هدایت شده از مبلغان
❇️ مانند شیخ انصاری نیکی کنیم
یکی از زیبایی های زندگی، کمک کردن به نیازمندان و افراد آبرومند است، قطعا آن کمکی نزد خداوند متعال ارزشمندتر است که آدمی در حین نیازمندی، از خود گذشتگی کند و ببخشد.
💠 آیه: أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ بقره/195
نیکی کنید که خدا نیکوکاران را دوست می دارد
💠 حکایت ؛ یکی از علمای بزرگ میگوید: روزی خدمت شیخ انصاری رفتم و عرض کردم، یکی از طلاب سید که از فضلای حوزه است، از لحاظ مالی به مشکل خورده و بسیار مضطر شده و همسرش در حال وضع حمل است، اگر می توانید، کمکی به او بفرمایید.
شیخ فرمود: فعلاً چیزی ندارم به جز مقداری پول که برای روزه و نماز استیجاری است، خوب است دو سال نماز و روزه به او بدهم؟ عرض کردم آقا جان! این سید آقازاده است و وضع زندگی خوبی داشته، اهل نماز و روزه استیجاری نیست، به علاوه اهل درس است و این نماز و روزه استیجاری مانع درس او میشود.
شیخ مرتضی انصاری تأملی نموده و فرمود: پس من دو سال عبادت را خودم به جا میآورم و شما پولش را برای آن سید فاضل ببرید، این در حالی بود که مرحوم شیخ از لحاظ درسی و برطرف کردن مشکلات مردم مشغله زیادی داشتند اما با این عمل نیک به دیگران درس ایثار دادند. 1
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار 2
📚 پی نوشت :
1. با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل
2. فردوسی
#کلام_وحی
https://eitaa.com/moballeghan
هدایت شده از مبلغان
💠 نهایت از خود گذشتگی
در جلد نهم بحارالانوار ص 514 از تفاسير عامه نقل مى كند كه: مردى پيش رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و از گرسنگى شكايت كرد. آن جناب فرستاد به نزد زنهاى خود كه اگر خوراكى پيش شما يافت مى شود براى اين مرد بدهيد. گفتند غير آب چيزى اينجا پيدا نمى شود. پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود من لهذا الرجل الليلة ؛ كيست امشب اين مرد را خوراك دهد. على (عليه السلام ) عرض كرد من امشب او را مهمان مى كنم .
آنگاه امير المؤ منين (عليه السلام) به خانه پيش فاطمه زهرا (عليها السلام) آمد. پرسيد خوراكى يافت مى شود كه اين مرد را پذيرائى كنيم ؟ فاطمه (عليها السلام ) عرض كرد مختصرى كه بچه ها را كفايت كند هست ولى مهمان را بر فرزندان خود مقدم مى دارم .
حضرت فرمود نومى الصبية و اطفى ء السراج ؛ بچه ها را بخوابان و چراغ را خاموش كن . چراغ را خاموش كرد، ظرف غذا را كه بر زمين گذاشت على (عليه السلام ) دهان خود را حركت مى داد و چنان مى نمود كه مشغول خوردن است تا ميهمان با خاطرى آسوده غذا بخورد. همين كه آن مرد به اندازه كافى غذا خورد دست كشيد. كاسه را به فضل خداوند پر از غذا يافتند. صبحگاه امير المؤ منين (عليه السلام) براى نماز به مسجد رفته بود بعد از انجام فريضه ، پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به على (عليه السلام) نگاهى كرد و قطرات اشك از ديده فرو ريخت . فرمود يا ابالحسن ديشب خداوند از عمل شما در شگفت شد و اين آيه را فرستاد و يؤ ثرون على انفسهم و لوكان بهم خصاصة، ديگران را بر خويش مقدم مى دارند اگر چه خود تنگدست و گرسنه باشد. منظور على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام ) مى باشند.
📚 نهم بحار، ص 514.
#در_محضر_اهلبیت
https://eitaa.com/moballeghan
هدایت شده از مبلغان
💠 مراعات حال سبزی فروش
یکی از علمای نجف می فرماید: روزی به دکان سبزی فروشی رفته بودم.دیدم مرحوم حضرت آیت الله العظمی علامه سید علی آقای قاضی(رحمت الله تعالی علیه) خم شده و مشغول کاهو سوا کردن هستند، ولی به عکس معمول،کاهوهای پلاسیده و آن هایی که دارای برگ های خشن و بزرگ هستند را بر می دارند!
