eitaa logo
مسیر مؤمنانه
2هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
69 فایل
🍃نگاه ڪن به جان من،در انتظار #جمعه اے ستـــ 🍂ڪه روز وعده باشد و طلوع آن ظـهـور توستـــ 🌷اللّهمّـ عجّل لولیّڪ الفرج کپی مطالب آزاد با ذکر صلوات برای شادی روح مدیر عزیز مسیر مؤمنانه به امیدطلوع فجر ظهور منجی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹هنگامی که خبر شهادت حضرت مسلم به کاروان رسید ، فضای بیابان آکنده از صدای شیون و گریه شده و سیل اشک بود که از دیدگان جاری گشت. ✳️ اما امام همچنان به سوی مقصود و هدفی که خداوند او را بدان فراخوانده بود میرفت. #پ.ن: 😭اینجا بود که امام دختر مسلم را صدا زد و دست نوازش یتیمی بر سرش کشید... 😭رقیه سلام الله هم شاهد این صحنه بود... -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🔹 🔸 در وقتي كه آدم نظر نمود به سوي ساق عرش و اسماء خمسه را ديد و جبرئيل او را تلقين نمود كه بگو: «يا حميد بحق محمد (ص) يا عالي بحق علي (ع) يا فاطر بحق فاطمة (ع) يا محسن بحق الحسن (ع) و الحسين (ع) و منك الاحسان». [اي حميد به حق محمد (صلي الله عليه و آله)، اي عالي بحق علي (عليه‌السلام)، اي فاطمه به حق فاطمه (سلام الله عليها)، اي محسن به حق حسن و حسين (عليهماالسلام)، كه احسان از تست.] پس چون اسم حسين (عليه‌السلام) را ذكر نمود اشكش جاري گرديد و دلش شكست، پس گفت:  اي برادر جبرئيل چرا در وقت ذكر اين اسم قلب من مي‌شكند و اشكم مي‌ريزد؟ پس جبرئيل بيان نمود مصيبت آن حضرت را و ملائكه كه حاضر بودند با آدم مستمع شدند و گريستند گفت: اي آدم اين فرزندت مبتلي خواهد شد به مصيبتي كه كوچك است همه‌ي مصيبتها در جنب آن، آدم گفت چه چيز است آن مصيبت؟ جبرئيل گفت: كشته مي‌شود با لب تشنه در حالتي كه غريب و بيكس و تنها باشد و هيچ معيني و ناصري نداشته باشد و اگر به بيني اي آدم در حالتي كه مي‌گويد: «وا عطشاه وا قلة ناصراه»: [داد از تشنگي، فرياد از كمي ياور]. به نحوي كه تشنگي حائل شود بين او و بين آسمان مانند دود، و هيچ كس او را اجابت نكند مگر به ضرب شمشير. پس او را ذبح كنند مانند گوسفند، ولي از قفا، و اسباب او را به غارت برند و سرهاي خود و اصحابش را در شهرها بگردانند باعيالش، چنين گذشته در علم الهي. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
مسیر مؤمنانه
#ورودیه #شب_دوم #محرم
👇🏻 ✅ گریه امام حسین علیه السلام بر اهلبیت خویش... 🔻پس از آن كه در «عُذَيب الهِجانات» ، فرمان عبيد اللّه بن زياد ، براى در تنگنا قرار دادن حسين عليه السلام رسيد ـ : 🔹حسين عليه السلام ، بيرون آمد و فرزندان و برادران و خانواده اش ـ كه رحمت خدا بر ايشان باد ـ ، پيشِ رويش بودند . 😭حسين عليه السلام ، لَختى به ايشان نگريست و گريست و فرمود: 🔹«خدايا ! ما خاندان پيامبرت محمّد صلى الله عليه و آله هستيم و از حرم جدّمان ، بيرون رانده شده ايم و بنى اميّه ، بر ما ستم كرده اند. حقّ ما را [ از ايشان ]بگير و بر اين قوم كافر ، يارى مان ده» . سپس حسين عليه السلام در ميان خانواده اش بانگ زد و از آن جا حركت كرد تا روز چهارشنبه يا پنج شنبه ، دوم محرّم سال ٦١ [ هجرى ] در كربلا فرود آمد . 🔸به يارانش رو كرد و فرمود : ▪️«آيا اين جا كربلاست ؟» . ▪️گفتند: آرى . 🔹حسين عليه السلام به يارانش فرمود : «فرود آييد كه اين جا ، جايگاه اندوه و بلاست ! اين جا ، محلّ فرود آمدن مَركب هايمان ، و اين جا محلّ بار و بُنه ما و ريخته شدن خونمان است». 🔸 آنها پياده شدند و بارهايشان را در جايى كناره فرات ، فرود آوردند و خيمه اى را براى حسين عليه السلام و همسران و فرزندانش ، بر پا كردند و خويشان حسين عليه السلام ، گِرداگِرد خيمه او ، خيمه زدند. 📚منبع: الفتوح، ابن اعثم کوفی: ج ٥ ص ٨٣ علیه السلام
مسیر مؤمنانه
✅#عرفات 🔹#اولین_روضه 🔸#مجلس_اول_عرفات_بود در وقتي كه آدم نظر نمود به سوي ساق عرش و اسماء خمسه را
