eitaa logo
پخش لوازم‌ جانبی موبایل مهدی
1.3هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
300 فایل
•|پخش لوازم جانبی گوشی 🛍 •|موبایل مهدی •|ارسال به تهران ،کرج •| ارسال به تمام شهرها📦 💖خریدوفروش کارکرده 👌 مهدی تختی۰۹۳۶۴۶۵۴۵۶۱ @Nimaa11551362 @ya_mahdy_aj لینک کانال👇 @mobailmehdikaraj https://eitaa.com/joinchat/2402025472Ceb82682f9d
مشاهده در ایتا
دانلود
پخش لوازم‌ جانبی موبایل مهدی
❣﷽❣ ☀️🕊🕋 #داستان_ظهور 🕋🕊☀️ #قسمت3⃣ اينجا مكّه است، شب نهم "محرّم"، شب تاسوعا. جهان تشيّع عزا
┄┄┅┅✿❀🌍♥️🌍❀✿┅┅┄┄ ❣﷽❣ ☀️🕊🕋 🕋🕊☀️ ⃣ پیامبر در این سجده چنان با خدا سخن گفت و از سوز دل خود پرده برداشت که اکنون هر گونه تاخیر در امر ظهور امام مقبول درگاه خداوند نیست. اگر دقّت كنى مى بينى كه تمام مردم مكّه در مورد مطلب مهمّى با هم سخن مى گويند. آيا مى خواهى تو هم از سخن آنها باخبر شوى؟ ديشب، سيصد و سيزده جوانمرد وارد شهر مكّه شده اند و تا صبح مشغول عبادت بوده اند.23 آنها در مسجد الحرام گرد هم آمده اند، وهمه نگاه ها را متوجّه خود كرده اند.24 مردم مكّه تعجّب كرده اند. آن ها نمى دانند اين جوانان از كجا آمده اند و چطور توانسته اند خود را به مكّه برسانند; زيرا شهر مكّه در محاصره سپاه سفيانى است.25 عجيب است كه لباس همه اين جوانان يك شكل است. همه، هم قد و هم اندازه، مثل يك دسته نظامى، بسيار مرتّب هستند; هر كس آنها را ببيند، مبهوت آنان مى شود.26 آمدن اين جوانان به شهر مكّه، يك راز است كه كسى از آن خبر ندارد. هر كدام از جوانان در گوشه اى از دنيا بودند. چگونه شد كه آنها در يك لحظه خود را در مكّه يافتند؟ آنها به امر خدا با "طَىّ الارض" به مكّه آمده اند. شايد بپرسى كه "طَىّ الارض" يعنى چه. اگر بتوانى در يك لحظه، بدون استفاده از هيچ وسيله نقليّه اى، كيلومترها راه را پشت سر بگذارى و خود را به مكّه يا هر جاى ديگر برسانى، تو "طَىّ الارض" نموده اى. آرى، ياران امام معجزه وار و بسيار شگفت انگيز كنار كعبه جمع شده اند. آرى ظهور امام زمان وابسته به حضور اين سيصد و سيزده نفر است، اراده خدا بر اين بوده است كه آنها را در يك لحظه در مكّه جمع كند.27 هر كس اسم بزرگ يا همان اسم اعظم خدا را بداند، دعايش مستجاب مى شود. وقتى امام زمان خدا را به آن اسم قسم مى دهد، سيصد و سيزده يار او، در يك چشم به هم زدن، در مكّه حاضر مى شوند.28 اكنون تو از اين راز آگاه شده اى; امّا مردم مكّه، همچنان در تعجّب هستند. آنان در مسجد الحرام دور هم جمع شده اند و درباره اين مطلب با هم سخن مى گويند: به راستى اين جوانان چگونه وارد مكّه شده اند؟ آن طرف را نگاه كن ! آن مرد را مى بينى كه به سمت بزرگان مكّه مى رود. او كيست و چرا چنين سراسيمه و مضطرب، جمعيّت را مى شكافد؟ او مستقيم نزد فرماندار مكّه مى رود. سلام مى كند و مى گويد: "ديشب خواب عجيبى ديدم و براى همين خيلى ترسيده ام".29 فرماندار مكّه نگاهى به او كرده و مى گويد: "خوابت را برايم تعريف كن ". و آن مرد چنين مى گويد: "خواب ديدم كه ابرى در آسمان ظاهر شد و آرام آرام به سمت زمين آمد تا اينكه به كعبه رسيد. در آن ابر، ملخ هايى ديدم كه بال هاى سبزى داشتند و مدّت زيادى دور كعبه طواف كردند و سپس به شرق و غرب عالم پرواز كردند".30 هر كس كه اين سخن را مى شنود به فكر فرو مى رود. آيا بينِ اين خواب و آن گروه سيصد وسيزده نفرى، ارتباطى وجود دارد؟ در شهر مكّه شخصى هست كه خواب را خيلى خوب تعبير مى كند. از او مى خواهند تا اين خواب را تعبير كند. او قدرى فكر مى كند و سپس مى گويد: "لشكرى از لشكريان خدا وارد اين شهر شده است و شما هرگز نمى توانيد در مقابل آن مقاومت كنيد".31 همه مردم مكّه به فكر فرو مى روند. آرى، آن لشكر، همان جوان هايى هستند كه ديشب وارد مكّه شدند. طبيعى است كه مردم مكّه از دست اين جوانان عصبانى باشند; زيرا اينان مى خواهند اهل بيت(عليهم السلام) و شيعيانشان را در همه دنيا عزيز كنند. شما فكر مى كنيد اوّلين تصميم مردم مكّه چه مى باشد؟ درست حدس زده ايد، آنها مى خواهند اين سيصد و سيزده نفر را دستگير كنند; امّا خدا ترسى بزرگ بر دل آن مردم مى اندازد. من به حال اين مردم ساده لوح مى خندم، مردمى كه هنوز هم در فكر دشمنى با شيعه هستند. آنها نمى دانند كه ديگر روزگار غربت شيعه تمام شده است. يكى از بزرگان مكّه كه مى بيند همه در ترس و اضطراب هستند مى گويد: اين جوانانى كه من ديده ام، چهره هايى نورانى دارند و اهل عبادت هستند، آنها كه تا به حال كار خلافى انجام نداده اند، چرا از آنها مى ترسيد؟32 مردم مكّه تا غروب آفتاب در مورد اين جوانان سخن مى گويند و آن چنان ترس و وحشتى در دل دارند كه نمى توانند هيچ كارى بكنند. .... 📚 : دکتر مهدی خدامیان ✨🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤✨ @imamzaman_aj ❤️کانال شناخت امام زمان عج❤️ ┄┄┅┅✿❀🌍♥️🌍❀✿┅┅┄┄
پخش لوازم‌ جانبی موبایل مهدی
┄┄┅┅✿❀🌍♥️🌍❀✿┅┅┄┄ ❣﷽❣ ☀️🕊🕋 #داستان_ظهور 🕋🕊☀️ #قسمت3⃣1⃣ همه منتظرند ت
