eitaa logo
شهدای مدافع حرم
905 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
دو تا برادر بودند ، ایشان فرزند دوم خانواده بود.متاهل بود. چند ماه قبل از شهادتش🥀ازدواج کرده بود و فرزندی نداشت. شهید آرمن آودیسیان 🥀بسیار خوش اخلاق ، با گذشت بود و حتی اگر کسی به ایشان بدی میکرد ، میگفت به خدا سپرد . از دست هیچ کس هم ناراحت نمیشد. به روایت از مادرشهید🥀 : ««نامه» شهادت «آرمن» 🥀را به خانه ما آورده بودند. همسایه پزشك ما از شهادت🥀او با خبر شده بود ، اما نمیخواست كه من شوكه شوم در ابتدا به من گفت : پای او زخمی شده و بایستی برویم و او را به تهران منتقل كنیم و گفتند : خودم شخصاً به او رسیدگی خواهم كرد . از او خواهش كردم كه من نیز به همراه او به بیمارستان رفته و پسرم🥀را به تهران بیاوریم . ایشان گفتند : شما زن هستید و برایتان مشكل است ، اینجا بمانید . من به تنهایی خواهم رفت. همه اطرافیانم از موضوع اطلاع داشته ، اما از دادن خبر شهادت «آرمن»🥀 به من صرف نظر میكردند . بالاخره برادرم موضوع را به ما گفت . «آرمن»🥀 فرزند دوم ما بود.😔
هرجا كه میروم ، چشمهایش به من است . مثل اینكه میخواهد چیزی رو بگه پسر خیلی تمیز و پاكی بود . خیلی دوست داشت كه بعد از پایان خدمتش به همراه خانواده به آبادان برگشته و در مغازه پدرش به كار مشغول بشه.😔 پسری بود كه به احترام میگذاشت ، برایش بزرگ و كوچك نداشت. همه دوستش داشتند . دوستان همرزمش خیلی ازش راضی بودند . با تانكر برای همه آب می‌آورد تا دوستانش تشنه نمانده و یا بتوانند حمام كنند.😔 بارها برای آب ، جان خود را به خطر انداخته بود . همرزمانش آن قدر برای نظافتش او را دوست داشتند كه به او گفته بودند : بایستی بعد از پایان خدمت لباسهایت را بین ما تقسیم كنی ، چون خیلی تمیز و مرتب هستند . همرزمانش هنوز هم تلفنی با من تماس گرفته و جویای حالم میشوند.😔 آنها میگفتند كه : آرمن در خدمت پسر خوبی بود و از هر لحاظ پسری شایسته و در قلب همه ما جای داشت. سه روز قبل از شهادتش🥀 تلفنی با من صحبت كرد و حالم را پرسید. اما این آخرین باری بود كه صداش رو شنیدم و هنوز هم گفته های آخرش در گوشم هست.