🔹 🔸 مرثيه‌خوان حوريه و مستمع پيغمبر (صلي الله عليه و آله) خدا و جبرئيل، چنانكه در بحار روايت شده است از حضرت خاتم انبياء كه فرمود: در شب معراج جبرئيل دست مرا گرفت و به بهشت داخل نمود و من به سرور بودم پس ديدم درختي را از نور كه در زير آن دو ملك مشغول بودند به درست كردن زيور و حله تا روز قيامت، پس پيش رفتم ديدم يك نوع سيب كه بزرگتر از آن نديده بودم پس يك دانه از آنرا گرفتم و شكافتم ناگاه حوريه از آن ظاهر شد كه مژگانش مانند اطراف بال نسر بود، پس گفتم تو از كيستي؟ گريست و گفت: من از آن فرزند مظلوم تو حسين بن علي (عليه‌السلام) هستم. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🔹دو منزل مانده به کوفه امام با لشکر حر مواجه شد 🔸فرمود به یاری ما آمده ای یا به جنگ ما؟ 🔹حر گفت : یا اباعبدالله! برای جنگ با شما آمده ام! 🔸در این سرزمین نامه ای از سوی ابن زیاد به حر رسید که در آن حر را سرزنش کرده بود و دستور داده بود کار را بر حسین علیه السلام سخت بگیرد. 🔹وقتی لشکر حر از حرکت کاروان حسینی جلوگیری کرد امام برخواست و خطبه ای خواند... 🔸... آیا نمی نگرید که به حق عمل نمیشود و کسی از باطل نهی نمیکند؟! 🔸واجب است که مومن (در چنین شرایطی) با جان و دل مشتاق دیدار پروردگارش باشد. 🔸همانا که من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز ملامت و ذلت نمیدانم. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🔹حر آنها را واداشت که در سرزمینی که نه آبادی بود و آبی بود منزل کنند. 🔸امام فرمود وای بر تو! بگذار در این ده نینوا یا غاضریه یا در این ده شفیه منزل کنیم... 🔹حر گفت : به خدا نمیتوانم ، این مرد بازرس من است. 🔸زهیر گفت : یابن رسول الله آنچه پس از این باشد بدتر از این است که میبینیم ، جنگ با این عده حاضر برای ما آسان تر است از جنگ با آنها که بعد از این آیند ، به جان خودم پس از این آنقدر لشکر آید که تاب آنها را نداریم... ✳️امام فرمود : من به آنها حمله نمیکنم... و در همانجا منزل کرد. 🔹آنروز پنجشنبه دوم محرم سال شصت و یک بود. -------------------------------------------------- 📘   علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
علیه السلام 🔹حسین علیه السلام به یارانش فرمود : به اینها آب بدهید و به اسبانشان هم آب بدهید. آنها کاسه ها را پر از آب میکردند و اسبها آنقدر مینوشیدند تا سیراب شوند. 🔸حصین ابن نمیر حر را به همراه ۱۰۰۰سوار مقابل امام فرستاده بود. 🔹امام فرمود من به دعوت شما آمدم که گفتید ما امام نداریم . اگر مرا نمیخواهید به همان جا که از آن آمدم برمیگردم. 🔸امام به حر فرمود آیا میخواهید با لشکر خود نماز بخوانید؟ ▪️گفت : نه ما به شما اقتدا میکنیم... 🔹بعد از نماز عصر و خطبه امام حر گفت : به خدا من از نامه دعوت به شما خبری ندارم. امام ۲ خُرجین از نامه ها را به حر نشان داد. حر گفت ما از آنها که نامه نوشتند نیستیم و چون به تو برخوردیم از تو دست برنداریم تا تو را در کوفه نزد عبیدالله ببریم. 🔸امام فرمود مرگ بر تو از این کار نزدیکتر است.امام به اصحاب فرمود برخیزید و سوار شوید ، چون خواستند برگردند حر مانع شد. ✳️امام گفت : حُر مادرت به عزایت بگرید ، چه میخواهی؟ 😭حر گفت : اگر عرب دیگری چنین میگفت و مانند تو گرفتار بود از جوابش نمیگذشتم هرکه بود ولی من نمیتوانم جز به نیکی نام مادر تو را ببرم. 🔹حر گفت : من دستور جنگ با تو را ندارم مامورم از تو جدا نشوم تا تو را به کوفه برم. اگر نمیخواهی از راهی برو که به کوفه و مدینه نرود این پیشنهاد عادلانه ای است. ✅ حضرت پذیرفت و راه قادسیه(کربلا) را پیش گرفت. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
مسیر مؤمنانه
✅#بهشت 🔹#دومین_روضه 🔸#مجلس_دوم_در_بهشت مرثيه‌خوان حوريه و مستمع پيغمبر (صلي الله عليه و آله) خدا
