eitaa logo
مبلغان نور 🌍
2.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
7.4هزار ویدیو
203 فایل
سلام و احترام بهرمان هستم، دانش پژوه‌ دکتری‌ مدرسی‌معارف‌اسلامی/دارای ۷دیپلم/۳مربیگری ورزشی بین المللی لینک گروه👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2751726503C8d5853eac1 لینک کانال 👇👇👇 @mobaleghanenor .
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼 خجالت از شهیدان 🌼 🌳 می‌گفت می‌خواهم چیزی بگویم فقط به فرمانده مان نگویید. بچه اصفهان و از سربازهای ارتش بود می گفت : «حس کنجکاوی هم باعث شد وارد میدان مین شوم وسط میدان یک جمجمه دیدم از وقتی آن جمجمه را دیده‌ام شبها خواب ندارم فکر می‌کنم از بچه‌های خودمان باشد و الان خانواده‌اش منتظر هستند» 🌳 رفتیم تا کنار جمجمه رسیدیم پیکری همان جا افتاده بود که مقداری خاک روی آن نشسته بود را کنار زدیم و پیکر را روی برانکارد گذاشتیم. 🌳 قصد بازگشت داشتیم که با خود گفتم حالا که موقعیتی پیش آمده خوب است جستجو کنیم شاید پیکر دیگری هم پیدا شد شود. 🌳 جلوتر زیر یک درخت شهیدی افتاده بود با یک بی‌سیم و آن سوتر شهیدی دیگر و.... 🌳 آن روز هفت شهید از شهدای ارتش پیدا شد همان سرباز مثل باران بهاری اشک می‌ریخت. تاب نیاوردم به سمتش رفتم تا دلداریش بدم گفت: «آقا وقتی دیدم هر هفت شهید مهر و تسبیح داشتند از خودم خجالت کشیدم من خیلی وقت‌ها در خواندن نماز کوتاهی می کنم از امروز دیگر همه نمازهایم را سر وقت می خوانم.» 📚 کتاب تفحص ، نوشته رضا مصطفوی ، صفحه ۵۶. https://eitaa.com/joinchat/3011379201C7afdd551c2
💌 🌹 بهتر و مفیدتر و جذاب تر و تاثیرگذارتر از این داستان تو عمرم نخوندم مطمئن باش شما هم بخونی ب همین نتیجه میرسی پس یاعلی👌 📂 روزی 👨 مردی از همسرش پرسید نمازت را خوانده ای⁉️ 🧕همسرش گفت: نه❌ 👨شوهر پرسید: چرا؟ 🧕همسر گفت: خیلی خسته ام تازه از کار برگشتم و کمی استراحت کردم. 👨شوهر گفت: درست است خسته ای اما نمازت را بخوان قبل از اینکه بخوابی! 🚗فردای آن روز شوهر به قصد یک بازرگانی شهر را ترک کرد 📞همسرش چند ساعت پس از پرواز با شوهر اش تماس گرفت تا احوال اش را جویا شود اما شوهر به تماس اش پاسخ نداد چندین بار پی در پی زنگ زد اما شوهر گوشی را برنداشت همسر آهسته آهسته نگران شد و هر باری که زنگ میزد پاسخ دریافت نمیکرد نگرانی اش افزون تر میشد. اندیشه ها و خیالات طولانی در ذهن اش بود که نکند اتفاقی برای او افتاده باشد.چون شوهر اش به هر سفر که میرفت همزمان با فرود آمدن اش به مقصد تماس میگرفت اما حالا چرا جواب نمیداد؟🤔 💢خیلی ترسیده بود📞 گوشی را برداشت ودوباره تماس گرفت به امید اینکه صدای شوهر اش را بشنود، اما این بارشوهر پاسخ داد و شوهر اش گوشی را برداشت. 🧕همسر اش با صدای لرزان پرسید: رسیدی؟ 👨شوهر اش جواب داد: بله الحمدلله به سلامت رسیدم. 🧕همسر پرسید: چه وقت رسیدی؟ 👨 شوهر گفت: چهار ساعت قبل، 🧕 همسر با عصابنیت گفت: چهار ساعت قبل رسیدی و به من یک زنگ هم نزدی؟😡 👨شوهر با خون سردی گفت: خیلی خسته بودم و کمی استراحت کردم. 🧕 همسرگفت: مگر میمردی که چند دقیقه را صرف میکردی و جواب منو میدادی؟مگه من برایت نیستم؟😞 👨شوهر گفت: چراکه نه عزیزم تو برایم مهم هستی. 🧕همسر گفت: مگر صدای زنگ را نمیشنیدی؟ 👨شوهر گفت: میشنیدم. 🧕زن گفت: پس چرا پاسخ نمیدادی؟🤔 👨شوهر گفت: دیروز تو هم به زنگ پروردگار پاسخ ندادی، به یاد داری؟ که تماس پروردگار(اذان) را بی پاسخ گذاشتی؟😳 🧕چشمان همسر از اشک حلقه زد😭 و پس از کمی سکوت گفت: بله یادم است ممنون که به این موضوع اشاره کردی......معذرت میخواهم! 👨شوهر گفت: نه عزیزم از من معذرت خواهی نکن، برو از پروردگار طلب کن.... 📖《بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةُ خَیرٌ وَ أَبْقَی》 شما دنیا را ترجیح می دهید، در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است. مبلغان نور https://eitaa.com/joinchat/3011379201C7afdd551c2