eitaa logo
مجهولات
190 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
480 ویدیو
17 فایل
- باشد که غم خجل شود از صبرِ قلبِ ما . 😂✌️ محل انتشار واگویه‌های شخصی و اندکی روزمرگی! تخلصاً تأویل هستم سناً +18 از قدیمی‌های ایتا! @ha_jafarii ناشناس. https://daigo.ir/secret/192696131 محل save ناشناسا: @mjholat_gap *فقط بحثای طولانی و جذاب
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌تونید لف بدید چون من طرف حسین طاهری‌ام .
و بشنوید از مریمی که با یه بستنی شیرینی‌ کل مناسبات سابق و لاحق رو پوشش داد😂🍃 همه‌مون داشتیم از گشنگی تلف می‌شدیم.. بعد رفتیم بستنی یخی ترش که تهش آلبالو داره خریدیم😐 سوار اتوبوس که شدیم از شدت افت فشار رو صندلی پهن شده بودیم😂🤦🏻
مجهولات
و بشنوید از مریمی که با یه بستنی شیرینی‌ کل مناسبات سابق و لاحق رو پوشش داد😂🍃 همه‌مون داشتیم از گشنگ
بچه‌ها زندگی از اونی که فکر کنید خیلی سریع‌تر پیش میره لطفا لحظه به لحظه‌شو زندگی کنید..
مثلا الان من.. دو روز دیگه داره ۱۸ سالم میشه😐. یعنی ۱۸ ام تموم میشه.
احتمالا بهتون گفته بودم جزء معدود افرادی‌ام که از یاد گرفتن رانندگی و کلا رانندگی و اینا بیزارم.. برخلاف نظر خانوادم و همه که میگن حالا یاد بگیر یه وقت لازم میشه، خودم اون استرس و حالت نشستن و حرکات و تنش‌هایی که داخلش پیش میاد و برای خودم بعنوان یه زن، خصوصا یه دختر مناسب نمی‌دونم. مخصوصا که فعالیت خاصی ندارم که نیاز داشته باشم. با اتوبوسم واقعا اوکیم. ولی مسئله اصلی اینه که با نزدیک شدن به ۱۸ سالگی دچار یه میل پنهانی به این امر شدم که فعلا دارم سرکوبش می‌کنم! ولی نمی‌دونم چقدر پیش بره😬😂 البته این قاعده که چون شرایطش محیاست بی‌میلم رو نمیشه نادیده گرفت، حس می‌کنم اگر خانوادم مخالف بودن عطش خاصی براش پیدا می‌کردم😂🤦🏻 این مسئله‌ام که حس می‌کنم تا رانندگی یاد بگیرم میشم راننده شخصی بدون حقوق خانواده و دیگه اسنپ و اتوبوس و سرویس و اینا چرا؟ اینم برام خوشایند نیست. و واقعا میشه گفت تاثیر ۵۰درصدی داره. وگرنه شاید همین‌جور تفننی‌ام شده می‌رفتم یاد بگیرم. حالا فوقش کار نمی‌کردم.. چون یادم که بگیرم بازم از اون استرسه و سیس رانندگی زن که گفتم خوشم نمیاد.
روز تولدم امتحان ریاضی دارم. تنها امتحانی که از اول صادقانه به خانوادم گفتم من تلاشمو می‌کنم اما می‌دونم بعدا ترمیم نمره لازم میشه. گند. گند. گند.
ولی اگر قدم دیلاق بود، قد کوتاهام روز جهانی داشتن🙂😂
↻ دل چو پرگار بہ هر سو دوࢪانے می‌ڪرد و اندر آن دایࢪھ سرگشتہ‌ۍ پا برجا بود :) @mjholat
یه مراجع بابام داشت، اول زنه قهر کرده بود و مرده دنبال آشتی بود. بعد از کلی اصرار به زنه که بیاد مشاوره فهمیدن اختلال دوقطبی داره. و باید سطح اختلالش شناسایی و درمان می‌شد... بعد دختره دوباره قهر کرد که آره تو مجبورم کردی بیام مشاوره و رو من انگ روانی گذاشتی و... در حدی ادامه داد که خود پدرزنه از دامادش عذرخواهی کرد و گفت بیخیال دختر روانی من شو😂🤦🏻 بعد پسره ولی بازم پیگیر بود و می‌گفت اگه من خودم تو زندگی می‌تونم کاری بکنم که درست شه و اینا.. بگید... و من واقعا دلم براش می‌سوخت🥲 تا وقتی بالاخره قضیه طلاقشون قطعی شد. و همون صبحی که درخواست طلاق دادن، شبش باز پسره زنگ زد و از بابام مشاوره گرفت برای ازدواج بعدیش چه کارایی بکنه که خطاش کمتر باشه و پیش کی مشاوره بره و..😂🤦🏻 لذا دلسوزشم فــــورا برطرف شد! و فکر می‌کردم وای الان دختره حس می‌کنه چه گنگه که زیر بار درمان نرفته و طلاق می‌گیره و دیگه آزاده و اون مرده‌رم ادب کرده و اینا! در حالی‌که حالیش نیست اون باید برگرده تو شهرستان کوچیک‌شون پیش خانوادش ومواجه میشه با دردسرای واقعا وحشتناکِ بعد از طلاق و اون مرده‌ام با وجود تمام اصراراش هنوز جوهر درخواست طلاق خشک نشده خودشو واسه بعدی آماده کرده😂 هم دردناکه هم خنده‌دار. هم از جانب دختر دردناکه، هم پسر. و هم از این‌که طلاقای این روزا این‌قدر آبدوغ خیاری شده! مثل عشقاش.
ولی من به رمانای عاشقانه واقعا آلرژی دارم. فقط یه رمان عاشقانه رو خوندم و خوشم اومد(اونم بعضی جاهاشو نمی‌تونستم تحمل کنم) و البته بر خلاف اُمیدم، بازم با باقی آثار همون نویسنده هم نتونستم ارتباط بگیرم.. و حتی همونم نتونستم یه بار دیگه بخونم🙂😂