✨•یهقاب#آرامش...[🌱🧶🌱]✨
🌱سه چیز از همدیگر جدا نیستند:
❶کسےکه زیاد دعا کند
از اجابت محروم نمےشود.
❷کسےکه زیاد استغفار کند
از مغفرت و بخشش محروم نمےشود.
❸کسےکه زیاد شکر کند
از زیاد شدن نعمت هامحروم نمےشود.
٭٭✨٭٭٭٭•••✨٭٭
#شبتون_حسینے
#شهید ارمنی دفاع مقدس ، تازه داماد شهید آرمن آودیسیان🥀
در زمستان سال ۱۳۳۸ در اصفهان متولد شد و در دامان پر مهر و محبت پدر و مادری مهربان بزرگ شد دوران کودکی اش در زادگاهش گذشت.
پس از آن به همراه خانواده به شهر آبادان نقل مکان کردند و در مدرسه «ادب» به تحصیل پرداخت.
بعد از شروع جنگ تحمیلی ، اجباراً به تهران امدندو در این شهر ساکن شدند ، ادامه تحصیل داد و از دبیرستان ارامنه سوقومونیان فارغ التحصیل شد.
ایشان بعد از دیپلم به اتفاق پدرش برای کار به بوشهر رفتند ، تا این که برای انجام خدمت سربازی خود را به سازمان نظام وظیفه معرفی کرد.
ابتدا به شیراز رفته و سپس به نفت شهر ، منتقل شد ، در قسمت موتوری همزمان راننده آمبولانس ، تانکر آب و فرمانده … بود.
دو تا برادر بودند ، ایشان فرزند دوم خانواده بود.متاهل بود.
چند ماه قبل از شهادتش🥀ازدواج کرده بود و فرزندی نداشت.
شهید آرمن آودیسیان 🥀بسیار خوش اخلاق ، با گذشت بود و حتی اگر کسی به ایشان بدی میکرد ، میگفت#باید به خدا سپرد . از دست هیچ کس هم ناراحت نمیشد.
به روایت از مادرشهید🥀 :
««نامه» شهادت «آرمن» 🥀را به خانه ما آورده بودند.
همسایه پزشك ما از شهادت🥀او با خبر شده بود ، اما نمیخواست كه من شوكه شوم
در ابتدا به من گفت : پای او زخمی شده و بایستی برویم و او را به تهران منتقل كنیم
و گفتند : خودم شخصاً به او رسیدگی خواهم كرد . از او خواهش كردم كه من نیز به همراه او به بیمارستان رفته و پسرم🥀را به تهران بیاوریم .
ایشان گفتند : شما زن هستید و برایتان مشكل است ، اینجا بمانید . من به تنهایی خواهم رفت.
همه اطرافیانم از موضوع اطلاع داشته ، اما از دادن خبر شهادت «آرمن»🥀 به من صرف نظر میكردند .
بالاخره برادرم موضوع را به ما گفت .
«آرمن»🥀 فرزند دوم ما بود.😔
هرجا كه میروم ، چشمهایش به من است .
مثل اینكه میخواهد چیزی رو بگه
پسر خیلی تمیز و پاكی بود . خیلی دوست داشت كه بعد از پایان خدمتش به همراه خانواده به آبادان برگشته و در مغازه پدرش به كار مشغول بشه.😔
پسری بود كه به #همه احترام میگذاشت ، برایش بزرگ و كوچك #فرق نداشت.
همه دوستش داشتند .
دوستان همرزمش خیلی ازش راضی بودند .
با تانكر برای همه آب میآورد تا دوستانش تشنه نمانده و یا بتوانند حمام كنند.😔
بارها برای #آوردن آب ، جان خود را به خطر انداخته بود .
همرزمانش آن قدر برای نظافتش او را دوست داشتند كه به او گفته بودند : بایستی بعد از پایان خدمت لباسهایت را بین ما تقسیم كنی ، چون خیلی تمیز و مرتب هستند .
همرزمانش هنوز هم تلفنی با من تماس گرفته و جویای حالم میشوند.😔
آنها میگفتند كه : آرمن در خدمت پسر خوبی بود و از هر لحاظ پسری شایسته و در قلب همه ما جای داشت.
سه روز قبل از شهادتش🥀 تلفنی با من صحبت كرد و حالم را پرسید.
اما این آخرین باری بود كه صداش رو شنیدم و هنوز هم گفته های آخرش در گوشم هست.
آخرین باری كه پسرم🥀به دیدن ما آمده بود فقط بیست روز به پایان خدمتش باقی مانده بود.در واقع او خدمتش را به پایان رسانده بود.😔
برادرش «آرموند» هم در همان زمان به خدمت سربازی رفته و در جنوب خدمت میكرد.
#حدود یك ماه قبل از شهادتش🥀با من تماس گرفت .
گفتم : چه شده ؟ پسرم .
گفت : مادر ، دیشب در #خواب دیدم كه «عیسی مسیح» به منزل ما در آبادان آمده ، البته با من حرفی نزد ، اما به من نگاه میكرد.
