eitaa logo
معلمان جوان
9.2هزار دنبال‌کننده
283 عکس
374 ویدیو
34 فایل
 مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ : آن كه خود را پیشوا و امام دیگران قرار می دهد بايد پيش از تعلیم دیگران به مؤدب نمودن خود اقدام كند. مجید بذرافکن ارتباط با مدیر کانال: @mbazrafkan
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 💠 این کانال در ۲۳ آذر ماه ۱۴۰۰ برای استفاده همکاران خاصه نومعلمان عزیز راه اندازی شد تا با حمایت و پشتیبانی مخاطبان برخوردها و اقدامات اموزشی و تربیتی در مدارس از صحت, دقت و استحکام لازم بر خوردار باشد . امید آن است که این تلاش مقبول درگاه خداوند قرار گرفته و بهانه ای برای مرحمت و عنایت او باشد و آرزوست انچه تقدیم می گردد برای همکارانی که مسئله دارند رهگشا گردد و در عرصه محشر وبالی به حساب نیاید که عمر خواننده ای بر اثر آن تلف گردید. خداوندا توکل بر توست و توفیق اثر بخشی از تو. https://eitaa.com/moalemanejavan
🔷 این گفته پیر فرزانه انقلاب امام (ره) را فراموش نکنیم که فرمود : "مدرسه محل انسان سازی است " محل تربیت انسانهای صالح, انسان های نیک اندیش و نیک کردار است. مبادا تمام تلاش ما معطوف و متمرکز بر پیشرفت تحصیلی دانش اموزان گردد و در این میان بعضی ارزشهای دینی, انسانی و اخلاقی قربانی شود. مبادا صفا, سادگی و صداقت وجود بچه ها با آفت غفلت, سهل انگاری و بد رفتاری پر پر شود و باغ مدرسه بوستانی بیمار گردد . https://eitaa.com/moalemanejavan
🌿 از نگاه دینی یک نهاد مقدس و تربیت نیز امری قدسی است اگر قداست ان را باور و برای توفیق در پیشه پیامبر گونه خود ضمن توسل به در گاه ربوبی مجاهدت و تلاش نماییم آن گاه لحظه لحظه معلمی مان عبادت و هدایت و حمایت الهی شامل حالمان خواهد بود. وَالَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنينَ و آنها که در راه ما (با ) جهاد کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است. https://eitaa.com/moalemanejavan
🌻نگاهمان, گفتارمان, و بیش از همه قلبمان در تربیت بچه ها تاثیر گذار است در سلامت و نورانیت خود بکوشیم. اگه عامه مردم این دعا را ( یا مقلب القلوب والابصار یا مدبر اللیل والنهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال ) در اغاز سال شمسی زمزمه می کنند برای ما معلمین شایسته و بایسته است مکرر این دعا را با حال و توجه بخوانیم . چرا که اگر ما دگر گون نشود قادر نخواهیم بود قلب بچه ها را دگرگون سازیم اگر حال ما به بهترین حال تغییر نکند قادر نخواهیم بود حال بچه ها را در جهت رشد و کمال دگرگون سازیم چندان که گفته اند: ذات نا یافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش. نگاهمان, گفتارمان, رفتارمان و بیش از همه قلبمان در تربیت بچه ها تاثیر گذار است در سلامت و نورانیت قلب خود بکوشیم. https://eitaa.com/moalemanejavan
