#در_محضر_استاد
#نگاه_به_نامحرم (۱)
♦️« یكی از ارداتمندان شیخ رجبعلی خیاط میگفت:
🔸یك روز با جناب شیخ به جایی میرفتیم، یك دفعه من دیدم جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی كه موی بلند و لباس شیكی داشت نگاه میكند! از ذهنم گذشت كه جناب شیخ به ما میگوید: چشمتان را از نامحرم برگردانید و حالا خودش این طور نگاه میكند. ❌
🔺فوراً فهمید و گفت: تو هم میخواهی ببینی كه من چه میبینم⁉️
🌱 ببین. من نگاه كردم دیدم همین طور از بدن آن زن، مثل سرب گداخته،🔥☄ آتش و سرب مذاب به زمین میریزد و آتش او به كسانی كه چشم هایشان به دنبال اوست سرایت میكند.
🔥👤🔥👤🔥👤
جناب شیخ گفت: این زن راه میرود و روحش یقۀ مرا گرفته، او راه میرود و مردم را همین طور با خودش به آتش جهنم میبرد. »
📚کیهان فرهنگی، شماره۲۰۶
#در_محضر_استاد
#نگاه_به_نامحرم (۲)
♦️«یکی از دوستان شیخ رجبعلی خیاط می گفت:
🔸روزی با تاکسی از میدان سپاه پايین می آمدم، دیدم خانمی بلند بالا با چادر و خیلی خوش تیپ ایستاده، صورتم را برگرداندم و استغفار کردم . روز بعد خدمت شیخ رسیدم.
🔺گویا داستان را از نزدیک مشاهده کرده باشد، گفت: آن خانم بلند بالا که بود که نگاه کردی و صورتت را برگرداندی و استغفار کردی⁉️
🔶خداوند تبارک و تعالی قصری برایت در بهشت ذخیره کرده و یک حوری شبیه همان.
📚 مکتب نرفتگان ، ص۱۰۵
#در_محضر_استاد
#نگاه_به_نامحرم(۳)
♦️یکی دیگر از دوستان شیخ رجبعلی خیاط روایت می کند :
🔸« روزی از مطب خود خارج شدم و سوار یک اتوبوس شدم. جلوتر، ماشین نگه داشت و جمعیتی آمدند بالا. نگاه کردم و دیدم راننده زن است و همه مسافران هم زن شده اند و همه یک شکل و با یک جور لباس. کمی خودم را جمع کردم و نگران شدم. اندکی جلوتر اتوبوس ایستاد و یکی از خانمها پیاده شد و همه تبدیل به مرد شدند. به خدمت شیخ رجبعلی خیاط رفتم تا مسئله را بگویم. همین که مرا دیدند قبل از اینکه من چیزی بگویم، فرمودند: دیدی همه مردها زن شده بودند؟ چون همه به آن زن توجه کرده بودند و او را در دل جای داده بودند! »
📚کیمیای محبت، ص۱۵۶