🔹 🔸 ، مرثيه‌خوان جبرئيل و مستمع پيغمبر (صلي الله عليه و آله) و حورالعين بودند چنانكه روايت شده است كه چون حضرت امام حسن (عليه‌السلام) مشرف بر موت گرديد و زهر در بدنش سرايت نمود و رنگش سبز شد حسين (عليه‌السلام) عرض كرد: برادر چه مي‌شود رنگ تو را كه چنين سبز شده؟ حضرت گريست و فرمود: اي برادر حديث جدم در حق من و تو درست است پس او را در بغل گرفت و هر دو گريستند، آنگاه سؤال نمود كه چه بوده است حديث جدت؟ فرمود: خبر داد مرا كه چون در شب معراج داخل بهشت شدم ديدم دو قصر بسيار بلند نزديك هم به يك شكل واقعند، ولي يكي زبرجد سبز و ديگري از ياقوت سرخ است، از جبرئيل سؤال كردم كه اينها از كيست؟ گفت: يكي از حسن (عليه‌السلام) و ديگري از حسين (عليه‌السلام) گفتم: چرا هر دو به يك رنگ نيست؟ جبرئيل ساكت شد، گفتم: چرا تكلم نمي‌كني؟ گفت: از تو حيا مي‌كنم، پس گفتم تو را به حق قسم مي‌دهم بگو، گفت: اما سبزي قصر حسن (عليه‌السلام) پس به آن سبب است كه او را به زهر شهيد مي‌كنند و رنگش سبز مي‌شود، اما سرخي قصر حسين (عليه‌السلام) پس به سبب آن است كه او را مي‌كشند و رنگش از خون سرخ مي‌شود، پس پيغمبر (صلي الله عليه و آله) و جبرئيل هر دو گريستند، و صداي صيحه و شيون از حاضرين بلند شد. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
مسیر مؤمنانه
✅#مرثیه_خوانی_جبرئیل_در_بهشت 🔹#سومین_روضه 🔸#مجلس_سوم_در_بهشت ، مرثيه‌خوان جبرئيل و مستمع پيغمبر (
🔹 🔸 🔸چهارمین مجلس ؛ مجلس حضرت آدم بود در كربلا در وقتي كه سير اطراف زمين مي‌نمود چون به محل شهادت حسين (عليه‌السلام) رسيد پايش به چيزي برخورد و بر زمين افتاد، و خون از پايش جاري شد، پس سر به آسمان بلند كرد و عرض كرد: خداوندا آيا گناهي از من صادر شد، پس مرا معاقب فرمودي؟ وحي رسيد: نه، و لكن فرزندت حسين (عليه‌السلام) در اين مكان كشته مي‌شود، پس خون تو جاري شد موافق خون او، عرض كرد: كيست قاتل آن جناب؟ وحي آمد كه يزيد ملعون، پس او را لعن كن، چون او را لعن نمود روانه شد به سوي جبل عرفات. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
مسیر مؤمنانه
علیه السلام 🔹قاسم ابن الحسن علیه السلام عرض کرد: آیا من هم در کشتگانم؟ 🔸امام بر او رقّت کرد و فرمود: عزیزم! مرگ در نزد تو چگونه است؟ ✳️گفت : از عسل شیرین تر. 🔹فرمود : آری والله تو هم یکی از آن مردانی که با من کشته میشوی ✳️پس از آنکه ✳️پسر کوچکم عبدالله(علی اصغر) هم کشته میشود. 🔴گفت: عمو جان، به زنان هم میرسند تا آن کودک شیرخوار را بکشند؟😭 🔹فرمود : عبدالله وقتی در آغوش من است فاسقی تیری به گلوی او زند و او ناله کند و خونش در دست من بریزدو آن را به آسمان بلند کنم، 🔸گویم: خدایا شکیبایم و به حساب تو گذارم، آتش در خندقی پشت خیمه ها است شعله کشد و من در ساعت عمرم بر آنها بتازم و آنچه خدا خواهد واقع شود. ✳️او گریست و ما گریستیم و در خیمه ها گریه و شیون از فرزندان رسول خدا بلند شد ✅ : 1⃣وجود قاسم مثل اجدادش سرشار از غیرت است ، وقتی به او میگویند فرزند شیرخوار هم شهید میشود اولین سوالش از عمو این است؛ آیا به زنان هم میرسند؟ -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
مسیر مؤمنانه
✅#مرثیه_آدم_در_کربلا 🔹#چهارمین_روضه 🔸#مجلس_چهارم_حضرت_آدم_در_كربلا 🔸چهارمین مجلس ؛ مجلس حضرت آدم
🔹 🔸 🔸مجلس پنجم ؛ كشتي نوح است كه چون رسيد بن محل شهادت آن حضرت و جائي كه كشتي نوح اهل بيت، طوفاني شد آن كشتي به تلاطم افتاد و نوح از غرق ترسيد، مناجات كرد كه خدايا همه‌ي دنيا را گشتم چنين حالتي دست ندارد، پس جبرئيل نازل شد و قضيه‌ي كربلا را بيان نمود، پس نوح و اصحاب كشتي گريستند، و بر قاتلش لعن كردند و گذشتند. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید
👇🏻 ✅ روضه جبرائیل برای حضرت آدم علیه السلام 🔻از دُرالثمین در تفسیر سخن خدا که فرمود: ▪️«فتلقّی آدم من ربّه کلماتٍ؛ ▪️پس آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت کرد.» 🔹نقل شده است که آدم(ع) در ساق عرش اسامی پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) را دید. پس جبرئیل به او تلقین کرد که بگو: 🔻«یا حمید بحق محمّد! یا عالی بحق علی!، یا فاطر بحقّ فاطمه!یا محسن بحقّ الحسن و الحسین و منک الاحسان». ✳️وقتی به نام امام حسین(ع) رسید، 😭«سالت دموعه و انخشع قلبه و قال یا اخی جبرئیل فی ذکر الخامس ینکسر قلبی و تسیل عبرتی قال جبرئیل ولدک هذا یصاب بمصیبةٍ تصغر عندها المصائب؛ 🔸اشکش جاری شد و قلبش خشوع پیدا کرد (و شکست) و گفت: برادرم جبرئیل در نام پنجم دلم شکست و اشکم جاری شد(راز این مسئله چیست؟) 🔹جبرئیل گفت: این فرزندت به مصیبتی گرفتار می شود که تمام مصیبت ها در مقابل آن کوچک است.» 🔸پس گفت ای برادر! آن مصیبت چیست؟ 