💠 فضایل فاطمه سلام الله علیها
۲- مقتدای امام زمان(عج)
✍ قطب عالم امکان، مهدى صاحب الزمان علیه السلام آنکه همه خوبیها و زیبایی ها در او جمع شده است، فاطمه سلام الله علیها را مقتداى خویش می داند و درباره مادرش فاطمه اطهر سلام الله علیها می فرمایند:
🌷«وَ فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ لِی أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ وَ سَیَتَرَدَّى الْجَاهِلُ رِدَاءَ عَمَلِهِ وَ سَیَعْلَمُ الْکَافِرُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ؛ (۱)
🔅در دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله برای من الگوی نیکویی است، و به زودى نادان، پستى عمل خویش را خواهد دید و کافران درمی یابند که پایان کار به نفع چه کسى می باشد.»
🔹فاطمه سلام الله علیها، لیلة القدر ناشناخته است. امام صادق (ع) در تفسیر انا انزلناه فی للیلة القدر فرمود:
🌷 «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ اللَّیْلَةُ: فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ: اللَّهُ، فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا؛ (۲)
[اینکه خداوند می فرماید:] ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم، [مراد از] شب، فاطمه سلام الله علیها و مراد از قدر، خداوند است. در نتیجه هر کسى فاطمه سلام الله علیها را آنچنان که باید بشناسد، به حقیقت شب قدر را درک نموده است، و اینکه فاطمه سلام الله علیها، فاطمه نامیده شده است، براى این است که مخلوق از [کنه] معرفت او عاجز است.»
📚 ۱) الغیبة، للطوسی، ص۲۸۶. / بحارالانوار، ج۵۳، ص ۱۷۹ - ۱۸۰.
۲) بحارالانوار، ج۴۳، ص۶۵.
http://eitaa.com/joinchat/2697003010C86ca0b02c5
✍🏻آنانکه ماجراهای شگرف عشق و ایمان را در خوان یزدانی چشیدند!
🔹به مناسبت پنجم آذر سالروز تأسیس بسیج
روزگاری که دشمن با همه توان و زشتخویی به ملک و ملت به اتکای به قدرتهای شرک و کفر هجوم آورد و به اشغال سرزمین و تخریب همه نشانهای آبادی و تمامی زیستگاههای انسانی پرداخت و زنان و مردان بیدفاع را به خاک و خون کشید، جوانانی رغم همه آرزوهای جوانی به فراخوان مردی الهی و عالمی ربانی عزم جهاد کردند و لباس رزم بر تن کرده و روانه میدان شدند. حرکتی آفریدند که الگوی زیست انسانی و مقاومت؛ با باز آفرینی ارزشهای والای جهاد در راه خدا و شهادت برای خدا شدند و همه معادلات و محاسبات دشمن را چو حلاجان زبر دست، پنبهکرده و به آفتاب نهادند تا همگان بیبنیادی و پوشالی بودن کفر و نظام سلطه را فهم کنند و به تماشا بنشینند.
اساس و بنیان آن همه شجاعت و رادمردی، عشق و ولایت الهی بود و پایه و مایه دوام آن نیز تحت تأثیر شوق ازلی عشق خداوندی است.
آن همه تجلیات خیره کننده و آن همه جانفشانی و جهاد بیادعا و بیتفاخر و بینام و نشان؛ همه از شرار عشق خداوند بود که بر جان آن بزرگ مردان جوان و نوجوان بزرگ، زده و مُهر مِهر حق بر دلشان نهاده شده بود.
مردانی بیادعا که با تمام وجود دریافته بودند تنها راه وصول به "جنتاللقاء" نه "جنتالماوی" و پرواز در بیکرانه کمال و عزت کبریایی، سپردن دل و فکر به معشوق است و جز عشق که بُراق معراج آدمی است، چیزی را راهبر منزل نگار نگیرند و نبینند.
ثمره شیرین این جانمایه و فکرت پاک و زلال، پا بر انانیَّت گذاردن و درخشش خلوص در همه لحظات و اعمالشان بود. لذا نه پی عنوانی رفته و مقامی و نانی برای خود نطلبیدند و نخواستند و گمنامی را بیش از نامداری و شهرت پسندیدند و هیچگاه از رنج و درد زخمها و جراحات بر جسمشان لب به شِکوِه نگشودند. هرچه شِکوه بود از هم پرواز نشدن با کاروان بزرگ شاهدانِ سبک پروازِ حریم قدس الهی بود!
آنچه در آن سالها در این جوانمردان دیدیم این پیام بود که جز ایمان و باور آمیخته به عشق و محبت الهی و پیوند با ولی خدا و ایمان به حق، هیچ مرکبی آدمی را به طور سینای شهود و خلع اغیار رهنمون نمیسازد. از این رو رمز و راز آن همه شیدایی بسیجیان، آن مردان خدایی و خالق صحنههای زیبای انسانی و معنویت و زیست موحدانه در صفحات زرین هشت سال دفاع مقدس جز با کلید عشق و ولایت خداوند قابل گشودن و فهم و ادراک نباشد.
بیپیرایهترین، بیزنگارترین و صافترین مفتاح این باب خداوندی، بیان و اشارت مرد الهی بود که با نفس رحمانیاش این شجره طیبه غرس شد. چنانچه بیان داشتند :
“بسيج شجره طيبه و درخت تناور و پر ثمري است كه شكوفههای آن بوی بهار وصل و طراوت يقين و حديث عشق میدهد، بسيج مدرسه عشق و مكتب شاهدان و شهيدان گمنامی است كه پيروانش بر گلدستههای رفيع آن، اذان شهادت و رشادت سر دادهاند. بسيج ميقات پا برهنگان معراج انديشه پاك اسلامی است كه تربيت يافتگان آن، نام و نشانی در گمنامی و بینشانی گرفتهاند".۱
و نیز نگار و بیان کسانی است که خود در نهانخانه خلوت خویش ماجراهای شگرف عشق و ایمان را در خوان یزدانی چشیدند و از اکسیر عشق الهی آنچنان قابلیتی یافتند که تجلیگاه حُسن یار شدند و بر دل همه جای گرفتند و از اسارت دام عشقِ خاکیان رهایی یافتند و اندک طراوشات زیبایی روح بزرگ شان را در صفحات زرین وصیتنامهها بر جای مانده و خاطرات آن مردان جهاد و حماسه به عنوان تراث وزین و سرمایه گرانسنگ در اختیار داریم که شمهای از حال و هوا و فضای آن دوران و مردان آسمانی و دست از جان شسته را روایت میکند.
خاصه که وصیت نامههایشان که خود طرفه اکسیر و کیمیای عشقی است که جان هر آزادهای را اسیر و هر دیده مشتاقی را سیر و غواصان زیباییها از آن گوهر مقصود بربایند. چون صدای سخن عشقاند که خوشترین یادگار این گنبد دوار است!
که امروز در فراز مقاومت و حرکت و جهادی در فلسطین مقاوم و مظلوم، لبنان سرافراز و مجروح، یمن جسور و پایدار و مقاومت سربلند عراق به گوش میرسد و شاخههای تنومند آن شجره تنومند بسيجي است که به یمن نفس قدسی عارف مجاهد امام خمینی رضوانالله تعالیعلیه است که خود به بسیجی بودن افتخار میکرد.
"همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه می خورم و از خدا میخواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند، چرا که در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجیام»۲
حمید احمدی
سوم آذر ۱۴۰۳
--------------------
۱-صحیفه نور، ج ۲۱، ص۱۹۵
۲- همان
🚨سبک زندگی گوسفندی یا سگی؟!
🪴 مردی از امام علی علیهالسلام پرسید: چرا با وجود اینکه سگها هفت قلو میزایند و گوسفندها یکی یا دوتا، ولی جمعیت گوسفندها از سگها همیشه بیشتر است؟! در حالی که همیشه از گوسفندها قربانی میکنند، ولی بازهم جمعیتشان کم نمیشود؟
امام فرمودند: بخاطر برکت آنهاست.
مرد گفت: چه برکتیست که شامل گوسفند شده و سگ از آن محروم است؟
امام فرمود: گوسفندها اول شب میخوابند و قبل از فجر و طلوع آفتاب، هنگام نزول برکت و رحمت الهی بیدار میشوند، ولی سگها تا پاسی از شب بیدارند، هنگام فجر و طلوع آفتاب میخوابند؛ پس زمان رحمت و برکت الهی را از دست میدهند. پس شما را توصیه میکنم که شبنشینی را ترک کنید و نماز صبح را ترک نکنید، اگر دنبال رزق و برکت هستید.
📚 به نقل از مجمعالبیان: ذیل تفسیر سوره مبارکه کوثر و بحارالانوار، ج۱، ص ۱۲۷
به کانال مجمع قرآن و عترت بپیوندید👇
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
https://eitaa.com/ghoranyha
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
مذاکره کننده تراز جمهوری اسلامی یعنی ایشان👇
براى امير المومنين امام علی ابن ابیطالب عليه السلام نامه اى از معاويه ملعون رسيد.
حضرت امام علی علیه السلام مهر نامه را شكست و آنرا قرائت كرد :
از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على!
اى على !
در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين عايشه و اصحاب رسول خدا طلحه و زبير كردى، اكنون مهياى جنگ باش!
حضرت علی علیه السلام جواب نامه را اينگونه نوشتند:
از طرف عبدالله، تو به رياست مى نازى و من به بندگى خداوند، من آماده جنگ هستم.
به همان نشان كه " انا قاتل جدك و عمك و خالك : من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم.
سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند ، پرسيد : كيست كه اين نامه را به شام ببرد ؟
كسى جواب نداد.
دوباره حضرت سؤالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على جان ! من حاضرم .
حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد ، فرمود : طرماح !
به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش...
طرماح گفت : سمعاً و طاعةً ... آنگاه نامه را گرفت و بوسید و بسوى شام حركت كرد.
معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند.
معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن، طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد .
طرماح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد ، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت!
سپس خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد!!!!
اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه پاهايت را جمع كن!
اما او گفت : تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند ، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد!
عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت : اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند.
معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند ، از او پرسيد : از نزد چه کسی به خدمت چه کسی آمده اى ؟
طرماح گفت : از طرف خليفه برحق ، اسدالله ، عين الله ، اُذن الله ، وجه الله ، امير المؤمنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاوية بن ابى سفيان!
معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه السلام را ساكت كند ، گفت : نامه را بده ببينم!
طرماح گفت : روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه السلام را ببوسم و به تو بدهم.
معاويه گفت : نامه را به عمرو عاص بده
طرماح گفت : اميرى كه ظالم است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم.
