eitaa logo
مسیر مؤمنانه
2.1هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
4.3هزار ویدیو
105 فایل
🍃نگاه ڪن به جان من،در انتظار #جمعه اے ستـــ 🍂ڪه روز وعده باشد و طلوع آن ظـهـور توستـــ 🌷اللّهمّـ عجّل لولیّڪ الفرج کپی مطالب آزاد با ذکر صلوات برای شادی روح مدیر عزیز مسیر مؤمنانه تبادل::: @begzareemm
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹️ به همراه صدقه اول ماه ، قربانی اول ماه را فراموش نکنیم🔹
حال خـــــوب داشتن واقعا نعمت است ... و چہ دعایی بهتر از این ڪہ خداوندا ؛ حال بدِ ما را به حال خوب خودت تغییر ده ... اللهم غیّر سوءَحالنا بحُسنِ حالكَ الهی آمیـن🤲
✨ مطالعه‌ی سرگذشت‌های گوناگون ثابت کرد… وقتی مسیر زندگی آدم‌ها رو نگاه می‌کنی، یک نکته همیشه خودش رو نشون می‌ده: میزان پول، میزان رضایت، حتی میزان آرامش آدم‌ها… مستقیم از ابعاد فکرشون میاد. 🧠 فکر بزرگ، زمین بازی رو عوض می‌کنه. اما سؤال مهم: «اگه این‌قدر نتیجه‌بخشه، چرا همه بزرگ فکر نمی‌کنن؟» 🔥 جوابش تلخه اما واقعی: بیشتر مردم محصول فکرهای کوچک اطرافشون هستن. جامعه، خانواده، دوستان، محیط کار… سال‌ها افکاری توی ذهن آدم می‌کاره که محدودکننده‌ست، نه تقویت‌کننده. وقتی در محیطی باشی که سقف بلند فکر کردن وجود نداره، ناخودآگاه تو هم کوتاه می‌بینی. 🌱 ولی نقطه شروع بزرگ فکر کردن اینه که آگاهانه انتخاب کنی توی چه فکری زندگی می‌کنی… و چه فکری رو از زندگیت حذف می‌کنی. ───┅═💫𖣔❤️𖣔💫═┅───
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ حضور ناگهانی وسرزده حضرت ملک الموت در کاخ سفید تا باشد برای ترامپ ودیگر ظالمین ان شاء الله اینچنین باشد🤲
7.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ⭕️ دشمن بیکار ننشسته؛ حواستان را جمع کنید! 🎤
2.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 زن صالح 👈 بزرگترین نعمت مهمترین کار خانم 👈 یعنی شوهر رو نگه میدارن. حسن تبعّل یعنی "خوب‌شوهرداری"، هر لحظه ش مجاهدت است. ✅ کار اصلی زن خلق، تربیت و حفظ انسان است. خوب‌گویی پدر، نزد فرزندان توسط مادر..
