پخش لوازم جانبی موبایل مهدی
🕌🌴🕌🌴🕌🌴🕌🌴🕌🌴🕌🌴 ✔️ #وقايع_روز_دوم_محرم_الحرام 🔰🔰🔰🔰🔰🔰 ( روز دوم محرم - سال 61 هجرى قمرى ) 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
🕌🏴🕌🏴🕌🏴🕌🏴🕌🏴🕌🏴🕌
#کاروان به کربلا رسید
🌹ادب و ارادت حربن یزید ریاحی به حضرت زهرا(س) او را نجات داد.
#گفتگوی امام با حر
امام به حر گفتند من بنا به دعوت مردم آمده ام
حر بن یزید گفت: "من از این نامه هایی که شما فرمودید، اطلاعی ندارم!" امام حسین(ع) به عقبة بن سمعان فرمود: "آن دو خورجین که نامه های اهل کوفه در آن است بیاور." عقبه آن دو خورجین را که پر از نامه بود آورد و نامهها را بیرون آورده و نزد حر گذاشت. حر گفت: "ما جزء نویسندگان این نامه ها نبودیم. ما مأموریت داریم به محض روبرو شدن با شما، شما را به نزد عبیدالله بن زیاد ببریم."
امام حسین(ع) فرمود: "مرگ به تو از این کار، به تو نزدیکتر است." سپس به یارانش فرمود: "برخیزید و سوار شوید." پس آنها سوار شدند و اهل بیت(ع) نیز سوار گشتند، سپس امام(ع) به همراهانش فرمود: "باز گردید!" چون خواستند باز گردند حر و همراهانش مانع شدند.
امام حسین(ع) به حر فرمود: " #مادرت به عزایت بنشیند! چه می خواهی؟"
حر گفت: "اگر جز شما هر یک از اعراب در این حال با من چنین سخنی می گفت پاسخش را می دادم! اما به خدا قسم که نمی توانم نام مادر شما را جز به نیکی ببرم."
امام(ع) باز فرمود: "چه می خواهی؟"حر گفت: "شما را باید نزد عبیدالله بن زیاد ببرم!"امام(ع) فرمود: "به خدا سوگند به دنبال تو نخواهم آمد." حر گفت: "به خدا سوگند هرگز شما را رها نخواهم کرد،" و تا سه مرتبه این سخنان رد و بدل گردید. سپس حر گفت: "من مأمور به جنگ با شما نیستم؛ ولی مأمورم از شما جدا نگردم تا شما را به کوفه ببرم، پس اگر شما از آمدن خودداری می کنید راهی را در پیش گیر که نه تو را به کوفه برساند و نه به مدینه؛ تا من نامه ای برای عبیدالله بنویسم؛ شما هم در صورت تمایل نامه ای به یزید بنویسید! تا شاید این امر به عافیت و صلح منتهی گردد و در پیش من این کار بهتر است از آنکه به جنگ و ستیز با شما آلوده شوم."
📕مقتل خوارزمي: ۱:۲۳۲
🕌🏴🕌🏴🕌🏴🕌🏴🕌🏴🕌🏴
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴
◾️ #رودررویی با #حسین بن علی(ع)
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
امام حسین(ع) در ذی حُسم با حرّ و سپاهش روبه رو شد.[۱۱] تصریح منابع بر آن است که حرّ نه برای جنگ بلکه صرفاً برای انتقال امام نزد ابن زیاد اعزام شده بود و از اینرو با سپاهیانش رودرروی توقفگاه کاروان امام صفآرایی کرد.[۱۲]
ابومخنف چگونگی رودررویی سپاه حر با امام حسین(ع) را از زبان دو مرد اسدی که امام(ع) را در این سفر همراهی میکردند، چنین بیان کرده است:
هنگامی که #کاروان امام حسین(ع) از منزلگاه شراف حرکت کرد در میانه روز طلایه داران لشکر دشمن را از دور مشاهده کردند. امام(ع) به اطرافیان خود فرمود:
"آیا در این منطقه پناهگاهی هست که بدانجا پناه ببریم و آن را پشت سرِ خویش نهیم و با این قوم، از یک سمت، مقابله کنیم؟" گفتند: "آری، در ناحیۀ چپ، منزلی است به نام «ذو حُسم»."