🌻خاطره از اولین روز مدرسه📚 مادرم مهرانه، پس از آن که بهترین لباس را بر من پوشاند، مرا از زیر قرآن گذراند و بدرقه ام کرد. پدرم، استاد احمد اختر شناس، دست مرا گرفت و به سوی مکتب برد. در طول راه، آداب رو به رو شدن با معلم را به من آموخت. مکتب دار که پدرم را می شناخت، با شنیدن صدای پدرم، از جای برخاست، پیش آمد و با او احوال پرسی کرد. من دست مکتب دار را بوسیدم و او صورت مرا بوسید و جایی در کنار خود برای تشکچه ی من معین کرد. آن روز و آن نگاه های پر مهر معلم، هیچ گاه از نظرم دور نمی شود. همیشه هنگام نماز، برای چند کس دعا می کنم که یکی از آنان، نخستین آموزگارم در این مکتب است. درس او زمزمه ی محبت بود. گرچه دیری نپایید، اما اثرش عمیق و ماندگار بود. یک سال در آن مکتب بودم و در آن جا شوق یادگیری من بیش تر شد 🆔https://eitaa.com/moalemanejavan
مدیر خوش ذوقی قبل از شروع سال تحصیلی این خاطره👇را در پاکت نامه ای قرار داده و به مسوللین تقدیم می کرد. 🌺🌺 🌺🌺 ✅ مسئول حراج تار فرسوده ای را با بی میلی بر سر دست گرفت و گفت چند ؟! چه کسی برای این تار قیمتی پیشنهاد می کند ؟ از میان جمعیت یک نفر با تمسخر گفت: یک دلار! دومی :گفت دو دلار برای سوزاندن در بخاری دیواری. نفر سوم گفت: من سه دلار میخرم تا پسرم با ان بازی کند. مردم بی دلیل می خندیدند !! ناگهان پیر مردی موقر با قدم هایی ارام و محکم از میان جمعیت بیرون امد و تار کهنه را برداشت و به ان نگاه کرد و با دستمالی خاک آن را زدود, سیم های ان را محکم کرد و انگشتان سحر امیز خود را بر روی سیم ها به حرکت در اورد, اهنگی روح نواز در گوش ها پیچید, گویی فرشتگان سیم های نامریی سازی گوش نواز را به صدا در اورده بودند, هیچ صدایی به گوش نمی رسید. همه چشم و گوش شده بودند و به ان نوای جان بخش دل سپرده بودند. اهنگ به پایان رسید پیرمرد تار را روی میز گذاشت و ارام از سالن خارج شد . مسئول حراج بهت زده تار را برداشت, صدایی از گوشه ای گفت: هزار دلار و همان طور به قیمت تار افزوده گردید سرانجام ده هزار دلار فروخته شد . چند نفری با حیرت از یکدیگر پرسیدند: راستی چه چیزی بر ارزش ان تار شکسته افزود ؟یکی از ان میان زیر لب گفت : نوازش دست یک استاد!!! ‼️‼️/ ‼️‼️ همکار عزیز❗️ داستان ذکر شده , حقیقتی بزرگ را در خود نهفته دارد, هستند دانش آموزانی که در فراز و نشیب زندگی (باتوجه به ظاهر ژولیده ,عملکرد ضعیف, رفتار و گفتار نا پسند ) مانند تار های فرسوده و بی ارزشی تصور می شوند که باید انان را بازیچه ساخت, به حاشیه راند یا دور انداخت, معجزه انگاه اتفاق می افتد که دستهای معجزه گر و پیامبر گونه معلمی چون شما, با دست مهر, غبار را از روح انان بر گیرد تا نغمه زیبایشان را به گوش جان برساند تا همگان به چشم یک انسان, انسانی متعالی به انان بنگرند. 🆔https://eitaa.com/moalemanejavan
📝 همکار خوبم! ای همکار نور و هم پیشه با خدا و پیامبر !🌸 شاد از این توفیقم که همکار شما هستم باور دارم معلم خورشید دل هاست (به شرطی که طلوع کند) امید دارم که در دوران معلمی خود منشا نور و خیر و برکت باشید. ✅ 🍏 توجه داشته باشید مطالب کانال منحصر به یک دوره تحصیلی نیست لذا چنانچه مطلبی برای شما موضوعیت نداشت از ان گذر نمایید . 🍎مطالبی که تقدیم می شود برای بخشی ( ونه الگو برداری) است تا متناسب با ویژگی ها و شرایط مخاطب و موقعیت های گوناگون فرهنگی, اقتصادی اجتماعی از ان بهره گرفته شود . 🍏پس از تثبیت نسبی وضعیت کانال تلاش خواهد شد به صورت هفتگی تنها روزهای پنجشنبه چندپیام در قالب متن, صوت, تصویر و یا فیلم به اشتراک گذاشته شود . 