معاويه گفت : نامه را به يزيد بده
طرماح گفت : ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه اش!
بالاخره معاويه طبق خواسته طرماح عمل کرد و نامه را گرفت و خواند.
بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد :
على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است، مهياى نبرد باش "
طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم:
على عليه السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت.
سپس خواست برود كه
معاويه گفت: طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو.
اما طرماح بى اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى، راه كوفه را در پيش گرفت.
معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت : حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من طرفدارى كند!
عمرو عاص گفت : بخدا اگر على به شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم!!
مذاکره کننده یعنی جناب طرماح...
سلام و درود خدا بر طرماح،هدیه به روح بهترین مذاکره کننده تاريخ ، فاتحه ای با صلوات بفرستید...
لعنت خدا بر مذاکره کننده بد و بدترین مذاکره کنندگان تاریخ از جمله ابوموسی اشعری...
جهاد تبیین
🇮🇷شمارش معکوس👇
https://eitaa.com/hotwarnews
♦️روزی سلطان محمّدخدابنده بر همسر خود خشم گرفت و در یک جلسه او را سه طلاقه کرد؛ ولی به دلیل علاقۀ بسیاری که به وی داشت, خیلی زود از کردارِ خویش پشیمان شد و به همین خاطر عالمان سنی را دعوت نمود و از آنان مشورت خواست.
آنها گفتند: هیچ راهی وجود ندارد، مگر این که نخست فرد محلّل (فردی غیر از سلطان) با او ازدواج کند, سپس مجدداً سلطان میتواند با او ازدواج کند.
سلطان گفت: برای من پذیرشِ این امر، بسیار سخت است. آیا راه دیگری وجود ندارد؟ شما علما در بسیاری از مسائل با یکدیگر اختلافِ نظر دارید , فقط در همین یک مسئله همه باهم اتفاق نظر دارید؟! گفتند : بله.
در این هنگام یکی از مشاوران اجازۀ سخن خواست و اظهار داشت:
جناب سلطان! در شهر علامه ای زندگی میکند که چنین طلاقی را باطل میداند، خوب است او را نیز احضار نموده و نظر او را جویا شوید.(منظورِ وی، علامه حلی بود.)
عالمان سنی بر آشفتند و گفتند: آن عالم، رافضی مذهب بوده و رافضیان, افرادی کم عقل و بی خِرَد میباشند و اصلا در شأنِ سلطان نیست که چنین فردی را به حضور بپذیرد.
سلطان گفت: به هر حال دیدن او خالی از فایده نیست و دستور داد علامه حلی را در محضر او احضار نمایند.
وقتی علامه وارد مجلس سلطان محمّد خدابنده شد, علمای مذاهب چهارگانه ی اهل سنت نیز در آن جلسه حاضر بودند.
علامه بدون هیچ ترس و واهمه ای نعلینِ (کفش)
خود را به دست گرفت و خطاب به همۀ حاضران سلام کرد و آنگاه یک راست به سمت سلطان رفت و در کنار او نشست.
عالمان سنی رو به سلطان کرده و گفتند :
دیدید؟ ما نگفتیم شیعیان, افرادی سبک سر و بی عقل میباشند؟!
سلطان گفت: او عالِم است.
دربارۀ رفتار او از خودش سؤال کنید.
آنها به علامه گفتند: چرا به سلطان سجده نکردی و آداب تشریفاتِ حضور را به جا نیاوردی؟
علامه گفت: رسولِ خدا از هر سلطانی برتر و بالاتر بود و کسی بر او سجده نکرد، بلکه فقط به آن حضرت سلام میکردند و خدای تعالی نیز فرموده است :
(چون داخل خانه ای شدید به یکدیگر سلام کنید، سلام و درودی که نزد خداوند مبارک و پاک است.)
از سوی دیگر به اتفاق ما و شما، سجده برای غیر خدا حرام است.
پرسیدند: چرا جسارت کردی و کنار سلطان نشستی؟ علامه پاسخ داد: چون جای دیگری برای
نشستن نبود و از طرفی سلطان و غیرسلطان با یکدیگر مساوی اند و این جسارت به محضر سلطان نیست.
پرسیدند: چرا کفش های خود را به داخل مجلس آوردی؟ آیا هیچ آدم عاقلی در محضرِ سلطان و چنین مجلسی این گونه رفتار میکند؟
علامه گفت: ترسیدم حَنَفی ها کفش هایم را بدزدند همانگونه که ابوحنیفه، نعلینِ رسول اکرم را دزدید.
علمای حنفیِ حاضر در آن مجلس برآشفتند و فریاد زدند : چرا دروغ میگویی؟ این تهمت است. ابوحنیفه کجا و زمان پیامبر کجا؟ ابوحنیفه صد سال پس از پیامبر تازه به دنیا آمد.
علامه گفت: ببخشید اشتباه از من بود.
احتمالا شافعی , نعلینِ پیامبر را سرقت کرده است. این بار صدای شافعی ها درآمد که شافعی در روز مرگِ ابوحنیفه و دویست سال پس از شهادت پیامبر دیده به جهان گشوده است.
علامه گفت: چه میدانم! شاید کار مالِک بوده است. علمای مالکی هم مثل حنفی ها و شافعی ها و به همان شیوه اعتراض کردند.
علامه گفت:
پس فقط احمد بن حنبل میماند.قطعا سارق احمد بن حَنبل است. حنبلی ها هم برآشفتند و به اعتراض و انکار پرداختند.
در این لحظه علامه رو به سلطان کرد و گفت : جناب سلطان! ملاحظه کردید که اینان اقرار کردند هیچ یک از رؤسای این مذاهبِ چهارگانۀ اهل سنت در زمان حیات رسول خدا حاضر نبوده اند و حتی صحابۀ آن حضرت را هم ندیده اند...
سلطان گفت: آیا این حرف صحیح است؟ عالمان سنی گفتند: بله هیچ یک از این چهار نفری (که رئیس مذاهب اهل سنت میباشند), رسول خدا و صحابۀ آن حضرت را درک نکرده اند
آنگاه علامه گفت : ولی ما شیعیان , پیرو آن آقایی هستیم که به منزلۀ نَفس و جانِ رسول خدا بود و از کودکی در دامان پیامبر پرورش یافت و بارها و بارها از سوی آن حضرت به عنوان وصی و جانشین رسول خدا معرفی شد.
سلطان که متوجه حقانیت مذهب شیعه شده بود
پرسید: نظر شیعه دربارۀ این طلاق چیست؟
علامه پرسدید: آیا جنابعالی طلاق را در سه مجلس و در محضر دو نفرِ عادل , جاری نموده اید
سلطان گفت: نه! علامه گفت:
در این صورت طلاق باطل میباشد چون فاقد شرایط صحت است. آنگاه سلطان محمّد خدابنده به دست علامه شیعه شد و به حاکمان شهرهای تحت فرمانش نامه نوشت که از این پس با نام ائمۀ دوازدهگانه ی شیعه خطبه بخوانند و به نام ائمە ی اطهار , سکه ضرب کنند و نام آنان را بر در و دیوار مساجد و مشاهد مشرفه حک نمایند.
حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#کانال_حوادث_آخرالزمان_
#گفتمان_مهدویت
لطفا با ذکر نام کانال انتشار دهید حذف لینک بلامانع است.
اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
💠 رحلت محمدبن عثمان بن سعید عَمْری دومین نائب امام زمان (عج) در غیبت صغری (305ق)
✍ ابوجعفر، محمد بن عثمان بن سعيد عَمري اسدي دومين نايب و وكيل منصوب امام زمان (عج) بود كه پس از وفات پدرش عثمان بن سعيد در ايام غيبت صغری امام زمان (عج) به اين مقام برگزيده شد.
✅ شیخ طوسی در کتاب الغیبه، روایتی نقل کرده که بر اساس آن، محمد بن عثمان و پدرش، عثمان بن سعید، هر دو ثقه و مورد اعتماد امام حسن عسکری(ع) بودهاند. بنابر این روایت امام حسن عسكری علیهالسلام درباره وثاقت اين پدر و پسر به يكي از يارانش فرمود:
🌷 العَمري (عثمان بن سعيد) و ابنه ثقتان، فما أدّيا اليك فعنّي يؤدّيان، فلمّا قالا لك فعنّي يقولان، فاسمع لهما و أطعهما، فانّهما الثقتان المأمونان.(1) عثمان بن سعيد عَمري و فرزندش محمد بن عثمان، مورد اطمينان و اعتمادند. پس آن چه به تو ميرسانند، از سوي من ادا ميكنند. بدين جهت هرگاه چيزي به تو بگويند، بدان كه از سوي من به تو گفتهاند. از آن دو شنوايي داشته و آنان را پيروي نما زيرا آن دو مورد اطمينان و امينند.
✅ سرانجام در آخرين روز جمادی الاول در سال 305 و به قولي سال 304 قمري وفات يافت و طبق سفارش او كه برگرفته از توقيع شريف ناحيه مقدسه بود، ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي جانشنين وي گرديد.
(1) شیخ طوسی، الغیبه، ص243.
http://eitaa.com/joinchat/2697003010C86ca0b02c5
❓چرا حضرت فاطمه سلام الله علیها را "فاطمه" نامیده اند؟
✍ در اینکه چرا دخت گرامی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) «فاطمه» نامیده شده است، به تفصیل در منابع، روایات متعددی وارد شده است که برخی از آنها را در اینجا به اختصار ذکر می کنیم:
1⃣ سمِیَّتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَهَ لاِنَّهَا فُطِمَتْ مِنَ الشّرِ. / خصال ج۲، ص۴۱۴.
فاطمه، فاطمه نامیده شده است؛ چراکه از شر و بدی بریده و جدا است.
این روایت اشاره به عصمت حضرت زهرا(س) دارد؛ و آیه «اِنَّمَا یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنَکُمُ الرِّجسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِرَّکُمْ تَطْهِیراً».احزاب/۳۳، نیز اشاره به همین مطلب دارد.
2⃣ سُمِيَّتْ فَاطِمَةَ لأنَّهَا فُطِمَتْ عَنِ الطّمْثِ. / مناقب ابن شهر آشوب ج ۳، ص ۳۳۰
فاطمه را فاطمه گوید زیرا بریده است از خونی که زنها می بینند. این تفسیر اشاره به طهارت ظاهری زهرا سلام الله علیها است.
3⃣ سمِیَّتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ لاِنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ کُنَهِ مَعْرفَتِهَا. / بحار الانوار، ج ،۴۳ ص۶۵
فاطمه، فاطمه نام گرفت؛ زیرا مردم از معرفت او بریده شدهاند و قدرت بر شناخت حقیقت او ندارند، و این تفسیر اشاره به همان مقامی دارد که به واسطه آن مقام، ام ابیها نامیده شده است.