من کاملا متوجه بودم،تا مرحوم حضرت علامه قاضی(ره) کاهوها را به صاحب دکان دادند و ترازو کردند و بعد آن ها را در زیر عبا گرفتند و روانه شدند.
من به دنبال ایشان رفتم و عرض کردم:آقا شما چرا این کاهوهای غیر مرغوب را سوا کردید؟
ایشان فرمودند:آقاجان! این مرد فروشنده است و شخص بی بضاعت و فقیر،من گاه گاهی به او کمک می کنم،و نمی خواهم به او چیزی بلاعوض داده باشم تا اولا آن عزت و شرف و آبرو از بین رود،وو ثانیا خدای ناخواسته عادت کنم به مجانی گرفتن،و در کسب هم ضعیف شود.
برای ما فرقی ندارد کاهوی لطیف و نازک بخوریم یا از این کاهوها،من می دانستم که این ها بالاخره خریداری ندارد،ظهر تابستان که دکان خود را می بندد به بیرون می ریزد لذا برای جلوگیری از خسارت و ضرر کردن او این ها را خریدم...
#قطره_از_دریا_علما
https://eitaa.com/moballeghan
خدايى كه به وضع و حال ما و به هر چيزى آگاه است، چرا ما را مورد آزمايش قرار مىدهد؟
آزمايش الهى براى آن است كه مدّعيان راستين از مدّعيان دروغين شناخته شوند. همه انسانها به نوعى ادّعا مىكنند كه آدمهاى خوبى هستند، امّا به هنگام امتحان، افراد شناخته مىشوند و هركس مىفهمد كه چه مقدار در ادّعايش راستگو بوده است. خداوند مىفرمايد: ما شما را به ترس، گرسنگى و كمبودها آزمايش مىكنيم: «ولَنَبلونّكم بشىء من الخوف و الجوع و نقصٍ من الاموال و الانفُسِ و الثّمرات و بَشِّر الصّابرين»( سوره بقره، آيه 155)
علاوه بر آنكه علم و دانستن خداوند، دليل كيفر و پاداش نيست، بلكه بايد از ما عملى سربزند تا به كيفر و پاداش برسيم. به چند مثال توجه كنيد:
1- ما مىدانيم كه اين خيّاط يا بنّا يا نجّار چگونه مىدوزد يا مىسازد، ولى بر اساس اين دانش، به آنها مزد نمىدهيم، بلكه بايد از آنان كارى سربزند تا استحقاق پاداش داشته باشند.
2- معلّم مىداند كه اين دانشآموز اهل درس خواندن نيست، ولى نمىتواند قبل از امتحان او را مردود قلمداد كند. حضرت على عليه السلام مىفرمايد: آزمايشات الهى براى علم پيدا كردن خداوند نيست، بلكه براى آن است كه بسترى ايجاد شود و از انسان عملى سرزند تا كيفر و پاداش بر مبناى عمل باشد.
اگر امتحانها نباشد، انسان شناخته نمىشود.
صبر انسان، در برابر حوادث شناخته مىشود.
رضا و تسليم انسان، در برابر حوادث تلخ شناخته مىشود.
قناعت و زهد انسان، به هنگام كمبودها روشن مىشود.
تقوى، حلم و ايثار انسان، در امتحانها معلوم مىشود.
#تمثیلات
#عقاید
@mobaleqin20
چرا خداوند گاهى دعاى ما را مستجاب نمىكند؟
در قرآن مىخوانيم: «اُدعونى أستَجِب لكم»(سوره غافر، آيه 60) مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم. اگر شخصى به ديگرى گفت: به هنگام برخورد با مشكل به من تلفن كن تا تو را كمك كنم، اين جمله لوازم و شرايطى دارد از جمله:
1- رفاقتت را با من حفظ كنى.
2- شماره تلفن مرا گم نكنى و شماره را درست بگيرى.
3- به هنگام بازگو كردن مشكلات، حرفهاى بى ربط نزنى و توقّعات نابجا نداشته باشى و به وظيفه خود عمل كرده باشى.
4- آنچه مىگويى واقعاً مشكل باشد، نه خيالات و توهّمات.
5 - براى حلّ مشكل خود، انتظار نداشته باشى تمام مقرّرات و نظام را بهم بريزم.
