شما ممکن است در زمان تفحص با چهل و پنجاه انفجار در یک روز روبهرو شوید. سرمای سوزان غرب، گرمای جنوب را هم در کنار آن در نظر بگیرید؛ تنها یک عشق و باور درونی است که آنها را در کار تفحص ماندگار میکند😭👇👇👇👇
1⃣8⃣
تنها یک عشق و باور درونی است که آنها را در کار تفحص ماندگار میکند، عشق و باوری که از رفاقت با شهدا نشئت میگیرد. مگر میشود با کسی رفیق باشید، اما نسبت به او مسئولیتی در خود احساس نکنید؟👇👇👇
1⃣9⃣
خود همینها برای بچهها پلاک صادر میکردند، وسایل شهدا را میگرفتند، خبر شهادتها را برای خانوادههای آنها میبردند😭 و الان همینها این دین را بر دوش خودشان احساس میکنند.😭😭👇👇👇
2⃣1⃣
من که سراغ ندارم هیچوقت حاج محمود احساس خستگی کرده باشه، یک بار شایعه شد که قراره کمیته مفقودین کار تفحص بعضی از یگانهای سپاه رو تعطیل کنه حاج محمود برای دیدن من به اهواز آمد.👇👇👇👇
2⃣2⃣
با التماس از من میخواست کار یگان آنها تعطیل نشه 😭هیچ موقع شهید توکلی را این گونه ندیده بودم. طوری التماس میکرد که انگار نیاز وحشتناکی به این کار داره😭😭👇👇👇👇
2⃣3⃣
یک بار از فکه به سمت شرهانی حرکت میکردم، از پشت بیسیم من را صدا کرد و گفت خودم را هرچه سریع تر به فکه برسانم. زمانی که به آنجا رسیدم، دیدم یک مین منفجر شده و تعدادی از بچههای تفحص مجروح شدهاند😭👇👇👇👇
2⃣5⃣
حاج محمود با اینکه خودش هم دچار مجروحیت شده بود، ولی بیاعتنا به زخم خود، به یکی از بچههای شیراز که بدجور زخمیشده بود، روحیه میداد. زمانی که با هم تنها شدیم یک جور عجیبی به من گفت: « این دفعه هم شهید نشدم.» حسرت عجیبی در دلش مانده بود.😭😭👇👇👇
2⃣6⃣
از دوستانی که با حاجمحمود همراه بودند، شنیدم که به او گفته بودند:حاجمحمود اربعین نزدیکه، چه کار مــیخـــواهی بــکنی؟ امــسال راهــی میشوی؟😭👇👇👇👇
2⃣7⃣
گفته بود که عاشورا، کربلا بودم، بعید میدانم که بتوانم بروم؛ ولی انشاءالله سعی میکنم اربعین با شهدا بیایم. فکر میکنم به حاج محمود الهام شده بود که همین روزها آسمانی میشود.😭😭👇👇👇
2⃣8⃣
همان صبح قبل از شهادت بعد از اینکه نماز صبحش را به جا میآورد به دوستانی که همراهش بوده اند، میگوید مقداری لوازم التحریر برای بچههای فقیر تهیه کنید. این توصیه از روحیه جهادگری او ناشی میشد😭😭👇👇👇
2⃣9⃣