حالا با شما تماس گرفتم ، ببینم حالتان خوب است .
انشاالله كه مشكلی نداشته باشید .
در همان لحظه به فكر «آرمن»🥀افتادم .
حالا كه فكر میكنم ، میبینم تقدیر این بود كه «آرمن»🥀 مرا ، «حضرت عیسی» پیش خدا ببره.
من راضی هستم به رضای خدا. شاید او به خدا تعلق داشت و نه به ما.
از حضرت «عیسی مسیح» هم راضی هستم كه فرزندم را پیش خود نگاه داشته است . در آخرین مرخصی ، شناسنامه جدیدش را گرفت . برای كارت پایان خدمتش عكس گرفته بود.
عكس پایان خدمتش را كه برادرم آن را بزرگ كرده است ، انگار با من صحبت میكند.😔
به روایت از پدرشهید🥀:
چند وقت پیش به مناسبت میلاد مسیح ، هیئت امنای مسجد امام حسن عسکری (ع)🥀به همراه روحانی مسجد به منزل ما آمدند ؛ ساعت هشت شب بود که یک دفعه زنگ در خانه به صدا درآمد ؛ وقتی در را باز کردیم #چهره نورانی حضرت آقا♡ را مشاهده کردیم و آنقدر من و همسرم از دیدنشان ذوق زده شدیم که اندازه نداشت.
مقام معظم رهبری♡بسیار معمولی و ساده به منزلمان تشریف آوردند و جویای حال من و همسرم شدند . ایشان ما را به صبر توصیه کردند . هیچ آمادگی از قبل برای ورود حضرت آقا♡نداشتیم و تشریف فرمایی ایشان بسیار ما را ذوق زده کرد.😭
از حضور ایشان بسیار ذوق زده شدیم تا جایی که گریه و ابراز خوشحالی میکردیم 😭 از هر میوه یک عدد پوست کنده شد و مقابل #مقام معظم رهبری♡ گذاشتیم و ایشان از آن میوه ها میل کردند.😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این هم کلیپ #دیدار صمیمی حضرت آقا♡ با خانواده شهید آرمن آودیسیان🥀 و حضور آقا در منزل پدر و مادرشهید🥀.
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای هسته ای🥀
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠 شهید آرمن آودیسیان💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
#برگی_از_خاطرات_شهدا🌹
🔅شهید مهدی موحدنیا🔅
✅ مدافعانغیرتزینبی
♦️ شب آخری که مهدی با مادرم و همسرش،
میخواست بره تهران و چند روز بعدش
پرواز داشت به سمت سوریه🇸🇾
دلم بدجور گرفته بود؛
♦️ دیدم دوش گرفته
و یک حوله انداخته روی دوشش؛
خیلی زیبا شده بود
مثل ماه شب چهارده میدرخشید
جلو آینه ایستاده بود
و به سینهاش میزد و میگفت:
منم باید بــــرم آره برم سرم بــــره
گفتم : مهدی خواهشاً بس کن !
دمِ رفتنی چه شعریه که میخونی؟😕
♦️ مقابلم ایستاد و به سینهاش زد و گفت:
خواهرم این سینه باید جلو حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها سپــــر بشه
فردای قیامت باید بتونم
جواب امام حسین رو بدهم!!
وقتی این حرف رو گفت، تمام بدنم لرزید
و فهمیدم مهــــدی دیگه زمینی نیست
📚 به نقل از خواهر شهید
_._._._._._._._
@moarefi_shohada
#کلام_شهدا 💌
🔅شهید سید مرتضی آوینی🔅
♦️ شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے،
♦️ چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√
_._._._._._._._
#کلام_شهدا 💌
🔅شهید نادر حمید🔅
🍃نمیدانم شهادت شرط زیبا دیدن است،یا دل به دریا زدن....
ولی هرچه هست جز #دریادلان دل به دریا نمیزنند!...
_._._._._._._._
#برگی_از_خاطرات_شهدا🌹
🔅شهید روحالله صحرایی🔅
🔹وقتی میخواست وارد سپاه شود نه ماه طول کشید!
وزنش نسبت به وزن ایده آل سپاهکم بود، چند وقتی شروع کرد بهزیاد غذا خوردن...
ولی باز وزنش آنقدر بالا نرفت🚫
روزی که باید برای تست وزن میرفت،چاره ای اندیشید!!
🔸پوتین های سنگین دوران سربازی ارتش را پوشیدو چند میلهآهنی بیست سانتی را زیر جوراب به پاها بست..
لباس زیاد پوشید و توی جیبهایش سکههای ۲۵و ۵۰ تومانی راجاسازی کرد، تاوزنشرا بهوزنایدهآل سپاه برساند...!