🍎هر زمان مسئله ای ذهنتان را در گیر کرد و احساس نمودید این مسئله مبتلابه سایر همکاران نیز می باشد از طریق مدیر کانال پرسش یا مساله مورد نظر خود را مطرح نمایید . 🍏چنانچه احساس نمودید بر مطلبی از مطالب به اشتراک گذاشته شده اشکالی وارد است نظر اصلاحی یا تکمیلی خود را ارسال فرمایید. 🍎اگر مطالب را مناسب و اموزنده ارزیابی نمودید کانال را به سایر همکاران نیز معرفی فرمایید. 🍏 از ارسال پیشنهادهای سازنده خود دریغ نورزید. 🆔https://eitaa.com/moalemanejavan
🔴 ❓ پیشنهاد می شود در اولین دیدار با دانش اموزان چند محور را مورد توجه قرار دهید. 1.خود را معرفی کنید. 🗣 2.فرصتی را برای اشنایی با دانش اموزان در نظر بگیرید. 🤝 3.درسی را که قرار است تدریس کنید معرفی نمایید. 📚 4.به شیوه کار خود و انچه برایتان اهمیت دارد بپردازید.📖
⭐️ 🌻 ای_کاربردی از برخورد یک دبیر فرضی در اولین جلسه کلاس🌻 ✅ دو ضربه اهسته به در نواخته و وارد کلاس می شوم, با تبسمی بر لب, دانش اموزانی را که به احترام از جای برخاسته اند دعوت به نشستن می کنم. پوشه ای را که به همراه دارم روی میز گذاشته و روبروی دانش اموزان قرار می گیرم, خود را این گونه معرفی می کنم... مرتضوی هستم دبیر ادبیات, آغاز سال تحصیلی و بهار علم و دانش را به شما تبریک می گم، در هفته دفاع مقدس قرار داریم یاد جانفشانی های رزمندگان اسلام که امنیت امروزمان را مدیون انها هستیم گرامی می داریم. قبل از ان که بخواهم در مورد روش کار خود, اهمیت درس ادبیات و انتظاراتم از شما توضیح دهم مایلم با شما آشنا شوم. خب! من 2⃣ دقیقه به شما فرصت می دهم از دوست نزدیک خود اطلاعاتی به دست اورید وقتی 2⃣ دقیقه تمام شد دوستتان را معرفی کنید (می تونید بگید دوستم اقای محمد هادی جعفریه, به رشته تجربی علاقه منده, دوست داره در دانشگاه رشته پرستاری بخونه, ورزش تنیس رو دوست داره, طرفدار تیم.... است یا هر چیز دیگری که دوستتان مایل به گفتن ان است). هم زمان که بچه ها دوستانشان را معرفی می کنند من با دقت گوش نموده و از فرد معرفی کننده تشکر می کنم .(در پایان معرفی هر دانش اموز با تبسمی به چشم های فرد معرفی شده نگریسته و نام او را با احترام تکرار می کنم, اقای احمدی! ) همزمان بر روی برگه ای که از قبل تهیه نموده ام با توجه به جایی که در کلاس قرار گرفته است نامش را می نویسم. خطاب به تمام دانش آموزان... از آشنایی با همه شما خوشوقتم! امید وارم در کنار هم بتونیم سال خوبی داشته باشیم, مایلم در این جلسه سوالی هم از شما بپرسم, می خواهم بدانم نظرتون در مورد ادبیات چیه؟ خوندن این درس چه فایده ای داره ؟ عجله نکنید ابتدا فکر کنید, بعد از سپری شدن تقریبا یک دقیقه می گویم, رو به سوی دوست, با دوستتان مشورت کنید! (بچه ها دقت کنید! در طول سال هم زیاد این کار را انجام خواهم داد, در جریان باشید, هر گاه گفتم رو به سوی دوست با دوستی که در کنارتان است گفتگو نموده و اماده پاسخ گویی باشید). _ خب حالا بفرمایید مشورت کنید. بعد از یکی 2⃣ دقیقه دستهایم را به هم می کوبم👏 و قاطع و محکم می گویم کافیه!! حواستان به من باشد و از گروه یا گروه هایی که احساس می کنم امادگی بیشتری دارند نظرشان را می پرسم . - پس از این مرحله, با بیانی ساده و جذاب اهمیت درس را در زندگی و اینده بچه ها