4_5800872092282912853.mp3
2.91M
🍃💚🇮🇷ایرانِزیبا🇮🇷💚🍃
🍃💝آواهای ماندگار💝🍃
🍃❤️🎼سرودِ بسیار زیبای👇
🍃💚 الله الله الله،
🍃💙 لا اله الا الله.
🍃❤️🇮🇷❤️🍃
.💙
4_5812149044314636552.mp3
849.9K
🍃💚🇮🇷ایرانِزیبا🇮🇷💚🍃
🍃❤️آواهای ماندگار❤️🍃
🍃💝🎼 یکی از زیباترین سرودهای انقلابیِ اوایلِ پیروزیِ نهضتِ ضدِ استکباری ملتِ سرفراز ایران.
🍃💚رمزِ پیروزیِ ما ایمان ؛وحدت و پیروی از خط ولایت بود .
🍃💖 رمزِ تداومِ انقلاب و انقلابی ماندن نیز همان رمز پیروزیِ انقلاب است.
🍃❤️🇮🇷❤️🍃
.💙
4_934111079997380593.mp3
3.72M
🍃💚🇮🇷ایرانِزیبا🇮🇷💚🍃
🍃🌸آواهای ماندگار🌸🍃
🍃❤️🎼یکی از زیباترین و شادترین سرودها وخاطراتِ زیبای ایامِ دهه فجر
🍃💝🎼بهاران خجسته باد...
🍃❤️🇮🇷❤️🍃
.💙
۲۲بهمن سالروز شهادت ابراهیم هادی🌸
سالروز آسمانی شدن تو،ای مهربان..🕊
درخلوت خودم بودم که صدا زدی مرا...
نه اینکه من خود آمده باشم...
تو مرا خواندی...
و راهم دادی به دنیای زیبایت...❤️
#شهید_ابراهیم_هادی
#سالروز_آسمانی_شدنت_مبارک
پیروزےها هست :)
دشمنےها هم هست
این فراز و نشیبِ حوادث
《 یعنی زندهایم! 》
بدون توقف . . 🚫
بدون ایستِ قلبی انقلاب!
🌿| #عید_انقلاب
❤️| #دهه_فجر
#ایران_قوی
#چهل_دو_سال_عزت
#چهل_دو_سال_صعود
#چهل_دو_سال_اقتدار
#چهل_دو_سال_پیشرفت
#اقتدار_عزت_نتیجه_انقلاب_است.
(طولانی، اما خواندنی)
🇮🇷 #دهه_فجر
انقلاب دستاوردی هم داشته ؟!
🔹 #سجیل را ساختید قانع نشدند...
🔹 از مقام اول #نانو گفتید قانع نشدند...
🔹از #اورانیوم ۲۰درصد گفتید قانع نشدند...
🔹از فناوری #لیزر گفتید قانع نشدند...
🔹از سلول های #بنیادین گفتید قانع نشدند...
🔹بز #شبیه_سازی را نشان دادید قانع نشدند...
🔹 از قُطب #پزشکی گفتید قانع نشدند...
🔹 از #سیمرغ و #ذوالجناح گفتید قانع نشدند...
🔹 و هزاران دستاورد دیگر
‼ آقا نمیخواهند قانع شوند؛ #چرا ؟
1⃣ گروهی خود را به #خواب زده اند! بیدار کردن خواب زده و آگاه کردن جاهل نمای مغرض خطاست...
2⃣ عده ای از دوستان محترم اسیر دام تحریف شده اند و فقط #نیمه_خالی لیوان را میبینند.
⚠️ البته نمیتوانم کتمان کنم چون زخم های تلخ #اقتصادی ارتباط مستقیم با زندگی مردم دارد، گاهی ممکن است کمبود مقطعی #روغن موجب انتحار عقلانیت و قربانی شدن انصاف در محکمه وجدان شود!
🔹️ گرچه بسیار خطاست ولی به عزیزی که اکنون در #صف روغن ایستاده است می بایست حق داد که رنجیده باشد و کمبود روغن که معلول سوء تدبیرها، ضعف نظارت و سوء استفاده های محتکران ضدانقلاب و مخالفان نوع دوستی است را به #حساب_انقلاب بگذارد!
🔹البته این مساله کوچک هم خواهد گذشت و سه ماه آینده روغن به وفور خواهیم داشت. همانطور که #وفور آن نشانه کارآمدی انقلاب نیست #کمبود آن گرچه نشانه ی اختلال در سیستم توزیع است ولی سنگ محکی برای کارآمدی انقلاب نیست.
🔹ضمناً آیا با این سنگ میتوان #غرب مدعی توسعه را هم سنجید؟ کمبود #ماسک ، راهزنی های ملی و آدم کشی در فروشگاه!!!
