eitaa logo
معلمان جوان
6.1هزار دنبال‌کننده
259 عکس
356 ویدیو
38 فایل
 مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ : آن كه خود را پیشوا و امام دیگران قرار می دهد بايد پيش از تعلیم دیگران به مؤدب نمودن خود اقدام كند. مجید بذرافکن ارتباط با مدیر کانال: @mbazrafkan
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 نامه ای برای دخترانم: 💗دختران نازنینم سلام. 💗 ✏️ امیدوارم اکنون که نامه ی من را می خوانید ، حال دلتان خوب باشد و بدانید خانم معلم(به قول خودتان مادر دوم) دلتنگ صدا ، خنده ها و نگاه های پاک و معصومتان است. امروز چقدر مدرسه سوت و کور بود و چقدر دلم تنگِ لحظه ای بود که وقتی وارد مدرسه می شدم شما با آن قلب مهربانتان در حیاط مدرسه منتظر من بودید که بیایید پیشم و بگویید خانم معلم تو را خدا بگذارید کیفتان را ببریم و وقتی دستان کوچکتان را می دیدم ، دلم نمی آمد کیفم را بدهم و از طرفی اصرارها و محبت های خالصانه ی شما را که می دیدم ، مغلوب معصومیت شما می شدم. 💗گل هایم؛ این معصومیت و دل بی آلایش و دستان پر از مدد ،فقط و فقط در وجود کودکانه ی شماست. 💗عزیزان دلم ؛ قدر معصومیت کودکانه و دل های بی کینه تان را بدانید و پرورشش دهید که تا سن بزرگی ،این درخت بالنده شود. 💗نازنین هایم؛ امسال روزهای خوبی را در کنار شما سپری کردم. روزهایی پر از خاطره؛ پر از خنده و گریه و آموختن و بازی. 💗درسته که گاهی خسته می شدم و صدایم می گرفت اما وقتی می دیدم می آیید و من را در آغوش می گیرید و می گفتید خانم معلم الان بچه ها را ساکت می کنیم و شما باید استراحت کنید ، با حس مادرانه ام حسابی به تک تکتان افتخار می کردم که چقدر دخترانم برای خودشان خانم شدند . 💗بارها به کارهایتان ذوق می کردم؛ مثل وقتی که به همدیگر کمک و مهربانی می کردید. وقتی احساس مسئولیت می کردید و با همدیگر کلاستان را تمیز می کردید، وقتی با دوستانتان همدلی می کردید ... . و صد البته که باید برای مادر حتی مادر دوم همه ی این ها ذوق داشته باشد ... . 💗یاد روزهایی بخیر که با هم برای اهل بیت(ع) مراسم می گرفتیم و شما صاحب و خادم این مجالس بودید و حتم دارم به خاطر وجود پاک و معصوم شما، من حقیر هم مورد لطفِ وجود سراسر نور اهل بیت(ع) قرار می گرفتم. 💗یاد روزهایی که روز شکلات دادن بود و شماها خیلی خوشحال بودید که کامتان شیرین می شود. 💗یاد روزهای دیکته که با "ای نام تو بهترین سرآغاز.... "و با شور و حال خوبتان آغاز می شد. 💗یاد روزهای علوم و آزمایش هایش و کارهای گروهی بخیر. چقدر که در درس علوم و هدیه با هم بحث گروهی می کردیم که بیشتر یاد بگیریم و صبر و حوصله و هم فکری و کسب تجربه کنیم. 💗یاد روزهای درس هدیه که با چادرهای سفیدتان در نمازخانه می رفتیم و با ذوق نماز خواندن را یاد گرفتید بخیر . چقدر خوش حالم دخترانم راه و رسم بندگی و بهترین روش حرف زدن با خدای مهربان را یاد گرفتند. 💗یاد لحظه های خداحافظی و دست نوازش بر سرتان کشیدن و بغل گرفتنتان و شما را تا دیدار بعدی به خدا سپردن بخیر... 💗و حال که یکسال بزرگ تر شدید و بر آموخته هایتان اضافه شده ، تک تکتان را به خدای بزرگ و مهربانی می سپارم که بزرگترین حافظ و نگهدار بندگانش است. 💗نازنین هایم؛ همیشه مثل خداوند نسبت به اطرافیانتان، بخشنده و مهربان باشید و مشقِ عشق کنید و بس... . 💗 برای تک تکتان بهترین های عالم را آرزومندم و همیشه دعاگویتان خواهم بود. اگر خدایی ناکرده از من ناراحت شدید، به حرمت معلّمی و مادر دوم بودن، مرا ببخشید . به امید رسیدن شما به درجات عالی علمی و معنوی ⚘🤲⚘ آموزگارتان : سمیه فلاح ۱۴۰۳/۲/۲۵