آخرین باری كه پسرم🥀به دیدن ما آمده بود فقط بیست روز به پایان خدمتش باقی مانده بود.در واقع او خدمتش را به پایان رسانده بود.😔 برادرش «آرموند» هم در همان زمان به خدمت سربازی رفته و در جنوب خدمت میكرد. یك ماه قبل از شهادتش🥀با من تماس گرفت . گفتم : چه شده ؟ پسرم . گفت : مادر ، دیشب در دیدم كه «عیسی مسیح» به منزل ما در آبادان آمده ، البته با من حرفی نزد ، اما به من نگاه میكرد. حالا با شما تماس گرفتم ، ببینم حالتان خوب است . انشاالله كه مشكلی نداشته باشید . در همان لحظه به فكر «آرمن»🥀افتادم . حالا كه فكر میكنم ، میبینم تقدیر این بود كه «آرمن»🥀 مرا ، «حضرت عیسی» پیش خدا ببره. من راضی هستم به رضای خدا. شاید او به خدا تعلق داشت و نه به ما. از حضرت «عیسی مسیح» هم راضی هستم كه فرزندم را پیش خود نگاه داشته است . در آخرین مرخصی ، شناسنامه جدیدش را گرفت . برای كارت پایان خدمتش عكس گرفته بود. عكس پایان خدمتش را كه برادرم آن را بزرگ كرده است ، انگار با من صحبت میكند.😔
به روایت از پدرشهید🥀: چند وقت پیش به مناسبت میلاد مسیح ، هیئت امنای مسجد امام حسن عسکری (ع)🥀به همراه روحانی مسجد به منزل ما آمدند ؛ ساعت هشت شب بود که یک دفعه زنگ در خانه به صدا درآمد ؛ وقتی در را باز کردیم نورانی حضرت آقا♡ را مشاهده کردیم و آنقدر من و همسرم از دیدنشان ذوق‌ زده شدیم که اندازه نداشت. مقام معظم رهبری♡بسیار معمولی و ساده به منزلمان تشریف آوردند و جویای حال من و همسرم شدند . ایشان ما را به صبر توصیه کردند . هیچ آمادگی از قبل برای ورود حضرت آقا♡نداشتیم و تشریف فرمایی ایشان بسیار ما را ذوق زده کرد.😭 از حضور ایشان بسیار ذوق‌ زده شدیم تا جایی که گریه و ابراز خوشحالی میکردیم 😭 از هر میوه یک عدد پوست کنده شد و مقابل معظم رهبری♡ گذاشتیم و ایشان از آن میوه‌ ها میل کردند.😊
آقا♡با دستان مبارکشان از آن میوه‌ ها به من و مادر شهید🥀 و حاضران دادند که مادر شهید🥀 در خطاب به مقام معظم رهبری♡گفتند ؛ ♡با خوردن این میوه هرگز مریض نخواهم شد.😊
سرانجام شهید آرمن آودیسیان🥀 که راننده آمبولانس بود ، در حال انتقال مجروح به بیمارستان ، به همراه دو همرزم مسلمان خود و دیگر رزمنده مجروح ، به شهادت🥀 رسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این هم کلیپ صمیمی حضرت آقا♡ با خانواده شهید آرمن آودیسیان🥀 و حضور آقا در منزل پدر و مادرشهید🥀.
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای هسته ای🥀 و علی الخصوص شهید سرفراز 💠 شهید آرمن آودیسیان💠 🌷 صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد
🌹 🔅شهید مهدی موحدنیا🔅 ✅ مدافعان‌غیرت‌زینبی ♦️ شب آخری که مهدی با مادرم و همسرش، میخواست بره تهران و چند روز بعدش پرواز داشت به سمت سوریه🇸🇾 دلم بدجور گرفته بود؛ ♦️ دیدم دوش گرفته و یک حوله انداخته روی دوشش؛ خیلی زیبا شده بود مثل ماه شب چهارده می‌درخشید جلو آینه ایستاده بود و به سینه‌اش می‌زد و می‌گفت: منم باید بــــرم آره برم سرم بــــره گفتم : مهدی خواهشاً بس کن ! دمِ رفتنی چه شعریه که می‌خونی؟😕 ♦️ مقابلم ایستاد و به سینه‌اش زد و گفت: خواهرم این سینه باید جلو حرم حضرت زینب سلام‌الله‌علیها سپــــر بشه فردای قیامت باید بتونم جواب امام حسین رو بدهم!! وقتی این حرف رو گفت، تمام بدنم لرزید و فهمیدم مهــــدی دیگه زمینی نیست 📚 به نقل از خواهر شهید _._._._._._._._ @moarefi_shohada
💌 🔅شهید سید مرتضی آوینی🔅 ♦️ شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ♦️ چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ _._._._._._._._
💌 🔅شهید نادر حمید🔅 🍃نمیدانم شهادت شرط زیبا دیدن است،یا دل به دریا زدن.... ولی هرچه هست جز دل به دریا نمیزنند!... _._._._._._._._