6- حلّ اين مشكل، سبب پيدايش مشكل ديگرى براى شما يا ديگران نشود.
7- در بازگو كردن مشكلات، صادق باشى و دروغ نگويى.
آيا ما در دعا و طرح مشكلات خود با خدا، اين شرايط را مراعات كردهايم؟
آيا رفاقت و بندگى خود را با خدا حفظ كردهايم؟ قرآن مىفرمايد: «و يَستَجيبُ الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات»( سوره شورى، آيه 25) پاسخ مثبت به كسانى داده مىشود كه با ايمان و عمل شايسته رابطه خود را با خدا حفظ كرده باشند.
آيا شماره تلفن را درست گرفتهايم؟ در روايات مىخوانيم: دعا آدابى دارد، از جمله:
ابتدا «بسم اللّه» بگوييد، با وضو و حضور قلب و در مكان مقدّس مثل مسجد باشيد، قبل از دعا از خداوند با صفات و اسماءالحسنى تجليل كنيد، ده مرتبه «يا اللّه»، «يا ربّ» بگوييد، گوشهاى از نعمتهاى الهى را به زبان آوريد، از خداوند تشكر كنيد، بر محمّد و آل محمّد صلوات بفرستيد، لغزشهاى خود را مطرح و استغفار كنيد، دعا و خواسته خود را ميان دو صلوات مطرح كنيد و اميدوار باشيد.
آيا در دعاهاى خود توقّعات نابجا نداريم و به وظيفه خود عمل كردهايم؟
دانشآموز درس نخوانده، دعا مىكند كه قبول شود. مىگويند: دانش آموزى به خانه آمد و وارد اتاق جلويى شد و مشغول دعا شد. به خدا گفت: پروردگارا! كوه هيماليا را در فلان كشور قرار بده و درياچه اروميّه را در نيشابور قرار بده. مادرش گفت: اين چه دعايى است كه مىكنى؟! گفت: من در امتحان جغرافيا پاسخ سؤالات را اشتباه نوشتهام، حالا به خدا مىگويم كوه و دريا را جابجا كند تا من نمره بياورم!
آيا زمان دعا و شرايط ديگر را در نظر گرفتهايم؟ در اسلام زمانهايى براى دعا سفارش شده است، از جمله: شبهاى جمعه، سحرها، بعد از نماز، غروب جمعه، بعد از خطبههاى نماز جمعه، هنگام نزول باران و جارى شدن اشك و....
آيا مشكلات ما واقعاً مشكل است يا خيال مىكنيم كه مشكل است؟ بسيارى مشكلات، لازمه نظام طبيعت است و رفع آن، به معناى به هم زدن نظام عالم. همچون فقيرى كه سقف خانهاش خراب است و باران كه مىآيد، سقفش چكّه مىكند. براى رفع مشكل او، يا بايد خداوند باران نفرستد يا بر بام خانه او باران نبارد و يا آب باران در پشتبام خانهاش نفوذ نكند و يا... كه هر كدام از اينها به معناى ناديده گرفتن قوانين حاكم بر طبيعت است.
#تمثیلات
#عقاید
@mobaleqin20
با كسانى كه در برابر حقّ دير تصميم مىگيرند، چه برخوردى داشته باشيم؟
نه از استقبال مردم هيجانى شويم كه درختانى كه زود گل مىكنند سرما مىخورند و نه از كسانى كه دير تصميم مىگيرند مأيوس شويم كه ايمان بايد بر اساس فكر و انتخاب احسن باشد.
قرآن درباره اولى الالباب مىفرمايد: «يتفّكرون فى خَلق السموات والارض ربّنا ما خَلقتَ هذا باطلا»(سوره آلعمران، آيه 191) اول در آفرينش آسمانها و زمين فكر مىكنند سپس مىگويند: پروردگارا! اين هستى را بيهوده نيافريدى.
قرآن بندگان خدا را كسانى مىداند كه سخن را گوش دهند و از بهترين سخن پيروى كنند. «الّذين يستمعون القول فيتّبعون احسنه»(سوره زمر، آيه 18) بنابراين تصميمات عجولانه چندان ارزشى ندارد.
شخصى به نام صفوان از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله درخواست كرد تا دو ماه فرصت فكر به او داده شود. پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: سه، چهار ماه به تو فرصت مىدهم.
