eitaa logo
علی ، غدیر، مباهله
161 دنبال‌کننده
55 عکس
69 ویدیو
2 فایل
اطلاع رسانی در خصوص فعالیت های مرتبط با اعیاد سعید غدیر و مباهله اشعار با موضوع غدیر و مباهله (قدیم و معاصر) ارتباط با ادمین ؛ @alirezaghorbankhan
مشاهده در ایتا
دانلود
از اسب سفید خود جدا افتاده یک ماه که در قاب خدا افتاده سربند حسین در تمام صحرا در گوشه دشت کربلا افتاده https://eitaa.com/mobahelerey
شب اول ماه محرّم۱۴۰۳ لبریز دردم آمدم دارو بگیرم مُهر اجابت از دَمِ یاهو بگیرم ای کاش از دست تلاطم های دنیا در ساحل امن شما پهلو بگیرم از دور هر شب زائر هستم این بار باید اذنِ رو در رو بگیرم با خیل غم‌ها الفتی دیرینه دارم اما نشد تا با فراقت خو بگیرم دلتنگ هستم همیشه تا حاجت یک عمر را از او بگیرم بستم دخیلِ قلب خود را بر ضریحش شاید برات از بگیرم https://eitaa.com/mobahelerey
من یادگار رفته از یادم جماعت محنت نصیب ماتم آبادم جماعت من منطق نامردها را می شناسم سوز و گداز دردها را می شناسم من روزگاری در صدف دُر دانه بودم نورِ دو چشم مادرم در خانه بودم من مَحرَمِ راز پدر با چاه بودم لحظه به لحظه از غمش آگاه بودم من شاهد پیشانی و شمشیر بودم با این مصائب از جوانی پیر بودم من ناله های مادرم را می شنیدم من ضربِ سیلی را به روی لاله دیدم من در مدینه پُشت در آلاله دیدم داغ خزانِ یاسِ هجده ساله دیدم من بُلبُل داغ حَسن بودم،نبودم؟ مرثیه خوانِ یاسمن بودم، نبودم؟ من شمع سوزان و فروزان حسینم بسته به هم جان من و جان حسینم از کودکی نی نامه را تمرین کردم با جان و دل از کربلا تمکین کردم من خواهر زینب سفیر نینوایم وادی به وادی با نوایش هم نوایم در کربلا هم پای زینب گریه کردم تنها نه آنجا بلکه هر شب گریه کردم من عطرِ اشکِ چشم های یاس بودم من شاهد بی دستی عباس بودم وقتی حسینم رفت میدان نُدبه خواندم افشاگری کردم برایش خطبه خواندم در خیمه ها دلواپس عباس بودم سنگ صبور غنچه های یاس بودم هر لحظه در ذهنم بلائی رخنه می کرد دلشوره های نینوائی رخنه می کرد گفتم زبانم لال اگر اکبر بمیرد ای وای اگر از تشنگی اصغر بمیرد گفتم:برادر پیش مرگت اُمِ کُلثوم گردد فدای ساز  و برگت ام کلثوم تنها خدا فهمید عُمقِ ماجرا را شرح مصیبت های تلخ کربلا را من هم سفر با کاروان شام بودم چون کوهی از آتشفشان آرام بودم من خار چشم دشمن مُزدور بودم طوفانِ از چشم لعینان دور بودم من در رسای "ما رَایتَ"خطبه خواندم آنی در آن جا از برادر جا نماندم هر جا که زینب از نفس افتاد گفتم با خشم و آه و ناله و فریاد گفتم یا ایهاالنامرد این رسم شرف نیست این رسم برخورد مسلمان با صحف نیست بعد از محمد بیعت و پیمانتان کو؟! نامردها پس غیرت و وجدانتان کو؟! ای کوفیان این سَر سرِ فرزند مولاست راس حسین ابن علی دل بند زهراست ای نان به نرخ روزها دین تان کو؟! بی چشم و روها مذهب و آئینتان کو؟! ما جرعه نوشان می قالو بلائیم پیش از تولد با شهادت آشنائیم ما جده ی سادات و آل مصطفی ئیم آیا گدای نان و خُرمای شمائیم؟! ای روسیاهان تا قیامت ننگ تان باد نفرین ما بر حیله و نیرنگ تان باد آری جماعت من سفیر کربلایم کلثومم و مظلومه شیر خدایم با این همه در روضه هاتان بی نصیبم زیرا شبیه غربت مولا غریبم من در حقیقت عُنصُرِ نقش آفرینم در غمگساری با غم زینب قرینم من اُمِ کُلثومم جماعت می شناسید؟! یک عمر مظلومم جماعت میشناسید؟! https://eitaa.com/mobahelerey
