eitaa logo
[کانون وبسیج مداحان محموداباد🔊]
183 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹عباس من!🔹 یا علی! این کیست می‌آید شتابان سوی تو؟ با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟ او که می‌آید تو احساس جوانی می‌کنی باز یاد رزم و شور پهلوانی می‌کنی آمده پیش تو تا مشق سپه‌داری کند تا به سبک حیدری تمرین کرّاری کند می‌زند زانو که رسمت را بیاموزد، علی! با چه شوقی بر لبانت چشم می‌دوزد، علی! مانده‌ام در بهت شاگردی که استادش تویی هم چراغ رفتن و هم نور ایجادش تویی بارها آن اسم زیبا را شنیدم من ولی چیز دیگر بود عباسی که تو گفتی علی! با صدایی مهربان گفتی: بیا عباس من! تیغ را بردار با نام خدا عباس من! نور چشمان علی! پیش پدر چرخی بزن شیرِ من! شمشیر را بالا ببر، چرخی بزن این چنین با هر دو دستت تیغ را حرکت بده دست چپ را هم به وزن تیغ خود عادت بده فکر کن هر حالتی بر جنگ حاکم می‌شود دستِ چپ، عباس من! یک وقت لازم می‌شود الامان از چشم شور و تیر پنهانی پسر! کاش می‌شد چشم‌هایت را بپوشانی پسر! بی‌نقاب ای جلوهٔ حُسن خدادادی نجنگ سعی کن تا می‌شود بی خُودِ فولادی نجنگ... تشنه‌ای، فهمیدم از آنجا که شیداتر شدی تا لبانت خشک شد عباس، زیباتر شدی...
علیه‌السلام 🔹نشانی ظهورت پیداست🔹 آن صدایی که مرا سوی تماشا می‌خواند از فراموشیِ امروز به فردا می‌خواند آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت هم‌نفس با من از آهنگ فراقم می‌خواند داشت از گوشۀ ایران به عراقم می‌خواند یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست می‌روم می‌روم از خویش به هر جا او هست جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست سهله آغوش گشوده‌ست مفاتیح به دست رایحه رایحه با بوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست مرا سوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است خانۀ دوست که نام دگرش سامره است آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟ وطن آن‌جاست برایم که پر از خویشتن است یعنی آن‌جا که در آن خانۀ محبوب من است سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خبر؟ از دل‌آرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟ ما همه غرق سکوتیم تو این‌بار بگو سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند قَسَمت می‌دهم آری به همان راز و نیاز آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟ آخرین مرتبه کی راهی میقات شده‌ست؟ آخرین بار کجا غرق مناجات شده‌ست؟ خسته از فاصله‌ام با منِ بی‌تاب بگو با من از گریۀ او در دل سرداب بگو سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟ حرمت ساحل آرام‌ترین امواج است این گدا سامره‌ای نیست، ولی محتاج است از زمستان پیاپی به بهارم برسان بر لبم عرض سلام است به یارم برسان ما به تکرار دچاریم بگو با یارم غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد آنچه را مانع دیدار شد از دیده بگیر جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر تو فقط چارۀ هر دردی و برمی‌گردی وعدۀ بی برو برگردی و برمی‌گردی روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود جای دل، آن‌چه شکسته‌ست، قفس خواهد بود از سر مأذنۀ کعبه اذان می‌خوانیم قبلۀ کج شده را سوی تو می‌چرخانیم هر کجا می‌نگرم ردّ عبورت پیداست کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست تازه این اول قصه‌ست، حکایت باقی‌ست ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی‌ست می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد 📝