┄┄┅┅✿❀🌍♥️🌍❀✿┅┅┄┄ ❣﷽❣ ☀️🕊🕋 🕋🕊☀️ ⃣1⃣ گروهى از بانوان، در كمال حيا و عفّت، لشكر امام زمان را همراهى مى كنند. سؤال مى كنى: اين لشكر براى جنگ مى رود، پس اين بانوان كجا مى روند؟ آيا شنيده اى هرگاه پيامبر به جنگ مى رفتند، جمعى از بانوان همراه آن حضرت بودند و به پرستارى مجروحان مى پرداختند؟ اكنون امام مى خواهد به شيوه پيامبر عمل كند و جمعى از بانوان را براى مداواى مجروحان همراه خود مى برد. امام صادق(ع) خبر داده اند كه در جمع اين بانوان، سميّه هم هست. همان كه مادر عمّار ياسر بود و اوّل زن شهيد اسلام.118 او شير زنى بود كه در زير شكنجه هاى "ابوجهل" به شهادت رسيد; ولى حاضر نشد از عقيده خود دست بردارد.119 اكنون خداوند مى خواهد پاداش ايستادگى او را بدهد، براى همين او را زنده كرده است تا شاهد عزّت اسلام باشد. يكى ديگر از آن بانوان "أمّ أَيْمَن" است. آيا او را مى شناسى؟ أمّ ايمن در جنگ اُحُد و حُنَين و خَيْبَر در لشكر اسلام همراه پيامبر بود و به پرستارى مجروحان مى پرداخت.120 اكنون او هم به امر خدا زنده شده است تا اين بار در لشكر فرزند پيامبر به مداواى مجروحان بپردازد. امام يكى از ياران نزديك خود را به عنوان فرماندار مكّه و جانشين خود معيّن مى نمايد و دستور حركت به سوى مدينه را صادر مى كند.121 لشكر به سمت مدينه به پيش مى رود. هوا خيلى گرم است و كم كم تشنگى بر همه غلبه مى كند. من كه خيلى تشنه هستم و در اين فكرم كه چگونه در اين بيابان خشك، آب پيدا كنم. آيا تو هم تشنه شده اى؟ امام تشنگى و گرسنگى يارانش را مى بيند، دستور مى دهد تا لشكر در وسط بيابان منزل كند. اينجا يك بيابان خشك است، نه آبى، نه گياهى ! فقط عطش است و گرماى سوزان صحراى حجاز ! آن طرف چه خبر است؟ چرا همه نگاه ها متوجّه آنجا شده است؟ امام دستور داده است سنگ بزرگى را پيش او بياورند. اين سنگ كجا بوده است؟ گويا از زمانى كه از مكّه حركت كرده ايم، اين سنگ همراه اين لشكر بوده است. اكنون، امام با عصايش به اين سنگ مى زند. ناگهان همه فرياد مى زنند: آب ! آب ! چه آب گوارايى از اين سنگ جارى مى شود ! خدايا اين سنگ و اين عصا چه حكايتى دارند؟ اصل ماجرا به زمان موسى(ع)، برمى گردد، آن زمانى كه قوم موسى در بيابانى بدون آب، گرفتار شده بودند و نزديك بود از تشنگى هلاك شوند، پس موسى(ع) عصاى خود را بر سنگى زد و دوازده چشمه آب از آن سنگ جارى شد. همه قوم بنى اسرائيل كه بيش از ششصد هزار نفر بودند از آن آب سيراب شدند. اكنون همان سنگ در مقابل امام زمان مى باشد.122 اين سنگ از موسى(ع) به امام به ارث رسيده است، آرى به راستى كه او وارث همه پيامبران مى باشد.123 .... 📚 : دکتر مهدی خدامیان ✨🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤✨ @imamzaman_aj ❤️کانال شناخت امام زمان عج❤️ ┄┄┅┅✿❀🌍♥️🌍❀✿┅┅┄┄
پخش لوازم‌ جانبی موبایل مهدی
🌴🌴🌴🕊🌺🕊🌴🌴🌴 ❣️﷽❣️ 🌴🌹#حوادت_فاطمیه 🌹🌴 #قسمت3️⃣ روز دوشنبه، 28 صفر سال 11 هجرى قمرى 10 ـ و
🌴🌴🌴🕊🌺🕊🌴🌴🌴 ❣️﷽❣️ 🌴🌹 🌹🌴 ️⃣ 18 ـ سقيفه و مردم مدينه مدينه از دو طايفه بزرگ اَوْس و خَزْرَج تشكيل شده است، اين دو طايفه قبل از اسلام، همواره در حال جنگ بودند، امّا به بركت اسلام، صلح و آرامش به ميان آنها برگشته است. اكنون، بزرگان اين دو طايفه در كنار هم جمع شده اند تا براى آينده اين شهر تصميم بگيرند. سعد، بزرگ قبيله خزرج چنين سخن مى گويد: "اى مردم مدينه! شما بايد قدر خود را بدانيد، شما بوديد كه پيامبر را يارى كرديد و اگر شما نبوديد، اسلام به اين شكوه و عظمت نمى رسيد، اكنون پيامبر به ديدار خدا شتافته است و بعد از او حكومت و خلافت، حقّ شما مى باشد".28 مردم يك صدا فرياد مى زنند: "اى سعد! چه زيبا و خوب سخن گفتى، ما فقط به سخن تو عمل مى كنيم، تو بايد خليفه مسلمانان باشى". مردم، حسابى به شور افتاده اند! نگاه كن! چگونه دور سعد مى چرخند و فرياد مى زنند: "اى سعد! تو مايه اميد ما هستى، مرگ بر دشمن تو!".29 19 ـ رفتن عُمَر و ابوبكر به سقيفه خبر سقيفه به عُمَر مى رسد، او نزد ابوبكر مى رود، دست او را مى گيرد و به او مى گويد: "فتنه اى بزرگ در سقيفه روشن شده است، ما بايد خود را به آنجا برسانيم".30 20 ـ سخنرانى ابوبكر ابوبكر رو به مردم مى كند و مى گويد: "اى مردم مدينه! شما بوديد كه دين خدا را يارى كرديد، ما هيچ كس را به اندازه شما دوست نداريم، شما براداران ما هستيد. مگر نمى دانيد كه ما اوّلين كسانى بوديم كه به پيامبر ايمان آورديم. ما از نزديكان پيامبر هستيم. بياييد خلافت ما را قبول كنيد، ما قول مى دهيم كه هيچ كارى را بدون مشورت شما انجام ندهيم".31 مردم مدينه با سخنان ابوبكر به فكر فرو مى روند! 21 ـ سخنرانى عُمَر همه مردم ساكت مى شوند و او شروع به سخن مى كند، سخن او كوتاه و مختصر است: "اى مردم، بياييد با كسى كه از همه ما پيرتر است بيعت كنيم".32 به راستى منظور عُمَر كيست؟ آيا سنّ زياد، مى تواند ملاك انتخاب خليفه باشد؟ آخر چرا بايد آنان به دنبال سنّت هاى غلط روزگار جاهليّت باشند؟ 