🔹جبرئیل گفت: 😭«یقتل عطشاناً غریباً وحیداً فریداً لیس له ناصرٌ ولامعین ولوتراه یا آدم و هو یقول واعطشاه واقلّة ناصراه حتّی یحول العطش بینه و بین السّماء کالدّخان؛ ▪️تشنه و غریب وتنها و بی کس کشته می شود و یاور و کمک کاری برای او نیست و اگر (در آن حال) او را می دیدی، ای آدم! (متوجه می شدی که) او می گوید: وای از تشنگی! وای از کمی یاری کننده! (آن قدر این ناله را می گوید) تا اینکه تشنگی بین او و بین آسمان همچون دود حائل می شود.» ▪️و ادامه داد: سپس او را جز با شمشیرها جواب نمی دهند و (جام) مرگ را می نوشد. 😭پس همچون گوسفند او را از قفا سر می برند و دشمنانش اموال او را به غارت می برند و سرهای او و یارانش را به شهرها می برند، در حالی که زنان(اسیر) با آنهاست. چنین در علم(خدای) واحد منان سبقت گرفته است. 😭«فبکی آدم و جبرئیل بکاء الثّکلی ؛ پس آدم(ع) و جبرئیل همچون زن بچّه مرده گریستند.» 📚 ج ۴۴ ص ۲۴۵ ح ۴۴ علیه السلام علیه السلام
📚مرحوم شیخ جعفر شوشتری می گوید: 🔹در روز عاشورا، چهار جا، چهار عضو بدن ابی عبدالله به خاطر بی آبی از کار افتاده بود، که حتی شاید اگر آب هم می دادند، کار از کار گذشته بود و فایده نداشت. 1⃣اولین جایی که از عطش از کار افتاد چشمان امام حسین (علیه السّلام) بود، امام صادق (علیه السّلام) می فرماید: ▪️جدّ ما در روز عاشورا، از شدت عطش چشمانش آسمان را دود می دید. 2⃣دومین 🔸عضو، لبهای آقا بود، میدانی چرا؟ حمیدبن مسلم می گه دیدم لب های حسین علیه السلام مانند دو چوپ خشک شده به هم می خورد، دیدم از لبهای حسین داره خون می آید. 3⃣سومین 🔹عضو زبان حضرت بود، همان زمان که علی اکبر را بغل گرفت، زبان در دهان علی گذاشت، علی اکبر دید بابا از خودِ او تشنه تر است. 4⃣چهارمین 🔸عضو جگر حسین بوده، هلال بن نافع می گوید، آمدم نزدیک گودال، جنگ تمام شده، از بالای گودال نگاه کردم، دیدم لبهای حسین تکان می خورد، نزدیک تر رفتم، گفتم شاید حسین نفرین می کنه، دیدم می گوید: ▪️«لشگر جگرم از تشنگی می سوزد» از گودال آمدم بیرون، سریع رفتم آب آوردم، دیدم شمر داره بیرون می آید، گفت کجا می روی، گفتم می روم پسر فاطمه را سیراب کنم، گفت زحمت نکش، من سیرابش کردم … علیه السلام علیه السلام
🔹...وقتی لشکر دشمن به سوی خیام حسینی آمد امام حسین علیه السلام برخاست و گفت: ای عباس برادر ، سوارشو و ببین چه شده است... 🔸عباس علیه السلام با بیست سوار جلوی آنها رفت. ✳️مشروح این قسمت در پست بالاتر از کتاب لهوف ذکر شده است. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🔹عمر سعد به عبیدالله نامه نوشت تا کمی با امام مدارا کند و رهایش کند. شمر ابن ذی الجوشن برخاست و گفت : 🔸اگر حسین را رها کنی ، او رو به توانایی است و تو رو به ناتوانی ، به او این رخصت را مده و پیشنهاد کن با همراهانش تسلیم شود آن وقت در اختیار توست خواستی بگذر و خواستی عقوبت کن. 🔹ابن زیاد گفت : خوب نظری دادی ، این نامه را برای عمر سعد ببر تا بر حسین و یارانش پیشنهاد کند 🔸اگر بی قید و شرط تسلیم شدند آنها را زنده نزد من بفرستد 🔹اگر نه با آنها بجنگد 🔻اگر انجام داد تو زیر فرمان او باش 🔺اگر سر باز زد ، تو فرمانده کل سپاهی ، گردن او(عمر ابن سعد) را بزن و سرش را برای من بفرست. ✳️به عمر بن سعد نوشت: 📝من تو را نفرستادم از حسین دفاع کنی و از طرف او نزد من عذر خواهی کنی ▪️اگر تسلیم شدند بدون جنگ آنها را نزد من بفرست ▪️اگر سر باز زدند 🔘بر آنها یورش ببر تا و کنی که مستحق آنند 🔘اگر حسین کشته شد 😭 که مستحق آن است زیرا ناسپاس و ستمکار است 🔘گرچه پس از مرگ این کار به او زیانی ندارد ولی من با خودم گفتم که : اگر کشتمش چنان کنم ✳️اگر امر ما را اجرا کردی پاداش داری و اگر نپذیری ، برکنار شو و همه را به شمر واگذار. 🔹وقتی شمر نامه را برای عمر سعد خواند ، عمر گفت : وای بر تو ، چه در سر داری؟ خانه ات خراب به خدا به گمانم تو نگذاشتی پیشنهاد مرا بپذیرد و کاری را که امید به اصلاح آن داشتم خراب کردی، بخدا حسین تسلیم نشود ،او روح بزرگواری دارد. ✳️شمر گفت چه میکنی؟ دستور را اجرا میکنی یا لشکر را به من واگذار میکنی؟ ✳️گفت : نه من خود متصدی کار میشوم و تو فرمانده پیادگان شو. 🔹عمر بن سعد شب به سوی حسین علیه السلام یورش برد. ✅ : 1⃣عمربن سعد تا روزهای آخر قصد جنگ با امام را نداشت اما بخاطر حب جاه و مقام دستش به خون امام زمانش آلوده شد. 2⃣تحریک کننده ابن زیاد برای فشارآوردن به سیدالشهدا ، شمر ملعون بوده 3⃣کسی که دستور داد بر بدن امام اسب بتازند و بدن ها را تکه تکه کنند ابن زیاد بوده -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