علیه‌السلام فرازی از یک 🔹مبدأ دوران🔹 شب همان شب که سفر مبدأ دوران می‌شد خط به خط باور تقویم، مسلمان می‌شد شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب در شب فتنه، شب فتنه، شب خنجرها باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها مرد، مردی که کمر بسته به پیکار دگر بی‌زره آمده در معرکه یک‌بار دگر تا خودِ صبح، خطر دور و برش می‌‌چرخید تیغِ عریان شده بالای سرش می‌چرخید مرد آن است که تا لحظۀ آخر مانده در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده باده در دستِ سبو بود و نفهمید کسی و محمد خود او بود و نفهمید کسی در شبِ فتنه، شبِ فتنه، شب خنجرها باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند جان پیغمبر خود را سپر خود کردند بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد آیۀ ترس برای چه کسی نازل شد بگذارید بگویم خطر عشق مکن «جگر شیر نداری سفر عشق مکن»... باز هم یک نفر از درد به من می‌گوید من زبان بسته‌ام و خواجه سخن می‌گوید: «من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم مُهر بر لب‌ زده، خون می‌خورم و خاموشم» طاقت ‌آوردن این درد نهان آسان نیست شِقشقیّه‌ست و سخن گفتن از آن آسان نیست... 📝
. السلام علیک یا اباصالح ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ باد امشب بوی احساس آورد عطر و بوی نرگس و یاس آورد بید مجنون گرم رقص عاشقی از فلک تا فرش ریزد رازقی آسمان گرم ترنم بیقرار آب هم محض ادب شد آبشار رود آوای جنون سرداد باز قُله هم گرم قنوت است و نماز دیده‌ها شب زنده‌دار دلبرند سینه‌ها در انتظار دلبرند هر سرانگشتی به تسبیحی دخیل گرم ذکر یا غیاث و یا وکیل گر چه شب اما فضا نورانی است دل چراغانی این این مهمانی است یاس وسوسن سنبل و نرگس همه در دل هستی فتاده همهمه عالم امکان همه گرم نیاز پرچم مستی دل در اهتزاز جان نرگس غرق شور و اضطراب عالمی از شوق گرم التهاب فاش بنگر جلوه دلدار را غرق مستوری در و دیوار را فاش بنگر از زمین تا آسمان از همنجا تا ورای کهکشان هر چه هست و نیست با صد افتخار می زند با شوق جام انتظار انتظار مقدم موعود را مقدم آن بر ملک مسجود را انتظار صاحب تیغ دو دم انتظار حامل لوح و علم انتظار صاحب صبح قیام انتظار ذوالفقار بی نیام گوش کن آوای دلبر می‌رسد وارث انوار حیدر می‌رسد می‌رسد امشب سروش عاشقی اذن مستی و خروش عاشقی می‌رسد آن که زمین سرمست اوست نبض جاوید زمان در دست اوست طالی حد و کتاب داور است انعکاس صولت پیغمبر است امتداد نور "إقرَا" از حرا جلوه "هم راکعون" مرتضی نائب بر حق شیر خیبر است وارث تیغ دو دم از حیدر است حجت حق بر خلائق در زمین نسخه اصل امیرالمؤمنین تاجدار عصمت خیرالنساء باقی از نور همان کنرالحیاء فاطمه پندار و زهرایی جمال آفتابی بی غروب و بی زوال جلوه باد بهاران در چمن آخرین سبزینه جامه چون حسن مجتبی خصلت به بازار کرم وارث احکام و اسرار کرم آستان بوسش تمام عالمین سیرت و صورت تماماً چون حسین الغرض او منتهای دلبری‌ست جامع حسن و صفات رهبری‌ست از دل و جانم صدایش می‌کنم هر چه را دارم فدایش می‌کنم ای مرا دارو و درمان و طبیب من ز پا افتاده‌ای هستم غریب ای امیر و مقتدای اهل راز با تو گویم آرزوهای دراز کاش بازآیی ببینی حال من چاره‌ای سازی تو بر احوال من مرهمی سازی دل بی تاب را بشکنی کابوس تلخ خواب را سوختم در آروزی دیدنت دوختم دیده به سوی دیدنت یوسف زهرا به کنعان بازگرد مردم از دوری و هجران بازگرد ای وجودت مایه صبر و قرار بی قرارت هم فدک هم ذوالفقار کوچه‌ها دلتنگ اما پر امید بی قرار دیدنت یاس سپید دشت و صحرا کوه و دریا منتظر کربلا و مشک سقا منتظر با خبر از دیدهای بی کسی آشنا با غربت و دلواپسی ای انیس دردهای قافله با خبر از زخم پا و آبله ✍ .