22 ـ بيعت عُمَر با ابوبكر ناگهان عُمَر از جا برمى خيزد... او چنين مى گويد: "اى ابوبكر، من هرگز بر تو سبقت نمى گيرم، تو بهترين ما هستى، دستت را بده تا با تو بيعت كنم".33 عُمَر دست ابوبكر را مى گيرد و مى گويد: "اى مردم! با ابوبكر بيعت كنيد".34 بعد از آن كسانى كه در سقيفه هستند، گروه گروه با ابوبكر بيعت مى كنند. 23 ـ هدف اصلى انصار سعد (رئيس قبيله خزرج) با مردم سخن مى گويد، امّا ديگر كسى به سخن او گوش نمى كند، او مى خواهد راز مهمى را بيان كند، اما مهاجران مانع مى شوند كه سخن او به گوش مردم برسد، آنان هياهو مى كنند. سعد به مهاجران چنين مى گويد: "به خدا قسم من خلافت را نمى خواستم، فقط زمانى كه فهميدم شما مى خواهيد حق على(عليه السلام) را غصب كنيد به ميدان آمدم تا شما به خلافت دست پيدا نكنيد. اكنون بدانيد كه من هرگز با شما بيعت نخواهم كرد".35 مهاجران از هر طرف هجوم مى آورند و سعد، بزرگ طايفه خزرج در زير دست و پا قرار مى گيرد... آرى، انصار خبر داشتند كه مهاجران از سال ها قبل، براى خلافت برنامه ريزى كرده اند. انصار كه در دلِ فرهنگ قبيله گرى عرب زندگى كرده بودند به يك باور رسيده بودند. باور آنان اين بود: فقط يك چيز مى تواند برنامه هاى مهاجران را به هم بريزد. اقدام انصار، چيزى يك پيش دستى گرفتن از مهاجران نبود، اگر انصار به خلافت مى رسيدند، خلافت را به على(عليه السلام)واگذار مى كردند. آرى، آنان مى خواستند با اين كار خود، مانع نقشه شوم مهاجران بشوند و بعد از آرام شدن اوضاع، خلافت را به اهلش واگذار كنند. انصار بين گزينه بد و گزينه بدتر گرفتار آمده بودند، براى همين گزينه بد را انتخاب كردند تا از ظلم و ستم به خاندان پيامبر جلوگيرى كنند. ..... 🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤 @imamzaman_aj ❤️کانال شناخت امام زمان عج❤️ 🌴🌴🌴🕊🌺🕊🌴🌴🌴
پخش لوازم‌ جانبی موبایل مهدی
🌴🌴🌴🕊🌺🕊🌴🌴🌴 ❣️﷽❣️ 🌴🌹#حوادث_فاطمیه 🌹🌴 #قسمت3️⃣1️⃣ 74 ـ اُمّ اَيمن شهادت مى دهد فاطمه(س) به
🌴🌴🌴🕊🌺🕊🌴🌴🌴 ❣️﷽❣️ 🌴🌹 🌹🌴 ️⃣1️⃣ 80 ـ زنان مدينه به عيادت مى آيند خبرى در شهر مى پيچد: "بيمارى فاطمه(س)شديد شده است، او ديگر نمى تواند از خانه بيرون بيايد". عدّه اى از زنان مدينه به عيادت او مى آيند. آنها در كنار فاطمه(س) مى نشينند و حال او را مى پرسند. فاطمه(س) رو به آنان مى كند و مى گويد: "بدانيد كه من از شوهرانِ شما ناراضى هستم، زيرا آنها ما را تنها گذاشتند و به دنبال هوس هاى خود رفتند. عذاب بسيار سختى در انتظار آنها مى باشد، واى بر كسانى كه دشمن ما را يارى كردند". زنان مدينه با شنيدن سخنان فاطمه(س) به گريه مى افتند.134 81 ـ عذر بدتر از گناه زنان مدينه نزد شوهران خود مى روند و به آنها مى گويند كه فاطمه(س)از دست شما ناراضى است. بزرگان اين شهر به سوى خانه فاطمه(س)مى آيند. آنها مى خواهند از فاطمه(س)عذرخواهى كنند. آنها به فاطمه(س) چنين مى گويند: "اى سرور زنان! اگر على زودتر از بقيّه به سقيفه مى آمد ما با او بيعت مى كرديم ولى ما چه كنيم؟ على به سقيفه نيامد و ما ناچار شديم با ابوبكر بيعت كنيم". فاطمه(س) رو به آنها مى كند و مى گويد: "از پيش من برويد، من نمى خواهم شما را ببينم". همه، سرهاى خود را پايين مى اندازند.135 82 ـ عيادت ابوبكر و عُمَر از فاطمه(عليها السلام) ابوبكر و عُمَر وارد خانه فاطمه(س) مى شوند... فاطمه روى خود را برمى گرداند، ابوبكر مى گويد: "اى دختر پيامبر!آيا مى شود ما را ببخشى؟".136 فاطمه(س) همان طور كه روى خود را به ديوار كرده است به او مى گويد: "آيا تو حرمت ما را نگاه داشتى تا من تو را ببخشم؟"137 سپس فاطمه(س) به آنان مى گويد: ــ آيا شما از پيامبر اين سخن را نشنيديد: "فاطمه، پاره تن من است و من از او هستم، هر كس او را آزار دهد مرا آزار داده است و هر كس مرا آزار دهد خدا را آزرده است؟" ــ آرى، اى دختر پيامبر! ما اين حديث را از پيامبر شنيديم. فاطمه(س) دست هاى ناتوان خود را روی به سوى آسمان مى كند و از سوز دل چنين مى گويد: "بار خدايا! تو شاهد باش، اين دو نفر مرا آزار دادند و من از آنها راضى نيستم".138 آنگاه رو به آنها مى كند و مى گويد: "به خدا قسم! هرگز از شما راضى نمى شوم، من منتظر هستم تا به ديدار پدرم بروم و نزد او از شما شكايت كنم. من در هر نماز، شما را نفرين مى كنم".139 83 ـ ترس ابوبكر از نفرين فاطمه(عليها السلام) خليفه به سوى مسجد مى رود، امّا هنوز گريه مى كند، مردم نمى دانند چه كنند! چگونه خليفه خود را آرام كنند! آنها نمى دانند كه سياستِ ابوبكر است و او واقعاً از كار خود پشيمان نيست، گويا ابوبكر با اين گريه مى خواهد كارى كند كه مردم، گريه فاطمه(س) را از ياد ببرند. سرانجام تصميم گرفته مى شود تا عدّه اى نزد خليفه بروند و به او چنين بگويند: "اى خليفه، اگر تو از مقام خود، كناره گيرى كنى اسلام نابود خواهد شد، امروز بقاى اسلام به خلافت توست، هيچ كس نمى تواند جاى تو را بگيرد". اين گونه است كه خليفه آرام مى شود.140 ..... 🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤 @imamzaman_aj ❤️کانال شناخت امام زمان عج❤️ 🌴🌴🌴🕊🌺🕊🌴🌴🌴
پخش لوازم‌ جانبی موبایل مهدی
🌺🍃🎉🎊‌∝∝🎀∝∝🎊🎀 🍃🌸✨ 🎉✨🌺 🎊 🎀 ❣﷽❣ 🌹🌴 #آخرین_عروس 🌴🌹 #حضرت_نرجس_س
