این روزها به هرکجا میروم و به هر طرف که مینگرم !
روی زبان ها کلمهای واحد چرخ میزند . .
"یلدا" . .
میگویند طولانی ترین شب سال !
توصیف و تفسیر های زیادی برایش میآورند . .
این بین و مابین صحبت از همان یک دقیقه بیش ، کم نیست !
هرکسی به تعبیر خود این یک دقیقه را زیبا میخواند . .
اما برای من !
خب برای من هم زیباست اما به تعبیری متفاوت از غیر . .
برای من یلدا یک دقیقه بیشتر است تا یک دقیقه بیشتر به یادت باشم .
یک دقیقه بیشتر است تا یک دقیقه بیشتر نبودت را حس کنم .
یک دقیقه بیشتر است تا یک دقیقه بیشتر به رو سیاهیم فکر کنم که مانع آمدنت شده .
برای من امشب یک دقیقه بیشتر است تا یک دقیقه بیشتر دنیا را بدون تو ببینم
آقای صاحبالزمان . .🥲:)
برای من یلدا یک دقیقه بیشتر است محض دلتنگی . .
محض یک دقیقه بیشتر دلتنگ حسین و کربلایش بودن:)
محض یک دقیقه بیشتر در حسرت قدم در بینالحرمین گذاشتن . .
آقای من . .
امشب برای من تنها بهانه ایست تا حداقل امشب را یک دقیقه بیشتر دست به آسمان ببرم محض دعای ظهور . .
#اللهمعجللولیکالفرج
من امشب یک دقیقه بیشتر از هر شب دیگر دلم از دنیای بدون تو گرفته .
یک دقیقه بیشتر دلگیرم از دلی که فقط ادعا دارد به منتظر بودن .
من امشب یک دقیقه بیشتر دلم بهانهی کربلا را میگیرد .
یک دقیقه بیشتر نفس نفس میزند برای یک دقیقه بیشتر نفس کشیدن در هوایِ کربلای حسین:)
خلاصه کنم احوال پریشانم را . .
من امشب با تمام زیباییهایش یک دقیقه بیشتر دلگیر و دلتنگ و دل گرفتهام . .
دل من امشب یک دقیقه بیشتر بهر ظهور دست به دعا برداشته . .
میایی آقا؟!
ـ یلدای ۴٠۲ ـ
#مـأوا_نوشت
هدایت شده از
پنجاه و هفت″
با اضطراب و دلشوره عجیبی از خونه به مقصد کتابخونه میزنم بیرون. اتوبوس میرسه و طبق معمول شلوغه.
میایستم کنار شیشه اتوبوس. دو تا ایستگاه بعد یه خانم سوار میشه با دختر کوچولوش که کاپشن صورتی پوشیده. خانم دقیقا میاد و رو به روی من میایسته، بعد چادرشو مرتب میکنه و با صدای بلند میگه:
لاحول و لا قوَّة الا باللّٰه العلی العظیم؛
و بعد هم یه صلوات میفرسته.
ایستگاه بعد اتوبوس نگه میداره و خانم دوباره میگه:
لاحول و لا قوَّة الا باللّٰه العلی العظیم.
صدای رسا و آرامش بخشی داره؛
همینطور که داره زمزمه میکنه اضطرابم کم میشه.
شروع میکنم از زیر ماسک، آروم به زمزمه کردن:
لاحول و لا قوَّة الا باللّٰه العلی العظیم؛
غرق میشم توی معنی این جمله؛
براستی که
هیچ قدرت و نیرویی نیست الا قدرت خودت، خدای بزرگِ من :).
آروم تر از زمانیم که از خونه بیرون اومدم.
خیلی آروم تر ..
#اینروزهایمن؛
میگفت هر کیفی یه کیفری داره ،
مراقب باشید که کیفرِ کیف هایی که میکنید ..
مبادا افتادن از چشمِ خدا باشه !
صف بسته اند این همه سردار ها به شوق ،
یعنی برای پیشکشت سر همیشه هست:)
#شهید_سید_رضی_موسوی
روی فرشِ دلِ من جوهری از عشقِ تو ریخت . .
آمدم پاک کنم عشقِ تو را ، بدتر شد :)!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دارم از غصه میمیرم و به رو خودم نمیارم ،
تو هوامو داشته باش . .💔😭
#ام_البنین
برای امشب حرفِ خاصی ندارم !
فقط میتونم بگم #ام_البنین امشب نامه رسونِ بینِ من و تو ، پسرت حسین بن علیِ:)
تو گاهی وقتا روی عباست و زمین میندازی . .
ولی روی حسین و چطور؟:)
میدونم #ام_البنین شدن دردسر داشت . .
ولی الان گره همه دردسرا دست شماست خانم:)
من و به حسینت ببخش ، لطفاً🥲❤️🩹.
#مـؤثـر_نوشت
در مقام #حضرت_ام_البنین همین بس كه فرزندی تربیت كرد كه پشت و پناه كسی بود كه او پشت و پناه عالم امكان است . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_سید_رضی_موسوی میگفت :
حاج قاسم بهم گفت سید رضی تو هم دیگه به درد نمیخوری باید شهید بشی پیر شدی .
ـ ولی کاش ما هم به جایی میرسیدیم ، که حاجی میگفت تو دیگه به درد این دنیا نمیخوری . .💔:)
حاج مهدی میگفت : هر بار که توفیق میشد میرفتیم سوریه خدمت آقا سید هم میرسیدیم . .
یادم نمیره همیشه صحبتِ حاج قاسم که میشد ، بغض گلوش رو میگرفت و با گریه میگفت ؛ من نباید تا سالگرد حاج قاسم بیشتر میموندم !
ظاهراً حاج قاسم هم دلش تنگ شده بود و دستش رو گرفت و برد . .