بر روی نی قرآن تلاوت می کنی تو با آیه های حق قیامت می کنی تو تنها نه بر اهل زمینی میر و سروَر بر آسمانها هم سیادت می کنی تو آغاز معراجت به روی نیزه ها بود آنجا خدایت را زیارت می کنی تو زنگار دل را از سیاهی ای حسین جان با یک نظر کردن طهارت می کنی تو نازم به آن غیرت که از بالای نی هم اطفال را نیکو حمایت می کنی تو بر کاروان غم بسوی شام هجرت با جذبه ات زیبا صیانت می کنی تو هر قدر سنگ از بام ها پرتاب کردند بر شامیان قرآن تلاوت می کنی تو با قطره های خونِ خود در طشتِ زرّین اسلام را نیکو عمارت می کنی تو خواهد (محمد) از تو امّید شفاعت دانم که مولایم شفاعت می کنی تو https://eitaa.com/mobahelerey
مجروح و زخمی است و ببخشد شفا ،حسین(ع) لب تشنه است و می دهد آب بقا حسین(ع) ما از حسین(ع) ،هیچ نخواهیم جز حسین(ع) آری نموده حاجتِ ما را روا،حسین(ع) عشق حسین(ع) درسِ خدا دوستیِ ماست این سان که دل سپرده به عشقِ خدا حسین(ع) عالم فدایی اش که جدا شد سرش ز تن اما نشد ز راه حقیقت جدا،حسین(ع) ای کربلاییان بشناسید قدرِ خویش یارانِ خویش را ببرد کربلا حسین(ع) سهم شهادت است نصیب حسینی یان گردد شهید هر دل مانوس با حسین(ع) جان را به کف گرفته به سویش شتافتیم شاید دهد نصیب شهادت به ما حسین(ع) باعاشقانِ راه ولایت مگو جز او راز شهادت است به لبیک یا حسین(ع) https://eitaa.com/mobahelerey
گفتم حسین قافیه ها ریخت بر زمین باران غم بدون صدا ریخت بر زمین چشم به خون نشسته‌ من یادش اوفتاد نزدیک عصر، خون خدا ریخت بر زمین وقتی که آفتاب دو تا شد میان ظهر از ابرِ سرخ، اشک عزا ریخت بر زمین از کام کوفیان که وفا را ندیده اند یک عمر، درد و وا اَسَفا ریخت بر زمین اکبر که رفت، سینه ی ارباب تنگ شد با رنج و غصه روح دعا ریخت بر زمین قاسم که رفت در دل میدان و برنگشت از عرش، تشت سبز حنا ریخت بر زمین بعد از شکستن سر سقا و قطع آب انگار کوه جود و سخا ریخت بر زمین تیر سه شعبه آمد و در قتلگاه عشق چشم قضا و دست رضا ریخت بر زمین با تیر اشقیای زمان در رکاب یار خونی عزیز از شهدا ریخت بر زمین شب شدتمام دشت وَدنیا به‌خویش دید هفتاد و دو اصول بقا ریخت بر زمین وقتی سر حسین به نیزه جلوس کرد بی شک ستون کرب‌و‌بلا ریخت بر زمین https://eitaa.com/mobahelerey
باغبان گلهای خود را کربلا آورده است یک گلستان لاله با آلاله ها آورده است طور سینا را که نه ، فوجی پر از حور و ملک از بهشت فاطمه در کربلا آورده است در غریبستان غم شاه زمین و آسمان با دو چشم‌خونفشان چند آشنا آورده است دشت جانسوز بلا در دامنش با شور عشق آیه آیه کوثر از بیت ولا آورده است عشق با ترسیم زیبای نسیم عاشقی تا ابد در سینه ها نور خدا آورده است روضه ی خون خدا در عرش حق پیچده است از همان دم که قدم در کربلا آورده است دشمن از تن پیرهن دزدید عریان شد حسین مادرش را گو فلک یک بوریا آورده است https://eitaa.com/mobahelerey
روز و شب یا‌حسین بر لب‌هاست زائرِ دردهای‌ِ دل ، زهراست ناله‌ی کهف با رقیه به راه نوحه خوانش خدیجه‌ی کبراست مشت‌ِ خاکی که در ازل خون شد راز دار‌ِ مصیبتی عظماست جگرِ کوه ِ منتشر در باد لبِ عباس آب‌ِ خضرِ بقاست بر سر نیزه‌هاست در رهوار ماه و خورشیدِ خونچکان پیداست آه پیداست؟ نه ، پیدا نیست سِرِ زینب ، همیشه ناپیداست روزها خود، همیشه شام بلاست شام‌ها کوفه‌ای که پر غوغاست ماتم آست آی! ماتم و زهرا سوگوار ِ تمام ِ آینه‌هاست ای تجلی‌گه بزرگ ِ خدا انتظارِ تو جمعه‌ها تنهاست دل ِ کودک، سرِ بریده به دست گنج‌ِ ویرانه‌های این دنیاست پیرِ شب، مستِ تشنگی در آب درته‌ِ ظلمت، آب را می‌خواست آب شد نور و جاودان تابید تا شهید از دل ِ بقا برخاست آه ای شب روان ِ بی حاصل صبح‌ِ صادق در انتظار شماست فجر گلگون شده‌است و خونِ حسین آفتاب ِ همیشه‌ی فرداست https://eitaa.com/mobahelerey
