❇️ وقتی آخوند خراسانی بدون پیراهن کلاس می رود
مرحوم آخوند خراسانى در زمان تحصیل یک پیراهن بیشتر نداشت و روزى یگانه پیراهنش را شسته بود و منتظر بود تا خشک شود،...
💠 آیه: هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ زمر/9
آیا دانایان با نادانان مساویند؟
💠 حکایت؛ مرحوم آخوند خراسانى در زمان تحصیل یک پیراهن بیشتر نداشت و روزى یگانه پیراهنش را شسته بود و منتظر بود تا خشک شود، هنگامی که موقع درس فرا رسید، هنوز پیراهنش خشک نشده بود، او که برای درس اهمیت زیادی قائل بود، بخاطر آنکه از درس استاد محروم نگردد قباى خود را پوشید و مچهاى آستین را بست و در حالیکه عبا را به دور خود پیچیده بود وارد مجلس درس شیخ اعظم شد و در گوشه اى نشست و به سخنان استاد گوش داد و پس از اتمام درس به سرعت به سوى منزل خود رفت زیرا نمى خواست کسى متوجه آن وضع گردد.
ظهر آن روز کسى درب حجره را زد، وقتى آخوند محمد کاظم در را باز کرد شیخ مرتضى انصارى را دم در دید، استاد به شاگرد خود سلام کرد و بقچه اى از زیر عباى خود بیرون آورد و آن را به دست او داد و با قیافه و لحنى که سرشار را از محبت بود گفت : از اینکه در این وقت مزاحم شده ام معذرت مى خواهم، من مى توانستم برای شما پیراهن نویى تهیه کنم اما دلم مى خواهد پیراهن خود را به شما بدهم و امیدوارم با قبول آن مرا خوشحال کنید.
شیخ آنگاه به سرعت از حجره شاگرد خود دور شد بطورى که آخوند نتوانست از لطف استاد خود سپاسگزارى کند و وقتى بقچه را باز کرد، دید که شیخ دو دست از پیراهنهاى خود را براى او آورده است. 1
هرکه از آموختن ندارد ننگ
گل برآرد ز خار و لعل از سنگ2
📚پی نوشت :
1. با اقتباس و ویراست از کتاب داستانهای علماء
2. نظامی
#کلام_وحی
https://eitaa.com/moballeghan
✳️درخواست سید هاشم خطاب از نادر شاه چه بود؟
💠آیه: وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ طلاق
هر کس بر خدا اعتماد کند، خداوند برای او بس است
💠حکایت؛ یکی دیگر از علمای معروف در علم، زهد و تقوا مرحوم سید هشام حطاب است و او را با نادرشاه افشار حکایتی شنیدنی دارد که بر شدت زهد او دلالت میکند.
وقتی که نادرشاه به قصد زیارت حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) وارد نجف اشرف شد، پس از زیارت مرقد شریف آن حضرت، به قصد زیارت علمای مشهور نجف به خانه آنان میرفت و چون به خانه سید هاشم حطاب آمد، دید سید بر روی حصیری نشسته و زندگی بسیار ساده و بی آلایشی دارد. شاه وقتی خواست از خدمت سید مرخص شود، عرض کرد: من نادرشاهم و قدرت در دست من است، هر نیازی دارید امر کنید تا انجام دهم و به این خدمت مرجوعه افتخار کنم، سید در جواب گفت: بلی، من از شاه میخواهم که جلو این پشهها را بگیرد که مرا اذیت نکنند، چون اینها نمیگذارند من راحت بخوابم. شاه گفت: من به دفع آنها قادر نیستم چیزی از من بخواهید که من قادر به آن باشم، مانند مال دنیا و پول که برای شما نفعی داشته باشد، سید در جواب فرمود: من آنها را از کسی میخواهم که بر همه چیز قدرت دارد نه آنکه فقط بر اموال فانی دنیا تسلط دارد، پس شاه حرکت کرد و رفت. (۱)
ای برادر کن توکل بر خدا
کو نباشد هرگز از بنده جدا (۲)
📚 پی نوشت :
1. با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در دنیای عمل
2. فتحالله آقاجانی
(خبرگزاری حوزه)
#کلام_وحی
https://eitaa.com/moballeghan
✳️عروسی که از امام قول شفاعت گرفت
💠آیه: وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى انبیا/28
آنان، جز کسانی که خداوند از آنها رضایت دارد، شفاعت نمی کنند
💠حکایت؛ آقای مصطفی زمانی نقل میکند هر روز تعداد زیادی از مردم برای اجرای صیغه نکاح بدست امام خمینی نوبت میگرفتند، حضرت امام هم با کمال ملاطفت و مهربانی با آنها برخورد میکرد و در پایان نصیحت میفرمود که باهم بسازید و باهم خوب باشید، معمولاً در جریان خطبه یکی از آقایون طرف قبول و وکیل از جانب مرد می شد و امام هم از طرف دختر وکیل می شد.