🌺🍃🎉🎊‌∝∝🎀∝∝🎊🎀 🍃🌸✨ 🎉✨🌺 🎊 🎀 ❣﷽❣ 🌹🌴 🌴🌹 😘 ⃣ خورشيد طلوع مى كند، شهر سامرّا زير نور آفتاب مى درخشد، مى دانم كه اين شهر زيبا ديگر براى تو جلوه اى ندارد، دلت گرفته است. طورى نگاهم مى كنى گويى كه پشيمان هستى همسفرم شده اى: ــ تو ديگر چه نويسنده اى هستى؟ ــ مگر چه شده است؟ ــ مرا به اين شهر آوردى كه بيشتر دلم را بسوزانى و فقط مظلوميّت امامم را به من نشان بدهى! من ديگر در شهرى كه سلام به آفتاب جرم است نمى مانم. ــ حق با توست. من نمى دانستم كه در اين شهر، اين قدر خفقان است. تو وسايل خودت را جمع مى كنى و مى خواهى مرا تنها بگذارى و بروى. تمام غم هاى دنيا به سراغم مى آيد، من تازه به تو عادت كرده ام. از همه دنياى به اين بزرگى، دلخوشى من فقط تو بودى! تو هم كه مى خواهى تنهايم بگذارى! سرانجام مى روى و دل مرا همراه خود مى كشانى. من تصميم دارم تا دروازه شهر همراهت بيايم. نگاهت مى كنم. تو به جاى اين كه به سوى دروازه بروى به سوى محلّه عسكر مى روى. فكر مى كنم مى خواهى درِ خانه امام را براى آخرين بار ببينى. من هم همراه تو مى آيم. چند مأمور آنجا ايستاده اند. تو مى ايستى و لبخند مى زنى. بايد دوباره به بهانه رفتن به خانه قاضى از اين كوچه عبور كنيم. دوباره در كنار هم هستيم. از كوچه عبور مى كنيم. عطر بال فرشته ها را مى توان حس كرد، بوى باران، بوى آسمان، بوى بهشت به مشام مى رسد. كاش مى شد فقط يك دقيقه به خانه امام مى رفتيم. كاش مى شد بر درِ خانه محبوب بوسه اى مى زديم و مى رفتيم. آرام آرام از كنار خانه امام عبور مى كنيم و سپس از كنار مأموران مى گذريم. از خمِ كوچه كه عبور مى كنيم نفس راحتى مى كشيم. آنجا را نگاه كن! آن مادر را مى گويم كه كنار كوچه ايستاده است، گويا خسته شده است. مقدارى بار همراه خود دارد. تو جلو مى روى مى خواهى به اين مادرِ پير كمك كنى. سلام مى كنى و از او مى خواهى تا اجازه بدهد وسايلش را به خانه اش ببرى. او قبول مى كند و خيلى خوشحال مى شود. من جلو مى آيم و از تو مى خواهم مقدارى از آن وسائل را به من بدهى قبول نمى كنى و مى گويى تو برو همان قلمت را نگه دار!! معلوم مى شود كه هنوز از من دلخور هستى. قدرى راه مى رويم. مادر مى گويد كه خانه من اين جاست. تو وسايلش را زمين مى گذارى. اكنون او نگاهى به تو مى كند و مى گويد: پسرم! اجر تو با مادرم، زهرا! با شنيدن نام حضرت زهرا(س) اشك در چشمانت حلقه مى زند. مادر به تو خيره مى شود مى فهمد كه تو آشنايى! غريبه نيستى! او اصرار مى كند كه بايد به خانه اش بروى. هر چه مى گويى: "من بايد بروم"، قبول نمى كند. او مى خواهد تا با يك نوشيدنى، گلويى تازه كنى. سرانجام قبول مى كنى و مى خواهى وارد خانه بشوى; امّا به سوى من مى آيى. تو مى خواهى مرا نيز همراه خود ببرى. مى دانستم خيلى با معرفت هستى! * * * روى تخت در حياط خانه نشسته ايم. زير درخت خرما! مادر رفته است براى ما نوشيدنى بياورد. رو به من مى كنى و مى خواهى كه در مورد اين مادر سؤال كنم. مادر براى ما نوشيدنى آورده است: "بفرماييد. قابل شما را ندارد". بعد از مدتّى، من رو به مادر مى كنم و مى گويم: ــ ببخشيد! آيا شما از فرزندان حضرت زهرا(س) هستيد؟ ــ آرى، من دختر امام جواد(ع) هستم. ــ واى! شما خواهر امام هادى(ع) هستيد؟ باورم نمى شود، درست شنيدم؟ ــ بله، پسرم! درست شنيدى. ــ نام شما چيست؟ ــ حكيمه. ــ چرا شما از مدينه به اين شهر آمديد؟ ــ من همراه برادرم امام هادى(ع) در مدينه زندگى مى كردم; امّا خليفه عبّاسى برادرم را مجبور كرد به اين شهر بيايد. من هم به اينجا آمدم. مگر شما نمى دانيد او در اين شهر غريب است؟ دلخوشى او به من است.15 متوجّه تو مى شوم; چرا از جاى خود بلند شدى و دست به سينه گرفته اى! بايد در حضور دختر و خواهرِ امام به احترام ايستاد! حق با توست، يادت هست وقتى قم مى رفتيم، زيارت حضرت معصومه(س) چنين سلام مى گفتيم: "سلام بر تو اى دختر امام، اى خواهر امام، اى عمّه امام".16 حكيمه هم مانند حضرت معصومه(س) است: او دخترامام جواد(ع)، خواهر امام هادى(ع) و عمّه امام عسكرى(ع) است. ... ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨ @imamzaman_aj ❤️کانال شناخت امام زمان عج❤️ 🎀 🎊 🎉✨🌺 🍃🌸✨ 🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊🎀
پخش لوازم‌ جانبی موبایل مهدی
🌺🍃🎉🎊‌∝∝🎀∝∝🎊🎀 🍃🌸✨ 🎉✨🌺 🎊 🎀 ❣﷽❣ 🌹🌴 #آخرین_عروس 🌴🌹 #حضرت_نرجس_س
🌺🍃🎉🎊‌∝∝🎀∝∝🎊🎀 🍃🌸✨ 🎉✨🌺 🎊 🎀 ❣﷽❣ 🌹🌴 🌴🌹 😘 ⃣1⃣ من در خانه خود مشغول مطالعه هستم. به تو و خاطرات سفرمان فكر مى كنم. از آخرين ديدار ما يك سال گذشته است. صداى درِ خانه به گوشم مى رسد. بلند مى شوم در را باز مى كنم. از ديدنت خيلى خوشحال مى شوم. باور نمى كردم كه اين قدر با معرفت باشى كه باز هم به من سر بزنى. تو را به داخل خانه دعوت مى كنم. ببخشيد كه اتاق من كمى نامرتّب است، هر طرف را نگاه مى كنى كتاب است. من با عجله كتاب ها را در گوشه اى جمع مى كنم. پسرم برايت نوشيدنى مى آورد. اكنون تو گلويى تازه مى كنى و مى گويى: ــ خوب، كى حركت مى كنيم؟ ــ مگر قرار است جايى برويم؟ ــ تو به من وعده داده اى كه دوباره مرا به سامرّا ببرى؟ ــ يادم آمد. من سر قول خودم هستم. معلوم مى شود كه در تمام اين مدّت به سامرّا فكر مى كردى و در آرزوى ديدار امام بودى. به اميد خدا، فردا صبح زود حركت خواهيم كرد. صبح زود حركت مى كنيم. بيابان ها، دشت ها و كوه ها را پشت سر مى گذاريم. روزها و شب ها مى گذرد، ما در نزديكى سامرّا هستيم. وارد شهر مى شويم. تو خودت خوب مى دانى كه ما نمى توانيم الآن به خانه امام برويم. پس به خانه همان پيرمرد كه نامش بِشر بود مى رويم. درِ خانه را مى زنيم. بشر در را باز مى كند، ما را در آغوش مى گيرد و به داخل خانه دعوتمان مى كند. او براى ما نوشيدنى مى آورد، ظاهراً خودش روزه است، ماه رجب سال 255 هجرى است و روزه گرفتن در اين ماه ثواب زيادى دارد. از او سراغ امام هادى(ع) را مى گيريم و حال آن حضرت را مى پرسيم؟ اشك در چشمان بِشر حلقه مى زند. او دارد گريه مى كند. چه شده است؟ بِشر براى ما مى گويد كه سرانجام مُعتَزّ، خليفه عبّاسى، امام هادى(ع) را مظلومانه شهيد كرده است. اشك از چشمان ما جارى مى شود. خدا هر چه زودتر دشمنان اهل بيت(ع) را نابود كند.31 در مورد امام عسكرى(ع) سؤال مى كنيم. او براى ما مى گويد كه مُعتَزّ عبّاسى، آن حضرت را در شرايط بسيار سختى قرار داده است. هيچ كس حق ندارد به صورت علنى به خانه آن حضرت برود. فقط بعضى از افراد به صورت بسيار مخفيانه با آن حضرت ارتباط دارند. سؤال ديگر ما اين است: آيا خدا به امام عسكرى(ع) فرزندى داده است؟ بِشر در جواب مى گويد: هنوز نه; ولى وعده خداوند هيچ گاه تخلّف ندارد. ما مى خواهيم به خانه امام برويم امّا بِشر ما را از اين كار نهى مى كند، مُعتَزّ، خيلفه خونريز عبّاسى به هيچ كس رحم نمى كند. او به برادر خود هم رحم نكرد و او را به قتل رسانيد.32 يكى از كارهاى او اين است كه وقتى مخالفان خود را دستگير مى كند سنگى بزرگ بر پاى آنها مى بندد و آنها را در رود دجله مى اندازد تا غرق شوند.33 شما نبايد بدون برنامه ريزى به خانه امام برويد. شما تازه به سامرّا آمده ايد و جاسوسان شما را زير نظر دارند، بايد چند روزى صبر كنيد. چند روز مى گذرد... خورشيد روز دوشنبه 27 رجب سال 255 طلوع مى كند، امروز سالروز بعثت پيامبر است.34 از خيابان سر و صداى زيادى به گوش مى رسد. خيلى زود مى فهمم كه اين سر و صدا براى شادى نيست، بلكه در شهر آشوب شده است! خوب است از خانه بيرون برويم و از ماجرا با خبر بشويم. همه سپاهيان بيرون ريخته اند، آنها شورش كرده اند. اينها همان نيروهاى نظامى اين حكومت هستند و خودشان بايد با شورشيان مقابله كنند، چه شده است كه خودشان هم شورش كرده اند؟ آنها به سوى قصر مُعتَزّ مى روند، شمشير در دست هايشان مى رقصد و فرياد مى زنند: "يا پول يا مرگ". منظور آنها چيست؟ مى خواهم جلو بروم و از آنها سؤال كنم كه ماجرا چيست. تو دستم را مى گيرى و مرا به گوشه اى مى برى و مى گويى: كجا مى روى؟ مى خواهى خودت را به كشتن بدهى؟ بِشر را نشانم مى دهى و از من مى خواهى از او سؤال كنم كه علّت اين شورش چيست. بشر براى ما مى گويد كه چوب خدا صدا ندارد، خداوند مى خواهد مُعتَزّ را به سزاى اعمالش برساند. او كه افراد زيادى را مظلومانه به قتل رسانيد و امام هادى(ع) را نيز شهيد كرده است، امروز برايش روز سختى خواهد بود. ماجرا از اين قرار است: مدّتى است كه وزيرِ مُعتَزّ با مادرِ مُعتَزّ همدست شده و پول هاى حكومت را براى خود برداشته اند. آنها خزانه دولت را خالى كرده اند. مادر خليفه كه به جواهرات بسيار علاقه دارد با پول حقوق سپاهيان براى خود جواهرات زيادى خريده است. ياقوت، لؤلؤ و زبرجدهاى زيادى را مى توان در قصر مادر خليفه پيدا كرد. ارزش جواهرات او بيش از يك ميليون دينار مى شود (اگر قيمت يك مثقال طلا را بدانم، كافى است آن را ضرب در يك ميليون كنم تا بدانم ارزش اين جواهرات چقدر مى شود).35 ... ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨ @imamzaman_aj ❤️کانال شناخت امام زمان عج❤️ 🎊 🎉✨🌺🍃🌸✨ 🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊🎀
پخش لوازم‌ جانبی موبایل مهدی
🌺🍃🎉🎊‌∝∝🎀∝∝🎊🎀 🍃🌸✨ 🎉✨🌺 🎊 🎀 ❣﷽❣ 🌹🌴 #آخرین_عروس 🌴🌹 #حضرت_نرجس_س
🌺🍃🎉🎊‌∝∝🎀∝∝🎊🎀 🍃🌸✨ 🎉✨🌺 🎊 🎀 ❣﷽❣ 🌹🌴 🌴🌹 😘 ⃣2⃣ پيامبر به معراج رفته بود. او هفت آسمان را پشت سر گذاشته و به ملكوت رسيده بود.95 او از حجاب ها عبور كرده و به ساحت قدس الهى رسيده بود و خدا با او سخن گفت: "اى محمد ! تو بنده من هستى و من خداى تو ! تو نورِ من در ميان بندگانم هستى ! من كرامت خويش را براى اَوصياى تو قرار دادم". پيامبر در جواب گفت: "اَوصياى من، چه كسانى هستند؟". خطاب رسيد: "به عرش من نگاه كن!". پس پيامبر به عرش نگاه كرد و در آنجا نورهايى را ديد كه بسيار درخشان بودند. اين ها نور دوازده امام(ع) بودند. در كنار نور آنها نور فاطمه(س) قرار داشت. خدا در عرش خود سيزده نور (على و فاطمه، حسن و حسين(ع) و بقيه امامان تا مهدى(عج) را قرار داده بود. پيامبر نگاه كرد و در ميان همه اين نورها، يكى را ديد كه ايستاده است و نور او از همه درخشنده تر است. به راستى اين نور كه بود؟ خداوند به پيامبر خود گفت: "اين همان مهدى است، او قائم است، همان كه انتقام خون دوستان مرا مى گيرد و ظهورش دل هاى مؤمنان را شفا مى بخشد. او دين مرا زنده مى كند".96 * * * امام عسكرى(ع) بوسه بر پاى مهدى(عج) مى زد و اين براى ما سؤال شد. اكنون مى توانيم به سؤال خود جواب بدهيم: از همان لحظه اى كه خدا نور مهدى(عج) را در عرش خود آفريد آن نور ايستاده بود، او "قائم" بود. واژه "قائم" به معناى "ايستاده" است. اصلاً وجود مهدى(عج) براى قيام و ايستادن است. هستى او براى برخاستن و قيام است. بى جهت نبود كه چون امام صادق(ع) نام مهدى(عج) را شنيد از جا برخاست و دست بر سر گذاشت. چه زيباست كه تو هم وقتى نام او را مى شنوى از جاى خود بلند شوى و به نشانه احترام دست بر سر بگيرى. آرى، امشب امام عسكرى(ع) بر پاى مهدى(عج) بوسه مى زند، اين پاى مبارك، نمادِ حاكميّت خداست، نمادِ پايان ظلم است. نماد آزادى و آزادگى واقعى بشر است.97 هنوز پرندگانى سبز رنگ بالاى سر مهدى(عج) در حال پروازند. به راستى اين ها از كجا آمده اند؟ چقدر زيبايند! حكيمه همين سؤال را مى خواهد از امام عسكرى(ع) بپرسد: ــ سرورم! اين پرندگان از كجا آمده اند؟ ــ عمّه جان! اين ها پرنده نيستند، اين ها فرشتگان هستند. ــ اينجا چه مى كنند؟ ــ خبر به آنها رسيده است مهدى(عج) به دنيا آمده است. آنها آمده اند تا فرمانده خود را بينند. زمانى كه مهدى(عج) ظهور كند اين فرشتگان به يارى او خواهند آمد و در واقع سربازان او خواهند بود.98 گويا اين فرشتگان از كربلا به سامرّا آمده اند. معمولاً فرشتگان در آسمان ها هستند، چه شده است كه اين فرشتگان از كربلا به اينجا آمده اند؟ شايد فكر كنى كه اين فرشتگان براى زيارت امام حسين(ع) به كربلا آمده بودند و وقتى خبر تولّد مهدى(عج) را شنيدند به اينجا آمدند؟ آيا موافقى براى رسيدن به جوابِ بهتر به گذشته سفر كنيم. به 194 سال قبل... * * * طوفان سرخ میوزيد، دشت پر از خون بود، لاله ها بر زمين افتاده بودند. امام حسين(ع) غريبانه، تنها و تشنه در وسط ميدان ايستاده بود. او از پشت پرده اشكش به يارانِ شهيد خود نگاه مى كرد. همه پر كشيدند و رفتند. چه با وفا بودند و صميمى! طنينِ صداى امام در دشت پيچيد: "آيا يار و ياورى هست تا مرا يارى كند؟".99 هيچ جوابى نيامد. كوفيان، سرِ خود را پايين گرفتند. آرى! ديگر هيچ خداپرستى در ميان آنها نبود، آنها همه عاشقان دنيا بودند و به سكّه هاى طلاى يزيد فكر مى كردند. فرياد غريبانه را پاسخى نبود امّا... صداى غربت حسين(ع)، شورى در آسمان انداخت. فرشتگان تاب شنيدن نداشتند. حسين(ع) بى يار و ياور مانده بود. در يك چشم به هم زدن، چهار هزار فرشته به كربلا آمدند. آنها به حسين(ع)گفتند: "اى حسين! تو ديگر تنها نيستى! ما آمده ايم تا تو را يارى كنيم، ما تمام دشمنان تو را به خاك و خون مى نشانيم". همه آنها، منتظر اجازه امام حسين(ع) بودند تا به دشمنان هجوم ببرند. امّا امام به آنها اجازه مبارزه نداد.100 همه فرشتگان تعجّب كردند. آنها گفتند: ــ مگر تو نبودى كه در اين صحرا فرياد مى زدى: "آيا كسى هست مرا يارى كند". اكنون ما به يارى تو آمده ايم. ــ من ديدار خدا را انتخاب كرده ام. مى خواهم تا با خون خود، درخت اسلام را آبيارى كنم. آن روز اسلام به خون حسين(ع) نياز داشت. اگر او شهيد نمى شد يزيد اسلام را نابود مى كرد و هيچ اثرى از آن باقى نمى گذاشت. اين خون حسين(ع) بود كه جانى تازه به اسلام بخشيد. ... ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨ @imamzaman_aj ❤️کانال شناخت امام زمان عج❤️ 🎀 🎊 🎉✨🌺 🍃🌸✨ 🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊🎀
4_196006905636717711.mp3
6.19M
#شهر_مه_گرفته صداى موسيقى گوشخراشى مي آيد، موسيقى عجيبيست!!! صداى ما را از جهنم آخرالزمان ميشنويد... #قسمت4⃣ @imamzaman_aj ❤️کانال شناخت امام زمان عج❤️
4_196006905636717721.mp3
2.14M
#شهر_مه_گرفته صداى موسيقى گوشخراشى مي آيد، موسيقى عجيبيست!!! صداى ما را از جهنم آخرالزمان ميشنويد... #قسمت4⃣1⃣ @imamzaman_aj ❤️کانال شناخت امام زمان عج❤️
پخش لوازم‌ جانبی موبایل مهدی
🎶🔴🎶🔴🎶🔴🎶🔴🎶 ❣﷽❣ ✨ #سلوک_مهدوی #قسمت 3⃣ 🌟... در خیمه را باز کردم و جمال دل آرای اما
🎶🔴🎶🔴🎶🔴🎶🔴🎶 ❣﷽❣ ✨ ⃣ ☀️ نفر دوم که خدمت امام زمان (عج) مشرف شد و ایشان را دیدند کسی بود که همه ایشان رامی شناسند, این فرد شیخ مفیدبود. اسم او محمد بن محمد بن نعمان است . مفید لقب اوست ، لقب مفید را امام زمان(ع)به این فرد داد و به شیخ مفید معروف شد. 🌟بعضی بزرگان می گویند: اگر مقام عصمت برای غیر از پیغمبران و ائمه جایز بود، برای شیخ مفید می شد این مقام عصمت را به کار برد. این قدر مقام شیخ مفید بالاست. 💠شیخ مفید 35سال ،ریاست و زعامت شیعیان و رهبری فقهی ، سیاسی شیعیان رابه عهده داشت . البته درآن زمان حکومت شیعی نبود و مثل الان که ولایت فقیه داریم آن زمان نبود ,چون حکومت دست شیعه ها نبود, ولی رهبری دینی مردم را شیخ مفید بر عهده داشت. 📃حدود سی نامه از سمت ناحیه ی مقدسه ی امام زمان (ع)برای ایشان نوشته شد،خیلی افتخار بزرگی است که یک انسان حدود سی نامه از محضر امام زمان (عج)دریافت کند. ✅جالب این است که شخص امام زمان (ع) در بعضی از این نامه ها به شیخ مفید این طور می گوید: نامه ای به برادر استوار و ثابت قدم ، و دوست رشید و نیرومند ما شیخ مفید . 🔹یعنی امام زمان (عج)به شیخ مفید برادر می گوید، ثابت قدم, بعد دوست می گوید. خیلی تعابیر بزرگی است که امام زمان (ع)به یک انسان چنین القابی بدهد. ✉️و درنامه ای دیگر می گوید :سلام خداوند بر تو ای ولایتمدار و ای دوست مخلص ما در دین, ای کسی که در یقین به ما دارای امتیاز مخصوصی هستی . 👈این ها القابی است که امام زمان (عج) برای شیخ مفید (ره)دادند. 🔆جالب این است بدانید شیخ مفید از جمله افرادی بود که در زمان غیبت کبری از مکان زندگی امام زمان (عج) مطلع بود. ☝️یکی از نامه هایی که امام زمان(ع) برای شیخ مفید می نویسد : درکتاب بحار علامه مجلسی -ج 53,ص177این نامه آمده است، امام زمان (عج) می گوید: ای شیخ دعا و مناجات تو را از جایگاهی که برای ما بر بلندای کوهی ناشناخته بر پا شده است شاهد بودیم. و حاجات تو را شفاعت کردیم و حاجات تو را مستجاب کردیم، حال به تازه گی از منطقه ی سرسبز و پردرخت به خاطر روی آوردن افرادی بی ایمان به آنجا،به منطقه ای کوهستانی آمدیم(یعنی امام زمان (ع)می گوید ما دریک منطقه ی سرسبزی بودیم ، اما یک سری افراد بی ایمان و دشمن ما، آنجا برای زندگی کردن آمدند ما به همین خاطر مجبور شدیم از آنجا نقل مکان کنیم و به این کوهستان ها بیایم ) می گوید از این جا هم به زودی می رویم و در دشتی هموار فرود می آییم که ازآبادانی دور نیست و دست ستمگران به ما نمی رسد ، ازما و تغییر مکان و احوال ما به تو خبر خواهد رسید. 🔆 یعنی اینکه یک انسان به مقامی می رسد که امام زمان (عج)به ایشان می گوید من کجا هستم و در کجا سکنی دارم. .... 💽برگرفته از فایل شماره 1 سلوک مهدوی 🎤استاد عبادی 4 .... 🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤 @imamzaman_aj ❤️کانال شناخت امام زمان عج❤️ 🎶🔴🎶🔴🎶🔴🎶🔴🎶
