✍درس ولایت پذیری شهید سلیمانی :
«اگر ڪسی صدای رهبـر خود را نشنود به طور یقین صدای امامزمانِ (عج) خود را هم نمیشنود. و امروز خط قرمز باید توجه تمام و اطاعت از ولی خود، رهبریِنظام باشد»
✍شهید سپهبد قاسم سلیمانی
اگر آرزوی شهادت دارید اگر دوست دارید شهید شوید اول باید شهیدانه زندگی کنید ، تا به آن مقام والای شهادت نائل شوید . مثالش مانند کسی است که اول باید علم بیاموزد ، بعد تلاش کند بعد عالم شود . پس شهادت تنها آرزو نیست که هر وقت خواستی به آن دست پیدا کنید ، باید تلاش کنید ، برای آن بجنگید آن هم با شیطان نفس ات ، به خدا نزدیک شوید و درست عمل کنید تا به سر منزل مقصود برسید . بله درسته : پس اول برای شهید شدن باید اعمال و زندگیمان رو درست کنیم تا به آن مقام والای شهادت که عاقبت بخیری در دنیا و آخرت است برسیم
شهدای مدافع حرم
#گذرازتبادلات
"Today's pain is tomorrow's power. The more you suffer today, the stronger you are tomorrow."
درد امروز، قدرت فرداست. هرچی امروز بیشتر سختی بکشی، فردا قدرتمند تر خواهی بود.
#شبتون_خدایے
شهآدَت
آغازِ خوشبختے است …
خوشبَختے ای ڪه پایٰان نَداٰرَد🤩
شهید ڪه بشوے
خوشبَختِ اَبَدی میشَوی...
🙃♥️🌱
#صبحتون_شهدایی
#اللهم_الرزقنا_توفیق_شهاده
._._._._._._._._._.
متولد نهم آبان ۱۳۶۴ بود، در تهران.🌹
مثل همه دهه شصتی ها چیز زیادی از دفاع مقدس و حال و هوای جهه ها به یاد نداشت.🌾
مطابق سالروز تولدش تنها ۴ ساله بود که روح الله به خدا پیوست.🍃
اما از همان کودکی سرباز امام بود و گوش به فرمان خلف صالحش. ✨
3⃣
سال های متمادی در #اردوهایِجهادی در مناطقی همچون بشاگرد، جور دیگری دفاع را در خدمت به مردم محروم آنجا تجربه و تمرین کرده بود.🌸
#مردعمل بود و #شجاع.✨
مرید امام حسین (ع) بود و به قول مادرش اصلا مدافع حرم به دنیا آمده بود. 🍃
4⃣
مسئول بسیج دانشآموزی
مسجدصاحبالزمان(عج) به خاطرهای که از شهید دارد اشاره میکند🍃
و میگوید: «تابستان آن سال بهعنوان برنامه اختتامیه فعالیت بسیج دانشآموزی بچهها را برای اردو به بهشت زهرا بردیم. 🍃
محمدحسین برخلاف بقیه دوستانش با محیط بهشت زهرا(س) و قطعه شهدا به خوبی آشنا بود. وقتی بر مزار شهدا حاضر میشدیم محمدحسین زندگینامه آن شهید را برایمان تعریف میکرد. 🌹
این کودک ۱۲ساله برخلاف بسیاری از افراد به خوبی با شهدا آشنا بود...»❤️
5⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستندی کوتاه درباره ی شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی🌹
✔️حتمابببینید
6⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پس از شهادت این شهید بزرگوار،
حاج قاسم سلیمانی با کلماتی مقتدرانه او را اینگونه توصیف کرد:🌹
« رشادتها و شجاعتهای شهید عمار مانند همت بود، عمار مثل پسرم بود، همیشه برایش صدقه میگذاشتم و میگفتم مراقب خودتان باشید.»❤️
7⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرباز سوری مسیحی که به کمک داش محمد حسین شیعه شد...🕊
8⃣
🔻کاری کن ای شـــــهید ...
بعضی وقت ها نمیدانم ...
در گرد وغبار گناه این دنیا چه کنم ..
مرا جدا کن از زمین ...
دســـــتم را بگیر ...
میخواهم در دنیای تو ...
"آرام"
بگیرم ....
