نیروهایی که ما داشتیم نیروهای خوبی بودند منتها یک سری تجهیزات را نیاورده بودند. سلاح هم گفته بودند ممنوع است. وقتی سنگپراکنی شروع شد؛ منطقی است که برای اینکه سنگ نخوری، فاصلهات را بیشتر کنی. وقتی فاصله میگرفتیم. فکر میکردند ترسیدیم، هجوم میآوردند. ما را محاصره کردند. هر چقدر تماس گرفتیم که نیرو بفرستند در آن اوضاع، نمیشد نیرو فرستاد.
@moarefi_shohada
🍃16🍃
سنگهایی هم که پرت میکردند، سنگهای معمولی نبودند، موزاییک بودند، به هر جا اصابت کند، پاره میکند، یا اینکه قلوه سنگ و بتنهای لبهتیز میانداختند. سنگی که به سر من خورد، اشتباه نکنم 5 کیلو، وزنش بود. اینها اهالی بومی آنجا نبودند، چون صبح که ما آنجا مستقر شده بودیم، اهالی، خیلی از ما تشکر میکردند که هستیم.
🍃17🍃
از کوچه پسکوچهها و پشتبام ما را میزدند. یک چیز هدایت شده بود، اتفاقات مارلیک با اتفاقات قلعهحسنخان و اسلامشهر ، دقیقاً یک وجه مشترک دارند، سنگهایی که پرتاب میکنند، کارهایی که انجام میدهند، اگر سایر استانها را هم حساب کنیم، می ببینم مثلاً کندن و انداختن تیربرق، از بین بردن دوربین بانکها قبل از آنکه بخواهند آتش یا خسارتی بزنند، یعنی دقیقاً چیزی است که سازماندهی شده است.👇👇👇👇👇
🍃18🍃
از این جمعیت فکر کنم 5 درصد تا 10 درصدشان، آشوبگرند، بقیه به اینها نگاه میکنند میبینند نیروهایی که آنجا هستند، عقب میروند، آنها هم سنگ میاندازند یعنی آنها اغتشاشگر اصلی نیستند. ماشین شهرداری را هم میخواستند چپ کنند که نتوانستند ولی زدند شیشههایش را شکستند. بانک را
هم اول دوربین هایش را زدند، مشخص است که این برنامه ریزی شده بود؛ اراذل معروف شهرکهای اطراف حضور داشتند.👇👇👇👇👇
🍃19🍃
ما هم هر چقدر که توانستیم افراد شخصی که در راه میدیدیم قسمشان میدادیم که سمت محل اغتشاش نروند، مبادا سنگی بهشان بخورد یا آسیب ببینند. چون ما آمدیم که کمکشان کنیم، نه اینکه با آنها مبارزه کنیم. ما از خودشانیم، درد آنها، درد ماست. اگر سختی است، ما هم سختی را داریم میکشیم
@moarefi_shohada
🍃20🍃
همین حین، دیدم آقای ابراهیمی داخل جمعیت اینها افتاده است.
شناساییاش کرده بودند. به محض اینکه مرتضی را گرفتند، گفتم: بچهها برگردید، دویدیم سمتشان. مرتضی به زمین افتاده بود. گفتم: مرتضی بلند شو، راه بیفت. گفت: نمیتوانم بیایم مصطفی، نمیتوانم بیایم. پایش را انداختم زیر بغلم، بچهها هم آمدند، هر کسی یک پای مرتضی را، یکی دستش را گرفتیم، یک 206 هم آنجا بود(انشاءلله هر جا که هست، عاقبت به خیرش کند) نگهاش داشتیم
🍃21🍃
مرتضی ابراهیمی را سوار کردیم، یکی از بچههایمان هم با ماشین رفت. با خودمان میگفتیم شاید این از عوامل آنها باشد، مرتضی را ببرند یک جای دیگر، در بیابان ولش کنند. یکی از بچهها که رفته بود، میگفت مرتضی داخل ماشین با من صحبت میکرد. هوشیاری داشت میگفت فلانی این کار را کن، آن کار را کن اینها، تا اینکه به بیمارستان رسیدند.
