eitaa logo
مبین
129 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
199 فایل
دسترسی به مطالب محتوایی از سایت : Www.serajnet.org Www.monirnet.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
Ya Ali: 🔥🔥🔥 🥺🥺 💔 سه دقیقه در قیامت ۱۹ *{نجات یک انسان}* قسمت دوم . . آماده رفتن شدیم.خانواده این بچه شماره تماس و آدرس من را گرفتند.😇 این عمل خالصانه خیلی خوب در پیشگاه خدا ثبت شده بود🤗. • • من هم خوشحال بودم.لااقل یک کار خوب با نیت الهی پیدا کردم.می دانستم که گاهی وقتها یک عمل خوب با نیت خالص یک انسان را در آن اوضاع نجات میدهد💓. . . از اینکه این عمل،خیلی بزرگ در نامه عملم نوشته شده بود فهمیدم کار مهمی کرده ام😌. • • اما یکباره مشاهده کردم که این عمل خالصانه هم در حال پاک شدن است😅. با ناراحتی گفتم:مگه نگفتید فقط کارهایی که خالصانه برای خدا باشه حفظ میشه،خوب من این کار رو فقط برای خدا انجام دادم😔. پس چرا داره پاک میشه😿؟! • • جوان پشت میز لبخندی زد و گفت: درست میگی اما شما در مسیر برگشت به سمت خانه با خودت چه گفتی🧐؟ یکباره فیلم آن لحظات را دیدم🙃. • • انگار نیت درونی من مشغول صحبت بود. من با خودم گفتم: (خیلی کار مهمی کردم.اگه جای پدر و مادر این بچه بودم،به همه خبر میدادم که یک جوان به خاطر فرزند ما خودش رو به خطر انداخت.اگه من جای مسئولین استان بودم،یک هدیه حسابی تهیه می‌کردم و مراسم ویژه می‌گرفتم.اصلاً باید روزنامه ها و خبرگزاری ها با من مصاحبه کنند .من خیلی کار مهمی کردم😌🤤. • • فردای آن روز تمام این اتفاقات افتاد. خبرگزاری ها و روزنامه ها با من مصاحبه کردند.استاندار همراه با خانواده آن بچه به دیدنم آمد و یک هدیه حسابی برای من آوردند و.....😉😍 • • جوان پشت میز گفت: *(تو ابتدا برای رضای خدا این کار را کردی،اما بعد خرابش کردی....)* آرزوی اجر دنیایی کردی و مزدت را هم گرفتی .درسته ؟ • • گفتم: (راست میگی.همه اینها درسته.) بعد هم با حسرت گفتم: (چیکار کنم؟! دستم خالیه.) • • جوان پشت میز گفت: ن(خیلی‌ها کارهاشون رو برای خدا انجام میدهند،اما باید تلاش کنند تا آخر این اخلاص را حفظ کنند. بعضی ها کارهای خالصانه رو در همان دنیا نابود میکنند!)* . . ادامه دارد=> 💔 🥺🥺 🔥🔥🔥
Ya Ali: 🔥🔥🔥 🥺🥺 💔 سه دقیقه در قیامت _۲۰ *{سفر کربلا}* . . حسابی به مشکل خورده بودم🤕. اعمال خوبم به خاطر شوخی های بیش از حد و صحبت های پشت سر مردم و غیبت ها و... نابود میشد و اعمال زشت من باقی می ماند🤦🏻‍♂️😠. . . البته وقتی یک کار خالصانه انجام داده بودم،همان عمل باعث پاک شدن کارهای زشت می شد. چرا که در قرآن آمده بود : « اِنَ الحَسنات یُذهِبنَ السَیئات». • • زیارت های اهل بیت بسیار در نامه اعمال من تاثیر مثبت داشت.البته زیارت های با معرفتی که با گناه آلوده نشده بود. اما خیلی سخت بود.هر روزِ ما دقیق بررسی و حسابرسی می شد. • • کوچکترین اعمال مورد بررسی قرار می گرفت.