امام(ع) در قسمت چپ جاده به طرف ذو حُسم روان شد، سپاه دشمن نیز به طرف این منزل میتاخت؛ ولی امام(ع) و همراهانش زودتر به این منزل رسیدند. پس امام(ع) دستور داد که خیمهها را در این مکان بر پا کردند.
#حر بن یزید ریاحی و سپاهیانش به هنگام ظهر، از گرد راه فرارسیدند و در حالی که خود و همراهانش تشنه بودند، برابر امام حسین(ع) و یارانش قرار گرفتند. به رغم این صف آرایی خصمانه، واکنش امام(ع) با آنان صلح آمیز بود چنانکه به یاران خود دستور داد سپاهیان حر و اسبانشان را سیراب کنند و چون حرّ ابراز تمایل کرد که با یارانش در نماز به امام اقتدا کند، امام پذیرفت. حر مأموریت خود را به عرض امام(ع) رساند. امام(ع) به تأکید فرمود مردم کوفه از او دعوت کردهاند تا به کوفه بیاید. و متعاقباً، با یادآوری مکاتبات و درخواستهای مکرر کوفیان مبنی بر عزیمت امام به کوفه و در درست گرفتن زمام امور، تصریح کرد که چنانچه کوفیان از خواست خود پشیمان شدهاند، باز میگردد.
🌴🏴حرّ از وجود چنین مکاتباتی اظهار بیاطلاعی کرد و گفت او و همراهانش در زمره نویسندگان نامهها نبودهاند و وی مأموریت دارد امام(ع) را به کوفه نزد ابن زیاد ببرد.
چون امام با یاران خویش عزم حرکت نمود، حر مانع حرکت امام(ع) به سمت کوفه و نیز مانع بازگشت امام حسین(ع) به حجاز شد. حرّ پیشنهاد داد امام راهی غیر از راه کوفه و مدینه در پیش گیرد تا وی بتواند از ابن زیاد کسب تکلیف کند. حر به امام(ع) گفت:
"من مأمور به جنگ با شما نیستم؛ ولی مأمورم از شما جدا نگردم تا شما را به کوفه ببرم، پس اگر شما از آمدن خودداری میکنید راهی را در پیش گیر که نه تو را به کوفه برساند و نه به مدینه؛ تا من نامهای برای عبیدالله بنویسم؛ شما هم در صورت تمایل نامهای به یزید بنویسید، تا شاید این امر به عافیت و صلح منتهی گردد؛ و در پیش من این کار بهتر است از آنکه به جنگ و ستیز با شما آلوده شوم."
پس از این، امام حسین(ع) و یارانش در مسیر عُذیب الهجانات و قادسیه حرکت کردند و حرّ نیز همراه آنان بود.[۱۳]
حرّ اگرچه مأمور جنگ نبود، از همان ابتدا احتمال وقوع درگیری با امام حسین(ع) آزارش میداد و حتی گفتهاند به امام هشدار داد که اگر بجنگد حتماً کشته خواهد شد؛ و هرگاه مجالی مییافت به امام(ع) عرض میکرد: "به خاطر خدا حرمت جان خویش را نگهدار که من یقین دارم که اگر جنگی صورت گیرد، کشته خواهی شد." اما امام با خواندن شعری پاسخ داد که از مرگ و شهادت در راه خدا ترسی ندارد.
در عذیب چهار تن از یاران امام از کوفه نزد حضرت رسیدند. حرّ قصد دستگیر کردن یا بازگرداندن آنان را داشت، اما امام مانع شد. آنان از وخامت اوضاع کوفه، کشته شدن قَیس بن مُسَهَّر صیداوی (فرستاده امام به کوفه) و آماده شدن سپاهی بزرگ برای جنگ با امام خبر دادند.[۱۴]
در ادامه...
🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