البتّه اگر مسئله روشن باشد، انسان نبايد طفره برود. مجرمان در قيامت به دوستان بهشتى خود مىگويند: مگر در دنيا ما با شما نبوديم؟! پس در اينجا نگاه لطفى به ما داشته باشيد تا از خود شما بهره گيريم. دوستان بهشتى مىگويند: در دنيا ما با شما با هم بوديم، ولى شما بىدليل طفره مىرفتيد. «و لكنّكم فتنتم أنفسكم و تربّصتم»(سوره حديد، آيه 14) بنابراين آنگاه كه مسئله روشن است بايد عجله كرد. چنانكه قرآن براى عجله و سرعت و سبقت در بعضى كارها مىفرمايد: «سارعوا»، «سابقوا»، «فاستبقوا» و آنگاه كه مسئله روشن نيست و به بررسى و تحقيق نياز دارد بايد بيشتر بررسى شود.
#تمثیلات
#عقاید
@mobaleqin20
May 11
«واعظون (مجموعه سخنرانی های مکتوب)» را در بازار اندروید ببین:
http://cafebazaar.ir/app/?id=com.sokhan.rani&ref=share
«مرجع سخنرانی مذهبی» را در بازار اندروید ببین:
http://cafebazaar.ir/app/?id=ir.ali.s.maktab&ref=share
«گنجینه منبر و سخنرانی و کلاس داری» را در بازار اندروید ببین:
http://cafebazaar.ir/app/?id=com.ali_deh.rahtoosh&ref=share
«گنج سخن1 (منبر،سخنرانی)» را در بازار اندروید ببین:
http://cafebazaar.ir/app/?id=gange.soskan&ref=share
«گنج سخن2 (منبر،سخنرانی)» را در بازار اندروید ببین:
http://cafebazaar.ir/app/?id=menbarha.fp&ref=share
«گنج سخن3 (منبر،سخنرانی)» را در بازار اندروید ببین:
http://cafebazaar.ir/app/?id=khatiba.fp&ref=share
مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنات[ فرقان ۷۰]
کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مىکند
داستانک:
بدون هیچ توجهی از کنار او گذشت.
این بیتوجهی آخوند بر عبد فرّار سخت گران آمد. از جای خود حرکت کرد تا این شیخ پیر را تنبیه کند. دوید و راه را بر او سد کرد و با لحنی بیادبانه گفت: هی! آشیخ! چرا به من سلام نکردی؟!
عارف همدانی ایستاد و گفت: مگر تو کیستی که من باید حتماً به تو سلام میکردم؟ گفت: من عبد فرّارم. آخوند ملاحسینقلی همدانی به او گفت: عبد فرّار! افررتَ من اللهِ ام من رسولهِ؟ تو از خدا فرار کردهای یا از رسول خدا؟
و سپس راهش را گرفت و رفت.
فردا صبح، آخوند ملا حسینقلی همدانی درس را تمام کرده، رو به شاگردان نمود و گفت: امروز یکی از بندگان خدا فوت کرده هر کس مایل باشد به تشییع جنازه او برویم.
عدهای از شاگردان آخوند به همراه ایشان برای تشییع حرکت کردند. ولی با کمال تعجب دیدند آخوند به خانه عبد فرار رفت. آری او از دنیا رفته بود. عجبا! این همان یاغی معروف است که آخوند از او به عنوان بنده خدا یاد کرد و در تشییع جنازه او حاضر شد؟! به هر حال تشییع جنازه تمام شد.
یکی از شاگردان آخوند به نزد همسر عبد فرارا رفته و از او سؤال کرد: چطور شد که او فوت کرد؟ همسرش گفت: نمیدانم چه میشد؟ او هر شب دیروقت با حال غیرعادی و از خود بیخود منزل میآمد، ولی دیشب حدود یک ساعت بعد از اذان مغرب و عشا به منزل آمد و در فکر فرو رفته بود و تا صبح نخوابید و در حیاط قدم میزند و در حالی که گریه می کرد ،با خود تکرار میکرد: عبد فرار تو از خدا فرار کردهای یا از رسول خدا؟! و سحر دق کرد و مرد.
اصل داستان از کتاب : شرح حال حکیم فرزانه حاج علی محمد نجف آبادی، صفحه ۲۷
#قرآن
#توبه
بايد ديدمان را به زندگي عوض كنيم
... عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ ... [بقره 216]
...چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است...