بیان می کنم. (لطافتی که ادبیات در زندگی دارد مانند نسیمی است که در زندگی وزیدن میگیرد ادبیات اقیانوسی است پر از گوهر های گرانبها و... ) . حال کتاب درسی انها را معرفی میکنم. (کتابی که امسال خواهیم خواند ادامه درس های سال گذشته است اگر یادتان باشد پارسال این چیز ها را خواندید (...) هر درسی از این چند قسمت تشکیل شده هر ماه حدودا" باید .3.. درس را بخوانیم اعتقاد زیادی به کار گروهی دارم قسمت هایی از درس را گروهی پیش می برم با هم بحث می کنیم و ... _ هر جلسه ای که درس داده می شود جلسه بعد از شما خواهم پرسید, امادگی شما برایم خیلی مهمه! یادم رفت بگم خیلی هم به نظم اهمیت میدم زنگ استراحت که خورد به موقع در کلاس حاضر شوید. حقیقتا به شما علاقه مندم! رفتار دوستانه و مودبانه شما, دقتتان در کلاس و پیشرفت شما در این درس برایم خیلی با اهمیته در این راه هر چه توان دارم به کار خواهم گرفت ,هنگام تدریس اگر مطلبی را خوب متوجه نشدید حتما بپرسید من این جا هستم که برای فهم بهتر مطلب به شما کمک کنم. بسته به شرایط و موقعیت به بچه ها امید میدهم! می دونم مشکلات زیادی در جامعه داریم ممکنه بعضی از شما نگران اینده تحصیلی خود باشید به شما قول می دهم اگر خوب تلاش کنید, اگر ظرفیت ها و استعداد های خود را خوب بشناسید حتما به هدف خود می رسید و... ببخشید زیاد صحبت کردم خسته شدید! اگر سوالی دارید بفرمایید. اگر کتاب در اختیار دارن میخام یک نگاه اجمالی بر ان داشته باشند. - در لحظات پایانی کلاس با اجازه بچه ها با گوشی خود عکسی از انها ( همانطور که نشسته اند)می گیرم . باید توجه داشت که هر چقدر اسم بچه ها زود تر یاد گرفته شود بر اقتدار و افزایش قدرت مدیریت ما بر کلاس افزوده خواهد شد لذا پیشنهاد می شود نام هایی که از بچه ها با توجه به جای نشستنشان تهیه شده است در منزل با تصویر انها انطباق داده شده و نام بچه ها سریع یاد گرفته شود. میخام جلسه دوم با ذکر نام همه انها به نوعی غافل گیرشان کنم. توکل بر خدا!!!!!🌼🌻🥀🌹🌷💐🌺 🆔https://eitaa.com/moalemanejavan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 ✅ تازه لیسانس ادبیات خود را تمام کرده بودم و برای خدمت در یکی از دبیرستانها ابلاغ گرفتم (بعدها متوجه شدم دبیرستانی که مرا به انجا فرستاده بودند تنها مدرسه ای بود که در ان شهر از نظر اموزشی و تربیتی بچه ها در ان به نوعی حالتی بحرانی داشتند). خود را اماده حضور در کلاس کرده بودم که یکی از دبیران با سابقه نزدیک شد و گفت: مراقب باش! کلاسی که تشریف می بری چند دانش اموز بی انضباط و شرور داره که اگه غفلت کنی و خشونت به خرج دهی بعید نیست حمله ور شده و اسیبی به تو برسونن. اب دهانم را قورت دادم,ترسی وجودم را فرا گرفت!!!! اصلا"فکر چنین وضعیتی را هم نکر ده بودم!!. از مسئولین مدرسه خواهش کردم ان ساعت فرد دیگری را به کلاس مذکور بفرستند تا فکری به حال خود بکنم. در فرصتی که داشتم قرانی را که روی میز بود برداشتم, با احساسی خاص نگاهی به اسمان کرده و گفتم خدایا خودت به دادم برس! (راهی پیش پایم باز کن) قران را باز کردم نگاهی ژرف به ایه ابتدای صفحه نمودم ,خیسی اب را بر چشمانم حس کردم 'هدایت الهی را به وضوح شاهد بودم , قران را بوسیدم ,سجده شکری به جا اوردم و از