4⃣ سمِیَّتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ لاَنَّهَا فُطِمَتْ هِیَ وَ شِیعَتُها عَنِ النّارِ. / مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج ۳، ص ۳۲۹
فاطمه را فاطمه گفتند؛ چون شیعیان خود را، از آتش میرهاند و نجات میدهد. این تفسیر اشاره به مقام شفاعت حضرت است.
5⃣ سمِیَّتْ فَاطِمَةُ، فَاطِمَةَ لِأَنَّ اَعْدائَهَا فُطِمُوا عَنْ حُبِهّا. / بحار الأنوار، ج ٤٣، ص ١٨.
فاطمه را فاطمه گفتند؛ چون دشمنان او، از محبتش بریده میشوند.
و روشن است، کسی که محبت اهل بیت را ندارد به رو در آتش انداخته می شود.
http://eitaa.com/joinchat/2697003010C86ca0b02c5
🔥شخصیت شناسی موافقان سقیفه ❻
قسمت قبل
⚫️ خالد بن وليد لعنت الله علیه 🔥
🚫 4. ترور مولا أمیرالمؤمنین صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ
👈خالد بن وليد 🔥 یکی از کسانی بود که مأمور از میان برداشتن مخالفان حکومت محسوب میشد، و یکی از مأموریت های او ترور حضرت علی علیه السلام بود.
❖ مرحوم طبرسی، قضیه را اینگونه نقل می کند: ابوبکر و عمر، خالد را احضار کرده و او را مامور به قتل امیرالمؤمنین صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ کردند❗️او هم گفت: قول میدهم به خوبی آن را انجام دهم.
جلسه در خانه شخصیِ ابوبکر 🔥 بود. همسرش اسماء بنت عميس مطلع شد.
فوراً کنیزش را فرستاد و گفت: خود را به خانه علی برسان و بگو: «...الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ» ( سوره مبارکهٔ قصص آیه ۲۰ ) یعنی: سران قوم درباره تو مشورت میکنند تا تو را بکشند.
▪️کنیز به خانه مولا امیرالمؤمنین صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ رفت و پیغام را رساند.
امیرالمؤمنین صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ فرمود: «خدا صاحب تو را رحمت کند.
به مولایت بگو: پس چه کسی ناکثین و قاسطین و مارقین را می کشد⁉️ ( مراد امام این بود که: پیامبر به من وعده داده تا ناکثین و قاسطین و مارقین را بی چاره کنم، و تا وعده ایشان محقق نشود کسی نمیتواند مرا بکشد و نقشه آنان عملی نخواهد شد... )
⚠️ گروهک تروریستی برای نماز صبح وعده گذاشتند. چون این زمان مناسب به نظر می رسید و چیزی مشخص نمیشد. آنان نماز را خیلی زود و در تاریکی که زنان از مردان شناخته نمی شدند، خواندند. ابوبکر🔥 به خالد گفت: هنگام نماز کنار علی بایست و به محض این که نماز تمام شد، گردنش را بزن.❗️
اما [ به معجزهٔ الهی ] ابوبکر قبل از اینکه سلام نماز را بدهد، سه بار گفت: «خالد مأموریت را انجام نده»
👈🏼 در آن هنگام، حضرت علی علیه السلام پس از نماز نگاهی به خالد انداخت و دید زیر جانماز خود شمشیر گذاشته است، فرمود: دستور چه کاری را داشتی؟ گفت: می خواستم تو را بکشم. فرمود: آیا این کار را می کردی؟ گفت: به خدا قسم! اگر خلیفهٔ نهی نمیکرد، شمشیر را در سرت فرو می بردم.
✔️ امیرالمؤمنین صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ فرمودند:
« ای بی مادر! دروغ گفتی. من دستم بسته است. چون طبق اوامر الهی عمل می کنم، وگرنه می فهمیدی که آیا علی ضعیف است یا تمام تشکیلات و قوای حکومتی شما!؟ »
⇠ مرحوم طبرسی ادامه ماجرا را از ابوذر چنین نقل میکند:
امیرالمؤمنین صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ با دو انگشت، خالد را گرفت و او را محکم فشار داد. خالد چنان فریاد می کشید که مردم از فریاد او ترسیدند و همگی فرار کردند. خالد هم در شلوارش خرابکاری کرد 🙄 و نتوانست جز پا کوبیدن به زمین، هنر نمایی دیگری کند. در این حال ابوبکر🔥 به عمر🔥 گفت: این نتیجه مشورت عوضیِ تو بود. من عاقبت این کار را می دیدم، خدا را شکر که به این عمل آلوده نشدم.
اما درمورد خالد🔥، هر کسی که قدم پیش می گذاشت تا او را از دست حضرت علی علیه السلام نجات بدهد، موفق نمیشد و از ترس فرار میکرد. ابوبکر، عمر را به سراغ عباس عموی پیامبر فرستاد تا واسطه شود. عموی آن حضرت آمد و شفاعت نموده و [ با اشاره به قبر رسول خدا صلی الله علیه وآله ] گفت: تو را به حق صاحب این قبر و آن کسی که در آن است و به حق حسنین و فاطمه او را رها کن. آن حضرت نیز پذیرفت و عباس نیز بین دو چشم حضرت علی علیه السلام را بوسید.
✍️ان شاء الله ادامه دارد...
📚 منابع:
۱. الإحتجاج، أبومنصور الطبرسي، جلد ۱ صفحه ۱۱۷
🏴@javaherkalam110135 🏴
جواهرالکلام ۰۹۱۲۱۳۵۵۷۴۱ 📲
🏴 شهادت حضرت زهرا(س) به روایت 95 روز و آغاز ایام فاطمیه ی دوم(11 ق)
✍ حضرت زهرا(س) دخت پیامبر گرامی اسلام (ص) از جمله خواص درگاهِ خداوند بود که از سرچشمه ی علوم الهی بهره ی فراوانی داشت و آیینه صفات عالیه انسان کامل در تمام اعصار است.
🌷 پیامبر رحمت (ص) و ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین، در توصیف کمالات والای عرفانی و الهی حضرت صدیقه طاهره(س)، احادیثی ایراد فرموده اند؛ از جمله اینکه پیامبر (ص) فرمود: « فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی؛(۱) فاطمه پاره تن من است» و «فَاطِمَةُ سَیِّدَةِ نِسَاءِالْعَالَمِین؛ فاطمه(س) سرور زنان دو عالم است».
🔹 امام خمینی(ره) در وصف مقام و منزلت حضرت فاطمه زهرا(س) میفرمایند: «تمام ابعادی که برای زن متصوّر است و برای یک انسان متصوّر است، در فاطمه زهرا علیهاالسلام جلوه کرده است.(۲)
🌺 حضرت زهرا(س) دختر رسالت، همسر ولایت و مادر امامت و حلقه ی اتصال نبوَّت و امامت است. فاطمه ی زهرا(س) در سراسر زندگی کوتاه خود، سخاوت، ایثار، گذشت، صبر، استقامت، قناعت، عبادت پروردگار و کمک به نیازمندان را به زیباترین شکل ممکن جلوه گر ساخت و انسانهای بزرگ و تاریخ سازی همچون امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در دامانِ او پرورش یافتند.
✅ سوم جمادی الثانی به روایتی سالروز شهادت حضرت صدیقه ی طاهره، فاطمه ی زهرا(س) می باشد. آن بانوی عصمت، پس از رحلت پدر بزرگوار خویش، اولین شخص از خاندان بنی هاشم است که به آن حضرت ملحق شد. حضرت زهرا(س) در هنگام شهادت هجده سال سن و چهار فرزند به نام های امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) و ام کلثوم(س) داشت.
(۱) امالی شیخ مفید، ص 260.
(۲) صحیفه نور، ج 7، ص337.
http://eitaa.com/joinchat/2697003010C86ca0b02c5
💠 آخرین گفتگوهای پیامبر اعظم(ص) و حضرت فاطمه زهرا(س)
✍ دختر طلحه، به نام عایشه از زنهای معروف قریش بوده و [نقل میکند از] همسر پیغمبر اکرم(ص)، که عایشه می گوید:
در ميان مردم نديدهام كه در گويش و گفتار، كسى از فاطمه به رسول خدا شبيهتر باشد، وقتى او به نزد پيامبر آمد حضرت به او خوشامد مىگفت و دستانش را مىبوسيد و در جاى خودش مىنشاند و وقتى پيامبر به نزد او مىرفت، فاطمه(س) بر مىخاست و به ايشان خوشامد مىگفت و دستانشان را مىبوسيد.
🌹 فاطمه(س) در بيمارى [آخر] پيامبر(ص) به نزد ايشان آمد و آن حضرت با او به نجوا سخن گفت و فاطمه گريست. سپس باز نجوا كرد و فاطمه خنديد. نزد خودم گفتم: من گمان مىكردم كه اين زن بر ديگر زنان فضيلتى دارد و اكنون او را مىبينم كه چون زنان ديگر است، در ميان گريه ناگاه مىخندد. آنگاه در اينباره از خودش پرسيدم. فرمود: حال كه پرسيدى خواهم گفت. چون رسول خدا(ص) وفات كرد، در آن باره پرسيدم و او فرمود: ايشان به من خبر داد كه در اين بيمارى وفات خواهد كرد، پس من گريستم. سپس فرمود: من نخستين كسى از خاندان او هستم كه به او خواهم پيوست و من خنديدم.
🌷 متن روایت:
عَن عائِشَةَ بِنتِ طَلحَةَ عَن عائِشَةَ قالَت ما رَأَیتُ مِنَ النّاسِ اَحَداً اَشبَهَ کَلاماً وَ حَدیثاً بِرَسولِ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) مِن فاطِمَةَ. کانَت اِذا دَخَلَت عَلَیهِ رَحَّبَ بِها وَ قَبَّل یَدَیها وَ اَجلَسَها فی مَجلِسِهِ فَاِذا دَخَلَ عَلَیها قامَت اِلَیهِ فَرَحَّبَت بِهِ وَ قَبَّلَت یَدَیهِ وَ دَخَلَت عَلَیهِ فی مَرَضِهِ فَسارَّها فَبَکَت ثُمَّ سارَّها فَضَحِکَت. فَقُلتُ کُنتُ اَریٰ لِهٰذِهِ فَضلاً عَلَی النِّساءِ فَاِذا هِیَ امرَأَةٌ مِنَ النِّساءِ فَبَینَما هِیَ تَبکیٰ اِذ ضَحِکَت. فَسَأَلتُها فَقالَت اِنّی اِذَن لَبَذِرَةٌ. فَلَمّا تُوَفِّیَ رَسولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) سَأَلتُها فَقالَت اِنَّهُ اَخبَرَنی اَنَّهُ یَموتُ فَبَکَیتُ ثُمَّ اَخبَرَنی اَنّی اَوَّلُ اَهلِهِ لُحوقاً بِهِ فَضَحِکتُ.
