eitaa logo
مبین
133 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
199 فایل
دسترسی به مطالب محتوایی از سایت : Www.serajnet.org Www.monirnet.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
آسمان سوخت و از پا افتاد زیر بار جگر داغ شما و دل سخت زمین برده چهار گل ماتم زده از باغ شما کرم و لطف خدا می ریزد از سر و روی در خانه تان شمع تان پای علی می سوزد و ملائک همه پروانه ی تان روزها می گذرد می آیی دیده را با غم دل خیس کنی مادرانه وسط خاک بقیع روضه ی علقمه تأسیس کنی خیمه ی اشک زلالت جاری ست می شود چند دهه یا سالی جگر گریه ی من درد گرفت پاشو از پای مزار خالی موج برداشته چشمان تو از آینه های ترک خورده ی غم هیجده داغ دلت را بانو کرده تصویر شکسته، مبهم خوب شد چشم شما درک نکرد تیر را بر سر مشک عباس دست جا مانده و پلکی مجروح سرخی حسرت اشک عباس خوب شد چشم شما درک نکرد که عمود آمد و وضعیت بد و امامی که ز لبهاش چکید بوسه بر قامت یک قطعه جسد خوب شد چشم شما درک نکرد سر دریا لب نی زار نشست پسر فاطمه غارت شد و بعد سینه ی احمد مختار شکست خوب شد چشم شما درک نکرد خواهری روضه ی گودال گرفت جگر بی کفنش از سر نی تا درِ عرش خدا بال گرفت خوب شد چشم شما درک نکرد خیمه گاهی که اسیری می رفت دستها طعمه ی زنجیر و یکی طفل معصوم به پیری می رفت خوب شد چشم شما… اما باز غصه ی این همه مهتابت کرد پیش عباس و برادرهایش بیشتر داغ حسین آبت کرد س
▪️🔳▪️🔳▪️🔳▪️🔳▪️🔳▪️ آسمان سوخت و از پا افتاد زیر بار جگر داغ شما و دل سخت زمین برده چهار گل ماتم زده از باغ شما کرم و لطف خدا می ریزد از سر و روی در خانه تان شمع تان پای علی می سوزد و ملائک همه پروانه ی تان روزها می گذرد می آیی دیده را با غم دل خیس کنی مادرانه وسط خاک بقیع روضه ی علقمه تأسیس کنی خیمه ی اشک زلالت جاری ست می شود چند دهه یا سالی جگر گریه ی من درد گرفت پاشو از پای مزار خالی موج برداشته چشمان تو از آینه های ترک خورده ی غم هیجده داغ دلت را بانو کرده تصویر شکسته، مبهم خوب شد چشم شما درک نکرد تیر را بر سر مشک عباس دست جا مانده و پلکی مجروح سرخی حسرت اشک عباس خوب شد چشم شما درک نکرد که عمود آمد و وضعیت بد و امامی که ز لبهاش چکید بوسه بر قامت یک قطعه جسد خوب شد چشم شما درک نکرد سر دریا لب نی زار نشست پسر فاطمه غارت شد و بعد سینه ی احمد مختار شکست خوب شد چشم شما درک نکرد خواهری روضه ی گودال گرفت جگر بی کفنش از سر نی تا درِ عرش خدا بال گرفت خوب شد چشم شما درک نکرد خیمه گاهی که اسیری می رفت دستها طعمه ی زنجیر و یکی طفل معصوم به پیری می رفت خوب شد چشم شما… اما باز غصه ی این همه مهتابت کرد پیش عباس و برادرهایش بیشتر داغ حسین آبت کرد س ع