مسئولین مدرسه نام دانش اموزانی که در کلاس مذکور شهره به خشونت و بی انضباطی بودند را جویا شدم, بعد خود را به اتاق مدیر اجرایی رساندم و خواهش کردم پرونده ان چند دانش اموز را برایم بیاورند, با دقت لحظاتی به عکس هر کدام چشم دوختم و نام و مشخصات ان ها را, حتی نشانی منزلشان را به خاطر سپردم. موعد حضورم در کلاس فرا رسید قبل از این که شیطنت و بی انضباطی شروع شود با یک نگاه سریع فردی را که می گفتند اشوب ها از او سر چشمه می گیرد را شناختم ,با تبسمی بر لب نگاهی به او انداخته و گفتم جعفر اقا چطوری !؟ منزلتان هنوز ... جا هست ؟ با چشم های گرد شده و تعجب گفت: بله اقا!! مکث کوتاهی کردم, بچه های کلاس نگاهی به جعفر کرده و با اشاره و کنایه از او می پرسیدند: اقا معلم چه نسبتی با او دارد از کجا او را می شناسد ؟جعفر هم گیج و سر در گم به ان ها می فهماند که اطلاعی ندارد! در همین حالت به سر می بردند که نفر دوم را هم یافتم, نگاهی به او کرده و گفتم: محمد اقا شما چطوری ؟! بی زحمت می شه تابلو رو تمیز کنی ؟ او نیز با اعجاب به کاری که از او خواستم پرداخت, در حین انجام کار, سرش را به طرف بچه ها می چرخاند و ان ها با زبان بی زبانی می پرسیدند : که من از کجا او را می شناسم؟! نفر سوم را هم پیدا کردم به او گفتم: حسن اقا چه خبر؟! پدر چطوره؟! هنوز تو مغازه مشغوله؟سلام ایشون رو برسونید. کلاس در سکوت به سر می برد. با توجه به انچه در مورد تدریس برنامه ریزی کرده بودم به راحتی از عهده بر امدم,به نظر می امد طعم و لذت ادبیات بر جانشان نشست. کوچکترین بی انضباطی از بچه ها سر نزد. رابطه ام با بچه ها در طول سال بسیار خوب و صمیمی بود و مشکلی برای مدیریت کلاس نداشتم. در پایان سال خودم پرده از راز روز اول برداشتم. به بچه ها گفتم آن روز به قران متوسل شدم, اغاز ان صفحه با حروف مقطعه ( که جزء رموز قران محسوب می شود)به ذهنم انداخت کلاسم را با رمز،چالش،مساله و ابهام اغاز کنم. و همین موثر واقع شد. بعد ها از تجربه روز نخست برای ایجاد انگیزه و جلب توجه دانش اموزان بسیار بهره گرفتم. 📝نگارنده متن/ بذرافکن 🆔https://eitaa.com/moalemanejavan
🔷 خاطره ای را که در پیام قبل تقدیم شما خوبان نمودم از یکی از سخنرانیهای دکتر سنگری به یاد داشتم.دکتر سنگری از مولفان برجسته کتابهای بخوانیم و ادب فارسی (دوره ابتدایی و متوسطه) می باشند. علاقه خاصی به پژوهش در حوزه آموزه های تربیتی عاشورا دارند و در این زمینه دارای آثار ارزنده ای می باشند. برای بهره گیری از متن یا فایلهای صوتی برخی سخنرانی های زیبای وی با موضوعات مرتبط با مسائل تعلیم و تربیت می توانید به سایت روز دهم مراجعه فرمایید👇 . http://www.roozedahom.com/
درس معلم ار بود زمزمه محبتی ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذره ذره دلسوزیهای ما از آغازین روزهای معلمی سهمی به سزا در سرنوشت شاگردانمان ایفا نموده و در پیشگاه الهی ثبت و ضبط خواهد شد فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ و...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه آقای دکتر افروز در خصوص چگونگی مورد خطاب قرار دادن دانش آموزان. و تأثیر آن بر محبوبیت معلم... از آغاز معلمی بهترین رفتارها را در وجود خود نهادینه کنیم.