لعنت الله علیه 🔹نامه ابن زیاد به دست عمر ابن سعد رسید که در آن دستور داده بود که: 🔸هرچه زودتر جنگ را شروع کن... 🔹هنگامی که لشکریان ابن سعد از متن نامه خبردار شدند ، شروع به پیشروی به سوی خیام حسینی کردند. ✳️ ابن ذی الجوشن نزدیک خیام امام آمده و فریاد زد: 📣 کجایند پسران خواهر من: عبدالله و جعفر و عباس و عثمان؟ 👈🏻 (ظاهرا شمر از قبیله بنی کلاب بوده و چون حضرت اُم البنین هم از آن قبیله بوده در اینجا خود را دایی پسران اُم البنین را معرفی میکند) ✳️امام حسین علیه السلام فرمودند: ▪️جوابش را بگویید ، هرچند که او شخصی است ، زیرا او یکی از دایی های شماست. 🔸آنها گفتند : با ما چه کار داری؟ 🔹شمر: خواهر زاده های من! شما در امان هستید و خود را برادرتان حسین به کشتن ندهید و از امیرمومنان یزید اطاعت نمایید! 🔹راوی گفت: حضرت عباس فرزند علی علیه السلام فریاد زد: 💠(١) دستانت بریده باد! لعنت خدا بر تو و بر امان تو! ای دشمن خدا ! آیا تو به ما میگویی که دست از یاری سید و سرورمان ، حسین پسر فاطمه سلام الله علیها برداریم و مطیع و فرمانبر ملعونان و ملعون زادگان شویم!؟ ✅ : 1⃣خجالت فرزندان اُم البنین در اردوگاه حسینی به دلیل اینکه شمر خودش را از اقوام آنها معرفی کرد. 2⃣نگرانی کودکان و زنان حرم تا ببینند سرانجام این امان نامه چه میشود(هرچند همه به آنها اعتماد کافی داشتند) 3⃣حرکت لشکر به سمت اردوگاه حسینی و نشان دادن امان نامه برای شروع جنگ 4⃣امتحان بزرگ فرزندان اُم البنین 5⃣رحمت واسعه امام حسین علیه السلام و دستور به پاسخگویی به شمر گرچه فاسق است -------------------------------------------------- 💠قسمت های : ▪️(١) فَناداهُ العباسُ ابنُ علی علیه السلام : تَبَّت یَداکَ وَ بِئسَ ما جِئتَنا بِهِ مِن اَمانِکَ یا عَدُوَّ اللهِ! -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🔹(بعد از عدم تسلیم امام و اثر نداشتن امان نامه شمر برای حضرت ابوالفضل علیه السلام) 🔸عمر سعد فریاد زد: ای لشکر خدا! سوار شوید و مژده بهشت گیرید. همه سوار شدند و بعد از عصر به سوی حسین علیه السلام یورش بردند. ⚫️امام صادق علیه السلام فرمود: تاسوعا روزی است که در آن حسین و یارانش در کربلا محاصره شدند ، عمرسعد و پسر مرجانه از فراوانی لشکر خود خرسند بودند و حسین و یارانش را ناتوان شمردند. ✳️😭دانستند در عراق یار و مددکاری ندارد 😭پدرم قربان آن 😭 ✅پ_ن: 1⃣شمر میخواست با امان نامه دادن و جداکردن برادران امام قبل از نبرد امام را مجبور به تسلیم کند اما نشد 2⃣امام صادق علیه السلام از دو کلمه جانسوز استفاده کردند مستضعفِ آواره که هر کدام از این کلمات خود کتاب مفصلی است از روضه -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🔹امام وقتی شتاب لشکر دشمن برای شروع جنگ را دید و فهمید که رفتار و گفتار موعظه آمیز او اثری(در این قوم شقی) ندارد، به برادرش حضرت عباس علیه السلام فرمود: 🔸برادرجان! اگر میتوانی امروز را از ایشان مهلت بگیر و آنها را از جنگ منصرف نما ✳️ باشد که امشب را نیز در حضور پروردگارمان به بایستیم 💠(١) زیرا خداوند میداند که من نماز خواندن و را دوست دارم. 🔹حضرت عباس علیه السلام از لشکر ابن سعد درخواست تاخیر جنگ نمود ▪️ابن سعد سکوت کرد. 🔸در این حال عمرو ابن حجاج زبیدی گفت: بخدا اگر قوم ترک و دیلم هم این درخواست را از ما میکرند میبایست میپذیرفتیم تا چه رسد به اینکه اینها فرزندان پیامبرند! ✅ : 1⃣عشق امام و یارانش به نماز و تلاوت قرآن 2⃣امام برای طلب مهلت سپهسالار لشکرش عباس علیه السلام را مامور میکند 3⃣کار جامعه به جایی رسیده که وقتی فرزند امام برای نماز ، یک شب مهلت میخواهد با سکوت مواجه میشود -------------------------------------------------- 💠قسمت های : ▪️(١)فَاِنَّهُ یَعلَمُ اَنّی اُحِبُّ الصَّلاهَ لَهُ وَ تِلاوَتَ کِتابِهِ -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