گر چه امروز در کلاس درس نبودم اما آفتاب پاکتری را در نوشخند لبخند کودکانم دیدم و روز خویش را با آفتاب روی کودکانم کز مشرق خیال دمیدست آغاز نمودم💛 رشد آموزش ابتدایی دوم 8 اردیبهشت 1403 تو مرا باز رساندی به یقینم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلها همه مضطر است و دیده گریان از غم و هجران حامیِ محرومان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر شهید موسوی ( سر تیم حفاظت رییس جمهور) به راستی چه رازی در بوسیدن پای پدر و مادر نهفته است که خدا به واسطه نشان دادن این محبت و تواضع والاترین آرزوها را براورده می کند
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خالی از لطف نیست صحبتهای این خانم برزیلی را بشنوید.
. ✏️ قلم را در دست می گیرم و به پایان ها می اندیشم، پایان هایی که سرآغاز حکایت هایی دیگرند . انگار همین دیروز بود زنگ عشق را نواختیم و باهم مکتب خانه ای ساختیم آجرهاش از ستاره،دیواره هایش از دوستی ،ملاتش از خورشید،سقفش از ابر و درونش محصور شده در اندیشه . و اینک به بن بست اردیبهشت رسیدیم. خیابان اشک آلود پایان ها... دلبندم خواستم بدانی که لرزش نگاه من فقط برای خاموش نشدن شعله ی علم تو بود، ارتعاش صدایم برای ناتمام نماندن جست و جوی حقیقت و عدالت و لبخند هایم برای دلگرم ماندنتان در دریای ایمان. خواستم بدانی که در اعماق قلب من همیشه آن نگاه های تشنه به علم تو خواهد ماند و روحم از شنیدن موفقیت هایت به عروج خواهد رفت. همیشه یادت باشد گام هایت در راه فتح قله های پیروزی و موفقیت مداوم باشد. نکند که بعد از خوردن زمینی گوشه ای بنشینی و زانوی غم بغل گیری . باورمان که فراموشت نشده: بیا نجنگیده نبازیم. قول بده بعد از هر خوردن زمینی زانوهایت را بتکانی و محکم تر از قبل قدم برداری که زندگی سرشار ازین هاست. روزگار با همین تلخی و شیرینی ها،خنده و اشک ها و سیاهی و سفیدی هایش زیباست.. من به روشنی قلب تو ایمان دارم،می دانم قطره ای، دریا خواهی شد. جویباری ، رود خروشان خواهی گردید و آن قدر وسعت خواهی یافت که تبلور اندیشه های بزرگ شوی . می دانم بزرگ خواهی شد ، بزرگ خواهی شد ، بزرگ خواهی شد ، می دانم که تو ایمان داری و می دانی و آن گاه با تو حرف خواهم زد و حرف خواهم شنید، از زندگی و رسم خوشایند آن. دلبندم تو قهرمان زندگی خودت هستی و امیدوارم توانسته باشم به تو بیاموزم که بین خیر ها و شر ها فاصله بگذاری و بعد از هر تجربه ای نقطه ای گذاشته و بروی سرخط. تا چشم گشودیم آن آغاز به پایان آمده بود و ما به ایستگاه تابستان رسیدیم، که می ایستیم نه برای همیشه، که برای آغاز حرکتی با شکوه تر، گرد خستگی راه ستانیم، روح و جسممان را به آرامش رسانیم و دوباره از آغاز. مینافتحی ورودی ۹۹دانشگاه فرهنگیان آموزگار پایه ششم شهرستان سروستان