🕊 چقدر امشب هر ثانیه #اشک و #شوق در هم می آمیزد
درست شبیه شبی که پسری رخت دامادی بر تن می کند ولی پدرش نیست. امشب شبی است که یادم می اندازد، رخت #ولایت شما را اشک مادری می دوزد که با لبخند، #منتظر فردای شماست.
چه غریب شب پر شوقی
چه #غریبآقایی ...
مهربان ترین پدر زمین، این زمین را #وارث شمایی
من نگفته ام که خدا فرمود و خود می دانی...
🍃🌸 آغاز امامت حجت خدا...
♥️ @mmu_313
....
بعضیاانقدرحضور #امامزمان
توۍزندگیشونپررنگه
وانقدرتوۍدلشونعشقبازۍمیکنن
با #یادآقا
ڪهموقع #اقامهۍنماز
سجادهشونرو یهذرهعقبترمیندازن
ڪهاگه #مولاجانمانمهدی
خواستنتوۍاتاقشوننمازبخونن
جلوترازآقانایستادهباشن...
❤️ @mmu_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماوا_بهشت_غریب
🎞 یا اباالمهدی!
تو برایمان بگو از بهشتی که بانی اش فرزند توست؛
بهشت غریبی که کمتر از آن دم میزنیم و کمتر از آنچه باید، باورش میکنیم!
#زیباییهای_ظهور
#امامتامامزمان(عج)💚
♥️ @mmu_3
﷽
💠خـــــتم صـــلوات💠
🔆مهدویون عزیز
در ختم صلوات به نیت شادی حضرت محمد(ص) و اهل بیت پاک و مطهرش، ظــــهور و سلامتی آقا صاحب الزمان(عج)، شادی شهدا، شادی اموات، برآورده شدن حاجات، شفا مریضان اسلام و برای حل مشکلات تمام مسلمین شرکت می کنیم، بــــسم الله...❤️
‼️این نظرسنجی رو برای دوستانتون هم بفرستید تا اونا هم شرکت کنند و از این فیض بهره ببرند.
❤️#تعدادصلواتموردنظرتونروبرایادمــینبفرستیدلطفا❤️
@mmu313admin
⚡️ @mmu_313
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
دیروز 1420 گل صلوات با همراهی شما مهدی یاورانِ عزیز تقدیم مولای نازنینمان شد...
ان شاءالله قبول باشد.
🌹 @mmu_313
💡چگونه #حرفزدن را از قرآن کریم بیاموزیم❓
1_ #آگاهانہ_باشد.
📗وَلا تَقفُ ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ ۚ إِنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤادَ كُلُّ أُولٰئِكَ كانَ عَنهُ مَسئولًا
👈 از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسئولند.🍃
📗 سوره مبارکه الإسراء آیه۳۶
2_ #نرم_باشد
⚠️زبانمان تیغ نداشتہ باشد
📗"فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى"
👈 پس به نرمى با او سخن بگوييد، شايد متذكّر شود، يا (از خدا) بترسد 🍃
📗 سوره مبارکه طه آیه۴۴
🌤اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یٰاصٰاحِبَ الْاَمْر🌤
🌹 @mmu_313
ثانیه های مهدوی 15.mp3
3.27M
💫نجواهای شبانه با امام زمان (عج)
❤️ #ثانیههایمهدوی۱۵❤️
👈 شبها #قبلازخواب، با گوش دادن به این فایل ها، با امام خود #درددل کنیم.
💯زیاد وقتت رو نمی گیره...🎧
🌹 @mmu_313
Voice 092_sd.m4a
5.72M
۴- خصوصیات طبع و مزاج بلغمی ها
حتما با دقت گوش بدید👌
آموزش #طب_اسلامی ۴
❤️ @mmu_313
📸 #عکس_نوشته
💠 استاد انصاریان
🔸هرگاه پروردگار عاشق بندهاش شود، او را کمک میکند که با کمال میل و بدون خسته شدن به هشت خصلت آراسته شود که یکی از آنها چشم پوشی از ناموس مردم است.