ای کاش که پای روضه جان می دادیم تا معنی عشق را نشان می دادیم در مکتب بی نظیر عاشورا کاش با قلبِ شکسته امتحان می دادیم https://eitaa.com/mobahelerey
به نیزه راس منوّر چو خواند آیه ی نور گرفت قاف سنان جلوه ای ز وادیِ طور عدو شنید چو قرآن ز راس خون آلود نداشت جرات کتمان چه کرد؟ شد مسحور مقامِ عصمتِ مولا حقیقتی محض است که گشته در صفحات کتاب حق مسطور به سوی کرب و بلا بی اجازه ی محبوب نرفت شاه شهیدان که داشت اذنِ حضور به یُمن مقدم پاکش زمین کرب و بلا گرفت حالت سینای وادیِ معمور برای واقعه ای همچو روز عاشورا یقین که داشت ز روز ازل حسین دستور فضایلش نه فقط آمدست در قرآن که ثبت گشته به تورات و همچنین به زبور رسول گفت حسین از من و من از اویم به یک روایتِ مشهورِ متقن و ماثور دلا چه گویم از آن شاه عالمِ کونین که ذبح شد ز قفا دست عده ای منفور علاوه بر تنِ پاکش در آفتاب تموز فتاد جسم مُنیرش به زیر سمّ ستور گهی مقام به نوکِ سنان گزید از جان گهی به طشت طلا، گاه هم به کنج تنور شفق گریست ز قومی که بعد کشتنِ او شدند جمله ز کردار خود بسی مسرور ببار ای فلک اندر عزای شاه شهید بپوش کعبه سِیَه در عزای شاه طهور به هوش باش "محمّد" که انتقام حسین ستانده می شود از کوفیان به وقت ظهور https://eitaa.com/mobahelerey
بر اهل فضل دانش و فن‌گریه می‌کند تا خامه لب گشود سخن گریه می‌کند پر بیکسیم ‌کز نم چشم مسامها هرچند مو دمد ز بدن ‌گریه می‌کند درپیری ازتلاش سخن ضبط لب‌کنید دندان دمی که ریخت دهن گریه می‌ کند عقل از فسون نفس ندارد برآمدن بیچاره است مرد چون زن گریه می‌کند اشکی‌ که مهر پروردش در کنار چشم چون طفل بر زمین مفکن‌ گریه می‌کند ای قطره غفلت از نم چشم محیط چند از درد غربت تو وطن‌ گریه می‌کند تیمار جسم چند عرق ریز انفعال تعمیر بر بنای کهن گریه می‌کند هنگامهٔ چه عیش فروزم‌که همچو شمع گل نیز بی‌ تو بر سر من ‌گریه می‌ کند شبنم درین بهار دلیل نشاط نیست صبحی‌ست‌ کز وداع چمن‌ گریه می‌کند به هرکجا رگ ابری نشان دهند در ماتم حسین و حسن‌ گریه می‌کند https://eitaa.com/mobahelerey
هدایت شده از علی ، غدیر، مباهله
بر اهل فضل دانش و فن‌گریه می‌کند تا خامه لب گشود سخن گریه می‌کند پر بیکسیم ‌کز نم چشم مسامها هرچند مو دمد ز بدن ‌گریه می‌کند درپیری ازتلاش سخن ضبط لب‌کنید دندان دمی که ریخت دهن گریه می‌ کند عقل از فسون نفس ندارد برآمدن بیچاره است مرد چون زن گریه می‌کند اشکی‌ که مهر پروردش در کنار چشم چون طفل بر زمین مفکن‌ گریه می‌کند ای قطره غفلت از نم چشم محیط چند از درد غربت تو وطن‌ گریه می‌کند تیمار جسم چند عرق ریز انفعال تعمیر بر بنای کهن گریه می‌کند هنگامهٔ چه عیش فروزم‌که همچو شمع گل نیز بی‌ تو بر سر من ‌گریه می‌ کند شبنم درین بهار دلیل نشاط نیست صبحی‌ست‌ کز وداع چمن‌ گریه می‌کند به هرکجا رگ ابری نشان دهند در ماتم حسین و حسن‌ گریه می‌کند https://eitaa.com/mobahelerey