پخش لوازم‌ جانبی موبایل مهدی
🎶🔴🎶🔴🎶🔴🎶🔴🎶 ❣﷽❣ ✨ #سلوک_مهدوی #قسمت3⃣3⃣ 🔔 در جلسات قبل از عرفا و بزرگانی نام بر
🎶🔴🎶🔴🎶🔴🎶🔴🎶 ❣﷽❣ ✨ ⃣3⃣ 👌در رابطه با میرزا جواد آقا ملکی تبریزی .... و این آیه معروف ِ «إِنَّ ﻓِﯽ ﺧَﻠْﻖِ السمَّاواتِ وَاﻷَْرْض..» که مخصوص نماز شب خوانها است را می خواند، بعد می آمد سر سجاده اش و نماز شب می خواند که نماز شبش طولانی بود و بعد هم نماز صبحی می خواند که بعضی موقع ها،از اذان صبح که شروع می شد تا 10دقیقه به طلوع آفتاب نماز صبحش طول می کشید👈 یعنی چه می دید این فرد در نماز که رهایش نمی کرد. ❣گاهی می بینید که دو نفری که تازه با هم نامزد شده اند و خیلی همدیگر را دوست دارند، تلفنشان زیاد طول می کشد و یکی دو ساعت تلفنی با هم حرف می زنند، یعنی عشق به همدیگر دارند . 🔆 میرزا جواد آقا هم همین عشق را به خدا داشت .ما نسبت به بنده خدا این عشق را داریم و حاضریم یکی دو ساعت با هم حرف بزنیم،اما نسبت به خدا این عشق را نداریم به خاطر همین وقتی کسی دو رکعت نمازش دو ساعت طول می کشد شاید کسی باورش نشود‼️ولی امثال میرزا جوادها که نماز را می فهمید ند چه چیزی می دیدند که رهایش نمی کردند و نماز را طول می دادند. 💠 آقامعظم رهبری هم می گفتند که میرزاجواد آقادر قنوت نمازهایش همیشه این شعر را می خواند; «ما را زجام باده ی گلگون خراب کن زان پیش تر که این عالم فانی شود خراب» 💖 از خدا می خواست که من را عاشق خودت کن قبل اینکه از این دنیا بروم.این نیمه های شب عالمی دارد همه ما در ماه رمضان لذت سحر را چشیده ایم. میرزا جواد آقا ملکی تبریزی حرف قشنگی می زند می گوید; بارها در طول شب تجربه کرده ایم آن لحظه ای که می خوابیم تا نماز صبح بیدار بشویم در این وسط دو سه باری بیدار می شویم این بیدار شدنها 👇👇 کار ملائکه خداست و ملائکه خدا شما را برای عبادت بیدار می کنند، بعد میرزا جواد آقا می گوید حالا که بیدار شدی حال عبادت را هم نداشتی ملائکه را که نمی بینی ولی آنها کنار شما هستند👈 حداقل به این ملائکه سلام کنید به عربی به فارسی ادب را حفظ کنید، آنها ما را برای مناجات با خدا بیدار می کنند و ما به راحتی این فرصت بیدار شدن ها را از دست می دهیم و دوباره می خوابیم😴 ⏪ وقتی انسان بلند بشود و واقعا نماز شب بخواند ملائکه این فرد را زیاد دعا می کنند خداوند متعال می گوید هیچ کس نمی داند که چه قدر ثواب به فاعل این کار می دهم🔰 شهادت را گفته پیش من روزی می خورند،صدقه را گفته ده برابر می کنم... ولی نماز شب ثوابش را ذکر نکرده 👈 و گفته ثوابش در نزد من است،این قدر زیاد است که قابل ذکر نیست ‼️امام حسن عسگری(ع) می فرمایند;کسی نیست که به مقامات عالیه برسد و نماز شب نخواند. ✳️ ملاقلی همدانی می گفت; ما کسی از بزرگان را ندیدیم که به مقامات بالا برسد و اهل نماز شب نباشد. راه رسیدن به خدا، منظور بهشت نیست بحث رسیدن به خدا ست یعنی مقام بالاتر از بهشت، راه رسیدن به خدا نماز شب است ،آن لذتی که کسانی که نزدیک به خدا هستند حسش می کنند. 💠 همسر شهید مطهری ایشان را در خواب دید و گفت آن دنیا چه طوری است ⁉️ گفت چه طور می خواهی نباشد وقتی ما هفته ای یک بار شب های جمعه مهمان امام حسین (ع)هستیم و از ایشان درس خدا شناسی یاد می گیریم. ☝️ این مقام برای هر کسی نیست و هر بهشتی به این مقام نمی رسد بهشت هم تقسیم بندی شده است و هشت طبقه دارد و این مقامی که شهید مطهری رسید مقام شهدا ست مقام یک انسان عادی بهشتی نیست ✅ به همین خاطر است که می گوییم، این قدر نباید انسان روی بهشت فقط توقف بکند بلکه مستحباب را هم کنار واجبات انجام دهد که رشد معنوی پیدا بکند. ◀️ خود میرزا جواد آقا می گفت من کسی را می شناسم که ملائکه موقع نماز شب این فرد را صدا می زنند که بعضی از افراد می گویند آن ″شخص خودش″ بود. کسی که به نماز شب عادت بکند این قدر ملائکه با انسان رفیق می شوند. 🔶 از لحاظ روانشناسی ثابت شده است اگر انسان یک کاری را 21 روز پشت سر هم انجام بدهد آن کار برایش عادت می شود⏱حداقل نیم ساعت مانده به اذان صبح بیدا بشود تا دست و صورتی بشوید و وضویی بگیرد, بعد یک رکعت و دو رکعت آخر نماز شب را بخواند، نیاز نیست حتما 11رکعت همه را بخواند، کم کم اُنس می گیرد حیف نیست👈 آن ساعتی که صدای امام زمان(ع) بالا می رود آن ساعتی که ایشان برای من و شما دعا می کند، آن لحظه ما هم برای امام زمان (ع) دعا نکنیم و از این قافله عقب بمانیم. 💽برگرفته از فایل سلوک مهدوی شماره5 🎤 استاد عبادی .... 💥 مباحث قبلی را در کانال ⤵️ دنبال کنیدودرثواب نشرش سهیم شوید و قدمی برای کسب معرفت امام زمان (عج) بردارید🙏کپی با ذکر صلوات به نیت تعجیل درفرج حلال میباشد 🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤 @imamzaman_aj ❤️کانال شناخت امام زمان عج❤️ 🎶🔴🎶🔴🎶🔴🎶🔴🎶
