eitaa logo
♡حسینیـہ معلی♡🇵🇸
4.2هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
4.8هزار ویدیو
27 فایل
💠در دستگاه امام حسین مسابقه، مسابقه دیده نشدن است💠 🍂این کانال وابسته به هیچ ارگان و... دولتی نیست...!!! جهت حمایت وپشتیبانی از برنامه تلویزیونی "حسینیه معلی" +جهاد تبیین🍂 جهت ارتباط بامدیر کانال👇 @mojtaba_sp "تبلیغات" 👇 @hoseiniyehmoalla
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ شب اول شعبان 🔸پنجشنبه ۱۱ بهمن ماه 🔹ساعت ۲۲:۳۰ شبکه سه سیما 🔹ساعت ۰۰:۳۰ شبکه قرآن سیما 🔸بازپخش روز بعد ساعت ۱۶ و ۲ بامداد از شبکه سه سیما و ساعت ۱۹:۳۰ و ۱۲:۳۰ از شبکه قرآن •💛🕊• 🔸♡حسینیـہ معلی♡ 💠 " حسینیه ای به وسعت ایران " ☑️ کانال ♡حسینیـہ معلی♡               ┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈ @hoseiniyehmoalla               ┈┉┅━❀💠❀━┉┉┈
شعبان شد و پیک عشق از راه آمد عطر نفس بقیة الله آمد با جلوه سجاد، ابوالفضل و حسین یك ماه و سه خورشید در این ماه آمد 🌙حلول ماه شادی آل الله مبارک باد🌹 •💛🕊• 🔸♡حسینیـہ معلی♡ 💠 " حسینیه ای به وسعت ایران " ☑️ کانال ♡حسینیـہ معلی♡               ┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈ @hoseiniyehmoalla               ┈┉┅━❀💠❀━┉┉┈
♡حسینیـہ معلی♡🇵🇸
بسم الله الرحمن الرحیم رمان انقلابی افق تقدیم به ساحت مقدس امام زمان (عج) و امام خمینی (ره) شناسنامه کتاب نام کتاب : افق نام مولف مائده افشاری تاریخ انتشار : 21/3/1401 🙃 نگاهی به پشت سر کردم قلبم تند تند می زد احساس می کردم قلبم با تمام فشار سینه ام را می شکافت. قدم هایم را تند تر کردم مامورین با فاصله ی کمی از من در حرکت بودند چاره ای نبود ناچار باید خودم را جایی پنهان می کردم . نگاهی به اطراف کردم، در خانه ای نیمه باز بود به آرامی در را باز کردم وارد شدم بعد از ورود در را به پشت سر خود بستم زنانی که داخل حیاط بودند متعجب به من نگاه کردند زنی جلو آمد مشکلی پیش آمده ! مأمورین دنبالم هستند اجازه می دهید این جا پناه بگیرم ؟ زن در حالی که صورتش عرق کرده بود دستانش را بهم فشرد و به آرامی داخل زیر زمین بروید ممکن هست مامورین برای شناسایی به خانه بیاید . در حالی که پاهایم توان راه رفتن نداشت به آرامی قدم بر داشتم از کنار باغچه ی پر از درخت 🌳رد شدم در حالی عطر گل های نسترن در حیاط پیچیده بود ،کودکان مشغول بازی بودند 🥲 شادی کودکانه با اضطراب درونی من آمیخته شده بود احساس خوشایندی به من نمی داد . زن صاحبخانه به سمت زیر زمین رفت به آرامی در را باز کرد ، وارد زیر زمین شدم اتاقی کوچک ، با سقفی کوتاه قدم هایم را جلو گذاشتم نگاهی به اطراف کردم طاقچه چوبی در حالی که روی آن چند شیشه سرکه پوشانده بود یک سبد چوبی بزرگ روی دیوار آویزان بود ، یک آیینه 🪞 قدیمی هم گوشه طاقچه گچی قرار داشت. احساس کردم زیر پایم چیزی حرکت می کند. نگاهی به سمت پائین کردم چند بچه موش مشغول جویدن پاچه شلوارم بودند . کمی خودم را حرکت دادم به سمت جلو رفتم در گوشه سمت راست چند کیسه برنج و گونی سیب زمینی🥔 قرار داشت. به نظر می رسید در این خانه چند خانواده زندگی می کنند. به سمت چهار پای چوبی رفتم خاک آن را با دستم گرفتم روی آن نشستم. نویسنده :تمنا🥺❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آغاز ابرهای رحمت خدا در ماه شعبان مدام در حال باریدن هستند  بیاییم چتر گناه را از روی  سر خود برداریم تا جانمان خیس باران  رحمت الهی گردد💐💐💐 حلول ماه میلادحضرت ماه میلادحضرت ماه میلادامام ماه میلادحضرت ماه میلاد حلول ماه شعبان مبارک باد💐💐💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا