#چه_کسی_میتواند
#برنده_انتخابات1400_باشد
💥چند صباحی بیش تا انتخابات 1400 نمانده و همین چند صباح شاید دهها سال مسائل سیاست ایران را تعیین کند. مسئله اصلی انتخابات پیش رو مشارکت است، نه برای آنکه باز هم خیال حکومت از مردم راحت باشد، بلکه برای آنکه تنها دولتی با پشتوانه نمادینِ مردمی میتواند بر چالشهای داخلی و خارجی امروز فائق بیاید. بدون چنین پشتوانهای، هر دولتی شکل بگیرد اعتماد به نفس مواجهه با چالشها را نخواهد داشت، به زودی دچار مسائل ریز و درشت پراکنده خواهد شد و از پیش بردن یک برنامه منسجم و هدفمند باز خواهد ماند. این در شرایطی است که اعتماد مردم به تشخیص، صداقت و توانمندی سیاستمداران کم شده و بعید است این بار، با تعهد به ارائهی انواع خدمات توسط دولت، بتوان کمیت و کیفیت مشارکت را بالا برد.
👇عمدهی نامزدهای احتمالی انتخابات آتی در حال آماده کردن فهرستی بلند از خدمات نظیر آبادانی عمرانی، کارآمدی اداری، اقتدار و امنیت داخلی و خارجی یا حتی کاهش فاصله طبقاتی و افزایش تولید و رونق اقتصادی هستند. اما نمیتوانند جمعیتی مردمی، یعنی افرادی بدون وابستگی تشکیلاتی خاص به میدان بیاورند که آنها را بفهمد و از آنها در مجامع عمومی و خصوصی دفاع کند، در راستای برنامههایشان هزینه بدهد و در یک کلمه بار دولت را به دوش بکشد. به همین دلیل، نامزدهای احتمالی گفته و ناگفته در حال ساده سازی مسئله دولت و تقلیل آن به یک دستگاه اجرایی صرفند. منشأ این ساده سازی ناامیدی از جلب مشارکت مردم است، اما نباید به سادگی تسلیم این ناامیدی شد.
⭐️برای تشکیل دولتی با مشارکت مردمی فراگیر، باید نقاطی را که مردم در آنها با هم مشارکت داشتهاند دید. آخرین بار این مشارکت در سوگوارهی شهادت قاسم سلیمانی هویدا شد. سوگ مردم ایران در شهادت قاسم سلیمانی، یک سوگ ریشهدار بود. اینجا معلوم شد ایرانیان با وجودِ گروهبندیهای گوناگونِ عرفی، جایی به هم گره خوردهاند، جایی که قاسم سلیمانی ایستاده بود. گرایشهای گوناگون سیاسی اینجا به هم فرصت دادند. آیا میتوان قاسم سلیمانی را به نقطهی اتفاق و مشارکت در سیاست تبدیل کرد؟
👇پس از شهادت قاسم سلیمانی تعابیر مختلفی از شخصیت وی مطرح شد، تعابیری مثل مرد میدان، قهرمان، سردار دلها و ... . همه این تعابیر به وضوح از اینکه قاسم سلیمانی یک شخصیت سیاسی باشد فاصله میگرفتند. حتی در نقلقولهایی مستقیم گفته شد که او پیوسته تمایل خود به نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری را رد کرده است. در وضعیتی که نامزد شدن شخص او بلاموضوع بود، منظور از این نقلقولها آن بود که شخصیت او نمیتوانست شخصیت یک رئیس جمهور باشد. اما قاسم سلیمانی راهی را برای سیاست عمومی ما باز کرده است، چرا نباید این راه را رفت؟ اگر نخواهیم صرفاً با او عکس یادگاری داشته باشیم، اگر بخواهیم روح او را در سیاست حاضر کنیم، تبدیل به طرحی از شخصیت سیاسی یا دولت رسمی کنیم چه باید بکنیم؟
⭐️قاسم سلیمانی به خصوص پس از شهادتش، اگر باشد میتواند برنده انتخابات 1400 باشد. مردم مشارکتی نمادین در چنین انتخاباتی خواهند داشت و به دولت او امیدوار خواهند بود. این یک فرض است. با این فرض برخی به دست و پای شبیهسازی خود با او میافتند. اما با سیاهکاری نمیتوان به او ولو اندکی شبیه شد، تنها میتوان آب خود را در سیاست بُرد. اما اگر کسی بتواند «مقاومت» را به عنوان یک عنصر اساسی در سیاست بفهمد، دولتی با «مقاومت» و برای «مقاومت» تشکیل دهد، به او شبیه میشود.
👇مقاومتی که قاسم سلیمانی میفهمد نه صرفاً مقاومت در برابر امریکا یا داعش یا هر عنصر مهاجم خارجی است. این «مقاومت» یک مقاومت ذاتی است، تودار و توپُر است. بیش از هر چیز در برابر خویش مقاومت میکند، برای باز نگه داشتن نقطهای که در آن هست. اینگونه درکی از شیوهی عمومی به نتیجه رسیدن دارد، اینکه چگونه میتوان نیروهای پراکنده را جمع و تجمیع کرد و ذره ذره و گام به گام چیزی را ساخت که از آن همه باشد، همه خود را در آن ببینند و بیابند. این مقاومتی است بر و برای مردم بودن و مردم داشتن. اینگونه یک فرمانده نظامی برون مرزی، تبدیل به یک شخصیت ملی میشود.
✔️این مقاومت به مشارکت ختم نمیشود، بلکه همان نقطه مشارکت است. چنین مقاومتی را باید در میان نامزدهای احتمالی انتخابات آتی ببینیم تا به مشارکت امیدوار باشیم. میتوانیم این مقاومت را فرابخوانیم، با جدی گرفتن آن فرض و طرح آن به عنوان یک طرح سیاسی، طرح دولت. این طرح نیاز به تفکر، همفکری، گفتگو و همکاری دارد. هر روز که به انتخابات 1400 نزدیک میشویم، یک روز از فرصت این طرح از دست میدهیم.
#اگر_می_پسندید_به_اشتراک_بگذارید
@mmenhaj