🌹 @mmu_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⭕️استدلال فوقالعاده زیبا و محکم استاد قرائتی در مقابل جمعی از اهل سنت بر امامت امیرالمؤمنین(ع)
👤استاد قرائتی: امیدورام این حرفم در موبایلها برود!
♻️لطفا نشر دهید.
🌹 @mmu_313
💕﷽💕
🎊 #آخرین_عروس 🎊
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت8⃣1⃣
امشب فكرى به ذهن مليكا مى رسد، او بايد حرف دلش را به حسن(ع) بگويد. او تا كى مى خواهد در هجران بسوزد؟ بايد از محبوبش بخواهد كه او را پيش خود ببرد.
رؤياى امشب فرا مى رسد، حسن(ع) به ديدار او مى آيد. مليكا سر به زير مى اندازد و آرام مى گويد:
ــ آقاى من! از همه دنيا ديدار شما مرا بس است; امّا مى خواهم بدانم كى در كنار شما خواهم بود؟
ــ به زودى پدربزرگ تو، سپاهى را براى مبارزه با لشكر اسلام مى فرستد. گروهى از كنيزان همراه اين سپاه مى روند. تو بايد لباس يكى از اين كنيزان را بپوشى و خودت را به شكل آنها در آورى.
ــ سرانجام اين جنگ چه مى شود؟
ــ در اين جنگ، مسلمانان پيروز مى شوند و همه سربازان و كنيزان رومى اسير مى شوند. مسلمانان، كنيزان رومى را براى فروش به بغداد مى برند. وقتى تو به بغداد برسى من كسى را به دنبال تو خواهم فرستاد. تو در آنجا منتظر پيك من باش!
مليكا از شوق بيدار مى شود. اكنون او بايد پاى در راه بنهد و به سوى محبوب خود برود.
به راستى او چگونه مى تواند از اين قصر بيرون برود؟
مليكا فكر مى كند، به ياد يكى از كنيزان قصر مى افتد كه سال هاست او را مى شناسد. مليكا مى تواند به او اعتماد كند و از او كمك بخواهد.
مليكا با كنيز قصر صحبت كرده است و قرار شده كه او براى مليكا لباس كنيزها را تهيّه كند. همه چيز با دقّت برنامه ريزى شده است.
خبر مى رسد كه سپاه روم به سوى سرزمين هاى مسلمانان مى رود، همه براى بدرقه سپاه در ميدان اصلى شهر جمع شده اند.
قيصر پرچم سپاه را به دست يكى از بهترين فرماندهان خود مى دهد و براى پيروزى او دعا مى كند.
سپاه حركت مى كند امّا مليكا هنوز اينجاست.
تو رو به مليكا مى كنى و مى گويى:
ــ مگر قرار نبود كه همراه آنها بروى؟
ــ صبر داشته باش. من فردا از شهر خارج خواهم شد. امروز نمى شود، همه شك مى كنند.
فردا فرا مى رسد. مليكا هوسِ طبيعت كرده است و مى خواهد به دشت و صحرا برود.
او با همان كنيز مورد اطمينان از قصر خارج مى شود. چند سواره نظام آماده حركت هستند. 🕊💜🕊
آنها حركت مى كنند، مليكا راه ميان برى را انتخاب مى كند تا بتواند زودتر به سپاه برسد. آنها با سرعت مى روند.
نزديك غروب مى شود، سپاه روم در آنجا اتراق كرده است. مليكا مى خواهد سپاه روم را ببيند و سربازان را تشويق كند.
او ابتدا به خيمه كنيزان سپاه مى رود. آنها مشغول آشپزى هستند. حواسشان نيست. باور نمى كنند كه دختر قيصر روم به اين بيابان آمده باشد.
مليكا داخل خيمه اى مى شود و سريع لباسى را كه همراه دارد به تن مى كند. ديگر هيچ كس نمى تواند او را شناسايى كند. او شبيه كنيزان شده است.
او از خيمه بيرون مى آيد، يكى از كنيزان صدايش مى زند كه در آشپزى به او كمك كند.
هوا ديگر تاريك شده است. چند سربازى كه همراه مليكا بودند خيال مى كنند كه مليكا امشب مى خواهد در اينجا بماند.
#ادامه_دارد...
💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرج✨💟
❤️ @mmu_313