روزی جریان جالبی در این ارتباط پیش آمد، هنگامی که از دختری سوال کردند که آیا به بنده وکالت می دهید تا شما را به ازدواج این مرد درآورم؟ دختر در جواب امام عرض کرد: من شما را وکیل کردم در دنیا بشرط آنکه شما در آخرت از من شفاعت کنید، امام مقداری مکث و تأمل کرده و آنگاه فرمودند: معلوم نیست که من در آخرت بتوانم شفاعت کنم ولی اگر خداوند متعال به من اجازه شفاعت داد، از تو شفاعت خواهم کرد.
مسلما این توفیق جالبی بود برای آن دختر خانم که توانست از حضرت امام قول شفاعت در آخرت را بگیرد.
📚 پی نوشت :
با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل
(خبرگزاری حوزه)
#کلام_وحی
https://eitaa.com/moballeghan
✳️ سید کاظم یزدی اهل نجف را از شر بیگانگان نجات داد
💠آیه: مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا مائده/32
هر كه شخصى را از مرگ نجات دهد گويى همه مردم را زنده كرده است.
💠حکایت؛ زمانیکه که نیروهای ارتش انگلستان وارد عراق شدند، با مقاومت مردم مسلمان عراق مواجه شدند ازجمله کسانی که با آنان مقابله کردند مردم نجف اشرف بودند. زمانی که انگلیس به عراق تسلط کامل یافت در مقام انتقامجوئی از اهالی نجف اشرف برآمد و در این رابطه حاکم انگلیس به حضور مرحوم سید محمدکاظم یزدی قدس سره آمده و عرض کرد دولت از شما خواهش میکند که نجف اشرف را ترک گوئید و به کوفه بروید زیرا دولت میخواهد اهالی نجف را تأدیب نماید، مرحوم سید فرمودند: من به تنهائی خارج شوم یا با اهلبیتم؟! حاکم گفت با اهلبیت، آن مرحوم فرمودند: اهل نجف همه اهلبیت من هستند پس من خارج نمیشوم، بگذار آنچه به اهلبیت من میرسد به من هم برسد و به برکت این استقامت و پا برجائی مرحوم سید، اهل نجف از شر انگلیس در امان ماندند.
این عالم بزرگوار قلباً مردم را دوست داشتند و متقابلاً مردم نیز او را دوست داشته و به او عشق میورزیدند و مردم نجف او را پدر میخواندند و اعراب صحرانشین از خاک پای او برداشته و در کیسه میکردند و به چادر خود برده و به هنگام سوگند خوردن میگفتند: بحق تراب قدم السید و این حاکی از مردم خواهی و حسن سلوک ایشان با هم نوعان و پیروان خود بوده است.
مرحوم سید طبع شعر نیز داشت که رباعی زیر نمونهای از اشعار زیبای ایشان است:
الهی دلی ده در آن دل تو باشی
به راهی بدارم که منزل تو باشی
بدریای فکرت فروبردهام سر
الهی چنان کن که ساحل تو باشی 1
📚 پی نوشت :
1. با اقتباس و ویراست از کتاب داستانهائی از علماء
#کلام_وحی
https://eitaa.com/moballeghan
❇️ همسرداری به سبک میرزا جواد آقا تهرانی(ره)
هیچکدام از ما از حضرت علی (ع) بالاتر نیستیم؛ این حضرت در کار خانه بسیار به حضرت زهرا (س) کمک می کردند و ما نیز اگر می خواهیم علی وار زندگی کنیم باید سیره آن حضرت را در زندگی پیاده کنیم.