📗 امالی طوسی، ص ۴۰۰
http://eitaa.com/joinchat/2697003010C86ca0b02c5
💠 ساعتی که روز جمعه، دعا در آن مستجاب می شود.
🌺 حضرت فاطمه زهرا(س) می فرماید: از پیامبر(ص) شنیدم که فرمود: در روز جمعه ساعتى است که هیچ مسلمانى مراقب آن نبوده که حاجت خیرى از خداى عزوجل بخواهد مگر آنکه حاجت او را برآورده سازد.
🌸 فاطمه (س) میگوید: عرض کردم یا رسولاللَّه! آن چه ساعتى است؟ فرمود: آن هنگامى است که نصف قرص خورشید در موقع غروب پنهان شود.
🌹 پس از آن فاطمه (س) به غلام خود فرمود: بر فراز بام برو و وقتی دیدى نصف قرص خورشید در هنگام غروب پنهان شد، به من خبر بده تادعا کنم.
🌷متن روایت:
فَاطِمَةَ بِنْتِ النَّبِیِّ (س) قَالَتْ سَمِعْتُ النَّبِیَّ (ص) إِنَّ فِی الْجُمُعَةِ لَسَاعَةً لَا یُرَاقِبُهَا رَجُلٌ مُسْلِمٌ یَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهَا خَیْراً إِلَّا أَعْطَاهُ إِیَّاهُ قَالَتْ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَیُّ سَاعَةٍ هِیَ قَالَ إِذَا تَدَلَّى نِصْفُ عَیْنِ الشَّمْسِ لِلْغُرُوبِ قَالَ وَ كَانَتْ فَاطِمَةُ (س) تَقُولُ لِغُلَامِهَا اصْعَدْ عَلَى الضراب [الظِّرَابِ] فَإِذَا رَأَیْتَ نِصْفَ عَیْنِ الشَّمْسِ قَدْ تَدَلَّى لِلْغُرُوبِ فَأَعْلِمْنِی حَتَّى أَدْعُو.
📚 دلائل الإمامة، ص 71، / معانى الأخبار، ص 399، ضمن ح 9.
مسند فاطمه الزهراء (س)، ص 227.
http://eitaa.com/joinchat/2697003010C86ca0b02c5
آیا می دانید ❓
⛳️وزارت گردشگری ومیراث فرهنگی معاونت فساد وجاسوسی بیگانه با بودجه داخلی است. همه دلسوزان اسلام وانقلاب خواهان انحلال دائم این وزارت دشمن مدار هستند.
❓آیا می دانید
⛳️اگز نمی توانیم مطلوملن فلسطین ولبنان را یاری کنیم برای جهاد با پرچمداران فساد در قلب کویر خور وطبس وانارک بپاخیزیم
در روزها وشبهای فاطمیه اردوهایی کشف حجاب درمسیر شاهراه مشهد وامام رضا به بهانه کویر گردی به فسادگستری ورقص پرداخته اند .⛳️ کجایند غیور مردان کویر وزنان ودختران با ایمان خطه طبس وانارک و شهر شهید پرور خور.
حی علی الحیاء و العفاف ❗️❗️
شبکه اجتهاد، حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار، تشکیل جامعه الزهرا(س) را مرهون ابتکار امام بزرگوار خواندند و گفتند: نفس تشکیل مجموعهای با مأموریت ارتقاء معرفت و آگاهی دینی جمع زیادی از زنان و دختران کشور، بسیار ارزشمند است چرا که تا قبل از آن، زنان در تاریخ کشور از چنین امکانی برخوردار نبودهاند.
ایشان با اشاره به صدمات فراوان ناشی از گسترش فرهنگ غربی به جامعه زنان در دوره رضاخانی از جمله عوارض ناشی از سطح پایین معلومات دینی زنان و نبود مجموعه مختص ارتقاء معرفت دینی آنان، افزودند: امروز جامعه الزهرا(س) متکفل این مأموریت مهم است بنابراین هر چه بتوانید دانشجویان بیشتری جذب کنید و معلومات دینی آنها را بالاتر ببرید، کاری ارزشمند است.
رهبر انقلاب، لازمه حرکت به سمت تمدن اسلامی را گسترش معارف اصیل دینی در میان عموم مردم خواندند و با توجه به این ضرورت، گفتند: تبلیغ و تبیین معارف اسلامی و احیاء دین، مأموریت مهم دیگر جامعه الزهرا(س) است که باید برای اثرگذاری تربیتی و پیشبُرد معنوی زنان که نیمی از جامعه هستند، هدفگذاری و برنامهریزی انجام شود.
حضرت آیتالله خامنهای تحول را امری طبیعی و قهری در عالَم خواندند و گفتند: چنانچه زمام تحول به دست افراد عاقل و متدیّن باشد جامعه و بشریت اعتلاء پیدا میکند اما بدون آن، تحول رو به گمراهی و انحطاط میرود همچنانکه امروز در جوامع غربی، منکرات عقلی به معروف تبدیل شده است.
ایشان حوزههای علمیه را نیز همچون سایر مجموعهها نیازمند تحول دانستند و افزودند: حوزه علمیه برای مردم و تبلیغ و پیشبُرد دین و ایجاد حاکمیت دینی است که با توجه به در حال تحول بودن جامعه، حوزه علمیه هم باید برای انجام صحیح وظایف خود روزآمد شود.
رهبر انقلاب، بهروزرسانی کتابها و شیوههای درسی در حوزههای علمیه و ورود به مسائل مورد نیاز جامعه از جمله مسائل پولی و مالی، حکمرانی، خانواده و مسائل جدید همچون رمز ارزها را از جمله الزامات تحول در حوزه علمیه خواندند و افزودند: مخالفت با تحول حوزه علمیه، مخالفت با پیشرفت دین در کشور است البته کسانی باید تحول را ایجاد کنند که صلاحیت آن را داشته باشند.
حضرت آیتالله خامنهای، با اشاره به لزوم حضور زنان دارای سطح بالای معارف دینی در رسانهها و اجتماعات بینالمللی و نقش جامعه الزهرا(س) در این خصوص، افزودند: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، زنان فاضل پرشماری در جامعه حضور دارند که باید برای بیان مسائل مرتبط با زن و خانواده در رسانهها آماده شوند و همچنین باید بتوانند در مجامع بزرگ جهانی و اسلامی با استناد به آیات و روایات و نهج البلاغه، مطالب عالی دینی را بیان کنند که این کار هم در پیشرفت و شناساندن کشور در دنیا و هم در ایجاد امت اسلامی تأثیرگذار خواهد بود.
حضرت آیتالله خامنهای، برنامهریزی برای تهذیب و پیشرفت روحی و معنوی زنان در جامعه الزهرا(س) را در کنار آموزشهای علمی ضروری دانستند و گفتند: بانوی برخوردار از اخلاق اسلامی و تهذیب نفس میتواند نسل آینده را متحول و تربیت کند.
در ابتدای این دیدار، خانم برقعی مدیر جامعه الزهرا(س) گزارشی از فعالیتها و برنامههای این مجموعه بیان کرد.
🔺درباره سوریه چه می دانیم؟
بافت مذهبی جمعیت سوریه به این شرح است:
74 درصد اهل سنت،
13 درصد علوی نُصَیریه،
2 درصد شیعه امامی و اسماعیلی،
3 درصد دروزی،
7 درصد مسیحی،
و 1 درصدیهودی و ایزدی هستند.
اهل سنت در سوریه باسایر کشورها مثل عربستان و مصر متفاوت است.
اهل سنت سوریه به دوبخش است: اکثریت: اموی،
و اقلیت: شافعی(کُرد)
▫️دمشق،
مهد تفکر عثمانی اموی است؛
و سالها مرکز حکومت معاویه و بنی امیه بوده است.
برای همین اهل سنت سوریه با ریشه اموی و بصورت صدها گروهک رشد کرده است.
تفاوتشان باسایر اهل سنت عربستان و مصر این است که،
علی را اصلا جزو خلفا نمی دانند؛
معتقدند خلفا به این ترتیب است:
ابوبکر،
عمر،
عثمان،
معاویه،
یزید و....
و نسبت به اهل بیت و بنی هاشم بغض و کینه دارند.
بخاطر همین اغلب اهل سنت سوریه، ناصبی هستند.
▫️علوی نصیریه که خاندان اسد و بشار اسد رئیس جمهور سوریه از آن هستند؛ فرقه تاریخی غالی هستند؛
که در زمان حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام)، شخصی به نام محمد نُمیری است؛ که از اصحاب امام حسن عسگری (علیه السلام) معرفی شده، و بعد ازشهادت ایشان مدعی وکالت و نیابت از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)شد.
ولی به دلیل ابراز عقاید الحادی چون تناسخ و غلوآمیز با نامه امام حسن عسگری (علیه السلام)رسوا شد.
سپس ادعا نمود که او فرستاده خداوند است؛ و ازجانب حضرت امام هادی (علیه السلام) فرستاده شده است؛ و منکر امامت امام حسن عسکری (علیه السلام) و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شد؛
و بعد از این مدعی ربوبیت شد؛
وبه اباحهگری روی آورد.
بعداز نُمیری، حسین بن حمدان خصیبی(صاحب کتاب هدایه الکبری) است؛ که این فرقه راسازماندهی کرد؛
و قبرش در حلب است؛ که درسال 91 توسط ارتش آزاد سوریه تخریب شد.
▫️تفکرنصیریه ،
مخلوط شیعه و مسیحیت و ایران پیش از اسلام است؛
معتقدند که خدا ذات یگانهای است؛
مرکب از سه اصل جداناپذیر،
بنامهای:
«معنی»،
«اسم»،
«باب».
این سه گانگی به نوبت در انبیا متجلی شده است؛ و آخرین تجسم با ظهور اسلام مصادف شده ،و آن ذات یگانه در تثلیث در وجود علی، محمد و سلمان فارسی تجسم یافت.
بدین سبب تثلیث مزبور را باحروف عمس (ع - م - س) معرفی مینمودند؛ که اشاره به حروف اول سه اسم علی، محمدوسلمان است.
▫️اعمال و مناسک نصیریه این موارد است:
1. نمازدر پنج نوبت به جا میآورند؛
که درتعداد رکعات باهم تفاوت دارند؛
درحالی که سجده ندارد؛
اما کاری شبیه رکوع در آن وجود دارد.