🔹#روشنگری برای دوستان زخم خورده لازم است ولی #کافی_نیست . کار و اقدام جهادی و انقلابی، برای دوستان زودرنج و کوته بین لازم است. تا پراید پراید باشد و سفره کوچک ، همراهان طالوت در کوره انقلاب و در جنگ تحریف غربال خواهند شد!
🔹حکیم انقلاب که وجود نازنینش از گزند حسود و عنود در امان باد سال ۸۹ به زیبایی فرمود: "بزرگترین مبارزهی با امریکا، #خدمت_به_این_مردم است. هر که میخواهد با امریکا مبارزهی اساسی کند، باید به این مردم خدمت کند. هر که میخواهد با دشمنان این ملت مبارزهی عملی کارآمد کند، با فساد مبارزه کند. ابزارهای دشمن در درون کشور و نظام ما عبارت است"
3⃣ اگر انشالله به زودی #پاشنه_آشیل_اقتصادی نظام هم ترمیم شود (که خواهد شد) و اگر در دهه فجر از هزاران دستاورد رونمایی کنیم آیا به نظر شما کارآمدی انقلاب اثبات خواهد شد؟
🔻پاسخ نگارنده #منفی است.
🔹بیان دستاوردها و نمایش صعود چهل ساله برای مقابله با راهزنان حقیقت و کرونای تحریف یک ضرورت است ولی توقف در آن #بیراهه رفتن است.
🔹چرا که دستاورد انقلاب منحصر در تولد بز شبیه سازی نیست ، بلکه آرمان اصلی انقلاب اسلامی #انسان_سازی است.
🔹اگر سمیه ها و یاسرها ساخته شدند زیر شکنجه پای انقلاب می ایستند ولی اگر انسان صالح ساخته نشد در بدر آب به آسیاب دشمن میریزد و #طلحه ها و #طبری های میلیاردری که هیچگاه دغدغه روغن نداشته اند سوار بر جمل بی بصیرتی از آرمان های انقلاب دور میشوند. تلاش من و تو برای دفاع از انقلاب در محضر این جماعت ؛ مشتریان شبکه های ماهواره ای و فلان سلبریت میلیاردر و جاهل نمای مغرض هیچ سودی نخواهد داشت.
🔹️ذوالفقار و ذوالجناح آنگاه ارزش دارد که با #تدبیر_علوی بچرخد و در رکاب #حسین بتازد.
🔹مهمتر از ساخت #موشک ساختن #حسن_طهرانی_مقدم است که رهبرش آن ژنرال نظامی را پارسای بی ادعا خواند.
🔹مهمتر از سلول بنیادین و اورانیوم ۲۰ درصد و پیشرفت های دفاعی، تربیت نام آوران گمنامی همچون #کاظمی_آشتیانی ها و #احمدی_روشن ها و #فخری_زاده هایی است که در پرتو انقلاب با خودباوری از تحقیر دوران پهلوی (ایرانی باید لولهنگ بسازد) عبور کردند.
🔹عظمت انقلاب به تربیت رزمنده ای است که برای عبور از #سیم_خاردار از روی سیم هوای نفس خود گذشت.
🔹 عظمت انقلاب اسلامی به تربیت یافتگان مکتب توحیدی و مکتب ولایت است همچون #حاج_قاسم که در شعب و در بدر و در پایان خود را سرباز ولایت میداند.
🇮🇷 آری؛ برای بیان دستاورد انقلاب راه اشتباهی نرویم. انقلاب اسلامی همچنان در گام دوم انقلاب، زنده و کارآمد است و در چهل و دومین سالگرد انقلاب با تربیت انسان های صالح ، دانشمندان و جوانان جهادی و اربعینی و از جنس کاوه، همت و حججی به سمت قله در حال حرکت است.
#فان_حزب_الله_هم_الغالبون ✌
🌸✨••
#عـآشقآنـہ
ميگُذارمَتروچَشمإنــَم..
وايـنشَــهررآباتُـوقـدممـيزنم
مَجــبُورشإنمِيڪنم..
تآبَرآدوســتدآشتنمآناِسپَـنددودڪنند..!
ڪورشَودچَـشمحَـسودآنــ🌿✨..!
لآلشــودزَبآنبَـدخوآهانــ🙊🌙..!
🌷بسم رب الحسین ع🌷🦋
رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای(:
بࢪاےخواݩدݩهࢪقـسمٺاز ࢪماݩیـــڪ صݪــواٺ بہ نیٺ تعجیڷ دࢪفرج آقا امام زماݩ (عج) اݪـزامیــسٺツ♡
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج 🍃✨
رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای
قسمت چهل و سوم
شیشه ی ماشین رو پایین داد... سرمو بردم تو ماشین و گفتم:
_امروزم با تو خیلی خوب بود.
