eitaa logo
شهدای مدافع حرم
913 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ ... تنها نردبانے است ڪہ آدمے را به آسمان میرساند و تنها وسیله‌اے ست... ڪہ را دَر مے یابد...✋ 🍃🌸 @
❤️ ... تنها نردبانے است ڪہ آدمے را به آسمان میرساند و تنها وسیله‌اے ست... ڪہ را دَر مے یابد...✋ 🌹✨کانال شهدای مدافع حرم 👇 @moarefi_shohada✨🌹
✨مشخصه شهید سید مرتضی آوینی✨ 🌹متولد : ۲۱ شهریور ماه_سال ۱۳۲۶_ شهر ری 🍃 🌹 شهادت : ۲۰ فروردین ماه_ سال ۱۳۷۲ 🍃 🌹محل شهادت :فکه_ در حین ساخت مستند روایت فتح 🌱 براثر اصابت انفجار مین🕊 🌹مزار : بهشت زهرا تهران🍃 #شهیدآوینی❤️ 🌹✨ @moarefi_shohada ✨🌹
•|❤️|• تعلقات سیدمرتضی✨ ❣كتابچه دل سید پر بود‏،🍃  آن را كه می‌گشودی، صدف عشق را می‌دیدی كه درونش مروارید محبت اباعبدالله (ع) و ایمان به خدا می‌درخشید. همه وجودش را به امام عشق بخشیده بود. خانه، ماشین و مال، چیزهایی بودند كه در مخیله‌اش نمی‌گنجید. ✨ سرانجام دنیا را رها كرد و فریاد زنان با پای برهنه در برهوت كربلا دوید.🌹  فقط برای سالار شهیدان خواند و نوشت. آسمانی بود‎، متواضع و بلندنظر،  در برنامه دانشجویی «رقص علم» به خواهش دانشجویی، از مولایش نوشت.  برق سكه‌ها چشمانش را خیره نكرده بود، این عشق بود كه قلبش را بی‌تاب ساخته و قلمش را لرزان.  اعتراض كردم، سید سالهاست كه می‌نویسی و می‌خوانی اما هنوز ... 🍃 كلامش سردی سخنم را قطع كرد : «اصلاً تعلقی غیر از این موضوعات ندارم...» منبع : كتاب همسفر خورشید🌙 راوی:آقای همایونفر🌱 #شهیدآوینی❤️ #تعلقات_سیدمرتضی📿 🌹✨ @moarefi_shohada ✨🌹
✨زندگی و نماز 📿 ❣به نماز سید كه نگاه می‌كردم، 🍃 ملائك را می‌دیدم كه در صفوف زیبای خویش او را به نظاره نشسته‌اند. ✨ رو به قبله ایستادم. اما دلم هنوز در پی تعلقات بود.  گفتم: «نمی‌دانم‏, چرا من همیشه هنگام اقامه نماز حواسم پرت است.» 🌿 به چشمانم خیره شد. 🌱 «مواظب باش! كسی كه سرنماز حواسش جمع نباشد، در زندگی نیز حواسش اصلاً جمع نخواهد شد.» 🌹 گفت و رفت. 🍃 اما من مدتها در فكر ارتباط میان نماز و زندگی بودم. 🕊 «نماز مهمترین چیز است، نمازت را با توجه بخوان» (1). بار دیگر خواندم, اما نماز سید مرتضی چیز دیگری بود. ❤️  1- از سخنان سید مرتضی آوینی🌿 منبع: كتاب همسفر خورشید 🌙 راوی: اكبر بخشی🌹 💚 ✨ 🌹✨ @moarefi_shohada ✨🌹
✨دفتری سپید ، قلمی سرخ❤️🌿 ✨به چشمانش كه نگاه كردم، 🍃 تبلور ایمان را یافتم  سر بر خاك كه می‌نهاد، 🍃 هق‌هق اشك بود و ناله‌های بی‌قرار 💔 درست از همانجا حضور خدا را حس می‌كردی  لحظه لحظه رسیدن به قرب الهی را🍃  خاكی و متواضع با لباس ساده بسیج  دست در دست دلاوران از حماسه سازان گفت،✨  زمان گذشت و زمانه عوض شد. اما سید هنوز با دهان روزه و دعای زیر لب از سفرهای سبز آسمانی شاهدان جان بر كف، بر دفاتر سپید با قلمهای سرخ می‌نوشت.❤️🌱 منبع: كتاب همسفر خورشید🌙  راوی: دالایی🌹 ❤️ 🌹✨ @moarefi_shohada ✨🌹