مسیر مؤمنانه
✅#روضه_نوح_در_کربلا 🔹#پنجمین_روضه 🔸#مجلس_پنجم_کشتی_نوح_در_کربلا 🔸مجلس پنجم ؛ كشتي نوح است كه چون
🔹 🔸مجمع البحرين و ملاقات موسي با خضر 🔸مجلس ششم در مجمع البحرين بود كه موسي با خضر ملاقات نمود، پس حديث نمودند از آل محمد (صلي الله عليه و آله) و ابتلاي ايشان تا اينكه به قضيه‌ي حسين (عليه‌السلام) رسيدند، صداي ايشان به ناله و گريه بلند شد، چنانكه در خبر است. ✅ 🔹 🔸مجلس هفتم در بساط سليمان بود كه چون با حشم و خدم و جن و انس و طيور از روي هوا محاذي مقتل سيدالشهداء (عليه‌السلام) شد، باد آن بساط را سه دور پيچانيد و به سوي زمين آورد، سليمان باد را معاقب نمود بر اين حركت، پس باد بيان نمود مصائب را، و گفت: يا نبي‌الله اينجا زمين شهادت اوست. ✅ علیه السلام 🔹 🔸مجلس هشتم در شاطي حزران بود از براي ابراهيم (عليه‌السلام) در وقتي كه ملكوت آسمان و زمين را مشاهده نمود، و شبح حسين (عليه‌السلام) را ديد و گريست. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🔹امشب زینب(س) وقتی شنید که امام اشعاری درباره مرگ میخواند... 🔸مضطرب پرسید:مگر مطمئنی فردا کشته میشوی؟ 🔹امام بغض کرد و فرمود:آری 🔸زینب(س)به صورت خود سیلی زد و از هوش رفت علیه السلام سلام الله علیها
سلام الله علیها 🔹حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: 🔹(حسین جان!) پدر و مادرم فدایت شوند!من فدایت شوم! آیا تو را می کشند؟ 🔸امام حسین علیه السلام درحالی که و دیدگانش پر از شده بود فرمود: 🔸(خواهرجان!) اگر مرغ قطا را به حال خود رها می کردند ، در آشیانه خود میخوابید. 🔹حضرت زینب فرمودند : ای وای بر من ! آیا خودت را اسیر و گرفتار دشمن میدانی ، تحمل این داغ بر دل من سخت تر و دشوار تر است. ✳️این سخن را فرمود، سپس دست برد و و بر زمین افتاد.! -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام سلام الله علیها ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🔹امام بر زمین نشسته بود که خواب اندکی حضرت را ربود ، هنگامی که برخاست فرمود: 🔸خواهرجان! همینک جدم ، پدرم ، مادرم و برادرم را درخواب دیدم که همگی شان به من گفتند : ▪️حسین جان! به زودی نزد ما خواهی بود. ✳️هنگامی که زینب سلام الله علیها این سخن را شنید 💠(١) بر صورت خود سیلی زد و با صدای بلند شروع به گریستن نمود.. 🔹امام فرمود : خواهرم آرام باش خود را حفظ کن و کاری مکن که زبان به و ما بگشاید. -------------------------------------------------- 💠قسمت های : ▪️(١)فَلَطَمَت زَینَبُ وَجهَها وَ صاحَت وَ بَکَت -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام سلام الله علیها ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🔹امام حسین با یک دنیا مواجه بود... علیه السلام
مسیر مؤمنانه
✅#روضه_مجمع_البحرین 🔹#ششمین_روضه 🔸مجمع البحرين و ملاقات موسي با خضر 🔸مجلس ششم در مجمع البحرين بو
🔹 مجلس نهم و دهم  مجلس ديگري بود از براي ابراهيم و آن وقتي بود كه خواست بتها را بشكند، پس گفت: من بيمارم يعني از براي مصيبت سيدالشهداء، چنانكه در تفسير است. دهم: مجلس ديگري از براي ابراهيم (عليه‌السلام) بود در وقتي كه مأمور شد به ذبح پسرش چنانكه از حضرت رضا (عليه‌السلام) مرويست كه چون خداوند امر نمود ابراهيم (عليه‌السلام) را كه ذبح كند گوسفند را در جاي پسرش اسمعيل، تمنا نمود ابراهيم كه كاش فدا نيامده بود، و پسرش را به دست خود ذبح مي‌كرد، تا اينكه دلش شكسته مي‌شد و به درجه‌ي رفيعه‌ي صبر و رضا فائز مي‌گرديد، پس وحي شد به او كه اي ابراهيم كي محبوب‌ترين خلق است به نزد تو؟ عرض كرد: حبيب تو محمد (صلي الله عليه و آله) وحي رسيد: كه آيا او احب است به نزد تو يا نفست؟ عرض كرد: بلكه او احب است به سوي من از نفسم، فرمود: آيا فرزند او را بيشتر دوست مي‌داري يا فرزند خود را؟ عرض كرد: فرزند او را، فرمود: آيا مذبوح شدن فرزند او به تيغ ستم دشمنان بيشتر دلت را مي‌سوزاند يا ذبح ولدت به دست خودت در طاعت من؟ عرض كرد ذبح ولد او به دست دشمنان بيشتر دل مرا مي‌سوزاند، فرمود: اي ابراهيم جمعي كه گمان مي‌كنند خود را از امت خاتم انبياء، هر آينه خواهند كشت فرزندش حسين (عليه‌السلام) را به ظلم و عدوان مانند گوسفند و به اين عمل مستحق غضب و سخط من مي‌شوند، پس ابراهيم جزع نمود و دلش شكست و گريست، پس وحي رسيد كه اي ابراهيم فدا نمودم جزع تو را بر اسمعيل به جزعت بر حسين (عليه‌السلام) و واجب نمودم از براي تو درجات رفيعه‌ي اهل مصايب را، و اين است تفسير (و فديناه بذبح عظيم): [ذبيحه‌ي بزرگي را فداي او كرديم]. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید
هدایت شده از مسیر مؤمنانه
🔹قبل از رفتن حضرت اباالفضل(ع) مخدرات در خیمه های خود بودند و عباس(ع) نگهبان خیام بود 🔸وقتی امام برگشت و عمود خیمه عباس(ع)را کشید،زینب(س)فرمود: وای از اسیری... 🔹از این به بعد قافله سالار زینب است... علیه السلام علیه السلام
‌🔻قضاياي روز عاشورا نشان مي‏ دهد كه حضرت زينب عليهاالسلام كارهايي را كه مي‌كردند بخشي از آن مال جريان خواهري و برادري بود اما غالبا مال اين جنبه بود كه حضرت سيدالشهداء امامشان است. 🔸یا هر باری که حضرت اباعبداللّه‏ عليه‏ السلام «هل من ناصر ینصرنی» مي‏ گفتند حضرت زينب مي‏ آمدند و لبیکی می گفتند. گاهي سوال مي‏شد که چرا شما لبیک می گویید؟! 🔹مي‏ گفتند: ایشان امام من است و يك نفر بايد به درخواست ایشان جواب مثبت بدهد و گرنه عذاب خدا نازل مي‏ شود. 🔸مكرّر مخصوصا بعد از ظهر عاشورا حضرت زينب عليها السلام اسب و نيزه را براي حضرت سيدالشهداء آماده مي ‏كردند و يك تعبيري به اين مضمون داشتند که: «ما اشقي قلبي! أي أختٍ؟» یعنی چه قلب سختی دارم من و چه خواهری هستم من که براي برادرش مركب مرگ را آماده مي‏ كند؛ ولي گويا مجبور بودند این کار را بکنند چون که حضرت امامشان است و ايشان این تقاضا را كرده و لذا نباید بي جواب بماند. 🔹يعني نگاه حضرت زینب به امام حسین علیه السلام ، بيشتر نگاه امام واجب الاطاعه ‏اي بود تا قضاياي ديگر و اين خيلي قابل توجه است. ‌ ‌ 📚حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری سلام الله علیها علیه السلام
📚لهوف، سید بن طاووس، ص 133-134 . 🔹راوی می گوید: سوگند به خدا زينب دختر على عليه السّلام را فراموش نمی‏كنم كه با آهى جانكاه براى حسين عليه السّلام می‏گريست و با صداى اندوهبار، و قلبى پر درد صدا مى‏ زد: ▪️فرياد اى محمّد! ▪️دخترانت را اسير كرده ‏اند، ▪️فرزندانت كشته شده‏ اند ▪️و باد صبا بر بدنشان مى ‏وزد، ▪️اين حسين تو است كه سرش را از پشت گردنش جدا نموده ‏اند، ▪️عمامه و لباسش را به يغما برده‏اند. ▪️پدرم به فداى آن كسى كه روز دوشنبه(روز تشکیل سقیفه)‏ خيمه‏ هايش غارت شد، ▪️پدرم به فداى آن كسى كه طنابهاى خيمه‏اش بريده شد، ▪️پدرم به فداى كسى كه نه به سفرى رفت كه اميد بازگشت در آن باشد و نه آن گونه مجروحى است كه درمان گردد، ▪️پدرم و جانم قربان او باد. ▪️پدر و مادرم به فداى آن شخصى كه با غمهاى بسيار جان سپرد، ▪️پدرم به فداى آن لب تشنه ‏ات كه با لب عطشان به شهادت رسيد، ▪️پدرم به فداى آن كسى كه قطرات خون از محاسن شريفش می‏ريزد، ▪️پدرم به فداى آن كسى كه جدّش رسول خداى آسمان است، ▪️ پدرم به فداى آن كسى كه نبيره پيامبر هدايت است، ▪️پدرم به فداى كسى كه ستوده برگزيده است، ▪️پدرم به فداى فرزند خديجه كبرى عليها السلام و على مرتضى عليه السّلام و فاطمه زهرا عليها السلام سرور زنان بهشت. ▪️پدرم به فداى فرزند آن كسى كه خورشيد براى او بازگشت تا نمازش را بخواند. ✳️راوی می گوید: سوگند به خدا همه حاضران از دشمن و دوست (با ديدن حال زينب عليها السلام) گريستند. علیه السلام سلام الله علیها