صاف تو چشمهاش نگاه کردم و گفتم:
_امین
بامهربونی تمام گفت:
_جان امین
لبخند عمیقی زدم و گفتم:
_عاشقتم امین،خیلی.
بالبخند گفت:
_ما بیشتر.
اون روزها همه مشغول تدارک سفره هفت سین بودن....
ولی من و امین فارغ از دنیا و این چیزها بودیم.وقتی باهم بودیم طوری رفتار میکردیم که انگار قرار نیست دیگه امین بره سوریه.هر دو بهش فکر میکردیم ولی تو #رفتارمون مراقب بودیم.
تحویل سال نزدیک بود.به امین گفتم:
_کجا بریم؟
انتظار داشتم یا بگه مزار پدرومادرش یا خونه ی خاله ش.ولی امین گفت:
_دوست دارم کنار پدرومادر تو باشیم.
-بخاطر من میگی؟
-نه.بخاطر خودم.من پدرومادر تو رو خیلی دوست دارم.دقیقا به اندازه ی پدرومادر خودم.دلم میخواد امسال بعد تحویل سال بر خلاف همیشه پدرومادرم رو در آغوش بگیرم و باهاشون روبوسی کنم.
از اینکه همچین احساسی به باباومامان داشت خیلی خوشحال شدم....
واقعا باباومامان خیلی مهربون و دوست داشتنی هستن.مخصوصا با امین خیلی با محبت و احترام رفتار میکنن...
باباومامان تنها بودن.وقتی ما رو دیدن خیلی خوشحال شدن...
اون سفره هفت سین با حضور امین برای همه مون خیلی متفاوت بود.
مشغول تدارک مراسم جشن عقد بودیم...
خانم ها خونه ی خودمون بودن و آقایون طبقه بالا.
روز جشن همه میگفتن داماد باید فرشته باشه که زهرا راضی شده باهاش ازدواج کنه.همه ش سراغشو میگرفتن که کی میاد.
رسمه که داماد هم چند دقیقه ای میاد قسمت خانمها.ولی من به امین سپرده بودم هر چقدر هم اصرارت کردن قبول نکن بیای.من معتقدم #رسوم_اشتباه رو باید بذاریم کنار.
چه دلیلی داره یه مرد تو مجلس زنانه باشه. درسته که خانم های فامیل ما حجاب رو رعایت میکنن،حتی تو مراسمات هم وقتی داماد میاد مجلس زنانه لباس پوشیده میپوشن ولی اونجوری که #شایسته_ی_مسلمان_ها باشه، نیست.
گرچه خیلی سخت بود ولی با مقاومت من و امین موفق شدیم.بعضی ها هم حرفهایی گفتن ولی برای ما "لبخند خدا" مهم تر بود.
اون روزها شروع روزهای خوشبختی من بود.هر روزم که با امین میگذشت بیشتر خوبی های امین رو کشف میکردم...
هر روز مطمئن تر میشدم که امین موندگار نیست. قدر لحظه های باهم بودنمون رو میدونستم.هر روز هزار بار خدا رو برای داشتنش شکر میکردم.
تمام سعی مو میکردم بهش محبت کنم و ناراحتش نکنم.امین هم هر بار مهربانتر از قبل باهام رفتار میکرد.
نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای
قسمت چهل و چهارم
روزهای با امین بودن به سرعت سپری میشد و من #هرروزعاشق_تر میشدم...
خیلی چیز ها ازش #یادمیگرفتم.چیزهایی که به حرف هم نمیشد بیان کرد،من #عملی ازش یاد میگرفتم.
اواسط اردیبهشت ماه بود...
یه روز بعد از ظهر امین باهام تماس گرفت.خیلی خوشحال بود.گفت:
کلاس داری؟
-آره.
-میشه نری؟
-چرا؟چیزی شده؟
چون صداش خوشحال بود نگران نشدم.
-میخوام حضوری بهت بگم.
دلم شور افتاد....
از اینکه اولین چیزی که به ذهنم اومد سوریه رفتنش باشه از خودم ناراحت شدم.ولی اگه حدسم درست باشه چی؟الان نمیتونم باهاش روبه رو بشم.
-استادم به حضور و غیاب حساسه.نمیتونم بیام.ساعت پنج کلاسم تموم میشه.
دروغ هم نگفته بودم.واقعا استادم به حضور و غیاب حساس بود.
-باشه.پس بعد کلاست میبینمت.
سر کلاس مدام ذهنم مشغول بود.هیچ گزینه ی دیگه ای به ذهنم نمیرسید.
