس دروغ میگه مداح ارومش کرد گفت چی شده گفت من بعد 25 سال بچه دار شدم الان که 19 سالشه رفته تو کما با خودم گفتم درمون دردش عباسه از اصفهان اومدم کربلا امروز زنگ زدن بهم گفتن بچت مرده...دروغ میگن که عباس حاجت میده خواهرش میگفت مجلس بهم ریخت .. فرداش تو صحن حضرت عباس بودیم دیدیم پیرمرده پا برهنه اومد ..با خودموون گفتیم الان مداح و میزنه دوباره.. دیدیم اومد جلو چهار پایه که مداح روش واساده بود دستشو گرفت گفت بیا بغل ضریح بخوون همه کسایی که دیروز بودنم باشن...میخوام بگم غلط کردم... (گریه میکردو میگفت) میگه همه رفتیم مداح گفت حاجی چی شده .. گفت خانوومم زنگ زد گفت چوون نمیذارن زنا تو غسال خونه برن التماس کردم گفتم 1 بار بچمو تو سرد خوونه ببینم... میگه همین که کشو رو کشیدن بیروون دیدیم رو نایلوون بخار نشسته سریع اوردنش بهش شوک دادن بعد چند دقیقه به هوش اومد .. پسرموون که اصلا تو قید و بند مذهب نبود تا نشست گفت بابای من کجاست؟ گفتم بابات کربلاست ... گفت بهش زنگ بزن بگو زمانی که تو کما بودم 1 اقای قد بلندی اومد تو خوابم گفت ...پسرم بلند شو... به بابات سلام برسوون بگو... ابروی من یک بار تو سرزمین کربلا رفته بود.. چرا دوباره ابروی منو بردی...برو بهش بگو عباس دروغ نمیگه....‏
هدایت شده از مجهولات
تایم؛
امروز برام تجربه سخت و جالبی بود. قشنگ حس میکنم پنج سال رفت رو سن عقلیم🙂🤣.
یادتون باشه یه سخنرانی مفصل درباره سهمیه و سهمیه ایا باهاتون بکنم امروز بالاخره بعد چند روز تمام نظریاتمو نظم دادم و بصورت قابل ارائه در آوردم🤝