eitaa logo
مبین
133 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
199 فایل
دسترسی به مطالب محتوایی از سایت : Www.serajnet.org Www.monirnet.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
مربی : سرکار خانم قاسمی
🌸🌸🌸 🌼🌼 🌺 سه دقیقه در قیامت... ۱ . . گذر ایام پسری بودم که در مسجد و پای منبر ها بزرگ شدم.در خانواده ای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم.در دوران مدرسه و سال های پایانی دفاع مقدس،شب و روز ما حضور در مسجد بود.سال های آخر دفاع مقدس،با اصرار و التماس و دعا و ناله به درگاه خداوند،سرانجام توانستم برای مدتی کوتاه،حضور در جمع رزمندگان اسلام و فضای معنوی جبهه را تجربه کنم. راستی،من در آن زمان یکی از شهرستان های کوچک اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه و جهاد برای من خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند. اما از آن روز،تمام تلاش خودم را در راه کسب معنویت انجام میدادم.می دانستم که شهدا،قبل از جهاد اصغر،در جهاد اکبر موفق بودند،لذا در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم.وقتی به مسجد می رفتم،سرم پایین بود که نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد.یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم،در همان حال و هوای ۱۷ سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به این دنیا و زشتی ها و گناهان نشوم‌بعد با التماس از خدا خواستم که مرگم را زودتر برساند. گفتم:من نمیخواهم باطن آلوده داشته باشم.من می ترسم به روز مرگی دنیا مبتلا شوم و عاقبت خود را تباه کنم. لذا به حضرت عزرائیل التماس می کردم که زودتر به سراغم بیاید! . . ادامه دارد...> 🌺 🌼🌼 🌸🌸🌸
🌸🌸🌸 🌼🌼 🌺 سه دقیقه در قیامت... ۲ . . چند روز بعد،با دوستان مسجدی پیگیری کردیم تا یک کاروان مشهد برای اهالی محل و خانواده شهدا راه اندازی کنیم.با سختی فراوان،کارهای این سفر را انجام دادم و قرار شد،قبل از ظهر پنجشنبه، کاروان ما حرکت کند.روز چهارشنبه،با خستگی زیاد از مسجد به خانه آمدم.قبل از خواب دوباره به یاد حضرت عزرائیل افتادم و شروع به دعا برای نزدیکی مرگ کردم. البته آن زمان سن من کم بود و فکر می کردم کار خوبی میکنم. نمی دانستم که اهل بیت ما هیچگاه همچین دعایی نکرده اند.آن ها دنیا را پلی برای رسیدن به مقامات عالیه می دانستند.خسته بودم و سریع خوابم برد. نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم.بلافاصله دیدم جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده.از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم.با ادب سلام کردم. ایشان فرمود:((با من چیکار داری؟چرا انقدر طلب مرگ میکنی؟هنوز نوبت شما نرسیده.)) فهمیدم ایشان حضرت عزرائیل است. ترسیده بودم اما با خودم گفتم:اگر ایشان انقدر زیبا و دوست داشتنی است،پس چرا مردم از او می‌ترسند؟! می خواستند بروند که با التماس رفتم جلو و خواهش کردم مرا ببرند. التماس های من بی فایده بود.با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سر جایم و گویی محکم به زمین خوردم! در همان عالم خواب ساعتم را نگاه کردم.راس ساعت ۱۲ ظهر بود.هوا روشن بود! موقع زمین خوردن،نیمه چپ بدن من به شدت درد گرفت.در همان لحظات از خواب پریدم.نیمه شب بود. می‌خواستم بلند شوم اما نیمه چپ بدن من شدیداً درد می کرد!! خواب از چشمانم رفت.این چه رویایی بود؟ من واقعا حضرت عزرائیل را دیدم!؟ ایشان چقدر زیبا بود!؟ . . ادامه دارد...> 🌺 🌼🌼 🌸🌸🌸
مربی : سرکار خانم قاسمی