💠 آیه: وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ نساء/19
و با آنان (زنان) به نیکویی رفتار کنید
💠حکایت؛ همسر میرزا جواد آقای تهرانی از سادات علویه بود، علاوه بر احترام زیادی که آقا برای ایشان قائل بود، با ایشان به نیکی رفتار می کرد و هر وقت هم که فرصت یاری می نمود در خانه یار و کمک کار ایشان بودند، اساسا ایشان به کسی زحمت نمی داد مخصوصا در امور شخصی خویش تا آنجائی که می توانستند و قدرت و توان داشتند خودشان انجام می دادند، تا آنجا که از همسر خود نمی خواستند که مثلا لباسهایشان را بشویند، بلکه این همسر شان بود که با توجه به اخلاق مرحوم میرزا جواد آقا از ایشان می خواستند که لباسهایشان را برای شستن در اختیار ایشان بگذارند.
و باز هم به سادگی حاضر نمی شدند که لباس ها را برای شستشو به همسرشان بدهند ، گاهی نیز دیده می شد که جارو به دست گرفته و حیاط منزل را تمیز می کردنند و این در حالی بود که حتی راه رفتن با عصا هم برایشان مشکل بود! 1
📚 پی نوشت :
با اقتباس و ویراست از کتاب خاطراتی از ایینه اخلاق
#کلام_وحی
https://eitaa.com/moballeghan
❇️ دعایی که پیامبر(ص) نپسندید
💠 آیه: رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ / بقره/201
پروردگارا به ما در دنیا (نیکی) عطا کن و در آخرت نیز (نیکی) مرحمت فرما! و ما را از عذابِ آتش نگاهدار
💠 حکایت؛ پیامبر مهربان صلیاللهعلیهوآله که همواره جویای حال یاران خود میشد، دریافت که یکی از یارانش بیمار و بستریشده است. به عیادت او رفت و بر بالینش نشست. پس از احوالپرسی، بیمار گفت: یا رسولالله! نماز مغرب را با شما به جماعت خواندم، شما سوره قارعه را در نماز خواندید، من آنچنان تحت تأثیر قرار گرفتم که به خدا عرض کردم اگر در نزد تو گناهکارم، طاقت عذاب آخرت را ندارم، در همین دنیا مرا عذاب کن. اکنون ای رسول خدا میبینی که دعایم اجابت شده و بیمار شدهام.
پیامبر فرمود: دعای درستی نکردهای، میبایست در دعا به پیروی از قرآن کریم بگویی:
ربَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ بقره/201
«پروردگارا به ما در دنیا نیکی عطا کن و در آخرت نیز نیکی مرحمت فرما! و ما را از عذابِ آتش نگاهدار).1
📚1. با اقتباس و ویراست از کتاب هزار و یک حکایت قرآنی
#کلام_وحی #دعا #پیامبر #خدا
https://eitaa.com/moballeghan
❇️ دیگ فروشی شهید مدرس برای کمک به فقیر
یکی از وظایف مهم افراد در جامعه اسلامی، دستگیری از نیازمندان است و هر کس به اندازه توان خویش وظیفه دارد که خلاء های موجود در زندگی افراد را جبران کند؛ خداوند همانگونه که نیازمند را با فقر امتحان میکند، ثروتمندان را نیز با ثروتشان میآزماید.
💠 آیه : لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ آل عمران/92
هرگز به نیکی نمیرسید مگر از آنچه دوست دارید انفاق کنید
💠 حکایت؛ همسر شهید مدرس میگفت: خیلی از روزها که آقا از مجلس به خانه میآمد، یکی از لباسهایش کم میشد و وقتی علتش را میپرسیدم، میگفت: در راه به سائل دادم.
روزی فرد مستمندى به در خانه شهید مدرس در تهران آمد و تقاضاى كمكى نمود، در آن روز مرحوم مدرس چيزى نداشت كه به آن فقير بدهد، از سوى ديگر راضى نبود كه به فرد سائل جواب منفى بدهد و او را با دست خالى باز بگرداند، از اين جهت به دخترش گفت: ديگ آشپزخانه را بگذار دم مغازه مشهدى عبدالكريم (بقال محل ) و پول آن را گرفته و به فقير بدهيد، وقتى در جواب وى گفته شد، جز اين ديگ ظرفى براى پختن غذا نداريم ، این عالم مردم دار گفت: اشكالى ندارد. (1)
نه خواهنده ای بر در دیگران به شکرانه، خواهنده از در مران(2)
📚پی نوشت :
1. با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در دنیای عمل
2. سعدی
#کلام_وحی
https://eitaa.com/moballeghan
❇️ مانند شیخ انصاری نیکی کنیم
یکی از زیبایی های زندگی، کمک کردن به نیازمندان و افراد آبرومند است، قطعا آن کمکی نزد خداوند متعال ارزشمندتر است که آدمی در حین نیازمندی، از خود گذشتگی کند و ببخشد.