وقتی کلاس تموم شد،ناراحت شدم. برای اولین بار دوست نداشتم امین رو ببینم.توی محوطه دانشگاه دیدمش.با خوشحالی میومد سمتم.
به خودم نهیب زدم که مگه قرار نبود مانعش نشی؟مگه قرار نبود حتی دلخور هم نشی؟
نفس عمیقی کشیدم و به امین که بهم نزدیک میشد لبخند زدم.یهو ایستاد،مثل کسیکه چیز مهمی رو فراموش کرده باشه.بالبخند رفتم نزدیکش.به گرمی سلام کردم.اما امین ناراحت بود.
باهم رفتیم پارک. روی نیمکتی نشستیم. ساکت بود و ناراحت.هیچی نمیگفت. حتی نگاهم نمیکرد.داشتم کلافه میشدم..مثل برزخ بود برام.
میدونستم بعدش سخت تره ولی میخواستم هرجور شده فضا رو عوض کنم.بهش نگاه کردم و گفتم:
_امین
بدون اینکه نگاهم کنه مثل همیشه با مهربانی گفت:
_جانم.
میخواستم #بابهترین_کلمات بگم.بالبخند گفتم:
_سعادت سوریه رفتن قسمتت شده؟
امین مثل برق گرفته ها از جا پرید و نگاهم کرد.بالبخند گفتم:
_همونه نور بالا میزنی.پس شیرینی ت کو؟
بغض کرده بود...
نمیدونست چی بگه.ناراحت بود.به چشمهام خیره شد.میخواست از چشمهام حرف دلمو بفهمه.به چشمهام التماس میکردم نگن تو دلم چه خبره.ولی میدونستم از چشمهام میفهمه. گفتم:
_معلومه که دلم برات تنگ میشه.معلومه که دوست دارم کنارم باشی. ولی اونوقت حرم حضرت زینب(س)چی میشه؟ اسلام چی میشه؟ امین من راضیم به رفتنت.خیالت از من راحت باشه.ذهنتو مشغول من نکن.
چشمهاش داشت بارونی میشد.سریع بلند شدم و گفتم:
_من به سور کمتر از یه شام حسابی رضایت نمیدم ها.
امین هم لبخندی زد و بلند شد.تو ماشین هم اونقدر شوخی کردم و خندیدم که امین هم حالش خوب شد و شوخی میکرد...
انگار یادمون رفته بود که داره میره.وقتی رفت دستهاشو بشوره به خودم گفتم زهرا تا حالا ادعات میشد میتونی تحمل کنی.هنوز هم فکر میکنی میتونی؟به خودم گفتم نه.امین بره،من میمیرم.
رو به روی من نشست...
از چشمهام حالمو فهمید.چشم های خودش هم بهتر از من نبود.گفتم:..
نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
بسم الله الرحمن الرحیم
🖊سوره مبارکه احقاف آیه 5
وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَومِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ
و كيست گمراه تر از كسى كه به جاى خداوند، كسانى را مى خواند كه تا روز قيامت پاسخش را نمى دهند و حتّى از خوانده شدن خود بى خبرند.
✅✅✅✅✅
🖊 علی فروشی نکنیم!!!
روزی حضـرت "علی"(ع) نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی به حال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود:
شما دو توهین به من کردید؛
اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ،
دوم آن که ... بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخـــورده بودند .
🖊مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان "علی" فروشی نکنیم...!!!
⏯ #شور احساسی #جاماندگان
🍃میدونی از بچگیم توی هیئت بودم
🍃میدونی گریه کن غم مادرت بودم
🎤 #حمید_علیمی
👌فوق زیبا
『🇮🇷͜͡🌹』
#شهیدانہ🕊♥️
🌷بعضےها را هر چقدر بخوانے
خسته نمےشوے!
بعضےها را هر چقدر گوش دهے
عادت نمےشوند!🍃
🎋بعضےها هرچه تڪرار شوند
بازبڪرند و دست نخورده!
مثل #شهدا...☘
🥀#شهید_جواد_محمدے🕊
#بازپنجشنبہویادشهداباصلوات♥️
࿐࿐
دلگیرم !!
هرچہ میــدوم!
بہ گرد پایتـان هم نمیرسم!
مسئلہ یڪ سـربند و لباس #خاڪے نیست!
هواے دلـم از حد هشــدار گذشتہ!
#شہـــــدا یارے ام ڪنید ...
#شهید_نشویم_میمیریم 🖤
#درد_دل
کاری کن #ای_شهید
بعضی وقتها نمیدانم
در گرد و غبار
گناه این دنیا چه کنم.
مرا جدا کن از زمین
دستم را بگیر...
میخواهم
در دنیای تو آرام بگیرم ...