از سقیفه، عار دارد... فاطمه
زخمِ یارِ غار دارد... فاطمه
بهرِ تدفینِ پدر، آماده است
جانِ مولی کار دارد... فاطمه
یاسِ خوش بویِ نبی اکرم است
وای، با خود بار دارد... فاطمه
دختری که مامِ بابا نام داشت
یک تنِ تبدار دارد... فاطمه
دستهای ذوالفقار ش، بسته است
زخمی از مسمار دارد... فاطمه
رویِ در، آن هیمه ها آتش گرفت
پشت بر دیوار دارد... فاطمه
باتنی زخمی، به رنگ ارغوان
غصه ها ی یار دارد... فاطمه
بعد چندی دردِ هجرانِ پدر
وعده ی دیدار دارد... فاطمه
#نرگسدرکی
عزاداري هاتون قبول
🥀🌴التماس دعا 🌴🥀
📚باشگاه کتابخوانان مشهدی را در ایتا دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/1953824982C612157fcb7
.
اولین جمعه ی رجب بود و ،
آرزو ماهرانه صف می بست
عقل ودل در تلاطمی مبهم ،
به صفوف شبانه می پیوست
یادم آمد که در کلامش بود:
"توبخوانی اجابتش بامن"
خواندم اورا و ،منتظر ماندم
تا بگوید: حمایتش با من
ساده گفتم کهیارباین حال و ،
روزِ اغوا کننده ی ما را
تو محوّل نما، که سال نو ،
بشنود صوتِ خنده ی مارا
گفتم از چرخشِزمانکم کن !
ماکمیحالِ خوشطلب داریم
انتظار از تمامِ اعیادِ،
ماهِ پربرکتِ رجب داریم
چشمِدل خواندوخیسِباران شد
درخیالاتِ مبهمِ آن شب
پشتِ پرچینِ آرزو تب کرد
با تمنای مرهمِ آن شب
نیّتم خیر و خلوتی خاموش،
خواجه گویا که اندکی تب داشت
فال من را به دیگران بخشید،
یاکسی را به جای من بگذاشت
#نرگسدرکی
#دیماه۱۴۰۲
#لیلةالرغائب
باشگاه کتابخوانان مشهدی را در ایتا دنبال کنید.
https://eitaa.com/joinchat/1953824982C612157fcb7
می کشم یکبار دیگر باقلم اَبرار را
دست های محکم و آغوش بی تکرار را
روی بوم زندگی قدری تامل می کنم
می کشم ژرفای حسِ تکیه بر دیوار را
گرچه دشوار است گاهی لرزه های روزگار
با مشاور می پرم این جوی بی مقدار را
بازهم اردیبهشت و صفحه ی دل منتظر
می کنم ترسیم، دستانِ کریمِ یار را
مشق کردم با مشاور مشقِ ناب زندگی
ثانیه برثانیه پیچ و خم رفتار را
شاکرم در واژه می پیچم ارادت با ادب
تا که تقدیمش کنم اخلاص با اقرار را
#نرگسدرکی
اردیبهشت ۱۴۰۳
#مشاور هنرستان شاهد کارو اندیشه
روز مشاور مبارک
📚باشگاه کتابخوانان مشهدی را در ایتا دنبال کنید
@mketab