💠 آیه: أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ بقره/195
نیکی کنید که خدا نیکوکاران را دوست می دارد
💠 حکایت ؛ یکی از علمای بزرگ میگوید: روزی خدمت شیخ انصاری رفتم و عرض کردم، یکی از طلاب سید که از فضلای حوزه است، از لحاظ مالی به مشکل خورده و بسیار مضطر شده و همسرش در حال وضع حمل است، اگر می توانید، کمکی به او بفرمایید.
شیخ فرمود: فعلاً چیزی ندارم به جز مقداری پول که برای روزه و نماز استیجاری است، خوب است دو سال نماز و روزه به او بدهم؟ عرض کردم آقا جان! این سید آقازاده است و وضع زندگی خوبی داشته، اهل نماز و روزه استیجاری نیست، به علاوه اهل درس است و این نماز و روزه استیجاری مانع درس او میشود.
شیخ مرتضی انصاری تأملی نموده و فرمود: پس من دو سال عبادت را خودم به جا میآورم و شما پولش را برای آن سید فاضل ببرید، این در حالی بود که مرحوم شیخ از لحاظ درسی و برطرف کردن مشکلات مردم مشغله زیادی داشتند اما با این عمل نیک به دیگران درس ایثار دادند. 1
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار 2
📚 پی نوشت :
1. با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل
2. فردوسی
#کلام_وحی
https://eitaa.com/moballeghan
✳️وقتی شیخ مرتضی انصاری(ره) خود را سرزنش می کند؟!
💠آیه: فَاتَّقُواْ اللّهَ يَا أُوْلِي الأَلْبَابِ مائده/100
پس ای خردمندان ، از خدای بترسيد
💠حکایت ؛ روزی همسر شیخ مرتضی انصاری (ره) از او خواهش کرد چادر شبی برای پوشانیدن رختخواب های منزل خریداری نماید، اما شیخ قبول نمی کرد و این خرج را اضافه می دانست.
همسر شیخ که از نمایان بودن رختخوابها در گوشه اطاق در برابر دوستان ناراحت بود، پس از نا امید شدن از جلب موافقت شیخ، در خرید گوشت صرفهجوئی کرد و به جای سه سیر گوشت تا مدّتی دو سیر و نیم گوشت خریداری کرد و از ما به التفاوتی که از این راه ذخیره شد چادر شبی خرید.
شیخ چادر شب را دید و از نحوه خرید سوال کرد، وقتی متوجه عمل همسرش شد با ناراحتی گفت: شما از خدا نمی ترسید!؟ ای وای بر من که تا به حال مقداری از وجوه بیتالمال بیجهت مصرف شده و من خیال میکردم سه سیر گوشت حدّاقلّی است که ما میتوانیم با آن زندگی کنیم آنگاه شیخ دستور داد چادر شب را پس بدهند و بعد از آن به جای سه سیر گوشت دو سیر و نیم خریداری کنند. 1
📚 پی نوشت :
1. با اقتباس و ویراست از کتاب داستانهایی از علما
#کلام_وحی
https://eitaa.com/moballeghan
❇️ خدایا من یاغی نیستم!
یکی از مقدمات دین، این است انسان در باطن خود به یاد خدا باشد و دینداری او فقط در ظاهر نباشد و اگر انسان خداوند را فراموش نکند گر چه لغزشهایی داشته باشد، بالاخره در مسیر هدایت قرار می گیرد وبه سعادت می رسد.
💠آیه : وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ /حشر19
از آن کسان مباشيد که خدا را فراموش کردند
💠 حکایت ؛ روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضو گرفتن بودند، شخصی باعجله آمد، وضو گرفت و داخل مسجد شد و به نمازایستاد، چون مرحوم کاشی خیلی مؤدّب وضو میگرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را به جا میآورد؛ تا وضوی آخوند تمام شود، آن فرد نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود و هنگام خروج با ایشان رو به رو شد، مرحوم کاشی پرسیدند :
- چه کاری انجام دادی!؟
-گفت : هیچی،
- فرمود : تو هیچ کار نمیکردی!؟
- نه!