🌱سفر حج✨ ❣سفر حج ، میقات با خدای عشق با پای دل راه سخت صفا و مروه را پیمودن كار عاشقان است. بین آنكه دلش مشتاق باشد،‌ با آنكه پایش مشتاق باشد فاصله‌ای است به وسعت آسمان تا زمین. 🌿 مرتضی كه از این سفر بازگشت،‌ به دیدارش رفتیم، در عرفات گم شده بود، می‌گفت: «آنقدر گشتم تا توانستم كاروان خودمان را پیدا كنم. خیلی برایم عجیب بود. من كه گم بشوم دیگر چه توقعی ازآن پیرمرد روستایی است.»  لبخندی بر لبانش نشست و ادامه داد :« بعد یادم آمد كه ای بابا! حدیث داریم كه هركس در عرفات گم بشود خدا او را پذیرفته است.» 🌱✨ صحرای عرفات، حضور صاحب‌الزمان (عج) و دل بی‌قرار آوینی، اگر تمام اشك‌هایش در جبهه بی‌شاهد بود،‌ آنجا كه دیگر مولایش دل بی تاب سید را می‌دید. آنجا كه حجه‌بن‌الحسن(عج) اشك را از روی گونه‌های مردان خدا پاك می‌كند، دستانش را می‌گیرد،‌ تا راه را گم نكند سیدی دست در دست سیدی والامقام هفت وادی عشق را با پای جان می‌دود. 💛🌿✨ منبع: همسفر خورشید🌙  راوی:‌ شهید سید مرتضی آوینی🌹 📿🌿 🌹✨ @moarefi_shohada ✨🌹
✨|• 🌹داروی درد وصال 🍃 ❣مرتضی خیلی خسته بود، خسته عشق و همه می‌دانند كه نوشداروی این درد، وصال است. در عملیات طریق‌القدس علی به شهادت رسید و در آغوش آوینی آخرین نفس را كشید، این‌بار خون بود كه از دیدگان مرتضی می چكید، برایش سخت بود، علی در نزدیكی او شهید شود و او كه كمی جلوتر بود....✨❤️  وقتی عشق حسین (ع) در جانت ریشه كرد،‌ 🍃 دیگر قدرت ماندن نداری، در قافله حسین(ع) كسی قصد ماندن ندارد همه بار سفر بسته‌اند،‌ آن‌روز كه رضا در كنار او به شهادت رسید،❤️ قریب دو ساعت مرتضی بی‌تاب و سرگردان در شلمچه راه می‌رفت، بی‌قرار بود گمان می‌كرد از قافله جا مانده است،‌ یا اینكه قافله سالار او را در كاروان خویش نپذیرفته است. آرام پرسیدم :«مرتضی جان چرا پریشانی؟» بغض گلویش را فشرد :‌«من نمی‌فهمم چرا در این مدت من شهید نشده‌ام.درست می‌دیدم كه درآخرین لحظه تیر به افراد نزدیك من می‌خورد و من سالم از كنار آنها بلند می‌شوم🍃   منبع: همسفر خورشید🌙 ❤️ ✨🌿 🌹✨ @moarefi_shohada ✨🌹
💫|• 🌱درباغ شهادت باز است ✨ ❣آن روزگار اتاق بچه‌های سوره تنها محفل انس كسانی بود كه «هنر دیانت مدار» را بر «دئانت هنرمدار» ترجیح می‌دادند. آن روز تازه خبر شهادت سفیر فرهنگ ولایت «صادق گنجی» را در روزنامه‌ها نوشته بودند. وارد اتاق كه شدم بوی خوش عطر «تی‌رز» به مشامم رسید، فهمیدم كه سید آنجاست. مقابل پنجره ساكت و منتظر ایستاده بود. جلو رفتم. دانه های درشت اشك گونه‌هایش را نوازش می‌كرد، با صدای بلند گفتم:«خدا قوت آقا مرتضی!» یكی از بچه‌ها سریع مرا به سكوت دعوت كرد، همانجا سر جایم نشستم نمی‌دانستم حالش بد است».🌱  ناگهان برگشت و با بغض گفت: « می بینی حسین؟ می بینی چه جوری داریم در جا می زنیم ؟  هفته پیش با او بودیم. کاش او را می شناختی. گل بود! به خدا گل بود، اونم چه گلی!... خوش به حالش 🍃 کی فکر شو می کرد به این قشنگی اونم بعد از این همه مدت که از قطعنامه می گذره بره ؟»🍃  دیگر چیزی نگفت. هق هق گریه امانش را برید. او عاشق رفتن بود و بالاخره پر کشید🕊❤️ #شهیداوینی❤️ #درباغ_شهادت🌿 🌹✨ @moarefi_shohada ✨🌹
بگذار اغيار هرگز در نيابند ڪه اين قلـ💚ـب‌های ما از چه اشتياق و شور و نشاطی مالامال است و روح ما در چه ملكوتی شادمانه سر مےكند و سر ما در هواي كدامين يار خود را از پا نمي‌شناسد. بگذار اغيار هرگز در نيابند....! 🌱