eitaa logo
شهدای مدافع حرم
911 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری چه زیبا... بانگاه #شهدا ک بدرقه راهمان باشد... #بله😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگه: توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست. فرمانده مان با دیدن من خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد.خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. اونا رو چک کردم ، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم. کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده ، اشتباه شده ، این فرزند من نیست افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده. هر چی گفتم باور نکردند.کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد. من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم.به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم. اما وقتی به کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم. چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید ، دلم را آتش زد. خونین و پر از زخم ، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم سال ها از آن قضیه گذشت.بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است . اسیر شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد. به محض بازگشتش ، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟ وقتی داستان مربوط به کارت و پلاکش رو برایم تعریف کرد ، مو به تنم سیخ شد پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی و خوش سیما اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم. حتی حاضر شد بهم پول هم بده. وقتی بهش دادم ، اصرار کرد که راضی باشم. بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخای. اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم، قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید... منبع:کتاب حکایت فرزندان فاطمه 1 صفحه 54 شهید آرزو میکنه کنار اربابش حسین دفن بشه ، اونوقت جاده ی آرزوهای من ختم میشه به پول ، ماشین ، خونه ، معشوقه زمینی ، گناه و ... خدایا! ما رو ببخش که مثل شهدا بین آرزوهامون ، جایی برای تو باز نکردیم... شادی روح پاکشون صلوات 🍃🌹🍃 @moarefi_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌸قدم قدم با یه علم ایشاالله اربعین میام سمت بهشت🌷🌷 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @moarefi_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹☘ لحظاتی با معرفی شهید ☘🌹
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃🌷 سلام و عرض ادب خدمت امام زمان (عج) سلام خدمت شهدای حاضر و ناظر؛ و شهدای این روز 💐 سلام و عرض ادب خدمت مهمانان عزیز شهدا و خانواده ی معزز شهدا که در کانال حاضر هستند در خدمت شهید هستیم . 🍃1🍃
سلام بر عاشقان و دوستداران راه و سیره شهدا✋ ☺️رضا کارگر برزی هستم خوشحالم قراره دقایقی مهمون دلهای شهدایتون باشم😊 #شهید_رضا_کارگر_برزی 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 @moarefi_shohada 🍃2🍃
اول مرداد ۱۳۵۸مرداددر خانواده ای مذهبی در نظر اباد به دنیا اومدم فرزند ششم و اولین پسرخانواده بودم البته اصالتا کرمانی هستم😊واز ۸سالگی واجباتمو انجام میدادم☺️ #شهید_رضا_کارگر_برزی 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🍃3🍃
دوران تحصیل گذروندم و جز شاگردای زرنگ مدرسه بودمدوران نوجوانی کارمیکردم گاهی پیش پدرم گاهی جوشکاری گاهی هم چیدن میوه باغات البته نیاز مالی نداشتیم #شهید_رضا_کارگر_برزی 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🍃4🍃