-آقا فرمود: مگر نماز نمیخواندی!؟
-نه!
- مرحوم آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز میخواندی.
-نه
-آقا اشتباه دیدی!
- پس چه کار میکردی!؟
- آن شخص یک جمله گفت که تأثیر عجیبی بر مرحوم آخوند کاشی گذاشت.
گفت : فقط آمده بودم بگویم خدایا من یاغی نیستم و بیاد شما هستم، همین...
این جمله در مرحوم آخوند خیلی تأثیر گذاشت، بطوریکه تا مدّت ها هر وقت از احوال آخوند میپرسیدند،
ایشان با حال خاصی میفرمود: من یاغی نیستم، خدایا من و دوستانم یاغی نیستیم! بنده ایم و اگر اشتباهی کردیم به لحاظ جهل بوده، لطفا همین جمله را از ما قبول کن.1
📚 پی نوشت
1. با اقتباس و ویراست از کتاب حدیث دل سپردن
#کلام_وحی
https://eitaa.com/moballeghan
❇️ وقتی آخوند همدانی بزم اراذل را عرفانی می کند
💠 آیه: فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ (طه/44)
با او به نرمی سخن گوييد ، شايد پند گيرد
💠 حکایت ؛ نقل است مرحوم آخوند همدانی در یکی از سفرهای خود با جمعی از شاگردانش به عتبات عالیات می رفت در بین راه به قهوه خانه ای رسیدند که جمعی از دنیا پرستان میخواندند و پایکوبی می کردند، آخوند به شاگردانش فرمود: یکی برود و آنان را نهی از منکر کند بعضی از شاگردان گفتند اینها به نهی از منکر توجه نخواهند کرد و کار ما بیهوده است.
ایشان فرمود: حالا که شما نمی روید، خودم می روم وقتی که نزدیک شد به رئیسشان گفت: اجازه می فرمایید من هم بخوانم و شما بنوازید؟!
رییس گفت: مگر شما بلدی بخوانی؟
فرمود: اگر شما جازه بدهید بلی. گفت: بخوان.
آخوند نیز شروع به خواندن اشعار ناقوسیه حضرت امیر علیه السلام کردند:
لا اله الا الله حقاً حقا صدقاً صدقا
إن الدنیا قد غرتنا و أشتغلتنا و استهوتنا ...
آن عده وقتی این اشعار را شنیدند از آن حال در آمدند و به گریه افتادند توبه کردند. یکی از شاگردان آخوند نقل کرده: وقتی ما از آنجا دور می شدیم هنوز صدای گریه شان به گوش می رسید.
📚 پی نوشت :
با اقتباس و ویراست از کتاب چلچراغ سالکان
#کلام_وحی
https://eitaa.com/moballeghan
✳️ نام مرا از لیست فقرا خط نزنید؟!
يکى از عوامل اساسى سربلندی انسان در اجتماع، قناعت است زیرا انسان دنیا پرست برای بدست آوردن آن دست به ذلت و خواری می زند و این حرص و طمع پایانی ندارد مگر اینکه انسان قناعت پیشه کند.
💠آیه: وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ حدید/20
و زندگانى اين جهان جز متاعى فريبنده نيست.
💠حکایت ؛ شیخ مرتضی انصاری با آن همه وجوهات شرعیه که در اختیارش بود با کمال فقر و قناعت زندگی میکرد و نمونه بارز دنیا گریزی بود.
روزی تجار شهر بغداد مبلغ زیادی پول تهیه کرده خدمت شیخ اعظم آورده و عرض کردند این پول از وجوه شرعیه نیست که شما در صرف کردن آن احتیاط کنید، بلکه از مال حلال کسب و کار ماست که با رضایت خاطر به شما تقدیم می کنیم تا شما در زندگی خود توسعه بدهید و مقداری در رفاه باشید و دغدغه ای جزء تربیت طلاب علوم دینی نداشته باشید.
اما شیخ بازهم قبول نکرد و فرمود: حیف است، عمری را به فقر گذرانیدهام در این اواخر خود را غنی کنم و نام من از طومار فقرا محو و در آخرت از مقام آنها باز بمانم.1
خلعت دنیا زیاد از خویشتن درد سر است
آنچه می آید زیاد از آستین، چین می شود2
📚 پی نوشت :
1با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل
2عطار
#کلام_وحی
https://eitaa.com/moballeghan