#خاطرات_طنز_جبهه
🔻درس خواندن در شب عملیات
🔹در عملیات فاو، ما در گردان حبیب در حالت آماده باش و در حالت انتظار ایستاده بودیم که هر لحظه دستور حمله صادر شود و ما حمله را آغاز کنیم.
📍گردان های عمل کننده قبل از گردان حبیب به خط دشمن زده بودند و در خط مقدم درگیری شدید بود. دشمن دائماً منطقه را که در حالت تاریکی مطلق بود با منور روشن می کرد.
⏬در همان لحظه دیدم که یکی از شهدا که نامش در خاطرم نیست و در چند متری من بود کتابی در دستش گرفته و مطالعه می کند، با کنجکاوی پرسیدم چه می خوانی، قرآن است یا دعا؟
🔼جواب داد: کتاب درسی است، چند روز دیگر در مجتمع رزمندگان باید امتحان بدهم.
❗️❗️تعجب کرده و پوزخندی به ایشان زده و گفتم: حالا ببین تا چند ثانیه دیگر زنده ای که درس آماده می کنی؟ عجب حوصله ای داری، تو دیگه کی هستی بابا!!!
🔸خنده ای کرد و با چهره ای بسیار آرام گفت: اگر که شهید شدیم الحمدالله، اگر نشدیم لااقل نمره خوبی بگیریم که آبروی رزمنده ها را نبریم.
📚منبع: کتاب «یک قدم تا بهشت» به قلم «اسدالله نگاری»
برای رشد #تفکر با ما همراه باشید👇
http://eitaa.com/joinchat/3719495692C1976783aca
کانال #موج_خروشان 👆🌊🌊