2. نمازجمعه ندارند؛
و وضوء و تحصیل طهارت برای رفع جنابت قبل از نماز ندارند.
3. مسجد نداشته،
بلکه نمازهایشان را در خانه انجام میدهند؛ و به همراه نماز اعمال خرافی نیز انجام میدهند.
4. حج راقبول ندارند؛
بلکه رفتن به حج را کفر وعبادت بت میپندارند.
5. زکات راقبول نداشته و خمس اموال خود را به مشایخ و رؤساء فرقه تحویل میدهند.
6. روزه نزد ایشان دوری جستن از زنان در طول ماه رمضان است.
7. نسبت به صحابه بغض دارند؛
و ابوبکر وعمر وعثمان را لعنت میکنند؛و آنها راجزو محرمات الهی می دانند.
8. این فرقه معتقد به اسرار باطنی برای عقاید است؛ و خودشان را عالم به اسرار نهان میپندارند؛
9. اعتقاد دارندکه امام حسین (علیهالسلام) در روز عاشورا،
کشته نشده، بلکه مانندمسیح،
کسی شبیه امام حسین (علیهالسلام) مشبه شد؛ و به جای امام حسین (علیهالسلام) کشته شد؛ و امام حسین (علیهالسلام) به آسمان رفت!
▫️اهل سنت سوریه که غالبشان اموی هستند؛ بشار اسد و خاندان اسد که حکومت را به دست دارند؛ را از لحاظ اعتقادی و سیاسی مهدور الدم می دانند؛و معتقدندکه حرمهایی مانند حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) باید نابود شود؛ و حق حاکمیت بر سرزمین سوری باید ازآن اکثریت (اهل سنت)باشد؛ نه از اقلیت 13درصدی (علوی).
معتقدندکه خاندان اسد، حق 75درصدی مردم سوریه رامصادره کرده است؛ و هرطوری شده باید این خاندان حذف شوند!
اینکه می بینید مردم عربی ازجمله فلسطینی ها ازحمله به حلب اظهار خوشحالی می کنند؛ از این منظر عقیدتی و سیاسی ببینید؛
که خاندان اسد، کافر هستند؛
و علی اللهی هستند!
▫️اهل سنت اموی سوریه، درگذشته توسط امپراطوری عثمانی وحالا توسط ترکیه پشتیبانی می شوند؛
و اهل سنت شافعی کُرد هم مخالف ترکیه هستند.
▫️طبیعی است که خاندان اسد با این پیشینه تاریخی ومذهبی، با حکومت های عربی متفاوت باشد؛
به انقلاب اسلامی ایران بخاطر شیعه بودن احساس نزدیکی کند؛ و در دوران جنگ هشت ساله عراق برعلیه ایران،
درکنار ایران باشد؛ و دشمن اسرائیل باشند؛ و جامعه عربی و حکومت های عربی از حکومت بشار اسد دلخوشی نداشته باشند.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🔰#قرارگاهسایبریبصیر
@basirat_83
╚═══ 🍃🌺🍃 ═════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آیت الله مکارم شیرازی: حکومت دربرابر بی حجابی مامور به نهی از منکر است .
🔹آیت الله مکارم شیرازی تصریح کردند عده ای در رسانههای داخلی و خارجی سعی در غلط اندازی دارند و کلمه اجبار در حجاب را به غلط تفسیر میکنند.
🔥 @Moohem
💠 سفارش حضرت فاطمه زهراء(س) در مورد همسايه و ديگران
✍ در سیره حضرت فاطمه زهرا (س) به فکر دیگران بودن و تلاش در جهت برآوردن آرزوهای آنها و دعا در حق دیگران از عالی ترین مفاهیم سبک زندگی این بانوی بزرگ جهان اسلام است.
✅ در حدیثى وارد شده است كه دعاى مؤ من در حقّ دیگران مستجاب مى شود و موقعى كه انسان در حقّ دیگران و براى دیگران دعا كند، ملائكه الهى براى او دعا خواهند كرد، كه حتما، دعاى آن ها مستجاب خواهد شد.
🌷 امام حسن(ع) می فرمایند:
مادرم فاطمه را در شب جمعه ای دیدم كه در محرابش ایستاده بود و پیوسته در حال ركوع و سجده بود تا اینكه روشنایی صبح نمایان شد و از او شنیدم كه برای مردان و زنان مومن دعا می كرد و با اسم آنان را نام می برد و برایشان زیاد دعا می كرد ولی برای خویش چیزی نمی خواست پس به او گفتم: مادرم چرا آنگونه كه برای دیگران دعا می كنی برای خود دعا نمی كنی؟ و او گفت پسرم اول همسایه بعد خانه.(دیگران مقدم ترند).
🌹 « رَأَيْتُ أُمِّی فَاطِمَةَ ع قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا لَيْلَةَ جُمُعَتِهَا فَلَمْ تَزَلْ رَاكِعَةً سَاجِدَةً حَتَّى اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْحِ وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُو لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ تُسَمِّيهِمْ وَ تُكْثِرُ الدُّعَاءَ لَهُمْ وَ لَا تَدْعُو لِنَفْسِهَا بِشَيْءٍ فَقُلْتُ لَهَا يَا أُمَّاهْ لِمَ لَا تَدْعِينَ لِنَفْسِكِ كَمَا تَدْعِينَ لِغَيْرِكِ فَقَالَتْ يَا بُنَيَّ الْجَارَ ثُمَّ الدَّارَ»،
📚 علل الشرائع، شیخ صدوق، ج۱ ص ۱۸۱ ح ۱؛
http://eitaa.com/joinchat/2697003010C86ca0b02c5
🏴سالروز وفات ام البنین(س)
✍ فاطمه بنت حِزام مشهور به اُمّ البَنین، همسر امام علی(ع) و از شخصیتهای محترم نزد شیعیان است که حضرت بعد از شهادت فاطمه زهرا (س) با او ازدواج کرد. او مادر حضرت عباس، عبدالله، جعفر و عثمان علیهم السلام است که هر چهار تن در روز عاشورا به شهادت رسیدند. از آنجا که او مادر چهار پسر بود، به ام البنین مشهور شد.
✅ پس از واقعه کربلا، ام البنین برای امام حسین(ع) و فرزندانش سوگواری میکرد به طوری که دشمنان اهل بیت(ع) نیز با او همنوا میشدند.
عالمان شیعه شجاعت، فصاحت و علاقه ی ام البنین به اهل بیت به ویژه امام حسین(ع) را ستوده و از او به نیکی و بزرگی یاد کردهاند.
✅ در تاریخ وفات ام البنین اختلاف است. مشهور آن است که ۱۳ جمادیالثانی یا ۶۴ قمری از دنیا رفته و مدفن او در قبرستان بقیع است.
📗 المقرم، مقتل الحسین(ع)، ص۳۵۵-۳۵۷
http://eitaa.com/joinchat/2697003010C86ca0b02c5
به نظر میرسد علت اصلی کم شدن حساسیت حاکمیت و مردم به فریضه امربهمعروف و نهی از منکر گسترش فرهنگ تساهل و تسامح غربی است چگونه می شود جلو گسترش این فرهنگ را گرفت؟
امربهمعروف و نهی از منکر آنگونه که انتظار میرفت، در جامعه ما اجرایی نشد؛ نه از سوی دولت اقدامات در حد مطلوب صورت گرفت، نه از جانب نهادهای مردمی و نه تکتک افراد در حد توانشان به این فریضه اقدام کردند. علت این سستی و تنبلی یا بیتفاوتی و سهلانگاری در یک نکته و در عواملی محدود خلاصه نمی شود. زمینهها و علل بسیاری موجب شد که این مسأله به این صورت درآید.
روزهای نخستین انقلاب این انگیزه در دل همه طرفداران انقلاب بود که برای اجراییشدن یکایک قوانین اسلام تلاش کنند، هزینه کنند، وقت بگذارند و فداکاری کنند. تقریباً همهی کسانی که به جمهوری اسلامی "آری" گفته بودند، این امید را داشتند که کمکم قوانین اسلام اجرایی شود؛ از مصادیقی که در اسلام "منکر" معرفی شده، جلوگیری خواهد شد و اهداف و آرمانهای اسلامی تحقق خواهد یافت. حال پرسش این است: چرا این قوانین اقامه نشد؟ و طبعاً مهمترین ضامن اقامه قوانین اسلام امربهمعروف و نهیازمنکر است. این مسأله علل بسیاری دارد که به برخی اشاره میشود: در بعد تاریخی، به ضعف شناخت عمومی از معروفها و منکرها برمی گردد و قدری هم به بیاعتقادی کسانی که در اوایل کار و طلیعة پیروزی انقلاب زمام امور را در دست گرفتند؛ چون از اسلام شناخت کافی نداشتند و به همه ابعاد آن اعتقاد نداشتند؛ برخی از ویژگیهای مثبت اسلام را دیده بودند و علاقهمند و شیفتۀ آن شده بودند و از برخی دیگر از قوانین، اندیشهها و مبانی اسلام آگاهی نداشتند! جهتگیری عمومی که امام راحل مشخص کرده بودند، همه را به این باور رسانده بود که نظام مطلوب این چهره نظامی محبوب و ایدهآل است، ولی تلقیهای همسانی از مبانی و اندیشه ها و اهداف امام وجود نداشت. جناحهای مختلفی که بعدها در کشور به وجود آمدند، آن روزها بر محور وحدت بودند. از یکسو اعتماد به امام، از سویی علاقة تاریخی به اسلام و از سوی دیگر ظلم و ستم تاریخ شاهانه، همه را در طلب اسلام متحد کرد؛ اما تلقی واحدی از اسلام در میان نبود. دستهای به دلیل تحجر و گروهی به دلیل التقاط دو بلای بزرگ بودند که همزمان با تولد انقلاب وجود داشت. تفکر التقاطی، اسلام را یا با اندیشة غرب و یا تفکر مارکسیستی آمیخته بود و طبعاً اسلام ناب میبایست میکوشید که این دو زایده را از خود دور کند. حزبالله باید تلاش میکرد که هم گرایش به چپ مارکسیستی را اصلاح کند و هم تداوم تفکر غربزده را کنترل نماید. یک عامل این شرایط، نبود تلقی روشن و شفاف از اسلام ناب بود که هر دو گروه میکوشیدند اسلام را با اندیشة خود هماهنگ کنند. با متلاشی شدن نظام شوروی، چون مرکزیت و پشتیبانی گروه چپ از هم پاشید، نیروهای چپ بهزودی بساط خود را جمع کردند و نتوانستند در برابر تفکر اسلامی به نزاع و ایجاد چالش بپردازند؛ ولی ازآنجاکه غربزدگی همچنان حامی داشت، درگیری اصلی انقلاب هم در عمل با غربزدهها بود؛ زیرا آنها نمایندگان تفکر سرمایهداری و صهیونیستی در ایران بودند که قبل انقلاب حاکم بودند. قدرت نظامی و اقتصادی و رسانه ای را سالیان سال در اختیار داشتند و بعد از پیروزی انقلاب هم از پشتیبانی ایدئولوژیکی خودشان برخوردار بودند؛ بهعلاوه اینکه در نهادهای فرهنگی و رسانهای و مطبوعات سازماندهی شدند. نشریاتی که برای فریب مردم با وجود گرایش به راست، شعار چپگرایانه سر میدادند. این بود که آنها در مجموعه ساختار فرهنگی کشور نفوذ کردند. برای نمونه تلویزیون ما در اوایل انقلاب نهتنها اسلامی نبود، بلکه در اختیار همین غربزدهها بود. نیروهای مذهبی نه از لحاظ فنی آشنایی داشتند، نه از نظر فکری آموزش دیده بودند و نه سازماندهی منظمی برای مقابله با بخش رسانهای دشمن داشتند. همه اینها سبب شد که فعالیت آنها سازمانیافتهتر باشد و با نفوذ در ارکان نظام و پشتیبانی رسانههای خارجی در صدد تضعیف، انحراف و تحریف باورهای دینی برآیند. خلاصه سعی کردند به هر شکلی که میتوانند، اسلام موردنظر امام خمینی رحمهالله را از میدان بیرون کنند: گاه تحریف کردند، گاهی متهم کردند و گاهی در مباحث فرهنگی بهگونهای تصمیم گرفتند که با منافعشان تناسب داشت.