🦋 , 🦋 ✅ همکاران❗️حقیقتاً سخت ترین کار عالم را برگزیده ایم، کار تربیت ظریف، حساس و پیچیده است.( پیچیده تر و دشوارتر از اموری چون جراحی مغز و اعصاب).یک اشتباه کوچک چه بسا، زمینه به وجود آمدن جراحات جبران ناپذیری را بر روان دانش آموزانمان فراهم آورد. باید به خدا پناه برد. فودور(Fodor) این روانکاو بزرگ، در یک بررسی تجربی دریافت که، نوزاد آدمی در نخستین نگاه به چهره پدر یا مادر خود در می یابد که Wanted است یا unwanted متوجه می شود که خواسته است یا ناخواسته. به عبارتی، نوزاد به مکنونات قلبی والدین پی می برد. (می رود از سینه ها در سینه ها از ره پنهان صلاح و کینه ها). خطورات قلبی مربی بدون شک بر ❤️ متربی اثر گذار است. ⚠️ در مسیر تربیت باید مراقب قلبمان باشیم، اگر قلبمان زنگارگرفته باشد. رسانایی برای انتقال و تبلور ارزشها و کمالات انسانی نخواهد بود، آنگاه با وجود تلاشهای بسیار، آنچه در خصوص ارزشها از شاگردانمان شاهد خواهیم بود سطحی, ظاهری, بی ریشه و تنها رنگ و لعاب و پوسته ای بیش نخواهد بود. باید خود را ساخت. مراقبت نمود تا گناهان، غفلتهاو کوتاهی ها قلب را در چنگال خود اسیر ننماید، مبادا خطاب" فی قلوبهم مرض.."ٌ شامل حالمان گردد که بدا به حالمان . 🆔https://eitaa.com/moalemanejavan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لزوم تعامل چهره به چهره - یکی از انتظارات شاگردان از معلم خود آن است که ... - یکی از نشانه های رفتار عادلانه آن است که .... از زبان دکتر افروز بشنویم. https://eitaa.com/moalemanejavan
"_بخوانید👇 🌸کارگروهی ضمن یک درس معلم محور 🌺🌺 🔶 فرق نمی کند معلم پایه اول باشید یا یازدهم/ فارسی درس می دهید یا ریاضی یا.. نامش را "رو به سوی دوست" در ذهن خود داشته باشید 🦋 🦋 🦋 🌷 📚 به دانش آموزان خود بگویید که گاهی بین درس از شما می خواهم همان جا که نشسته اید کاری را سریع به کمک دوست نزدیک خود انجام دهید. مثلاً بین درس سوالی پیش می آید من می گویم به جواب فکر کنید (حدود یک دقیقه هم فرصت می دهم ) بعد می گویم " رو به سوی دوست" در این مرحله شما باید با دوست خود گفتگو کنید، نظر خود را در میان بگذارید و آماده پاسخگویی باشید.( پس از این که گفتگو کردید از چند گروه پاسخ را جویا می شوم). 🌼- خوب است همین حالا دوست خود را انتخاب کنید. -👏 بچه ها ! نشانه ای بین ما باشد، هرگاه دستهایم را به هم زدم یعنی زمان گفتگو به پایان رسیده است. انتظار دارم کوچکترین صحبتی نباشد و همه به من توجه کنند. - فرض کنیم بچه ها مشغول گوش کردن توضیحات شما در مورد درسی مثل ادبیات هستند،حال به یک بیت شعر می رسید. می گویید بچه ها! برداشت شما از این شعر چیست ❓می توانید آن را معنی کنید ❓ ( و یا می توانید موصوف و صفت ها را در این پاراگراف درس پیدا کنید❓) - خب❗️خب❗️ چیزی نگویید، صحبتی نباشد فقط فکر کنید.( بعد از سپری شدن حدود یک دقیقه ) حالا رو به سوی دوست، گفتگو را با دوستتان آغاز کنید. ( طبیعی است که در این مرحله کلاس شلوغ می شود، چهره ها متبسم و باز و از حالت خمودی بیرون خواهند آمد، انرژیهای نهفته خود را تخلیه می کنند، ذهنشان فعال می شود) اگر لازم دانستید اشاره کنید کمی آهسته تر یا ممنونم از کسانی که آهسته گفتگو می کنند. از اینکه با احترام با دوستتان صحبت می کنید خوشحالم و از این قبیل)( ممکن است در نظر گرفتن دو سه دقیقه برای گفتگوی بچه ها با دوستشان کافی باشد) - با کوبیدن دستها به هم پایان وقت مذاکره را اعلام فرمایید. از چند گروه نظرشان را جویا شوید. - لازم نیست همه گروهها اظهار نظر کنند، همین که سوال ذهنشان را درگیرنموده و انگیزه لازم برای شنیدن نظر معلم و مقایسه آن با نظر خودشان در آنها به وجود آمده است کافی است تکرار می کنم در تمام دروس می توان این روش را به کارگرفت. آن را در کلاس ، از آن و نتایج برایتان بخش خواهد بود. ( با الهام از مطلب مندرج در صفحه 94 کتاب آشنایی با یادگیری از طریق همیاری) 🆔https://eitaa.com/moalemanejavan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 حتماً ببینید فیلمی کوتاه و تأثیرگذار! رشوه یک دانشجوی پزشکی به استاد برای نمره گرفتن! و بعدها این دانشجو پزشک می‌شود و همسر همین استاد، بیمار!!!