خداوند در اين آيه همين بحث را مطرح مي فرمايد "عوض كردن ديد"
برخي فقط گله مي كنند كه چرا كشور اينگونه است و نظام اين كرده و ... چرا برخي مثل مگس هستند؛ فقط روي زخم مي نشينند
داستانك:
كارخانه ي توليد كفش، 2 بازارياب را به جزيره اي فرستاد
بازارياب اول با كاخانه تماس گرفت و گفت : اين چه جايست مرا فرستاده ايد ؛ اينجا كه همه پا برهنه اند و كسي كفش نمي خواهد
بازارياب دوم تماس گرفت و گفت ، بهترين جاي دنيا آمده ام . همه پا برهنه اند و من مي توانم هزاران كفش بفروشم
لطيفه اي تكراري :
كلاغي روي سر شخصي مدفوع كرد .آن شخص سريع شروع كرد به شكر كردن .
شخصي سوال كرد : لباست پر از آلودگي شده و شكر مي كني
گفت : براي اين شكر مي كنم كه ، اگر گاو پرواز مي كرد چه خاكي به سر مي كردم .
__________________
چه بسيار انسانهاي ناشكري هستند كه مي گويين : بدشانس ترين انسان منم . چون تصادف كردم و ماشينم از بين رفت. و كسي نيست به آنها بگويد :شما خوش شانس ترين انساني ، چون تصادف كردي و خودت نرفتي
لطيفه :
شخصي به دوستش گفت : بدبخت ترين انسان منم چون گرسنه ام و امشب غذا ندارم
دوستش گفت : بدبخت تر از تو منم كه هم گرسنه ام هم غذا ندارم و هم امشب مهمان دارم
#قرآن
مشكلات را با چه چيزي شكلات كنيم؟!
وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة [بقره 43]
كمك بگيريد از صبر و نماز
خداوند كه خالق ما است و از اسرار درون ما آگاه، مي داند در مشكلات ،ما بايد چه كنيم ؛ مي فرمايد از صبر و نماز كمك بگيريد
داستانك:
ابو على سينا، حكيم ايرانى ، كه باعث افتخار مشرق زمين است ، در اين باره نيز چنين گفته است :
هر گاه در مسئله اى از مسائل ، به مشكلى برخورد مى كردم و در حل آن حيران مى شدم ، وضو مى گرفتم و به مسجد جامع شهر مى رفتم ، دو ركعت نماز به جا مى آوردم و از خالق بى همتاى دانا و توانا استمداد مى كردم ، پس از نماز و بيرون آمدن از مسجد به نحوى به من الهام مى شد و آن مشكل به آسانى برايم حل مى گرديد.
همچنين درباره ملا صداراى شيرازى ، آن عارف و فيلسوف اسلامى (صاحب اسفار) گفته شده است : زمانى كه ايشان در كهك قم مشغول مطالعه و نوشتن فلسفه بود اگر مشكل و معمايى برايش پيش مى آمد فورا به شهر مقدس قم حركت كرده و در حرم حضرت معصومه عليها السلام بعد از زيارت آن بانو، دو ركعت نماز مى خواند و به واسطه آن ، مشكل خود را حل مى كرد و همان نماز كليد حل مشكل او مى شد.[منبع: سجاده عشق ؛ نوشته نعمت الله صالحي حاجي آبادي ؛ بخش هفتم]
شوخي :
اما بعضي از مردم در مشكلات مي گويند : استعينوا بالموسيقي و السيگار
در مشكلات به جاي آنكه از نماز و صبر كمك بگيرند از موسيقي و سيگار و ... براي آرامش و ديگر مسايل كمك مي گيرند
#نماز
#قرآن
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 اعتماد کردن به دشمن
دو موش سر تقسیم پنیری دچار اختلاف شدند و نزد گربه ای رفتند تا با استفاده از ترازویی که داشت، پنیر را به طور مساوی بین آن ها تقسیم کند. گربه پنیر را به نحوی تقسیم کرد که یک تکه سنگین تر از تکه بعدی شد. پس از تکه سنگین مقداری جدا کرد و خورد.
این بار تکه بعدی سنگین گردید .گربه دوباره از آن مقداری جداکرد و خورد. باز هم یکی از دو تکه پنیر از دیگری سنگین ترشد .گربه آنقدر این عمل را تکرار کرد تا تنها تکه ای کوچکی باقی ماند.