🌸🌸🌸 🌼🌼 🌺 سه دقیقه در قیامت... ۳ . . روز بعد از صبح زود دنبال کار سفر مشهد بودم.همه سوار اتوبوس ها بودند که متوجه شدم،رفقای من،حکم سفر را از سپاه شهرستان نگرفته اند. سریع موتور پایگاه را روشن کردم و با سرعت به سمت سپاه رفتم. در مسیر برگشت،سر یک چهار راه، راننده پیکان بدون توجه به چراغ قرمز جلو آمد و از سمت چپ به من برخورد کرد.آنقدر حادثه شدید بود که من پرت شدم روی کاپوت و سقف ماشین و پشت پیکان ردی زمین افتادم. نیمه چپ بدنم به شدت درد میکرد.راننده پیکان پیاده شد و بدنش مثل بید می لرزید.فکر کرد من حتما مرده ام. یک لحظه با خودم گفتم:پس جناب عزرائیل به سراغ ماهم آمد. آنقدر تصادف شدید بود که فکر کردم الان روح از بدنم خارج می شود.به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم. ساعت دقیقاً ۱۲ ظهر بود،نیمه چپ بدنم خیلی درد می کرد! یکباره یاد خواب دیشب افتادم.با خودم گفتم:این تعبیر خواب دیشب من است. من سالم می مانم.حضرت عزرائیل گفت که وقت رفتنم نرسیده. زائران امام رضا(ع) منتظرند.باید سریع بروم.از جایم بلند شدم.راننده پیکان گفت:شما سالمی! گفتم:بله.موتور را از جلوی پیکان بلند کردمو روشنش کردم. با اینکه خیلی درد داشتم به سمت مسجد حرکت کردم. راننده پیکان داد زد:آهای،مطمئنی سالمی؟ بعد با ماشین به دنبال من آمد.او فکز می کرد هر لحظه ممکن است که من زمین بخورم. کاروان زائران مشهد حرکت کردند.درد آن تصادف و کوفتگی بدن من تا دو هفته ادامه داشت. بعد از آن فهمیدم که تا در دنیا فرصت هست باید برای رضای خدا کار انجام دهم و دیگر حرفی از مرگ نزنم.هر زمان صلاح باشد خودشان به سراغ ما خواهند آمد،اما همیشه دعا می کردم که مرگ ما با شهادت باشد. . . ادامه دارد...> 🌺 🌼🌼 🌸🌸🌸
🌸🌸🌸 🌼🌼 🌺 سه دقیقه در قیامت... ۴ . . در آن ایام،تلاش بسیاری کردم تا مانند برخی رفقایم،وارد تشکیلات سپاه پاسداران شوم.اعتقاد داشتم که لباس سبز سپاه،همان لباس یاران آخر الزمانی امام غائب از نظر است. تلاش های من بعد از چندسال محقق شد و پس از گذراندن دوره های آموزشی،در اوایل دهه هفتاد وارد مجموعه سپاه پاسداران شدم.این راهم باید اضافه کنم که؛من از نظر دوستان و همکارانم،یک شخصیت شوخ ولی پرکار دارم.یعنی سعی می کنم،کاری که به من واگذار شده را درست انجام دهم،اما همه رفقا می دانند که حسابی اهل شوخی و بگو و بخند و سرکار گذاشتن و... هستم. رفقا می گفتند که هیچکسی از همنشینی با من خسته نمی شود. در مانورهای عملیاتی و در اردوهای آموزشی،همیشه صدای خنده از چادر ما به گوش می رسید. مدتی بعد،ازدواج کردم و مشغول فعالیت روزمره شدم.خلاصه اینکه روزگار ما،مثل خیلی از مردم،به روزمرگی دچار شد و طی می شد.روزها محل کار بودم و معمولاً شب ها با خانواده.برخی شب ها نی در مسجد و یا هیئت حضور داشتیم. سال ها از حضور من در میان اعضای سپاه گذشت. یک روز اعلام شد که برای یک ماموریت جنگی آماده شوید. سال ۱۳۹۰ بود و مزدوران و تروریست های وابسته به آمریکا،در شمال غرب کشور و در حوالی پیرانشهر،مردم مظلوم منطقه را به خاک و خون کشیده بودند. آن ها چند ارتفاع مهم منطقه را تصرف کرده و از آنجا به خودروهای عبوری و نیروهای نظامی حمله میکردند،هر بار که سپاه و نیروهای نظامی برای مقابله آماده می شدند،نیرو های این روهک تروریستی به شمال عراق فرار می کردند.شهریور همان سال و به دنبال شهادت سردار جان نثاری و جمعی از پرسنل توپخانه سپاه،نیرو های ویژه به منطقه آمده و عملیات بزرگی را برای پاکسازی کل منطقه تدارک دیدند. . . ادامه دارد...> 🌺 🌼🌼 🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داره‌کم‌کم‌تموم‌میشــه...(🖤🌱 -ده‌روزتامحرم‌باقیست- تهیه شده توسط یکی از دختران هیات بنات الزهرا خانم مبینا بازدار ۱۲۰_حضرت_آسیه