سال اول دبیرستان بودم که به شدت مریض شدم😔 یه روزنزدیک های ظهر بود که لرزش شدیدی تمام وجودمو گرفت و بی هوش شدم یه ماهی تو بیمارستان بستری شدم تا اینکه دکترا گفتن که فلج شدمو😢اما این فلجی از سر انگشتام شروع شده بود وپزشکا گفتن کم کم تموم بدنمو میگیره به قلبم برسه میرم سرای باقی😅 هر کس نذری میکرد تا خوب بشم مامانم یاد حضرت زینب (س)افتاد و از خدا خواست و به خانم متوسل شدن و منو نذر حضرت زینب (س)کردن 😍مدتی کوتاهی گذشت و یه روز دستمو رو دیوار گذاشتم اروم اروم راه رفتم واقعا معجزه بود😊و شفا گرفتم☺️ 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 @moarefi_shohada 🍃5🍃
از بسیجی های فعال مسجد غدیریه نظر اباد بودم💪دانشگاه همزمان در دو رشته تحصیل میکردم هم الکترونیک و هم برق و اونجا هم بسیجی فعال بودم همزمان هنرستان هم تدریس میکردم وکلاس های خصوصی هم میذاشتم🙃 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🍃6🍃
تو خطاطی وخوشنویسی استادی بودم برا خودم😅 لیسانس زبان انگلیسی و ادبیات عرب و کارشناسی ارشد اطلاعات امنیت و فارغ التحصیل دانشگاه امام علی (ع)و استاد دانشگاه امام حسین (ع)هم بودم بله رفقا بسیجی تو همه عرصه ها خستگی ناپذیره✌️💪 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🍃7🍃
لباس دامادی سال ۱۳۸۰به تن کردم 😍همسرم با وجود بیکار بودنم قبول کردن با هم ازدواج کنیم سال ۸۳زندگی مشترکمون در یک اتاق اجاره ای شروع کردیم☺️سال ۸۲ بود که تصمیم گرفتم واردسپاه بشم ✌️ #شهید_رضا_کارگر_برزی 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🍃8🍃
ثمره ازدواجم دو فرزند گلم هستن ان شاالله پیرو راهم هستنو نمیذارن اسلحم زمین بمونه ☺️عزیزای دل ❤️ بابا خیلی دوستون دارم😍 #شهید_رضا_کارگر_برزی 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🍃9🍃
بشنوید از همسر مهربون و صبورم ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ 🍃10🍃
سلام بر دوستداران راه و سیره شهدا ممنون از دعوتتون☺️با وجود سختی های زیادی که تو زندگی داشتیم روز به روز به عشقمون اضافه میشد😍برای اولین باری که به پابوس اقا امام رضا(ع)رفتیم تصمیم گرفتیم هر دو حلقه هامونو به استان مقدس امام رضا (ع)هدیه کنیم تا ضامن خوشبختی ما تو زندگی بشن ☺️امام رضا خودشون ضامن خوشبختیم شدن و هیچوقت با تموم سختی های زندکی ناراضی نبودم😊 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🍃11🍃
🍃12🍃
زمستان سال نود و یک دعوت شدیم خانه‌ی یکی از اقوام که از قضا ماهواره هم داشتن😔 همین موضوع باعث شد تا رضا درباره اهداف شبکه‌های ماهواره‌ای واسه صاحب‌خانه و بقیه صحبت کنه. توضیحاتی در مورد چگونگی تشکیل این شبکه‌ها،منابع مالیشون،اهدافشون و حامیانشون داد ، توی اون مهمونی تعدادی از افراد حاضر که از لحاظ نسبی رابطه دوری با ما داشتن هم بودن و صحبت‌های رضا را هم گوش می کردن. چند نفری شروع کردن به مسخره کردن رضا😢 که فلانی ، توی فلان جا مغز تو شستشو دادن ، تو کله شما کردن که ماهواره فلان و فلان…. بعد از مهمانی ، من با رضا تند برخورد کردم که چرا شروع می‌کنی از این حرف‌ها می‌زنی که بخوان مسخره‌ات کنن ؟ و کلی توپ و تشر !!!! اما رضا این جوری جواب داد: من وظیفه‌ام را انجام دادم 😊دیگه اون دنیا از من نمیپرسن که چرا دیدی و میدونستی اما چیزی نگفتی.من کار خودم و کردم ، به وقتش این حرف‌ها جواب می‌ده. خیلی برام جالب بود ، اون اصلاً به این فکر نمی‌کرد که دارن مسخره‌اش میکنن ، فقط به فکر انجام وظیفه‌اش بود☺️ 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌿 🍃13🍃
ماه شعبان بود که تصمیم کرفتم راهی سوریه بشم البته قبلشم ماموریت داخلی و خارجی زیاد میرفتم اما سوریه داوطلبانه بود ☺️بشنوید خاطره ای از من یک روز قبل شهادت😇⬇️⬇️ 🍃14🍃