پس گربه آخرین تکه را به موش ها نشان داد وگفت: این هم مزد کارم است وآن را بر دهان گذاشت و خورد و دو موش گرسنه با شکم گرسنه باز گشتند. این عاقبت کسانیست که مشکلاتشان را با دشمن در میان گذاشته و از او راه حل میخواهند.
👌امام على عليه السلام: اعتماد كردن به دشمن، عامل فريب خوردن [از او] است.
#اخلاق
#کوتاه
#دشمن_شناسی
@Dastanhaykotah
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 دو ریالی صلواتی
من دکتر متخصص اطفال هستم. سالها قبل چکی از بانک نقد کردم و بیرون آمدم. کنار بانک، دستفروشی بساط باطری، ساعت، فیلم عکاسی و اجناس دیگری پهن کرده بود. دیدم مقداری هم سکه دو ریالی در بساطش ریخته است. آن زمان تلفنهای عمومی با سکههای دو ریالی کار میکردند. جلو رفتم یک تومان به او دادم و گفتم: «دو زاری بده.»
او با خوشرویی پولم را با دو سکه بهم پس داد و گفت: «اینها صلواتی است.» گفتم: «یعنی چه؟» گفت: «برای سلامتی خودت صلوات بفرست» و سپس به نوشته روی میزش اشاره کرد: «دو ریالی صلواتی موجود است.»
باورم نشد، ولی چند نفر دیگر هم مراجعه کردند و به آنها هم همین را گفت. گفتم: «مگر چقدر درآمد داری که این همه دو ریالی مجانی میدهی؟» با کمال سادگی گفت: «۲۰۰ تومان، که ۵۰ تومان آن را در راه خدا و برای این که کار مردم راه بیفتد دو ریالی میگیرم و صلواتی میدهم.»
مثل اینکه سیم برق به بدنم وصل کردند. بعد از یک عمر که برای پول دویدم و حرص زدم، دیدم این دست فروش از من خوشبختتر است که یک چهارم از مالش را برای خدا میدهد. در صورتی که من تاکنون به جرأت میتوانم بگویم یک قدم به راه خدا نرفتم و یک مریض مجانی نیز نپذیرفتم.
احساساتی شدم و دست کردم ده تومان به طرف او گرفتم. آن جوان با لبخندی مملو از صفا گفت: «برای خدا دادم که شما را خوشحال کنم.» این بار یک اسکناس صد تومانی به طرفش گرفتم و او باز همان حرفش را تکرار کرد. من که خیلی مغرور تشریف دارم مثل یخی در گرمای تابستان آب شدم.
به او گفتم: «چه کاری میتوانم برایت بکنم؟»
گفت: «خیلی کارها آقا! شغل شما چیست؟»
گفتم: «پزشکم.» گفت: «آقای دکتر شبهای جمعه در مطب را باز کن و مریض صلواتی بپذیر. نمیدانید چقدر ثواب دارد!» صورتش را بوسیدم و در حالی که گریان شده بودم، خودم را درون اتومبیلم انداختم و به منزل رفتم. دگرگون شده بودم، ما کجا اینها کجا؟!
از آن روز دادم تابلویی در اطاق انتظار مطبم نوشتند با این مضمون: «شبهای جمعه مریض صلواتی میپذیریم.» دوستان و آشنایان طعنهام زدند، اما گفتههای آن دستفروش در گوشم همیشه طنینانداز بود و این بیت سعدی:
🍂گفت باور نمیکردم که تو را
🍂بانگ مرغی چنین کند مدهوش
🍂گفت این شرط آدمیت نیست
🍂مرغ تسبیحگوی و ما خاموش
#اخلاق
#کوتاه
#صدقه
@Dastanhaykotah
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 آبلیموی تقلبی وبال عطار باشی
صاحب منتخب التواریخ می نویسد در کربلا عطاری که مشهور به تقوا بود مریض می شود و مرضش طولانی می گردد یک نفر از دوستان به عیادتش می رود و می بیند از وسائل زندگی و خانه چیزی برایش نمانده، حصیری زیر پایش و متکائی زیر سرش هست، این آقای تاجر به چنین روزی افتاده است! پسرش وارد شد گفت: پدر برای نسخه امروز پول نیست تا دوا بخرم، متکای زیر سرش را به او داد و گفت: این را هم ببر و بفروش ببینم راحت می شوم یا نه؟
دوست عیادت کننده می پرسد مطلب چیست؟ می گوید: من در کربلا نمایندگی فروش آبلمیوی شیراز داشتم، آبلیمو وارد می کردم به مبلغ گزاف می فروختم، ناگهان در کربلا تب حصبه عمومی شد و طبیب ها مداوای عام کردند که آبلیمو نافع است، روز اول کاری نکردم، از فردا به خودم گفتم چرا آبلیمو را ارزان بفروشم حالا که خریدار فراوان دارد، دو برابر و بعد چند برابر کردم، مردم بیچاره هم ناچار می خریدند.