🍃22🍃
سمت چپ شکمش تیر خورده بود. چاقو هم در قلبش زده بودند، صورتش خونی بود، با تیر زده بودند سمت یکی از کلیههایش، قمهای هم دیگر کلیهاش زده بودند. یعنی دو تا کلیهاش را با قمه و با تیر از بین برده بودند، شکمش، 4-5 تا چاقو خورده بود. یک قمه هم به صورتش زده بودند. فکر کنم به کبد و ریهاش هم قمه زده بودند، وقتی به بیمارستان رسیدند گفتند شهید شده است.
@moarefi_shohada
🍃23🍃
در این اغتشاشات، شهید ابراهیمی بچه ها را جمع کرد. میگفت آقا بیایید کمک کنید، میتوانستیم همان روز اول با سلاح وارد شویم ولی گفته بودند که این کار را نکنید. مردم هستند، با سپر «توفا» فقط هدایت کنید که پراکنده شوند. روز دوم با لباس بسیج رفته بودیم، گفتیم ما هم اعتراض داریم ولی به اموال عمومی آسیب نزنید، بیت المال است، حیف است.
🍃24🍃
این شهادت، روحیه بچه ها را بالا برد ولی اولش یک شوک بود. بچه هایی هم که آسیب دیده بودند، شوک زده شده بودند. انتظار نداشتند که شهید بدهیم، آن هم در روز اول که وارد شدیم. البته سال 88 هم فکر میکنم 5 شهید داشتیم. ولی در روز اول و دوم اغتشاشات، اینها چندین بانک، پمپ بنزین، اداره آتش زدند، حتی یک پایگاه بسیج هم سقوط کرد.
🍃25🍃
خب دوستان بزرگوارم، سرانجام من هم درتاریخ ۲۵ آبان ماه سال ۱۳۹۸ در اغتشاشات اخیر ، و اعتراض به گرانی بنزین، در سالروز ازدواجم به آرزوم رسیدم وبه شهادت رسیدم 😊💐💐💐💐
@moarefi_shohada
🍃26🍃
💞شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم💞
و علی الخصوص
💠شهید مرتضی ابراهیمی 💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج و شهادت ✨
@moarefi_shohada
🍃29🍃
انتهای "نگاه خدا" یعنی
🕊 "شهادت" 🕊
💢اللّهمّ ارْزُقْنا مَنازِلَ الشُّهداء💢
#التماس_دعا
🍃💚
#عاشقانه_همسر_شهید💛
#مدافع_عشق🌹
روزای اول ازدواج یه روز دستمو گرفت و گفت:
"خانومی...❤
بیا پیشم بشین کارِت دارم..."
گفتم...
"بفرما آقای گلم من سراپا گوشم...😍"
گفن "ببین خانومی...❤
همین اول بهت گفته باشمااا...
کار خونه رو تقسیم میکنیم هر وقت نیاز به کمک داشتی باید بهم بگی...☺️❤"
گفتم "آخه شما از سر کار برمیگری خسته میشی☹️
گفت "حرف نباشه ،حرف آخر با منه..😏
اونم هر چی تو بگی من باید بگم چشم...!😁🌹
واقعاً هم به قولش عمل کرد از سر کار که برمیگشت با وجود خستگی شروع میکرد کمک کردن...😍
مهمون که میومد بهم میگفت "شما بشین خانوم...👌😊
من از مهمونا پذیرایی ميکنم..."😉
فامیلا که ميومدن خونه مون به حال زندگیمون غبطه میخوردن و بهم میگفتن "خوش به حالت طاهره خانوم...😍❤️
آقا مهدی،واقعاً یه مرد واقعیه..."😌
منم تو دلم صدها بار خدا رو شکر میکردم...🌹
واسه زندگی اومده بودیم تهران...
با وجود اینکه از سختیاش برام گفته بود ولی با حضورش طعم تلخ غربت واسم شیرین بود...🙂
سر کار که میرفت دلتنگ میشدم..☹️
بر که میگشت،میفهمید با وجود خستگی میگفت...