02 Jahad ba Nafs 1395 Ghom.MP3
زمان: حجم: 6.5M
🔈 📚 📌 جلسه دوم * جهاد اعضای بدن * ایمان در اعضای بدن * ایمان و عمل قلب * ذکر قلبی که دل را اطمینان می‌بخشد ‌‌فهرست جهاد با نفس
مسیر مؤمنانه
*در بیان قصه زرقا و سوء قصد به آمنه* *داستان شماره ۲۶* 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بسم الله الرحمن الرحیم پس زرقا صدا
*در بیان سوء قصد به آمنه* *داستان شماره ۲۷* 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بسم الله الرحمن الرحیم تکنا گفت: قبول کردم اما می خواهم تدبیری کنی که مردان بنی هاشم و سایر اهل مکه را از من مشغول گردانی تا من مشغول مهم تو گردم. زرقا گفت: چنین باشد و در روز دیگر ولیمه بر پا کرد و جمیع اعیان و اشراف مکه را طلب نمود و شرب بسیار در ولیمه خود حاضر گردانید و شتران بسیار کشت و چون ایشان را مشغول اکل و شراب گردانید تکنا را طلبید و گفت: اکنون وقت است فرصت را غنیمت باید شمرد و در تمشیت مهم من سعی خود را مبذول باید داشت. تکنا خنجر زهر آلود را گرفته متوجه خانه آمنه شد و چون داخل شد آمنه او را نوازش نمود و گفت: چرا دیر به نزد من آمدی و هرگز عادت تو نبود که اینقدر از من مفارقت کنی. تکنا گفت: ای خاتون من به غم روزگار خود درمانده بودم و اگر نعمت شما بر ما نبود به بدترین احوال می بودم. ای دختر گرامی نزدیک من بیا تا تو را مشاطه کنم. پس چون آمنه در پیش روی تکنا نشست و تکنا گیسوهای او را شانه کرد و خنجر مسموم را بیرون آورد که آمنه را هلاک کند. به اعجاز محمدی(ص) چنان یافت که کسی دلش را گرفت و پرده ای در پیش دیده بی بصیرتش آویخته شد و دستی بر دستش زدند(حضرت جبرئیل ع به امر الهی بر دستش زد) و خنجر از دستش بر زمین افتاد و ناله واحزنا از او بلند شد. پس چون این صدا به گوش آمنه رسید و به عقب التفات نمود و خنجر برهنه را مشاهده کرد نعره زد و زنان از هر سو دویدند و تکنا را گرفتند و گفتند ای ملعونه می خواستی آمنه را به چه تقصیر و جرم هلاک کنی. گفت: می خواستم او را بکشم و خدا رو شکر می کنم که بلا را از او دور گردانید. پس آمنه سجده شکر الهی به تقدیم رسانید و چون زنان از سبب این اراده شنیع سؤال کردند قضیه زرقا را به تمامی یاد کرد و گفت: زرقا را دریابید پیش از آنکه از دست شما بیرون رود. این سخن بگفت و جان بحق تسلیم کرد و چون این آوازه بلند شد کبیر و صغیر بنی هاشم حاضر شدند و بعد از اطلاع بر واقعه به تفحص زرقا بیرون شتافتند و ابوطالب در مکه ندا کرد که زرقای می شومه را دریابید که بیرون نرود و آن ملعونه از قضیه مطلع شده فرار نموده بود و اهل مکه بر جانب او از پی او دویدند و به او نرسیدند و چون سطیح خبر زرقا را شنید غلامان خود را امر کرد که او را برداشتند و متوجه بلاد شام گردیدند و پیوسته آمنه نداها و بشارت‌ها از میان ارض و سماء می شنید و عبدالله را بر آنها مطلع گردانید. عبدالله او را وصیت به کتمان می نمود و آمنه مطلقا نقل حمل بر خود احساس نمی نمود و چون ماه هفتم داخل شد عبدالمطلب عبدالله را طلب نمود و گفت: ای فرزند ولادت آمنه نزدیک شده است و در دست ما نیست آنچه لایق ولیمه و عقیقه او باشد. باید که به جانب مدینه روی و بخری آنچه برای ولیمه او مناسب و ضرور است. پس عبدالله متوجه مدینه شد و چون به مدینه رسید به رحمت ایزدی واصل گردید و چون خبر به مکه رسید جمیع اهل مکه در مصیبت او گریستند. ان شاء الله ادامه داستان شبی دیگر... منبع: کتاب حیوة القلوب جلد دوم( زندگانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم) نوشته علامه محمد باقر مجلسی رحمة الله علیه مطالب فوق از کتاب حیوة القلوب خلاصه برداری شده است. 🌸نشر پیام صدقه جاریه هست🌸 **اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم* *التماس دعای فرج*
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ تو آن دلیل خدایے ڪه حاضرے امّا بـراے آمـدنٺ نـدبہ خوانـده ام؛آقا خدا ڪـند ڪه بتـابے بہ باور مردم و گل ڪنے بہ بلندے عشق در دلهـا سلام اے همہ ےهستے ام بہ قربانت