پخش لوازم‌ جانبی موبایل مهدی
⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙ ❣﷽❣ #جلوه_های_پنهانی_امام_عصر #قسمت3⃣ ꙮꙮ༴༅༴༅༴༴༴༴༴༴
⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙ ❣﷽❣ ⃣ ꙮꙮ༴༅༴༅༴༴༴༴༴༴༴༅༴༅༴༴༴༴༴༴༴༅༴༅༴༴༴༴༴༴༅༴༅ꙮ ✍🏻قضا و قدر الهی، وجود هر موجودی را از مجرای علّت و سبب خاصّ خودش به وجود آورده و برای پیدایش هر امری از امور عالم، علّت و سبب خاصّی قرار داده است. ➕به عنوان مثال، خداوند متعال برای خلقت و پیدایش انسان، اسباب و علل مادّی و برای هدایت و ارشاد مردم، علل و اسباب معنوی قرار داده است. سنّت خدا بر این است که اگر بخواهد انسانی را خلق کند، او را از مجرای طبیعی، یعنی به وسیله پدر و مادر که دارای وجود مادی هستند، به وجود می آورد و اگر بخواهد انسانی را هدایت و ارشاد نماید، به وسیله پیامبران و نزول وحی بر آنان و نیز با الهامات معنوی، هدایت و ارشاد می نماید. اꙮ༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅ꙮꙮ ادامه دارد.... @imamzaman_aj ❤️کانال شناخت امام زمان عج❤️ ⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙
پخش لوازم‌ جانبی موبایل مهدی
⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙ ❣﷽❣ #جلوه_های_پنهانی_امام_عصر #قسمت 3⃣1⃣ ꙮꙮ༴༅༴༅༴༴༴༴༴༴༴༅༴༅༴༴༴༴༴༴༴༅༴
⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙ ❣﷽❣ ⃣1⃣ ꙮꙮ༴༅༴༅༴༴༴༴༴༴༴༅༴༅༴༴༴༴༴༴༴༅༴༅༴༴༴༴༴༴༅༴༅ꙮ ✍🏻در این زمینه روایات زیادی از حضرات ائمه معصومین (علیهم السلام) نقل شده است که به عنوان نمونه به ذکر دو حدیث بسنده می کنیم. 🔅سُدَیر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که حضرت فرمود: برای قائم ما غیبتی است طولانی. عَرض کردم: چرا یابن رسول اللَّه؟ حضرت فرمود: به جهت این که خدا خواسته است که سنّت و روش پیامبران گذشته را در مورد غیبت هایشان درباره آن حضرت نیز جاری کند؛ ای سدیر! به ناچار غیبت آن جناب واقع خواهد شد. زیرا خداوند متعال فرموده است: «لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ» انشقاق، آیه (19) سنّت گذشتگان درباره شما نیز جاری خواهد گشت». 📚کمال الدین، ج 2، ص 480، ح 6 اꙮ༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅ꙮꙮ .... @imamzaman_aj ❤️کانال شناخت امام زمان عج❤️ ⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙⚙
°| |° 🔘 : ⃣ 🔲 نخستین روضه‌خوان فاطمیه و افشای همدستی اُمت در هضم و نابودی عترت: 📘| خطبه 202 نهج البلاغه که شکوائیه امام علی(ع) خطاب به قبر مطهر نبی(ص) در حین دفن فاطمه(س) در کنار قبر پیامبر(ص): ▪️[السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللّهِ عَنّى وَ عَنِ ابْنَتِكَ النّازِلَةِ فى جِوارِكَ وَالسَّريعَةِ اللَّحاقِ بِكَ] ●《اى رسول خدا، از من و دخترت بر تو سلام باد كه در جوار تو آمد و آرمید و به سرعت به تو ملحق شد.》 ▪️ [قَلَّ يا رَسُولَ اللّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرى، وَ رَقَّ عَنْها تَجَلُّدى، اِلاّ اَنَّ لى فِى التَّاَسّى بِعَظيمِ فُرْقَتِكَ، وَ فادِح ِ مُصيبَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ] ●《اى رسول حق، از دورى دخترِ برگزيده‌ات شکیبی ام كم شد، و طاقتم از دست رفت، جز آنكه مرا در فراق عظيم تو، و سنگينى مصيبتت جاى تسليت (در مصيبت فاطمه) است.》 ▪️[فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فى مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ، وَ فاضَتْ بَيْنَ نَحْرى وَ صَدْرى نَفْسُكَ. فَاِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ] ●《 زيرا من بودم كه با دست خود تو را در آغوش خاك جاى دادم، و سرت بر سينه من (بین سینه و نحر گلو) بود كه روح پاكت از قفس تن پريد. ما از خداييم و به خدا باز میگرديم.》 ▪️[فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَديعَةُ، وَ اُخِذَتِ الرَّهينَةُ] ●《راستى كه امانت بازگردانده شد، و گروگان دريافت گرديد.》 ▪️[ اَمّا حُزْنى فَسَرْمَدٌ، وَ اَمّا لَيْلى فَمُسَهَّدٌ، اِلى اَنْ يَخْتارَ اللّهُ لى دارَكَ الَّتى اَنْتَ بِها مُقيمٌ] ●《 اما غصه من پس از این ابدى است، و شبهای عمرم مدام قرين بيدارى است تازمانى كه خداوند براى من جايگاهى راكه تو درآن اقامت دارى اختيار كند.》 ▪️[وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظافُرِ اُمَّتِكَ عَلى هَضْمِها] ●《به زودى دخترت از رقابت و همدستی اُمت براى هضم و نابودی او به تو خبر خواهد داد.》 ▪️ [فَاَحْفِهَا السُّؤالَ، وَاسْتَخْبِرْهَا الْحالَ; هذا وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْرُ] ●《 در پرسيدن از او اصرار كن، و خبر اوضاع را از او بخواه; در حالى كه بين ما و تو فاصله زيادى نشده و زمانه از يادت خالى نگشته اين همه ستم به ما شد.》 ▪️[وَالسَّلامُ عَلَيْكُما سَلامَ مُوَدِّع،لا قال وَ لا سَئِم] ●《 به هر دو نفر شما سلام باد سلام وداع كننده نه سلام رنجيده خاطر دلتنگ》 ▪️ [فَاِنْ اَنْصَرِفْ فَلا عَنْ مَلالة، وَ اِنْ اُقِمْ فَلا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللّهُ الصّــابِــريــنَ ] ●《اگر از كنار مرقدت بروم نه از باب ملالت است، و اگر بمانم نه از جهت بدگمانى به آنچه خداوند به صابران وعده داده است. •| •| •| @IMANZAMAN_AJ [💚]