خواهر بزرگواری برای تامین رهن منزل سادات یک گوشواره نذر کردند برای حاجت روایی همه نیکوکاران از جمله ایشون هم دعا کنید
آن شب یادم نمی رود...
شب حاج قاسم...
سید گفت؛
بند کفش حاج قاسم
از سر ترامپ باارزش تر...
و حالا امشب را...
خدا به خیر کند!
#مرگ_بر_اسرائیل
#فلسطین
#لبنان
#سید_حسن_نصرالله
هاشم صفیالدین پسرعموی مادر سید حسن نصرالله است. برادرش عبدالله صفیالدین به عنوان نماینده حزبالله در ایران در تهران زندگی میکند. پسر او، رضا صفیالدین همسر زینب سلیمانی و داماد شهید قاسم سلیمانی است.
او از زمان تأسیس گروه حزبالله لبنان در سال ۱۹۸۲ عضو این گروه است. هاشم صفیالدین در ایران آموزش دیده و از سال ۱۹۹۲، ریاست شورای اجرایی این گروه را به دست گرفتهاست. هاشم صفیالدین یکی از هفت عضو شورای مشورتی تصمیمگیرنده حزبالله لبنان است و در شورای اجرایی نیز بخشهای مهمی از فعالیتهای این گروه را اداره میکند. گفته میشود حزب الله او را به عنوان جانشین سید حسن نصرالله انتخاب کردهاست.
✅ واریز مستقیم کمکهای مردمی به حساب دفتر رهبر معظم انقلاب برای کمک به رزمندگان مقاومت #لبنان
1️⃣ابتدا تعیین گزینهی #انتخاب_وجوهات
2️⃣و سپس از قسمت #بابت ، انتخاب گزینهی #کمکها
3️⃣و نهایتاً
#کمک_به_مردم_مظلوم_لبنان
و یا
#کمک_به_رزمندگان_مقاومت_لبنان
را انتخاب کنید.
واریز مستقیم از طریق سایت مقام معظم رهبری:
https://www.leader.ir/fa/monies
روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و در جمعی از اصحاب از صدقه سخن می گفتند .
در این حال فردی سؤال کرد:
یا رسول الله ما مال و منالی نداریم که صدقه بدهیم چه کنیم؟
حضرت فرمودند: صدقات قلبی و زبانی بدهید .
و در پاسخ این که چگونه صدقه قلبی و زبانی بدهیم
فرمودند: صدقه قلبی این است که محبت خدا و اهل بیت مرا در دل ایجاد کنید و صدقه زبان این است که مشغول ذکر خداوند باشید و #صلوات بر محمد و آلش بفرستید.
🎉🌸🎉🌸
🎊شهر بركات است ربیع المولود
🌸 پُر از حسنات است ربیع المولود
🎊 میلاد پیمبر و امام صادق
🌸 ماه صلوات است ربیع المولود
🎉🌸🎉🌸
💠#پندانه | خیر، در برابر خیر
♦️از امام رضا (علیه السلام) روایت شده است که در بنی اسرائیل قحطی شدید پی در پی اتفاق افتاد.
🔅زنی بیش از یک لقمه نان نداشت، آنرا در دهان گذاشت تا بخورد، فقیری فریاد زد ای کنیز خدا، وای از گرسنگی.
🔅زن گفت در چنین زمان سختی، صدقه دادن روا است.
🔅لقمه را از دهان بیرون آورد و به فقیر داد.
🔹زن، فرزندی کوچک داشت که در صحرا هیزم جمع میکرد، گرگی رسید و طفل صغیر را با خود برداشت و برد، مادر به دنبال گرگ دوید.
🔅خداوند جبرئیل را مأمور نجات طفل فرمود.
📌جبرئیل پسربچه را از دهان گرگ گرفت و به سوی مادرش برگرداند و به مادر گفت ای کنیز خدا، از نجات فرزندت راضی شدی، لقمه ای در برابر لقمه ای.
📚منبع: ثواب الاعمال، صفحه 126
#پندانه
#امام_رضا_علیهالسلام
#صدقه_دادن
#اثرات
✨﷽✨
🔴 گرهگشا باشیم
🌹امام حسن مجتبی علیهالسلام در مسجد معتکف بودند که مردی نزد ایشان آمد و گفت:
«ای فرزند رسول خدا! من مقروضم و میخواهند به خاطر بدهیام مرا حبس کنند.»
امام حسن علیه السلام فرمودند:
«در حال حاضر مالی در اختیار ندارم که قرض تو را بپردازم.»
آن شخص گفت:
«پس وساطت کنید تا به من مهلت دهند.»
امام حسن برخاستند تا همراه بدهکار بروند.
((ابن مهران)) که آنجا حضور داشت به ایشان گفت:
«ای فرزند رسول خدا ! آیا اعتکاف را فراموش کردید؟»
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند:
«فراموش نکردهام، ولی جدّم رسول خدا فرمودند:
کسی که در راه برآوردن حاجت برادر مسلمانش بکوشد، چنان است که نُه هزار سال خدا را عبادت کرده باشد. عبادت کسی که روزها را روزه گرفته و شبها را به شب زندهداری و عبادت مشغول باشد.»
📚من لایحضره الفقیه، جلد۲، صفحه ۱۸۹
📚وسائل الشیعه، جلد ۱۰، صفحه ۵۵۰
هدایت شده از باعلی تامهدی علیهما السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مهدویت
🔅منتظر واقعی #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه بی خیال و بی تفاوت نیست...