🌷. 🦋 📚 خاطره ای را که برایتان نقل می کنم مربوط به زمانی است که ۱۵ ساله بوده و در هنرستان کشاورزی شبانه روزی اباریک ( جنب پالایشگاه شیراز)درس می خواندم. 🌿امتحانات ثلث اول بود فردای آن شب امتحان زبان انگلیسی داشتیم, با دوستان مشغول مطالعه بودم که یکدفعه صدای بلندگو در محوطه خوابگاه پیچید: آقای بذرافکن اتاق سرپرستی! 📢 اقای بذرافکن اتاق سرپرستی! 📢 با خود گفتم یعنی این موقع شب با من چه کار دارند؟ با عجله خود را به سرپرستی رساندم, دو تن از پسرعمه هایم آنجا بودند. با نگرانی پرسیدم, چه اتفاقی افتاده؟! گفتند: مادربزرگت حالش خوب نیست آمده ایم تو را با خود ببریم. با عجله حاضر شده و بدون اینکه چیزی بگویم با انها راهی شدم. در راه با خود می اندیشیدم حتما" مادر بزرگم از دنیا رفته ! و اینها نمی خواهند به من بگویند. ◾️به خانه رسیدم, هر کدام از برادرها و خواهرهایم گوشه ای نشسته و زانوی غم بغل کرده بودند, سکوت همه جا را فرا گرفته بود انگار همه در هراس بودند خبر تلخی را به من برسانند. در این میان مادرم با گریه ای سوزناک سکوت را شکست و خبر از مرگ پدرم داد که در حادثه ای تلخ جان خود را از دست داده بود. دو هفته تمام درگیر مراسم خاکسپاری و ختم و عزاداری بودیم. بعد از آن به هنرستان بازگشتم. از بین تمام معلمان و کارکنان مختلفی که در هنرستان کار می کردند و بیش از ۳۰ تن بودند تنها دو تن از معلمان به سراغم امده و به من تسلیت گفتند. مابقی اصلا" سوال نکردند در این دو هفته کجابودی؟ ✅ بعدها که خود معلم شدم مراقبت می کردم مبادا شاگردانم مشکلی داشته یا دچار مصیبتی شده باشند و من از آن غافل باشم. به خود نهیب می زدم مراقب باش مخاطب تو انسان است و بیش از توجه به درس و نمره و پیشرفت تحصیلی از تو رفتاری انسانی را می طلبد. مبادا بر دانش آموزی به خاطر کم کاری و یا بد رفتاری خشم گرفته و از او بخواهی که فردای آن روز با مادرش به مدرسه بیاید غافل از آنکه وی از نعمت داشتن مادر محروم باشد. 🌷🌷 ان دو معلم عزیزی که در گذشت پدرم را تسلیت گفتند یکی شهید کمال ظل انوار و دیگری شهید مسعود دوکوهکی بود, از کلاس که خارج شدم آقای ظل انوار دستم را در دستش قرار داد و گفت : مطلع شدم که پدرت را از دست داده ای تسلیت می گم , روحش شاد و... ❤️عجیب شهید ظل انوار در دلم جای داشت, بعدها از خود می پرسیدم من معلمم را دوست دارم یا عاشقش هستم ؟! حقیقت ان است محبتم به شهید ظل انوار چیزی بیش از دوست داشتن و قریب به عشق بود. اینده در مورد او با شما بیشتر سخن خواهم گفت.( به اختصار, تقوی, تزکیه نفس, اخلاق نیکو و آسمانی ,عامل بودن به سخنان, دل پاک و رقیقش عامل نفوذش به دلها بود , یادش بخیر به یاد دارم در یکی از مراسم صبحگاه صحبتش را با السلام علیک یا ابا عبدالله آغاز کرد چشمانش بارانی شد گویی امام را حاضر و ناظر می دید) ⚫️حدود یک ماهی از درگذشت پدرم می گذشت, ماه رمضان بود, برای خوردن سحری به اتفاق دوستانم به سمت آشپزخانه حرکت می کردم. اقای دوکوهکی مرا مورد خطاب قرار داد که : آقای بذرافکن ! امشب بیا سرپرستی سحری خدمتتان باشم. به راستی آن شب کنار آقای دوکوهکی چقدر لذت بخش بود. ناگفته نماند ایشان دعای کمیلی را در هنرستان به یاد پدرم برگزار نمود. روحشان شاد . خداوند درجات أنها را متعالی و بااقا اباعبدالله محشورشان گرداند. 🆔https://eitaa.com/moalemanejavan