ﭘﺴﺮﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﺳﭙﺎﻫﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻣﺸﻮﻗﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ . 🔸ﺍﺯ ﺧﺼﻮﺻﯿﺎﺕ ﺑﺎﺭﺯ ﭘﺴﺮﻡ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﻣﺤﺠﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ، ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻗﻮﯼ، ﺣﺐ ﺭﻫﺒﺮﯼ، ﭘﺎﮐﺪﺍﻣﻨﯽ، ﺷﺠﺎﻋﺖ، ﺻﺪﺍﻗﺖ، ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ، ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮒﺗﺮﻫﺎ، ﺳﺎﻋﯽ، ﻭﺭﺯﺷﮑﺎﺭ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖﭘﺬﯾﺮ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﻨﻢ.. #ﺳﺠﺎﺩ ﺍﻫﻞ ﺻﻠﻪ ﺭﺣﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺧﺼﻮﺻﯿﺎﺕ ﺧﻮﺏ ﯾﮏ #ﺍﻧﺴﺎﻥ_ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺍ ﺑﻮﺩ.. ﭘﺴﺮﻡ ﺑﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻗﻮﯼ ﻭ ﻋﻼﻗﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﻗﻠﺒﯽ ﺑﻪ ﺍﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﺋﻤﻪ ﺍﻃﻬﺎﺭ، ﺍﺯ ﻣﯿﻬﻦ ﻭ ﺍﺳﻼﻡ ﻭ ﮐﺸﻮﺭﺵ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ #ﻓﺮﻣﺎﻥﺭﻫﺒﺮ ﺑﻮﺩ. ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥﻫﺎ ﻭ ﺧﺎﻟﺺ ﺑﻮﺩﻥﻫﺎﯾﺶ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻋﻼﻗﻪﺍﺵ ﺑﻪ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ ﺩﺍﯾﯽﻫﺎﯼ ﺷﻬﯿﺪﺵ ﺩﺍﻭﺩ ﻭ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﮐﻤﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ . ﺍﻭ ﻣﺴﯿﺮ #ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺍﯾﯽﻫﺎﯾﺶ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ..
#مادر_شهید
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🍃24🍃
#مادر_شهید
📺 چندبار وقتی تصاویر جنایتهای داعش را در تلویزیون پخش میکردند، نوید رو به من میکرد و میگفت : من هم دوست دارم بروم سوریه. مامان راضی باش.
🌹 من میگفتم : چطور دلم رضایت بدهد به رفتنت؟
میگفت : اگر ما نرویم پای اجنبی به کشور ما میرسد. به ناموس ما رحم نمیکند. بعد دوباره حرف اعزام به سوریه را مطرح کرد و دوباره دنبال رضایت گرفتن از من بود.
من گفتم : اگر رضایت ندهم چه؟ نوید جان، ما از سهم خودمان شهید دادیم، هم عمویت شهید است، هم داییات، خانواده ما دیگر طاقت از دست دادن یک جوان دیگر را ندارد.
🌸 نوید خندید و گفت : نه مامان. این سهم مادرانتان است. آنها سهم خودشان را دادهاند.
گفتم : خب من هم خواهر شهیدم دیگر.
گفت : نه تو باید سهم خودت را بدهی.
✅ بالاخره آنقدر اصرار کرد که من رضایت دادم.
@moarefi_shohada
🍃8🍃
#مادر_شهید
✨ رضایت ما را گرفت اما برای این که ما نگران نشویم به ما چیزی نگفت. یعنی نوید قبل از این دفعه که اعزام و شهید شد، دوبار دیگر هم رفته بود سوریه.
🔸 اولین بار بهمن ۹۴ رفت و عید ۹۵ برگشت. آن موقع برای این که من نگران نشوم هروقت زنگ میزد میپرسیدم نوید کجایی؟ میگفت مامان یک جای خوش آب و هوا. میگفتم یعنی شمالی؟
😉 میخندید و از جواب دادن طفره میرفت. البته خواهر و برادرانش میدانستند رفته سوریه، اما به من نگفته بودند که نگران نشوم. دفعه دوم دیگر همه ما میدانستیم. زنگ میزد میگفت من حلب هستم. اما نمیگفت دقیقا آنجا چهکار میکند. باز هم برای این که ما نگران نشویم میگفت مستقیم در عملیات شرکت نمیکند.