نشست عقیدتی موضوع:غیبت تاریخ:۱۴۰۰/۵/۷ _۱۱۶۳ _حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزارش فعالیتهای غدیر در یک نگاه مجتمع قرانی حورا _۱۱۶۳ _حضرت_ زینب_ سلام _الله_ علیها
💫💫💫 🧡🧡 🌙 سه دقیقه در قیامت ۵ {مجروح عملیات} . . عملیات به خوبی انجام شد و با شهادت چند تن از نیروهای پاسدار،ارتفاعات و کل منطقه مرزی از وجود عناصر گروهک تروریستی پژاک پاکسازی شد. من در آن عملیات حضور داشتم.از این که پس از سال ها،یک نبرد نظامی واقعی را از نزدیک تجربه میکردم،حس خیلی خوبی داشتم. آرزوی شهادت نیز مانند دیگر رفقایم داشتم،اما با خودم میگفتم:(ما کجا و شهادت کجا)🤷🏼‍♂️ دیگر آن روحیات دوران جوانی و عشق به شهادت در وجود ما کمرنگ شده بود😅 در آن عملیات،به خاطر گرد و غبار و آلودگی خاک منطقه و... چشمان من عفونت کرد.آلودگی محیط،باعث سوزش چشمانم شده بود. این سوزش،حللت عادی نداشت.پزشک واحد امداد،قطره ای را در چشمان من ریخت و گفت:(تا یک ساعت دیگر خوب می شوی)☺ ساعتی گذشت اما همینطور درد چشم مرا اذیت میکرد. چند ماه از این ماجرا گذشت.عملیات موفق رزمندگان مدافع وطن،باعث شد که ارتفاعات شمال غربی به کلی پاکسازی شود. نیروها به واحد های خود برگشتند،اما من هنوز درگیر چشم هایم بودم. بیشتر،چشم چپ من اذیت می کرد. حدود سه سال به سختی روزگار را گذراندم.در این مدت صدها بار به دکتر های مختلف مراجعه کردم اما جواب درستی نگرفتم. تا اینکه یک روز صبح،احساس کردم که انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده😳! درست بود😅. در مقابل آینه که قرار گرفتم،دیدم که چشم من از مکان خودش خارج شده😰! حالت عجیبی بود از طرفی درد شدیدی داشتم😖. . . ادامه دارد...> 🌙 🧡🧡 💫💫💫
💫💫💫 🧡🧡 🌙 سه دقیقه در قیامت ۶ {مجروح عملیات} .قسمت دوم. . . همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس می کردم که مرا عمل کنید.دیگر قابل تحمل نیست🤕. • • کمیسیون پزشکی تشکیل شد.عکس ها و آزمایش های متعدد از من گرفتند.در نهایت تیم پزشکی که متشکل از یک جراح مغز و یک جراح چشم و چند متخصص بود،اعلام کردند: *[یک غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم تو ایجاد شده،فشار این غده باعث جلو آمدن چشم گردیده.به علت چسبیدگی این غده به مغز،کار جداسازی آن بسیار سخت است و اگر عمل صورت بگیرد،یا چشمان بیمار از بین میرود یا مغز او آسیب خواهد دید.]* • • کمیسیون پزشکی،خطر عمل جراحی را بالای ۶۰ درصد می دانست و موافق عمل نبود. • • اما با اصرار من و با حضور یک جراح از تهران،کمیسیون بار دیگر تشکیل و تصمیم بر این شد که قسمتی از اَبروی من را شکافته و با برداشتن استخوان بالای چشم،به سراغ غده در پشت چشم بروند. • • عمل جراحی من در *اوایل اردیبهشت ماه ۱۳۹۴* در یکی از بیمارستان های اصفهان انجام شد.عملی که ۶ ساعت به طول انجامید. • • تیم پزشکی قبل از عمل،بار دیگر به من و همراهان اعلام کرد: *[به علت نزدیکی محل عمل به مغز و چشم،احتمال نابینایی و یا احتمال آسیب به مغز و مرگ وجود دارد.برای همین احتمال موفقیت عمل،کم است و فقط با اصرار بیمار،عمل انجام می شود.]* • • با همه دوستان و آشنایان خداحافظی کردم.با همسرم که باردار بود و در این سال ها سختی‌های بسیار کشیده بود وداع کردم.از همه حلالیت طلبیدم و با توکل به خدا راهی بیمارستانی در اصفهان شدم. • • وارد اتاق عمل شدم.حس خاصی داشتم. احساس می کردم که از این اتاق عمل دیگر بر نمی گردم. تیم پزشکی با دقت بسیاری کارش را شروع کرد. من در همان اول کار بی هوش شدم... . . ادامه دارد...> 🌙 🧡🧡 💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.(🖤🌱 -نه‌روزتامحرم‌باقیست- داره‌کم‌کم‌تموم‌میشــه...(🖤🌱 تهیه شده توسط یکی از دختران هیات بنات الزهرا خانم مبینا بازدار ۱۲۰_حضرت_آسیه