عوامل را باید در این چند گزینه برشمرد: آگاهی نداشتن و آماده نبودن نیروهای مؤمن و انقلابی از یکسو، فعال شدن نیروهای غربزده و پشتیبانی دشمنان از سوی دیگر و اشتغال دلسوزان نظام به امور اجرایی و نداشتن فرصت برای آموزش فکری و فرهنگی جامعه. ما شخصیتهایی مانند شهید مطهری با آن اندیشههای ناب بسیار کم داشتیم، محصولات ناب فرهنگی هم برای فهم عموم طبعاً بسیار کم داشتیم و نیروهای فکری و فرهنگی هم سرگرم امور اجرایی و قانونگذاری و قضاوت شدند.
این بود که نتوانستیم به مرزبانی فرهنگی درستی دربارة اندیشههای ناب اسلام بپردازیم. این یک بُعد ماجرا بود، ولی بیش از اینها از همان اول دشمن نقطهضعفی از ما شناسایی کرد که مسألة اقتصاد بود تا بتوانند از این طریق نظام ما را به سمت تباهی و شکست بکشانند. آنها دیدند اگر مستقیم به جنگ فرهنگ بیایند، با منطق و استدلال و عواطف مردمی روبهرو میشوند و شکست میخورند. ازاینرو با به دست گرفتن نهادها و مسئولیتهای سیاسی از یک سو و در اختیار گرفتن امکانات اقتصادی از سوی دیگر به جنگ فرهنگی با نظام آمدند. نکتة مهم اینجاست که ما برای یک شاهد یا امام جماعت "عدالت" را شرط میدانیم، ولی برای رؤسای بانکها آن را شرط نمیدانیم! آیا برای واگذاری بودجههای کلانی مثل تأمین اجتماعی هم عدالت را شرط دانستیم؟! آنها نهادهای اقتصادی ما را در دست گرفتند که طبعاً میتوانست معروف یا منکر را تقویت کند یا آنها را جابهجا کند. درست است که عدهای از مردم بر اساس فکر و فرهنگ حرکت میکنند، ولی بالاخره آنها هم در جامعه نیازهایی دارند که باید تأمین شود. در دوران جنگ امکانات باید صرف جنگ و رزمندگان می شد، اما آن ها برنامهریزی کردند که امکانات اقتصادی کشور در اختیارشان قرار بگیرد و سلطة مجدد بانکها و سیستم ربوی بر کشور شکل گرفت. در حالی که ربا امالفساد است. تا ربا باشد، نه میتوان با بیحجابی و بدحجابی مقابله کرد، نه با ماهواره! سیستم ربوی ساختاری است که برای کار و تولید ارزش قایل نیست و در آن پول بهتنهایی بهطور مضاعف پول تولید میکند. زمانیکه آنها اقتصاد را در اختیار بگیرند، کمکم در سیاست و فرهنگ هم نفوذ می کنند.
تساهل و تسامح می تواند تمام منکرات را گسترش دهد، چه راهکاری برای گسترش نیافتن این فرهنگ پیشنهاد میکنید؟
حرکت گامبهگام غربزدگان دارای ظاهر مذهبی که قانون را عین شرع معرفی میکنند نیز مؤثر است. مشکل اصلی ما این است که مجتهدانی در سطح امام و شهید مطهری نداشتهایم که در اقتصاد تخصص داشته و در مسائل اقتصادی قاطعانه نظر بدهند. در حال حاضر هم فقیه اقتصاددان انگشتشمار داریم. آنها هزاران متخصص غربی تحصیلکرده و آشنا به همۀ زوایا را در تمام ساختار وارد کردند و ما میخواستیم با شماری اندک اقتصاددان اسلامی به جنگ نظام غیرمعقول و غیرمنطقی برویم. در چنین شرایطی روشن است که نمیتوانستیم مقابله کنیم. ما دانش و زبان لازم برای تقابل با نظام سرمایهداری نداریم. در برابر قدرت نظامی دشمن با ایثار و فداکاری جوانانمان و کشته شدن این عزیزان پیروز شدیم، ولی در جنگ اقتصادی با آنها، جوانان ما بهاندازهی کافی با اصول فقهی و اسلامی آشنایی نداشتند و حتی حوزویان ما هم بهقدر کافی با اقتصاد دنیای غرب آشنا نبودند. در جنگ اقتصادی فاقد ارتش و سپاه و بسیج بودیم و نمی توانستیم از زاویة اقتصادی با فرهنگ غرب مبارزه کنیم.
با توجه به اینکه میخواهیم به راهکارها بپردازیم، چه راهکارهایی پیشنهاد میفرمایید؟
یک راهکار ایجاد "نهاد غربشناسی" در حوزه و دانشگاه است. حوزه و دانشگاه ما ماهیت پلید غرب را نمیشناسند، بلکه زیبایی ظاهری دنیای غرب چنان جلوهگر شده که از شناخت هویت و اهداف کثیف آنها غافل شدهایم. دشمنشناسی ضرورتی اساسی است و در حال حاضر بزرگترین دشمن ما فرهنگ غربی است. ما با دشمنی که نمیشناسیم یا دشمنی که خود را دوست جلوه می دهد، چگونه مقابله کنیم؟! رهبری می گوید: «دست آهنین دشمن را در دستکش مخملین می شناسیم»، اما حوزه و دانشگاه این مشت خشونتگرا را در دستکش زیبا به قدر کافی نمی شناسد. دلیل این سخن یمن و بحرین و سوریه و نیجریه و... است. کسانی که عمری شعار آزادی و استقلال و انسانیت و حقوق بشر دادند، اکنون همگی در برابر فلسطین متحد شدهاند. این هویت واقعی دشمنان اسلام است؛ ولی آنچه از رسانهها و نهادهای بهظاهر حامی حقوق بشر آنها تبلیغ می شود، چیز دیگری است. جامعة ما گاهی فریب تبلیغات آنها را می خورد که هویت واقعی دشمن شناخته نشده است. پیشنهاد میکنم نهادی برای غربشناسی و دشمنشناسی که مبانی فکری آلوده و هویت و انگیزههای غیرانسانی آنها و ساختارهای خائنانهای را که در دنیا به وجود آوردهاند، بازشناسی کند. یکی از این ساختارها سازمان ملل است که به گفته اقبال لاهوری:
من از این بیش ندانم که کفن دزدی چند بهـــر تقسیم قبــور انجمنـی ساختـهاند!
اینها مجموعهای هستند که آدمها را می کشند تا اگر دیگران آنها را دفن کردند، کفن آنها را هم به غارت برند. سازمان ملل کنونی مجموعه ای برای دفاع از امنیت و صلح و عدالت و اخلاق نیست، بلکه ابزار فریبی در دست سرمایهداران بینالمللی است تا از طریق آن به کشورهای دیگر فشار بیاورند که شما برخلاف قوانین جهانی عمل می کنید.
در عضویت در این سازمانهای جهانی هم جای تردید هست! اگر همه کشورهای اسلامی بدون حضور کفار، خود مجموعهای تشکیل می دادند، هزار بار جای امیدواری بیشتری بود. البته درصورتی که نوکران غربی آنجا هم رخنه نمی کردند. اصلاً عضویت، همکاری، همفکری و پرداخت بودجه برای اینگونه تشکیلات که در خدمت اهداف غرب است، کاری معقول و مطابق معیارهای مکتبی ما نیست. اگر امام زمان (عج) بیایند، قطعاً به سازمان ملل نماینده نخواهند فرستاد! سازمانی که تصمیم گیران کلان آن نهادهای مبتنی بر کفر و شرک جهانی اند، عضویت در آن چه سودی به حال ما دارد! وقتی با اینها هماهنگ شدیم، بهتدریج معیارهای جهانی مطرح خواهد شد و ناچاریم تبعات آن را بپذیریم. آیا واقعاً بودجه ای که صرف هزینه ورزش می شود، صرف کشاورزی شده است؟!