بعد دیدم آبلیمو دارد کم می شود و هر چه گران می کنم می خرند ولی تمام می شود، شروع کردم آب در آبلیمو کردن و سپس آبلیموی مصنوعی و تقلبی درست کردم، مال فراوانی به دست آوردم، لیکن چندی بعد بستری شدم، در اثر این بیماری آنچه پول آبلیمو به دست آوردم دادم تا امروز که دیدی همین متکا باقی مانده بود این را نیز دادم ببینم راحت می شوم یا نه؟
👌«فاعتبروا یا اولی الابصار» پس ای هوشیاران عالم پند و عبرت گیرید. (حشر/2)
#اخلاق
#کوتاه
#غش_در_معامله
📗 #عجب_حکایتی
✍ سید ابوالحسن حسینی
@Dastanhaykotah
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 خار و جوانی
جلال الدين بلخی مثلی می آورد، می گوید: شخصی خاری را در سر راه مردم کاشته بود؛ این خار بزرگ شد. گفتند: آقا بیا این خار را بِکَن. گفت: دیر نمی شود، حالا می کَنیم، یک سال دیگر می کَنیم! سال بعد بوتۀ خار بزرگتر شد، ولی خارکَن چطور؟ پیرترشده. گفتند: بیا بِکَن. گفت: دیر نمی شود، بعد می کَنیم.
سال به سال بوتۀ خار بیشتر رشد می کرد، بیشتر ریشه می دوانید، تنه اش کلفت تر، خارهایش تیزتر و خطرش بیشتر می شود؛ امّا خارکن پیرتر و از نیرویش کاسته می شد.
می خواهد بگوید: این ملکات رذیله، اخلاق فاسد، روز به روز در وجود تو مثل آن بوتۀ خار بیشتر رشد می کند، بیشتر ریشه می دواند، تنه اش کلفت تر، خارهایش تیزتر و خطرش بزرگ تر می شود، ولی تو خودت روز به روز پیرتر می شوی و از نیرویت کاسته می شود.
وقتی که جوان هستی مثل یک آدم قوی و نیرومندی هستی که می خواهد یک نهال را بکند. به سرعت می کَنی، ریشه اش را هم می کنی، امّا وقتی که پیر شدی، مثل یک آدم سست قوه ای هستی که می خواهد یک درخت قوی را با دست خودش بکَند، هر چه زور می زند درخت از ریشه در نمی آید.
#اخلاق
#کوتاه
#توبه
#گناه
📗 #تمثیلات_در_آثار_شهید_مطهری
✍ علیرضا رجالی تهرانی
@Dastanhaykotah
💐💐💐💐💐💐
📢 #تیمم_بر_گچ پخته(روی دیوار):
〽〽〽〽〽〽
♻ نظر مبارک آیات عظام سیستانی ،وحید، رهبری، زنجانی : تیمم بر گچ پخته صحیح است.
♻نظر مبارک آیات عظام سبحانی، بهجت ، نوری : تیمم بر گچ پخته صحیح نیست.
♻ نظر مبارک آیات عظام مکارم، امام، فاضل، تبریزی، صافی ،خویی ،گلپایگانی : بنابراحتیاط واجب تا زمانی که به خاک دسترسی دارد تیمم بر گچ پخته صحیح نیست.
📚👈 رهبری منتخبى از استفتائات، س 217ـ توضیح المسائل 16 مرجع مسأله 684 و 685 – عروه الوثقی ،ج1، مایصح التیمم به - منهاج الصالحین ج1 قبل از مسأله 357 - آیت الله مکارم،استفتاءات جدید ، ،ج 2،س 133.
🔗🔗🔗🔗🔗🔗
✅ کانال احکام کاربردی
🌐 @bayane_hokm
"""""" ”""""""""""""""""""""""