°•♥️🖇•°
#عاشقانہ💜
مصطفی مرد درون گرایی بود
و دوست نداشت احساسش
را بروز دهد.
یڪبار با دخترم زهرا
ڪه ۳ ساله بود و شیرین زبان
رفتیم بدرقه او. 👩👧
دخترم گفت: بابایی می خواهم
پشت سرت آب بریزم؛
رفتیم ڪوچه و آب
ریختیم و رفت. 😢🚶
همیشه تا جایی ڪه در
تیررس نگاهم بود با چشمم
نگاهش می ڪردم ڪه برود.👀❣️
آن دفعه حس ڪردم
یکدفعه از وسط ڪوچه نمیبینمش. 🤔
نگران شدم، جلو رفتم
دیدم پشت ڪامیونی در ڪوچه ایستاده و گریه می ڪند.😨😭
سعی می ڪرد وقتی می رود
بچه ها خواب باشند
چون خیلی بی تابی می ڪردند.
اتفاقا وقت رفتن دفعه آخر
محمد طاها بیدار شد
و با گریه پرسید: بابایی ڪو؟🙍♂️
____________
#شهیدزال_نژاد
#اللهم_ارزقناشَهادة_فےسَبیلِڪــــ