✅اسب دوانیدن بر پیکر سید الشهداء😭 😭منبع: سید بن طاووس، الملهوف ١٨٢ . 🔻ثُمَّ نادى عُمَرُ بنُ سَعدٍ في أصحابِهِ : 😭مَن يَنتَدِبُ لِلحُسَينِ عليه السلام فَيُوطِئَ الخَيلَ ظَهرَهُ ؟ فَانتَدَبَ مِنهُم عَشَرَةٌ ، ▪️وهُم : إسحاقُ بنُ حَوبَةَ الَّذي سَلَبَ الحُسَينَ عليه السلام قَميصَهُ ، وأخنَسُ بنُ مَرثَدٍ ، وحَكيمُ بنُ طُفَيلٍ السَّبيعِيُّ ، وعُمَرُ بنُ صَبيحٍ الصَّيداوِيُّ ، ورَجاءُ بنُ مُنقِذٍ العَبدِيُّ ، وسالِمُ بنُ خَيثَمَةَ الجُعفِيُّ ، وصالِحُ بنُ وَهبٍ الجُعفِيُّ ، وواحِظُ بنُ غانِمٍ ، وهانِئُ بنُ ثُبَيتٍ الحَضرَمِيُّ ، واُسَيدُ بنُ مالِكٍ لَعَنَهُمُ اللّه ُ ، 😭فَداسُوا الحُسَينَ عليه السلام بِحَوافِرِ خَيلِهِم ، حَتّى رَضّوا ظَهرَهُ وصَدرَهُ . ▪️قالَ الرّاوي : وجاءَ هؤُلاءِ العَشَرَةُ حَتّى وَقَفوا عَلَى ابنِ زِيادٍ لَعَنَهُ اللّه ُ ، ▪️فَقالَ اُسَيدُ بنُ مالِكٍ أحَدُ العَشَرَةِ: 😭نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ بَعدَ الظَّهرِ بِكُلِّ يَعبوبٍ شَديدِ الأَسرِ ▪️فَقالَ ابنُ زِيادٍ لَعَنَهُ اللّه ُ : مَن أنتُم ؟ ▪️قالوا : نَحنُ الَّذينَ وَطِئنا بِخُيولِنا ظَهرَ الحُسَينِ حَتّى طَحَنّا حَناجِرَ صَدرِهِ . ▪️قالَ : فَأَمَرَ لَهُم بِجائِزَةٍ يَسيرَةٍ . ▪️قالَ أبو عُمَرَ الزّاهِدُ: فَنَظَرنا إلى هؤُلاءِ العَشَرَةِ ، فَوَجَدناهُم جَميعا أولادَ زِنىً، وهؤُلاءِ أخَذَهُمُ المُختارُ ، فَشَدَّ أيدِيَهُم وأرجُلَهُم بِسِكَكِ الحَديدِ ، وأوطَأَ الخَيلَ ظُهورَهُم حَتّى هَلَكوا. __________________ 🔻سپس عمر بن سعد ، ميان يارانش ندا داد كه : 😭چه كسى حاضر است بر حسين ، اسب بدواند؟ ▪️از يارانش ، اين ده تن حاضر شدند : اسحاق بن حَوبه ـ كه پيراهن امام عليه السلام را به تاراج برده بود ـ ، اخنس بن مرثد ، حَكيم بن طُفَيل سبيعى ، عمر بن صبيح صَيداوى ، رجاء بن مُنقِذ عبدى ، سالم بن خَيثمه جُعفى ، صالح بن وَهْب جُعفى ، واحِظ بن غانِم ، هانى بن ثُبَيت حضرمى و اسيد بن مالك . 😭 اينان ـ كه خدا لعنتشان كند ـ با سُم اسب هايشان ، حسين عليه السلام را چنان لگدكوب كردند كه پشت و سينه اش را خرد كردند . ▪️اين ده تن ، [پس از پايان كار] آمدند و در برابر ابن زياد ـ كه خدا لعنتش كند ـ ايستادند و از ميان آنان ، اسيد بن مالك گفت : 😭ما بوديم كه پشت و سپس سينه[ى او] را با همه اسب هاى بزرگ و تيزتك ، خرد كرديم . ▪️ابن زياد ـ كه خدا لعنتش كند ـ گفت : شما كه هستيد؟ ▪️گفتند: ما كسانى بوديم كه بر پشت حسين ، اسب دوانديم تا آن كه سينه و 😭گلوى حسين را آسياب كرديم . ▪️ابن زياد ، فرمان داد جايزه اندكى به آنان بدهند . ✳️ابو عمر زاهد مى گويد : ما به اين ده تن نگريستيم و همه آنان را زنازاده يافتيم . ▪️مختار ، آنان را دستگير كرد و با زنجيرهاى آهنين ، دست و پاهايشان را بست و بر پشتشان اسب دواند تا به هلاكت رسيدند . 📚منبع: تذكرة الخواصّ، سبط ابن جوزی: ص ٢٥٤ 🔻تذكرة الخواصّ : قالَ عُمَرُ [بنُ سَعدٍ] : مَن يوطِئُ الخَيلَ صَدرَهُ ؟ 🔹فَأَوطَؤُوا الخَيلَ ظَهرَهُ وصَدرَهُ ، ووَجَدوا في ظَهرِهِ آثارا سودا، فَسَأَلوا عَنها ، 🔸فَقيلَ : كانَ يَنقُلُ الطَّعامَ عَلى ظَهرِهِ فِي اللَّيلِ إلى مَساكِنِ أهلِ المَدينَةِ . ✳️ترجمه: تذكرة الخواصّ : عمر [بن سعد] 🔻گفت : چه كسى اسب بر سينه او (حسين) مى دوانَد ؟ 🔹ترجمه: آنان بر پشت و سينه ايشان ، اسب دواندند و در پشت ايشان ، لكّه هاى كبودى يافتند. ✳️😭چون در اين باره پرسيدند ، گفته شد : او بر پشت خود ، شبانه، گندم به درِ خانه بينوايان مدينه مى برد. علیه السلام
🔹یَومٌ علی صَدرِ المُصطفی وَ یَومٌ علی وَجهِ الثَری... 🔸روزی جایش روی سینه پیامبر بود و روزی هم روی خاک بیان جای گرفت... سلام الله علیها علیه السلام
امام حسین پس از شهادت آن حضرت 🔹مقتل الحسین علیه السلام خوارزمى: دشمنان پیش آمدند تا به گرد خیمه ها حلقه زدند. شمر بن ذى الجوشن نیز با آنها بود. او گفت: به درون خیمه ها بروید و جامه ها و متاعشان را بگیرید. مردم وارد شدند و هر چه در خیمه ها بود برداشتند تا جایى که گوشواره امّ کلثوم خواهر حسین علیه السلام را هم گرفتند و گوشش را دریدند. حتّى جامه رویینِ زنان را به زور مى‌کشیدند و مى‌بردند. قیس بن اشعث قطیفه اى را برداشت که حسین علیه السلام بر روى آن مى‌نشس.  او از این رو «قیسِ قطیفه» نامیده شد. همچنین مردى از قبیله اَزد به نام اسود، کفش هاى ایشان را برداشت و سپس مردم به سوى وسایل زنان و اسبان و شترها رفتند و آنها را به تاراج بردند. -------------------------------------------------- 📘 الحسین للخوارزمی: ج ٢ ص ٣٧، الفتوح ابن اعثم کوفی: ج ۵ ص ١٢٠ علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️