بله ماهیت غرب را باید بشناسیم و نیز از طریق رسانهها و متون آموزشی ابتدایی تا دانشگاه هویت غرب آموزش داده شود. زمانی که "ویتکنگیها" با آمریکا مبارزه میکردند، به فرزندانشان در آموزش ریاضی می گفتند: "اگر هر ویتکنگ دو آمریکایی را بکشد، حساب کنید چهار ویتکنگی چند آمریکایی را خواهند کشت؟" مبارزه با استکبار را این طور به فرزندانشان آموزش می دادند. غربی ها سالهاست که در برنامهریزی متون آموزشی ما هم نفوذ کردهاند! چندین سال "واحد جمعیت" در کشور ما تدریس میشد؛ آنهم در همه رشتهها! کنترل نسل مسلمانان را اینگونه در دست گرفتند. این مطلب برخلاف مبانی دینی است که بعدها رهبری فرمود: این کار خلاف بوده و باید متوقف میشد. در نظام آموزش عالی، در نظام آموزشوپرورش و متون آموزشی و انتخاب استادان، نفوذ اتفاق افتاده است و سیاست هایشان را از طرق مختلف اعمال کردهاند. نخستین گام شناخت دشمن است. دشمن شماره یک اسلام و مسلمین تفکری است که امروزه به نام سکولار و لائیک شناخته می شود. اینها نهتنها مسلمانان را، بلکه هر جا صلابت، غیرت و احساس مسئولیت در برابر تفکر آنها باشد، آن را به خشونت متهم خواهند کرد. امربهمعروف و نهی از منکر یعنی احساس مسئولیت؛ یعنی مبارزه با حالت بیتفاوتی. غرب، تمام عالم را خنثی میپسندد تا هرطور بخواهد، دیگران را شکل بدهد. میخواهد ادیان، مذاهب و شخصیتها تبدیل به موجوداتی خنثی در برابر ارزشهای آنها شوند. به عبارتی مقلد محض غرب باشند. این ایده با آموزههای دینی، فطرت آدمی و شرافت انسانی سازگار نیست، ولی آنها میدانند برای غارت دنیا باید جهان را خنثی کنند.
دقیقاً همین تعریف تسامح و تساهل است که غرب خواهان آن بوده و تا حدود بسیاری هم نفوذ یافته است. نهادهای سیاستگذار آموزشی و تربیتی برای جلوگیری از این نفوذ و تدوین استراتژی و خطمشیهای لازم چگونه فعال شوند؟
ما در چند چیز کمبود داریم: انقلاب آموزشی در متون، در اساتید و نیز در مواد آموزشی؛ چون بیشترین تأثیر را دو مجموعه دارند: رسانه و نظام آموزشی. اگر این دو اصلاح شوند و خوراک فکری بشر سالم شود، انسان دارای منطق و تفکر الهی با هر انحراف چپ و راستی مقابله میکند. اصلاح گران این دو عرصه خود نباید غربزده باشند. جمعی از معتمدان متفکران اسلامی در وادی علوم انسانی باید در اصلاح این دو مقوله تلاش کنند؛ علوم انسانی مثل اقتصاد، روانشناسی، جامعهشناسی و سیاست، وگرنه مسائل فنی که مشکل بنیادی برای ما ایجاد نمیکند. برای نمونه فردی مثل آیتالله مصباح یزدی میتواند جریان فکری راه بیندازد. ما چهل، پنجاه نفر نظیر ایشان نیاز داریم تا پس از ساختارسازی و اصلاح سیستم آموزشی، یک نظام آموزشی اسلامی قوی داشته باشیم. این ساختار باید در مجموعۀ نظام و متناسب با سطوح کامل باشد. استادان هم باید طبق همین مبانی قدم بردارند. مسائل مدیریتی و ساختار قانونی هم بحث دیگری است که باید راه کار مناسب آن را نیز یافت. ساختار جاری کشور ما ساختاری اداری است؛ نه انقلابی! ساختار اداری روند روزمرگی دارد، ولی ساختار انقلابی همان است که امام رحمهالله انتظار داشت: انقلاب را در سطح جهانی مطرح کند، مبانی اسلام را در سطح جامعه اجرایی کند و جلو غربزدگی و سیاستهای انحرافی را بگیرد؛ ما به میزان قابل قبول موفق نشدیم! و عامل آن این است که سیاستگذاران ما با معارف اسلام آشنایی کافی نداشتند و از طرفی توطئههای غرب هم مانع شد. اگر ما اسلام و غرب را درست نشناسیم، نتیجه نخواهیم گرفت! اگر اسلام را بشناسیم، ولی غرب را نشناسیم، باز نمیتوانیم مقابله کنیم. اگر غرب را بشناسیم و اسلام را نشناسیم، معیار درستی برای اقدام هوشمندانه نخواهیم داشت. افرادی دارای این دو ویژگی نیاز است که بحمدالله در کشور چنین کسانی وجود دارند؛ هرچند به میزان کافی نیستند. در حال حاضر چنین افرادی هستند، ولی قدرت اجرایی و سیاسی ندارند. طیف مقابل آنها سمتها و جایگاههای رسمی را چنان گرفتهاند که این طیف انقلابی در شوراهای عالی هم در اقلیت قرار میگیرند.
در شوراهایی هم که با حمایت رهبری و حوزه حضور می یابند، باز در قیاس با طیف غربگرا در اقلیتند. دغدغۀ اخیر رهبری دربارۀ انقلابی ماندن حوزه و دانشگاه و مجلس و... گواه این واقعیت است که بسیاری از اکثریت قاطع انقلابی که در کشور نیاز داریم نه این که ضدانقلاب بشوند خنثی شدهاند؛ یا به سبب دنیاگرایی و میل به مال و مقام یا به دلیل ناامیدی از تحقق اهداف انقلاب و یا... از اجرای جامع فرهنگ قرآن و اهلبیت علیهمالسلام ناامید شدهاند.
چطور باید این اتفاق رخ بدهد؟ انفعال نهادهای فرهنگی چگونه باید مرتفع شود؟
استانداردهای جهانی را بهقدری بزرگ کردهایم که دانشگاهها و دانش جویان ما خود را با آن معیارها میسنجند. حوزه علمیه هم بهاندازهای دانشگاهی شده است، که خود را با این معیارها می سنجد. سلطۀ استانداردهای غربی بر نظام آموزشی ما باعث شده تکیۀ ما بر موازین و معیارهای غربی باشد. امام خمینی رحمهالله و رهبری این استانداردها را نپذیرفتند. رهبری به صراحت فرمود: من انقلابی هستم! به واقع هم ایشان انقلابی است و به استانداردهای جهانی اعتنایی ندارد. نمونه آن جریانی بود که خواستند به ایشان مدرک دکترا بدهند؛ برای اینکه بفهماند ما وابسته به این القاب و عناوین غربی نیستیم، ضمن احترام به همه متخصصان آن را رد کرد. علامه طباطبایی هم در زمان شاه چنین کاری کرد. میخواستند ایشان را در هاضمه جهانی هضم کنند، اما ایشان نپذیرفت. البته بسیاری پذیرفتند! کسانی میتوانند انقلاب امام را تداوم بخشند که استانداردهای جهانی در پژوهش، آموزش، ارزیابی، روشها و... برایشان وحی منزل نباشد؛ اعتمادشان به قرآن و حدیث قطعی بیش از اعتقاد به آموزههای غربی باشد. برای این کار باید شورای انقلاب فرهنگی و نهادهای برنامهریزی فرهنگی را در حوزه و دانشگاه و رسانهها سامان داد و البته خودشان مرعوب نظام غرب نباشند. افرادی چون آیتالله جوادی آملی، آیتالله مصباح یزدی و آقای رحیم پور ازغدی و اشخاصی با فهم و کمالات آیتالله جنتی معدودند؛ کسانی که هم دشمن را خوب بشناسند و هم معارف را. باید با حضور شخصیت های جامع، شورای انقلاب فرهنگی به وجود بیاوریم.
در حوزه فرهنگ عمومی چه راه کاری برای مقابله با فرهنگ تساهل و تسامح وجود دارد؟
کارهای مطلوبی در کشور وجود دارد که باید تقویت شود؛ ازجمله حلقههای صالحین بسیج، اردوهای جهادی طلاب و دانش جویان و... وقتی 14 میلیارد برای یک مربی ارمنی هزینه می شود، چرا برای جوانان مسلمان ما هزینه نشود؟! ما ورزش را بت کردهایم. واجبات کشور و بیماران روی زمینند، ولی برای اعزام شطرنجبازان کشور کمبود بودجه نیست. چند درصد فرصت و بودجۀ صداوسیما برای ورزش صرف می شود؟ آیا ورزش از اقتصاد مهمتر است؟ آیا ورزش از حرفهآموزی که ورزش هم می تواند در کنارش باشد، ضروریتر است؟ آنچنان ورزش بت شده است که علاوه بر مردان زنان را نیز به این وادی کشاندهایم؛ آنهم با ارتباطات خارجی که همۀ اثرپذیری ما از همین جاست. دختران و پسران جوان را بدون تجهیز فکری لازم به بهانه ورزش به اقصی نقاط عالم می فرستیم؛ آن هم تحت نظر مربی خارجی و غیرمسلمان که اگر افتخاری هم باشد، برای مسلمانان نمی ماند. این خود منکری بزرگ است! ما با ورزش کردن مخالف نیستیم، ولی با بودجۀ خودشان باشد؛ نه بیتالمال. "انما الصدقات للفقراء والمساکین وابن السبیل". بودجۀ کشور باید صرف این امور شود؛ نه اعزام شطرنجباز به مسابقات خارج! همیشه هم در ورزشها بداخلاقی صورت می گیرد؛ چون مال آن حرام است. مشکل این است که درصد بالایی از بودجه و نیروی ما بهجای اینکه صرف حرفههای مختلف شود، در ورزش هزینه می شود. میخواهیم فرهنگ عمومی اصلاح شود، ولی متأسفانه در صداوسیما ضد آن عمل می کنیم. انسانهای مغرضی هم نیستند، ولی برآیند مجموعۀ کار این است که اولویتها لحاظ نشده است. ما برای فهم فرهنگ قرآنی بهاندازه کافی هزینه نکردهایم تا جوان ما بداند ولایت کفار و ربا از منکرات بسیار بزرگند. باید متفکران و برجستهترین کارشناسان ما معارف قرآنی را بیان کنند. یک گام، جلسات قرآنی است و گام دیگر هیئات مذهبی. باید با هدایت استادان و بزرگانمان در اسلامشناسی، برای انتقال فرهنگ اسلامی به نسل جوان اعتماد شود. در همین شرایط که مشکلات فراوانی داریم، همانند نیروهای جهادی اوایل انقلاب، جوانان انقلابی و فداکاری هم داریم که آماده اند در صورت حمایتهای لازم، معارف ناب دین را به جهانیان منتقل کنند. البته این کار به هدایت و سازماندهی نیاز دارد و هدایت و سازماندهی نیازمند بودجه است. آیا اکنون بودجه در اختیار کسانی است که خواهان مبانی خالص اسلامی اند یا در دست افرادی خنثی که در مسیر تفکر غربی حرکت می کنند؟! بودجۀ تهاجم فرهنگی را در سال های گذشته به نام بودجۀ فرهنگی ورزشی صرف کردند، ولی "فرهنگی" فراموش شد و بودجه تنها در ورزش هزینه شد.