سه شنبه ها وجمعه ها
🤲أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
✅استادماندگاری
#مسابقه
https://eitaa.com/joinchat/1240006747C89798a43e1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 در رابطه با رسیدن خیرات به اموات
از زبان آیت الله منفرد ( واقعا شنیدنی میباشد )
صدقه ماه ربیع الثانی نذر فرج امام زمان علیه السلام جهت پرداخت دیون. اجاره
معیشت درمان و..
6037997950189564مرکز نیکوکاری امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/joinchat/4015325387Ca5488544ac
سلام درصورت محدودیت تراکنش در حساب مرکز ازین شماره استفاده کنید یابعدا مجدداقدام کنید
6273811141998200
تشکر از بانی محترم بابت قربانی امروز
ان شاء الله حاجت روا باشند
یکی از خادمین سادات حرم حضرت عبدالعظیم حسنی نقل می کرد: یک روز صبح عیالم رو به من کرد که: «امشب مهمان داریم، برو چیزی تهیّه کن» از منزل بیرون آمدم در حالی که حتیّ یک شاهی هم نداشتم. آن روز نوبت کشیک من نبود. در آن وضعیّت کسی را نیافتم تا از او درخواست کمکی کنم. اگر هم می یافتم، از چنین درخواستی شرم می کردم. بنابراین بی اختیار به سمت حرم رفتم. حرم خلوت بود و معدود زوّار مشغول زیارت بودند. رو به ضریح به حضرت عبدالعظیم علیه السّلام عرض کردم: «یابن رسول الله تفضّلی فرما، شرمنده عیال و مهمان نشوم» بعد از این که این خواسته از قلبم گذشت، گوشه ای از حرم ایستاده بودم که زائری جلو آمد و به من گفت: «سیّد، یک ریال به من بده، وقتی از زیارت امامزاده حمزه علیه السّلام برگشتم، دو ریال به تو می دهم» این موضوع زیاد متعجّبم نکرد. بسیاری بودند که برای بیشتر شدن برکت مالشان اینکار را می کردند، و به همین رسم پولی به دست سیّدی می دادند و آن را پس می گرفتند. خوشحال از اینکه بالاخره با این یک ریال ها به التفاوت می توانستم مهمانی آن شب را آبرومندانه برگزار کنم. امّا من همان یک ریال را هم نداشتم. به زائر گفتم: «آقا، یک دقیقه صبر کنید، الان برمی گردم.» بیرون آمدم، همینطور که دور و برم را نگاه می کردم، یکی از آشنایان را دیدم. به او گفتم یک ریال به من قرض بده نیمساعت دیگر پس می دهم، یک ریالی را گرفته به نزد آن زائر رفتم. ایشان یک ریالی را گرفت و به زیارت امامزاده حمزه علیه السّلام رفت. و همان طور که گفته بود، وقتی از زیارت بازگشت یک سکّه کف دستم گذاشت. خادمین دیگر که این صحنه را زیرنظر داشتند، پرسیدند قضیّه چیست ؟ ماجرا را گفتم. امّا آنان به حرف من اکتفا نکردند و از آن زائر هم پرسیدند. ایشان هم به آنان همان را گفته بود و از حرم بیرون رفته بود. من به خیال خودم رفتم، تا یک ریالی که قرض گرفته بودم، پس بدهم. امّا وقتی چشمم به سکّه افتاد، دیدم این دو ریالی زرد است و می درخشد! با تعجّب به بازار رفتم. سکّه را به یکی از طلا فروشان نشان دادم. عیار گرفت و گفت: «طلاست » و آن را 3 تومان می خرد. از آن سه تومان یک ریال قرض را پس دادم و 29 ریال بقیّه را به خانه بردم. آن زائر غریب را هیچ گاه قبل از آن ندیده بودم و بعدها نیز ندیدم.
🔅#پندانه
✍ هرچقدر که در راه خدا بدهی، اندازه محبتت به او را نشان میدهد
🔹در کنج خانه با همسرم نشسته بودیم و لباسشویی نداشتیم و در فکر این بودیم که چطور میتوانیم یک لباسشویی بخریم؟!
🔸پسر کوچکم کنار ما نشسته بود و با دقت به حرفهای ما گوش میداد. ناگهان دیدم که دواندوان رفت و یک کیف پول با خودش آورد.
🔹کیف پول کهنهای بود که داخل آن دو اسکناس صدتومانی کهنه بود.
🔸گفت:
بابا نگران نباش، این هم پولهای من، روی پولهای خود بگذارید و لباسشویی بخرید!
🔹چشمهایم پر از اشک شد که ماشین لباسشویی ۳۰۰هزارتومانی کجا و دو اسکناس پاره صدتومانی کجا!؟ او را به آغوشم چسباندم و اشک ریختم.
💢 داستان صمدبودن خداوند نیز همین است. خداوند هیچ نیازی به ما ندارد و هرچه ما در راه او بدهیم سر سوزنی سودی برای خدا نداشته و نیازمند آن نیست، ولی محبت ما را به او نشان میدهد که دوستش داریم و در پی کسب خشنودی او هستیم.
🔸هرچه در توحید است در درک صمدبودن خداوند است و بس!
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد
الله الصمد
لم یلد ولم یولد
ولم یکن له کفوا احد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان انفاق حاتم طائی
گوسفندی را سر بریدند وگوشت آن را انفاق کردند
پیامبر فرمود چیزی باقی مانده؟
گفتند به جز دستش چیزی باقی نمانده!
پیامبر فرمود به جز دستش همه ی آن باقی مانده.!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•