🍃18🍃
#مادر_شهید
🌹 نوید وقتی سوریه بود مدام زنگ میزد، با همه ما صحبت میکرد. اما دفعه آخر که زنگ زد ۱۴ آبان بود، یعنی یکشنبه. گفت چند روز نمیتوانم زنگ بزنم. نگران نشوید. بعد هم گفت :
😍 مامان برای من دعا کن. اگر من بروم اینجایی که میخواهم بروم، خیلی راحتتر برمیگردم ایران.
😔 من آن موقع نفهمیدم منظورش چیست، گفتم اِنشاءالله، اِنشاءالله که راحت برمیگردی. بعد هم گفتم اِنشاءالله که عاقبت بهخیر میشوی.
❤️ نوید این را که شنید چند لحظه مکث کرد. انگار که همانجا رضایت من را برای شهادتش برای عاقبت بهخیریاش گرفت. این آخرین تماس ما بود. بعد دیگر از نوید خبر نداشتیم...
@moarefi_shohada
🍃19🍃
#مادر_شهید
۲۱ مرداد اعزام شد. قبل از رفتنش من چندبار اصرار کردم، نرود. چون تازه داماد بود. چهارماه از عقدش میگذشت. گفتم :
❤️ مامان جان تو میخواهی یک زندگی جدید شروع کنی. میخواهیم برایت خانه بگیریم. عروسی بگیریم. خودت بالای سر کارهایت بمان. اما نوید گفت : نه مامان، این دفعه هم بروم، بعد برمی گردم سر فرصت کارهای عروسی را انجام میدهیم.
😔 قرار بود آذرماه مراسم ازدواجش را برگزار کنیم، اما شهید شد و پیکرش را تشییع کردیم.
🍃20🍃
🥀🍃
🍃
.
.
•|| #مادر_شهید 🌙
.
.
.
+مادر گفٺــ: نرو بمانــ!
دلݦــ میخواهد پسرمــ عصاے
دسٺمـــ باشد...
.
+گفٺــ: هرچہ تو بگویـے!!!
فقط یڪ سوال...
میخواهـے پسرٺ عصاے این
دنیایٺ باشد یا آن دنیا...
.
.
مادر چیزے نگفٺ و با
"اشڪ" بدرقہ اش ڪرد
.
.
*رفٺ و "شہید" شد
.
.
.
🇮🇷 در آرزوی شهادت 🇮🇷
✨ @moarefi_shohada ✨
هیچ تیری،بر پیکر #شهید اصابت نمی کند
مگر آنکه اول... از قلب مادرش گذشته باشد
همیشه "قلب #مادر_شهید" ، زودتر شهید می شود !
☘28☘
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌷شهید «اسماعیل سریشی» در آذر 1365 در شهرک «ولیعصر(عج)» همدان متولد شد. که مصادف با شب عید قربان بود و به همین علت، خانواده نام اسماعیل را برایش انتخاب كردند.
🔹به نقل از خانم غفاری #مادر_شهید 👇
در خواب سیدی نورانی را دیدم ! نوزادی را به دست من داد بعد فرمودند : این امانت خدا در دست شماست . نام این فرزند را اسماعیل " یا ابراهیم " بگذارید .خواب عجیبی بود ، خیلی فکر مرا مشغول کرده بود . آن قدر به خوابم اطمینان داشتم که می دانستم فرزندم پسر است و نامش اسماعیل است .
عجیب تر تولد این نوزاد بود . روز عید قربان سال بعد ، یعنی آذر ماه سال 1365 ، پسرم به دنیا آمد نامش هم مشخص بود . عید قربان روز ابراهیم نبی و فرزندش اسماعیل " ع " بود ؛ اسماعیل که به ذبیح الله مشهور است . درست در همان روز فرزندم به دنیا آمد.
#گروه_شهدای_مدافع_حرم
۳۰سالہ پسرش #شهـید شـده
امـا هربار کہ سـر خاڪ پسـرش میـره
ڪت وڪلاهے که از پسـرش به یادگـار داره رو میـاره گلـزارشهـداے دارالســلام
#مادر_شهید
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
#مادر_شهید
دل ڪندن
سخت است
اما خونِ تو رنگینتر از
«علی اڪبر حسین» نیست
دلم را از تو ، برای حسین
و آقازادهٔ حسین ڪندم