با فرض این که بودجه مقولۀ فرهنگی تأمین شود، انتقال ارزشها به جوانان چگونه صورت می گیرد؟
جهاد سازندگی در اوایل انقلاب چگونه به وجود آمد؟ یک طلبه یا دانشجو یا کاسب معمولی بازار، سه نفر نیروی متدین و باانگیزۀ مذهبی بودجه در اختیار گرفتند و با اعزام به نقاط مختلف کارهای شگرفی صورت گرفت. باید نیروهای پراکنده در سطح کشور را آموزش بدهیم تا هستههای فرهنگی شکل بگیرد و مثلاً چیزی شبیه "حلقههای صالحین" به وجود بیاید و با حمایتهای لازم به سمت کارهای فرهنگی گام برداریم. ما مساجد و فضاهای فرهنگی و حوزههای علمیه را در اختیارداریم. بسیاری از طلاب جوان و دانشجویان متدین در اختیارداریم که برای این کار مفیدند. فقط باید با برنامهریزی درست حرکت کنند. اشکال کار این است که در دورهای گزینشها بسیار سخت صورت می گرفت و در حال حاضر بهقدری سهل گرفته می شود که هر فردی وارد می شود. در هستههای اصلی این کار افرادی که از اخلاص و آگاهی و حرکت آنها بر اساس مبانی اصیل اسلامی آگاهیم، قرار گیرند و با مشخص شدن منطقهای خاص اقدام عملی صورت پذیرد. به نیروهای سپاه هم نباید اکتفا کرد. آنها می توانند در بحث آموزشهای مقدماتی مفید باشند، ولی اهداف باید بر مبنای استفاده از طلاب و دانشگاهیان و با آماده شدن متون لازم و دورههای آموزشی کوتاهمدت طراحی شود. باید یک "جهاد سازندگی" شبیه اوایل انقلاب شکل بگیرد. با این تفاوت که درگذشته روستاهای ما دستنخورده بود، ولی امروز روستاییان به شهرها آمده اند و تفکر آنها با تفکرات غیرانقلابی آلوده شده است که در برخورد با این طیف باید بهتر و جامعتر فکر کرد.
در حوزۀ قانونگذاری چه راه کاری برای مقابله با گسترش فرهنگ تساهل و تسامح پیشنهاد میشود؟
یکی از راههای بسیار مؤثر همین قانونگذاری است، در حالی که اکنون اثرگذاری ندارد. یکی از مشکلات نحوۀ تصویب لایحۀ بودجه است که شورای نگهبان و مجلس فرصت کافی برای بررسی آن ندارند که این لایحه چه معروف یا منکری را تقویت می کند. توان مجلس در دو زمینه است: عزل و نصبها و تصویب لایحۀ بودجه. گزینۀ اول عملاً در اختیار قوۀ مجریه است و لایحۀ بودجه هم هیچگاه مجلس و شورای نگهبان فرصت پرداختن به زوایای آن ندارند که برخی اولویتها اولاً در کجا اعمال شده و ثانیأ چرا اولویت شده است. هنگام بررسی بودجه گویی هجوم پیش می آید که هرکس زورش بیشتر است، برای منطقۀ خود امکانات بیشتری جذب کند؛ اما این دغدغه وجود ندارد که این بودجه به تسامح منجر نشود! در این سال ها چقدر بودجه صرف جهان گردی و میراث فرهنگی و بازسازی "ارگ بم" شده است! اگر پس از زلزلۀ بم، ارگ بازسازی هم نمی شد، هیچ مشکلی برای جهان اسلام پیش نمی آمد! اما اگر چندین جوان منحرف شوند، مسئولیت آن به عهدۀ کسانی است که بودجهها را صرف ارگ بم و امثال آن کردهاند. می گویند: حفظ آثار باستانی! اما ارگ بم که پس از ویرانی دوباره ساخته شود که دیگر آثار باستانی نیست! در ضمن مگر حفظ خانههای سلاطین و خوانین بر ما واجب است؟! حفظ یک مسلمان برای این که بتواند ازدواج کند و به انحراف کشیده نشود، واجب است، اما هیچ مجتهدی در طول تاریخ به وجوب حفظ منازل سلاطین فتوا نداده است.
جریانهای داخلی و خارجی برای تقویت فرهنگ تساهل و تسامح در جامعۀ ما نفوذ کردهاند. چگونه می توان در مقابل این جریانهای سازمان یافته ایستاد؟
این کار کاری تخصصی است که به شناخت نیروهای فعال در این عرصه نیاز دارد. فرقۀ بهائیت همان سمبل خواست صهیونیست جهانی، غربگرایی و خنثیسازی جامعة بشری است که به نام مذهب رشد کرده است. این مطلب را میدانیم، ولی شناسایی اشخاص و پایگاههای نفوذ این فرقه و روشهای کار آنها نیازمند کار نیروهای اطلاعاتی متدین است. جریان شیطانپرستی و یا دراویش با همین اهداف به وجود آمدهاند. شناخت فرق غربساخته و غربپرورده کاری سیاسی و امنیتی است که نهادهای مسئول باید آن را انجام بدهند. سران آنها و فریبخوردگان آنان و افراد تحت تأثیرشان را شناسایی کنند و شیوة برخورد با هریک را بررسی نمایند. در کل شناخت دشمن و ستون پنجم آنها در داخل ضروری است.
در ستاد امربهمعروف چه راه کاری برای مقابله با گسترش فرهنگ غربی پیشنهاد می کنید؟
یکی فعالیتهای پژوهشی در امربهمعروف و نهی از منکر است که تاکنون انجام نشده است و خود ستاد باید آن را پی گیری کند؛ چون در این زمینه به پژوهشهایی نیاز است که مراکز دیگر به آن دست نزدهاند. اولویت کار ستاد این است که از طریق خود یا بسیج و سپاه به آموزش و سازماندهی نیروهای پراکنده بپردازد. یکی دیگر از بسترهای فعالیت ستاد، نظارت قوی بر همه سازمانها و نهادهاست. ما از شورای امربهمعروف بانک انتظار نداریم که حدیث امربهمعروف نشر دهد. آنها اگر می توانستند، جلو منکرهای ادارة خود را می گرفتند.
از شوراهای امربهمعروف در ادارات انتظار میرود که راه منکرات ادارۀ خود را سد کنند؛ نه اینکه در مناسبتهای مذهبی تابلویی نصب کنند و نام ستاد امربهمعروف زیر آن درج شود. باید شرح وظایف شوراها و نهادها و طلایهداران و واحدهای پراکندة مردمی آموزش داده و تشویق شوند.
خلاصه راهکارها
- شناخت عمومی از معروف ها و منکرها از طریق رسانه ها و متون آموزشی تقویت شود. که این امر مستلزم تحولی جدی در رسانه و نظام آموزشی است.
- موازین و معیارهای غربی را ملاک کار خود قرار نگیرند. و در حوزه و دانشگاه، نهادی برای غرب شناسی ایجاد شود.
- به شخصیت های جامع که اسلام و غرب را به خوبی می شناسند، در مناصب مهم سیاست گذاری و ... مجال بیشتری داده شود.
- با اولویت بندی صحیح در سیاست گذاری و بودجه و ... به ساماندهی و تقویت فعالیت هایی چون حلقههای صالحین، اردوهای جهادی جلسات قرآنی، هیئات مذهبی و ... پرداخته شود.
- نیروهای پراکنده با هدایت صحیح و تشکیل هسته های فرهنگی ساماندهی شوند.
- نیروهای مروج تساهل و تسامح شناسایی شوند و با هر قشر برخورد مناسبی صورت بگیرد.
- پژوهش های مورد نیاز در دستور کار قرار گیرند.
*استفاده با ذکر منبع مجاز است.
یک معروف بنیادی ومبارزه با هزار منکر اجتماعی❗️
با سلام
✅ یک ایده بنیادی آیه الله حائری شیرازی برای مهار تورم.
تورم نوعی سرقت یا غصب از سرمایه های همه شهروندان ودولت وملت است . که کنترل آن از اوجب واجبات همه دولتهاست.
❗️خرید وفروش فقط بر اساس گرم طلا ونقره
اگر طلا ونقره واقعی پشتوانه پول ومیزان مالکیت قرار گیرد ودرکارت پولی هرکس میزان گرم طلا ونقره جابجا شود .
صدها وهزاران مشکل اقتصاد وسیاست وامنیت کشور حل می شود :
۱. تورم با مبدا داخلی وچاپ بی پشتوانه پول مهار می گردد
۲.تورم با مبدا خارجی وافزایش نرخ پول خارجی( ارز )مهار می شود.
۳.نظام بانکی ربوی بهانه ای برای ادامه حیات ندارد .
۴.،نظام بیمه ای ظالمانه حل می شود زیرا در آینده برای تامین وابسته به سرمایه واقعی خود اشخاص یا سرمایه موجود وثابت دولت می شود
۵.اعتماد به شرکت هایی که هم از سرمایه عمومی می خورند هم از در امد کارگران وکارکنان نیازی نیست .
۶.شفافیت در سرمایه همه اشخاص وافراد حقیقی وحقوقی امکان پذیر می شود.
۷.برای اعلام عسر وحرج ونداشتن پول پرداخت مهریه و بدهی بانکی وغیر بانکی نیاز به حکم قضایی نیست .
۸.میزان توان مالی و تعهد وضمانت هرشخص حقیقی وحقوقی روشن می شود . وگدایی وفقیر نمایی و.. با یک کلیک حل می گردد.
۹. بسیاری پرونده های دادگستری مختومه میشود چون میزان پول واقعی افراد( طلا ونقره ویا فلز دیگر) در بانک مرکزی انلاین شفاف است.
۱۰..دریافت زکات واحیانا مالیات حلال و واجب خمس واجب از طلا ونقره یعنی سرمایه راکد اشخاص امکان پذیرمی شود..
۱۱. نیاز به گرفتن مالیات حرام وجود ندارد.
۱۲.سلطه پولی کفار برای همیشه در کشور اسلامی منتفی می شود .
۱۳.دیه افراد وبیمه افراد ومهریه افراد نیاز به افزایش وکاهش هرساله ندارد .
۱۴. بسیاری از دلال بازی ها وپول چاپ کردن ها وصرافیهای ریالی وارزی خود بخود تعطیل می گردد.
۱۵. روابط اقتصادی با کشورها فقط بر اساس پول واقعی یاکالا به کالا امکان پذیر می شود .
⛳️راستی آیا می دانید . چاپ کارت هدیه نوعی نشر اسکناس بدون پشتوانه است ❗️.
۱۶ بازیهای بیت کوین و همستر وووو برای همیشه تعطیل می شود .
. توخود حدیث مفصل بخوان از
این مجمل.
والسلام علی من اتبع الهدی
هر کس (مدیر با ایمان) وتوانمندی که بتواند این ایده را اجراکند
ما به او رای می دهیم .
والسلام
محمود مهدی پور