به خاک پای باب الحوائج موسی ابن جعفر(ع)
خدا در اوج شادی،گاه غم بخشیده انسان را
در آغوش بهار انداخته سوز زمستان را
میان تار و پود پیله ها پروانه خواهد شد
تحمل میکند هرکس مصیبتهای زندان را
تو نور آسمان هایی که "فی قعرِ السُجون" هستی
خدا گاهی به چاهی می سپارد ماهِ تابان را
"امین و صالح و صابر ،وَفیّ و عالِم و زاهِر"
چگونه وصف باید کرد خورشیدی فروزان را؟
چه اعجازیست پنهان در کلام روشنی بخشت؟
که تابانده به قلب "بُشرِ حافی" نور ایمان را
تویی "وَالکاظِمینَ الغَیظ" ،"عافینَ عَنِ الناسی"
نشان دادی در اعمال خودت تفسیر قرآن را
چه حالی داشت هارون آن زمانیکه به چشمش دید
به راه آورده اعجاز نگاه تو کنیزان را
پر و بال قنوتت را شکست اما نرنجیدی
نکردی از دعای خویش محروم آن نگهبان را
کرامت را رساندی تا به سر حد خودش وقتی
نمک گیرِ خودت کردی تمام خاک ایران را
خودم را در حریم تو تصور میکنم هربار
زیارت میکنم شیراز را،قم را؛خراسان را
یقین دارم شفاعت میکنی آن را که عمری داشت
به لب "یا حضرت معصومه" و "جانم رضا جان"را
#عباس_جواهری_رفیع
#امام_شناسی
#امام_موسی_کاظم
#حضرت_موسی_بن_جعفر
https://eitaa.com/mobahelerey
هدایت شده از دنج تنهایی
#عاشورایی
#محرم
به ظاهر در شب ویرانه سر آورده بود انگار
به واقع قصه را امشب به سر آورده بود انگار
نسیم از گیسوی بابا به سمت دخترش آمد
برای لیلی از مجنون خبر آورده بود انگار
خبر بسیار سوزان بود از عمق تنوری که
برای دختری بوی پدر آورده بود انگار
به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید
برای شام؛ رویای سحر آورده بود انگار
چه رویایی؟سراسر خون چه رویایی لبالب زخم
پدر را قطعه قطعه از سفر آورده بود انگار....
لب و دندان خونی حرف میزد بی صدا با او
خبر از ماجرای تشت زر آورده بود انگار
اگر چه درد ها را یک به یک در گوش بابا گفت
زمانه بر سر او بیشتر آورده بود انگار
#عباس_جواهری_رفیع
#شب_سوم
@denj_tanhaii
به خاک پای حضرت سلطان (ع)
#فابک_للحسین(ع)
چنان که میبرد عطش،ز طفل تشنه تاب را
ندیدن ضریح تو ز من گرفته خواب را
نمیرسد شمیم تو به دشمنت وگرنه او
به کعبه پیش عطر تو،نمیزند گلاب را
دو پادشاه و یک زمین؟به این نگاه حق بده
که در کنار گنبدت نبیند آفتاب را
غنیمتی است بودنت برای سرزمینمان
نگین به ارزش خودش بها دهد رکاب را
بهشت در ورودی حریم تو نشسته است
بیا و لحظه ای ببر ز چشم ها حجاب را
چه خواهم از نگاه تو،کنار بارگاه تو
تویی که قبل هر سوال داده ای جواب را
هزار غصه هست و من به امر"فابک للحسین"
برای گریه های خود بهانه کردم"آب"را
نوشتم آب سوختم،شبیه قلب مادری
که دیده است هر قدم برابرش سراب را
نوشتم آب آه آب، امید میشود عذاب
که ذره ذره آب کرده قامت رباب را
به جنگ کفر میرود حسین معجزه به دست
پیمبرانه میرسد که رو کند کتاب را
و تیرهای حرمله چرا خطا نمیرود؟
بگو به باد لا اقل که کم کند شتاب را
دو گام سمت لشگر و دو گام سمت خیمه ها
تحیر اینچنین به او رسانده اضطراب را
رباب بود و سلسله،حرامیان و هلهله
و شعر لال میشود،که مجلس شراب را.....
.
.
.
بساط روضه جمع شد،شفا گرفت کودکی
و مادری که آمده است وا کند طناب را....
#عباس_جواهری_رفیع
#امام_رضا
#امام_شناسی
https://eitaa.com/mobahelerey