وبالاخرهبا زحمتزیاددر سپاهقبولشد...!😂
📚 به نقل از همسر بزرگوار شهید
_._._._._._._._
@moarefi_shohada
🌺به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام
دل تو رامی طلبد ، دیده تو را می جوید !❤️
#امام_رضا(ع
بهترین صدقه
آن است که دانشی بیاموزیدوبه دیگری آموزش دهید
بهترین صدقه
ان است که میان دونفر رااصلاح کنیم
بهترین صدقه
نگهداری زبان اززشتی هااست
بهترین صدقه
زبان شفاعت برای آزادی اسیراست
🍃🌺
@moarefi_shohada
[﷽♥️]
•| #دلــنــویـس ـ҈💛
دلمنلڪزدهتاڪنجحرمگریهڪنم...
دوقدمروضهبخوانم،دوقدمگریهڪنم
برومسمتضریحۍڪهبهشتمآنجاست
برسمپیشنگارم،برسمگریهڪنم!😍😭
.
چھ قدر گریھ ڪنم تا نبرے از یادم..؟!
در سراشیبے قبرم به شما محتاجم ..!
#حسینجآنم..
• • • 🏴
[ #منبر_مجـازی 📿]
[ #آخـراݪزمـان ]
[ #حضرتمحمد{صݪےاللهعݪیہوآلہ}مۍفرمایَند: ]
مردمانشاݩ با زباݩ ، ٺظاهر بہ دوسٺے دارند ؛ اما در دݪ ، دشمݩ هسٺند گناه همہ جا را فرا مےگیرد و عݪنے بہ گناه افٺخار مےڪنند و اسلام را چوݩ پوسٺینے واژگونہ مےپوشنــد...!
📚منبع| بحاراݪأنوار ، جلد۲۲ ، صفحہ۴۵۳
#اللﮩـمعجـللولیـڪالفـرج♥️
#ماملت_شهادتیم
🌷 امام صادق(علیه السلام) :
✍ ما اغْتَنَمَ أحَدٌ بِمِثْلِ ما اغْتَنَمَ بِغَضِّ الْبَصَرِ لِأنَّ الْبَصَرَ لا يُغَضُّ عَن مَحارِمِ اللهِ تَعالي إلّا وَ قد سَبَقَ إلي قَلْبِهِ مُشاهَدَة الْعَظَمَةِ وَ الْجَلالِ.
☘ هيچ غنيمتي مانند غنيمتي كه آدمي از راه كنترل چشم به دست مي آورد نيست ، زيرا ديدگان از نگاه به نا محرم فرو بسته نميشود جز آنكه در قلب او عظمت و جلال الهي مشاهده مي شود.
📚 مصباح الشريعة ، ص٩
#چفیه
وقتی پیکرشراداخل قبرگذاشتم، ازطرف همسرمعززش گفتندمحمودرضا سفارش کرده چفیه ای که ازآقا گرفته بااو دفن شود!
جاخوردم نمی دانستم ازآقاچفیه گرفته، رفتندچفیه راازداخل ماشین آوردند، مانده بودم باپیکرش چه بگویم!
همیشه درارادت به آقا(مقام معظم رهبری) خودم رابالاتر می دانستم، چفیه راکه روی پیکرش گذاشتم فهمیدم به گرد پایش هم نرسیده ام!
دراین چندوقت،یادم هست یکبارچندسال پیش گفت شیعیان دربعضی کشورها بدون وضو تصویر آقارا مس نمی کنند وگفت مااینجا ازشیعیان عقب افتاده ایم.
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#سالروز_ولادت 🌷
#خاطرات_کمتر_گفته_شده_درباره #شهید_بیضایی
که نشان از انتظار لحظه به لحظه ایشان برای فرج دارد،
🔰خاطره ای هست که جز برای همسر شهید برای شخص دیگری نگفته ام. نزدیک مراسم عقد محمودرضا بود🎊 که یک روز آمد و گفت: «من کت 👔و شلوار 👖برای مجلس عقد نخریده ام» من هم سر به سرش گذاشتم 😍و گفتم: تو نباید بخری که خانواده عروس باید برایت بخرند. 😅خلاصه با هم برای خرید رفتیم. محمودرضا حتی هنگام خرید کت و شلوار دامادی اش❄️ هم حال و هوای همیشگی را داشت، اصلا حواسش به خرید نبود و دقت نمی کرد در عوض من مدام می گفتم مثلا این رنگ خوب نیست و آن یکی بهتر است😎 و ... هیچ وقت فراموش نمی کنم در گیر و دار خریدن کت شلوار به من گفت: «خیلی سخت نگیر، شاید امام زمان(عج) امشب ظهور کردند 👌و عروسی ما به تعویق افتاد.»
🔰هدف محمودرضا، رضایت دل امام زمان اش بود. 🌹👌دنبال گرفتن تایید امام زمان(عج) بود.
همیشه می گفت: «ما باید پرچم امام زمان(عج) را بالا ببریم.»🌹👌
💞 به روایت یکی از دوستان صمیمی #شهید_محمود_رضا_بیضایی
#18_آذر_بمناسبت_سالروز_تولد
#شهید_بیضایی
💞#سالروزولادت۱۳۶۰/۹/۱۸
💞#سالروزشهادت۱۳۹۲/۱۰/۲۹
💞#سالروزولادت🎂🎈🎂🎈🎂