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 نشست تربیت و تعالی حوزه ای با محوریت موضوع "نبـــــــوت(۳)" مربی: خانم ذوالفقاری تاریخ: ۱۴۰۰/۵/۱۲
هدایت شده از پرچم داران انقلابی حوزه ۱۱۶ حضرت مریم( س)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧احکام به صورت پرسش و پاسخ (قسمت بیست وهشتم ) 1⃣مواردی که مستحب است انسان از کارهایی که روزه را باطل میکند خودداری کند چیست؟ 2⃣درباره مصرف کفاره روزه توضیح دهید؟ 🔸حجت الاسلام عباسعلی الماسی 🌸 @parchamdarane_enghelabi_hozeh116
هدایت شده از پرچم داران انقلابی حوزه ۱۱۶ حضرت مریم( س)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧احکام به صورت پرسش و پاسخ (قسمت بیست ونهم ) 1️⃣پرداخت فطریه ی میهمان به عهده ی چه کسی می باشد؟ 2️⃣حداقلّ مدّت زمانى که باید شخصى میهمان صاحبخانه باشد تا نانخور او محسوب شود، چند شبانه روز است؟ 3️⃣وظیفه فردی که دسترسى به فقير ندارد؟ 4️⃣آیا می توان با پول فطریه برای خانواده نیازمند، ماشین لباسشویی خرید؟ 5️⃣آیا فردی که زکات فطریه می گیرد، باید شرایط خاصی داشته باشد؟ 6️⃣زکات فطره سرباز به عهده کیست؟ 7️⃣آیا هر فرد می تواند در هر جا یا مکانی خواست زکات فطریه را مصرف کند؟ 8️⃣وقت پرداختن زکات فطریه چه زمانی است؟ 9️⃣آیا به كسى كه ادّعاى احتياج مى‏ كند مى ‏توان زكات فطره داد؟ 🔸حجت الاسلام عباسعلی الماسی 🌸 @parchamdarane_enghelabi_hozeh116
هدایت شده از پرچم داران انقلابی حوزه ۱۱۶ حضرت مریم( س)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧احکام به صورت پرسش و پاسخ (قسمت سی ام ) ⭕️⭕️ 1⃣مهم ترین احکام بعداز ماه مبارک رمضان برای یک مومن چیست؟ 🔸حجت الاسلام عباسعلی الماسی 🌸 @parchamdarane_enghelabi_hozeh116
هدایت شده از پرچم داران انقلابی حوزه ۱۱۶ حضرت مریم( س)
🔸🔷 نشست های تربیت تعالی 🔷🔸 دوره آموزشی تربیت فرزند 👨‍👩‍👧‍👦💖 🎙سخنران: استاد حجت الاسلام والمسلمین الماسی 📆زمان: روزهای زوج 🌏مکان: کانال پرچم داران انقلابی 📱به صورت مجازی(آنلاین) •┄┅─═◈═─┅┄• •┄┅─═◈═─┅┄ @parchamdarane_enghelabi_hozeh116
هدایت شده از پرچم داران انقلابی حوزه ۱۱۶ حضرت مریم( س)
الماسی - تربیت فرزند جلسه اول.mp3
5.8M
🎧پادکست صوتی جلسه اول( مجازی) جناب استاد:عباسعلی الماسی @parchamdarane_enghelabi_hozeh116
هدایت شده از پرچم داران انقلابی حوزه ۱۱۶ حضرت مریم( س)
الماسی - تربیت فرزند جلسه دوم.mp3
5.35M
🎧پادکست صوتی جلسه دوم( مجازی) ۱۴۰۰/۴/۱۶ جناب استاد:عباسعلی الماسی @parchamdarane_enghelabi_hozeh116
هدایت شده از پرچم داران انقلابی حوزه ۱۱۶ حضرت مریم( س)
الماسی- تربیت فرزند جلسه سوم.mp3
5.22M
🎧پادکست صوتی جلسه سوم( مجازی) ۱۴۰۰/۴/۱۸ جناب استاد:عباسعلی الماسی @parchamdarane_enghelabi_hozeh116
هدایت شده از پرچم داران انقلابی حوزه ۱۱۶ حضرت مریم( س)
الماسی - تربیت فرزند جلسه چهارم.mp3
5.72M
🎧پادکست صوتی جلسه چهارم( مجازی) ۱۴۰۰/۴/۲۲ جناب استاد:عباسعلی الماسی @parchamdarane_enghelabi_hozeh116
هدایت شده از پرچم داران انقلابی حوزه ۱۱۶ حضرت مریم( س)
الماسی - تربیت فرزند جلسه پنجم.mp3
6.2M
🎧پادکست صوتی جلسه پنجم( مجازی) ۱۴۰۰/۴/۲۴ جناب استاد:عباسعلی الماسی @parchamdarane_enghelabi_hozeh116
هدایت شده از پرچم داران انقلابی حوزه ۱۱۶ حضرت مریم( س)
الماسی- تربیت فرزند جلسه ششم.mp3
7.16M
🎧پادکست صوتی جلسه ششم( مجازی) ۱۴۰۰/۴/۳۰ جناب استاد:عباسعلی الماسی @parchamdarane_enghelabi_hozeh116