"دســـــتم را بگیر"😭😭
🦋🕊🦋
خیلی بهش حساس بودم
دوست داشتم فقط برای من باشه
آخرین دفعه بهش گفتم:میخواهی بروی اجازه میدهم ولی باید قول بدی
آن هم اینکه عروس اول و آخرت من باشم
خندیدو
گفت:باشه❤️
#شهید_حاجی_زاده
🦋🕊🦋
شهید محمد اسدی در تاریخ ۱7 خرداد 1395 در سوریه به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از گذشت یک سال، مهرماه 96 به کشور منتقل و در کوهستان پارک خورشید مشهد در کنار مزار شهید مدافع حرم جواد جهانی به خاک سپرده شد.
او از شهدای دانشجوی مدافع حرم به شمار می آید، تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی رشته حقوق به پایان رسانده بود.👇👇
«فاطمه اسدی» خواهر بزرگتر شهید محمد اسدی از روزهای حضور پرشور و حرارت برادر در خانواده می گوید.
«آن روز سر کلاس بودم و درس حسنک کجایی را می خواندیم که پدرم آمد دنبالم، تا به دیدن مادرم که تازه زایمان کرده بود برویم. ازاینکه قرار بود فرزند دیگری به جمع خانواده اضافه شود، خوشحال بودم. محمد پسر سوم و پنجمین فرزند از 8 فرزند خانواده ما بود.
قبل از رفتن، پدرم پیشنهاد داد برایش دفتر وکالت بزند. گفت بمان و نرو. محمد هم گفت به فرض که دفتر وکالت زدم، خانه خریدم، بهترین ماشین را هم انداختید زیر پایم، آخرش چه؟ می گفت همین اول راه خودم را پیدا کردم و می خواهم به سوریه بروم. خیلی هم دوست داشت مادر و پدرم با رضایت قلبی اجازه رفتنش را بدهند. با اینکه قبلا یک سالی در عراق حضور یافته بود، می دانست وضعیت سوریه متفاوت است و می خواست مادر و پدر هم از رفتنش رضایت داشته باشند. دست و پای مادر را می بوسید و می گفت دوست دارم شما راضی به رفتن باشید؛ من نمی توانم در شرایطی که بچه را جلوی مادرش سر می برند اینجا راحت زندگی کنم. از عاشورا برای مادرم گفت، که اگر ما در روز عاشورا بودیم حتما به یاری اباعبدالله (ع) می رفتیم، امروز هم روز عاشوراست، امروز وقت امتحان ما است. با این حرف ها همه را برای رفتن آماده می کرد.
اوایل بهمن ماه سال 94 با لشکر فاطمیون به سوریه رفت. قبل از آن حدود یک سال در عراق بود. ماجرای رفتنش خیلی مفصل است، برادر کوچکتر ما با کارت افغانستانی یک بار به سوریه رفته بود؛ اما بار دوم که برای رفتن اقدام کرد متوجه شدند ایرانی است، اجازه خروج ندادند و در قم بود که جلویش را گرفتند. محمد بعد از این اتفاق خیلی به برادرش اصرار کرد که کارت را به او بدهد. هر روز زنگ می زد و می گفت کارت را بده، تا حداقل من بتوانم بروم. البته محمد خودش بسیجی فعال بود و دوره های نظامی را دیده و عربی را نیز کاملا بلد بود؛ فقط از برادرش کارت می خواست، تا بتواند با نیروهای فاطمیون به سوریه برود.
محمد که با کارت برادرم به سوریه رفته بود، بدون گذراندن هیچ دوره آموزشی پس از 2 ماه و نیم فرمانده گردان شد. یکی از فرماندهان مازندرانی تعریف می کرد که یکی را به دنبال محمد فرستادم تا ببینم چطور کار می کند. بعد از 2 روز شخصی که فرستاده بودم برگشت و گفت این «غلامعباس» (اسم جهادی محمد در سوریه بود) از من واردتر است. انقدر قشنگ کار سازماندهی را انجام می دهد که دیگر به حضور من احتیاجی نیست.
انقدر جدی خودش را افغانستانی معرفی کرده بود که خود بچه های افغانستانی هم هیچ شکی نکرده بود. حتی یک بار که برخی به افغانستانی ها توهین کرده بودند، با جدیت طرفداری کرده بود که چرا به ملیت من توهین می کنید. بسیاری از نیروها تا بعد از شهادت محمد نمی دانستند ایرانی است.