شادی روح شهدای گلگون کفن به خصوص شهدای امروز و شادی روح #شهید_صادق_عدالت_اکبری #مدافع_حرم فاتحه و صلواتی ختم کنیم 🌷🌷💐💐
خب آقا صادق
برادر مهربان...
هدیه ی ناب خداوند به زمین و بشر
لطف کردی که قدم بر چشم ما گذاشتی و آمدی
سالروز شهادتت مبارک داداش
امیدوارم مثل همیشه که دعاگو هستی و حواست هست، برای شهادتمون و عاقبت بخیریمون دعا کنی بزرگمرد...😭😔
روحت شاد عزیز برادرم
@moarefi_shohada
🍃44🍃
گفتگوی خواندنی با همسر شهید مدافع حرم صادق عدالت اكبری
https://www.yjc.ir/fa/news/5648646
انتهای "نگاه خدا" یعنی
🕊 "شهادت" 🕊
💢اللّهمّ ارْزُقْنا مَنازِلَ الشُّهداء💢
#التماس_دعا
بسمرب الشهداء و الصدیقین
🔴 كنفرانس آنلاين
#مصاحبه_باخانواده_شهید_سلمان
🔵 با حضور خواهر شهید مدافع وطن
#سعید_سلمان
🗓 تاریخ:۹۸/۳/۲۳ روز پنجشنبه
🕰 زمان: ۱۰شب الی۱۱:۳۰
🌹🍃 #اولین_گروه_شهدای_مدافع_حرم
http://eitaa.com/joinchat/1988427787C764bb84549
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
May 11
بسم رب الشهداء و الصدیقین
✋✋نیت کنید که مهمان امشب ما حاجت میــده #یا_زهرا_سلام_الله_علیها
🌷 #میزبان امشب ما 👇
#شهید_مدافع_وطن_سعید_سلمان
#وما همه مهمان این عزیز هستیم✋
🔵 حاجت ها رو از شهدا طلب کنید ، مرام و معرفتشون زیاده حتما دستگیرمون میشن
هر کسی با هر شهیدی خو گرفت
روز محشر آبرو از او گرفت🌹
#خادمین_گروه_شهدای_مدافع_حرم
#شهید_شهیدت_میکند
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام و عرض ادب و احترام داریم خدمت خواهر گرامی شهید مدافع وطن #سعید_سلمان 🌸🍃
بزرگوار در خدمتتون هستیم .
لطفا بیوگرافی کوتاهی از شهید سعید سلمان بفرمایید؟
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
خیلی ممنونم ازاینکه بنده رو قابل دونستید تا بتونم ازین فرصت استفاده کنم و برادر شهیدم رو معرفی کنم
برادرم سعید سلمان در تاریخ ۱۳۶۱/۶/۲۹ در استان اصفهان، شهرستان خوروبیابانک، روستای چاهملک، در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد، خانواده ما پرجمعیت هستش و غیر از داداش سعید بنده ۳خواهر و ۱ برادر دارم. سعید فرزند دوم خانواده بود، ایشان تحصیلاتشان را تا مقطع دیپلم در شهر خور ادامه دادند تا اینکه وارد نیروی انتظامی شدند.
داداش سعید خیلی مهربون بود
وقتی شهید شده بود، همه از خنده هاش می گفتند.صدای خنده هاش، شوخی های به جاش.
خیلی هم عاشق عکاسی بود، از همه ی اقوام عکس داشت، با همه رفیق بود.
علاوه بر این خیلی هم منظم بود
اهل کار و تلاش بود، و تمام کارهاش رو دقیق و کامل انجام میداد، بسیار مقرراتی بود.
بله، سعید ۲۷ سال سن داشت که ازدواج کرد و دوران عقد رو سپری میکردن که به شهادت رسید.
خانواده موافق حضور ایشان در نیروی انتظامی بودند؟چطور شد که وارد نیروی انتظامی شدند؟
بله، وقتی میخواست وارد نیروی انتظامی بشه و ثبت نام کرده بود واسه آزمون ورودی، ما در جریان بودیم و اصلا مانع نشدیم، خوشحال هم شدیم
خودش خیلی علاقه داشت به این شغل، حتی چند مرتبه هم آزمون رو قبول نشد ولی باز هم دست از تلاش نکشید تا اینکه موفق شد.
آیا احتمال میدادید ممکن است یک روز خواهر شهید شوید؟انتظار شنیدن خبر شهادتشان را داشتید؟
نه اصلا، من هرگز فکر نمیکردم بخوام داداش سعیدم رو از دست بدم هرچند که لیاقت شهادت رو داشت، اما من اصلا به شهادتش فکر نمیکردم
البته خودش حدس میزد که شهید بشه حتی به خانمش میگه من اگه روزی شهید بشم تو میشی همسر شهید
اولین بار وقتی برادربزرگوارتان را در لباس نیروی انتظامی دیدید چه احساسی داشتید؟
اتفاقا من خودم به این شغل خیلی علاقه دارم اما قسمت نشد تو لباس نیروی انتظامی ببینمش فقط عکسی که با این لباس گرفته رو دیدم.
خیلی خوشحال بودم که داداشم این شغل رو انتخاب کرده
سعید در شهرستان کهنوج، استان کرمان در حال انجام وظیفه بود. همونطور که میدونین نظامی ها پنج سال از خدمتشون رو در جاهای سخت هستند، داداش سعید روزهای آخری بود که خدمتش اونجا تمام میشد و انتقالش میدادن به اصفهان که شهید شد.
ماموریت هاشون بیشتر مبارزه با اشرار و مواد مخدر بود