"نبینم خانومی من...😍
دلش گرفته باشه هااا...❤
پاشو حاضر شو بریم بیرون...😉
میرفتیم و یه حال و هوایی عوض میکردیم...👌😊
اونقدر شوخی و بگو و بخند راه مینداخت...😍😁❤️
که همه اون ساعتایی که کنارم نبودو هم جبران میکرد...😌
و من بیشتر عاشقش میشدم و البته وابسته تر از قبل...😊
#همسر_شهید_مهدی_خراسانی
💚 @moarefi_shohada 💚
#مهمانی_شهدا
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش رضا هست✋
#مدافع_حرمی_که_یک_خشاب_کامل_برسینه_او_خالی_شد🖤
شهید سید رضا طاهر🌹
تاریخ تولد: ۱۰/ ۱۰ / ۱۳۶۴
تاریخ شهادت: ۱۶ / ۲ /۱۳۹۵
محل تولد: بابل/ مازندران
مزار: بابل
محل شهادت: خان طومان / سوریه
از زبان مادرش↓
🌹 او در لشکر ۲۵ کربلا در گردان صابرین خدمت میکرد یک فرزند به نام محمد از او به یادگار مانده است🌺
آنهایی که میگویند مدافعان حرم برای پول میروند و ۲۰ میلیون پول میگیرند من زمینم را میفروشم و ۳۰ میلیون به آنها میدهم آیا حاضرند پسرشان را به سوریه بفرستند❓الحمدالله بچه من کارمند بود خانه داشت زن و بچه داشت همه چیز داشت کسانی که این حرف را میزنند ایمان و تقوا ندارند🌹👌
دوستش میگویید↓
او با تمام دلبستگی هایش خداحافظی کرد. داوطلب شد و رفت. به دوستش گفت میدانم اینبار دیگر شهید میشوم. در خواب دیدم که از آسمان به پیکر خون آلود خودم نگاه میکنم. زن و فرزندم را به خدا میسپارم..✋🏻
سمت راست ما ارتفاعی بود که بالایش چند خانه بود. ما اگر قرار بود دور نخوریم باید حتما آن خانهها را نگه میداشتیم. تا ورودی آن خانه رسیدیم، پهپاد ما اعلام کرد در خانه کسی نیست، اما اطلاعات غلط بود. او با رعایت احتیاط دیوار به دیوار و ستون به ستون رفت، تا سید رضا در را باز کرد، یک خشاب کامل بر سینه سید رضا طاهر خالی شد🖤 و شربت شهادت را نوشید🕊🕋
شهید سید رضا طاهر
شادی روحش صلوات💙🌹
➖🔝🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂🔝
#ثواب_نشر_مطالب_هدیه_به_امام_زمان_عج
🌷🍃
🍃
#چفیه
پدر
صورت
پسر را بوسید
گفت: تا کی میخوای
بری جبهه؟ پسرخندید و
گفت: قول میدم این دفعه
آخرم باشه بابا!
پدر:قول دادے ها...!
و پسر، سر قولش "جان" داد:)
#شهداواقعاازدنیاصرفنظرکردهبودند..
#شهدارایادکنیمباذکرصلوات
✨ @moarefi_shohada ✨
نمیـدانم چه رازے اسـت
ڪه هروقـت
عکس هایت رانگاه میڪنم
و هر چہ میڪنم باز هم
خجالت از اعمالم
تمام وجودم را فرامیگیرد
ڪاش زود دستم را بگیری
ای فرشته ی به خاڪ نشستہ...
#رفیق_شهیدم
#شهید_احمد_مشلب
✨ @moarefi_shohada ✨
🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿
#صبحتون_شهدایی
تاب دلتنگی ندارد
آنکه مجنون میشود...!
#شهیدسعیدسامانلو
#ایام_شهادت
#یادش_باصلوات
✨ @moarefi_shohada ✨
سلام ای که ادب دارد از شما عنوان 🥀
فهیمه ، عالمه ،ای با وقار و با ایمان🍂
نه سنگ قبری و نه زائری کنارت هست 🥀
ز دیده میچکد از غربت شما باران🍂
فقط ز روی ادب بوده است این کارت 🥀
که مثل فاطمه باشد مزار تو ویران🍂
#وفات_حضرت_ام_البنین(س)🏴
#تسلیٺ_باد🥀
✨ @moarefi_shohada ✨
آتـش هجـرِ تـو
با اشڪ روان بنشانیم
سوزِ دل را بہ جز این ؛
مایه ی تسڪینی نیست ...
#بسیجی_مدافع_حـرم
#شهید_عباس_کردانی
#سالروز_شهادت