همین طور که اعمال روزانه ام بررسی می‌شد،به یکی از روزهای دوران جوانی رسیدیم.اواسط دهه هشتاد. • • یکباره جوان پشت میز گفت: *(به دستور آقا اباعبدالله علیه السلام پنج سال از اعمال شما را بخشیدیم.)* این پنچ سال بدون حساب طی می شود. • • با تعجب گفتم: (یعنی چی؟) گفت : *(یعنی پنج سال گناهان شما بخشیده شده و اعمال خوبتان باقی می ماند.)* . . نمی دانید چقدر خوشحال شدم😍. اگر در آن شرایط بودید لذتی که من از شنیدن این خبر پیداکردم را حس می کردید. پنج سال بدون حساب و کتاب؟! گفتم: (علت این دستور آقا برای چی بود؟) . . ادامه دارد=> 💔 🥺🥺 🔥🔥🔥
دست‌ بوس نوکرت‌ بودن برای من بس است نوکریِ نوکرت را دوست می‌‌دارم حسین (ع)...❤️ مراسم عزاداری حضرت‌اباعبدالله(ع) (دهه اول محرم الحرام) 🔹سخنران: حجت‌الاسلام‌والمسلمین سعید حاجی مقصودی 🔸مداحان : حاج حمید عبدالله پور کربلایی مسعود ابویی 🔻زمان: از دوشنبه ۱۸ مرداد ماه به‌مدت ۱۱ شب/ همزمان با نماز مغرب 🕌مکان: میدان شهدا ، خیابان بیمارستان کمالی مسجد حضرت سیدالشهدا(ع) منتظر تشریف فرمایی شما هستیم🌹 🆔 @ashabolhousein instagram.com/ashabolhousein
إنا لله و إنا الیه راجعون درگذشت حاجیه خانم پناهی، مادر شهیدان پناهی را خدمت خانواده معزز ایشان تسلیت گفته و علو درجات را برای آن مرحومه خواستاریم.
🏴🏴🏴 🖤🖤 🌹 سه دقیقه در قیامت ۲۱ *{سفر کربلا}* قسمت دوم . . همان لحظه به من ماجرا را نشان دادند.در دهه هشتاد و بعد از نابودی صدام،بنده چندین بار توفیق یافتم که به سفر کربلا بروم. در یکی از این سفر ها،یک پیرمرد کر و لال در کاروان ما بود. . . مدیر کاروان به من گفت: (می توانی این پیرمرد را مراقبت کنی و همراه او باشی.) من هم مثل خیلی های دیگر دوست داشتم تنها به حرم بروم و با مولای خودم خلوت داشته باشم😊،اما با اکراه قبول کردم. . . کار از آنچه فکر می کردم سخت تر بود.این پیرمرد هوش درست و حواس درست و حسابی نداشت.او را باید کاملا مراقبت می کردم.اگر لحظه ای او را رها می کردم گم می شد.🤦🏻‍♂️ . . خلاصه تمام سفر کربلای ما تحت الشعاع حضور این پیرمرد شد. . . این پیرمرد هر روز با من به حرم می آمد و بر میگشت.حضور قلب من کم شده بود. چون باید مراقب این پیرمرد می بودم😓. . . روز آخر قصد خرید یک لباس داشت.فروشنده وقتی فهمید که او متوجه نمی شود،قیمت را چند برابر گفت😠. . . من جلو آمدم و گفتم: *(چی داری میگی؟این آقا زائر مولاست.چرا اینطوری قیمت میدی؟این لباس قیمتش خیلی کمتره😡.)* خلاصه اینکه من لباس را ارزان تر برای این پیرمرد خریدم.با هم از مغازه بیرون آمدیم.من عصبانی بودم و پیرمرد خوشحال بود. . . با خودم گفتم: *(عجب دردسری برای خودمون درست کردیم.این دفعه کربلا اصلا به ما حال نداد.)* *(یکباره دیدم پیرمرد ایستاد.رو به حرم کرد و با انگشت دست،مرا به آقا نشان داد و با همان زبان بی زبانی برای من دعا کرد🥺.)* . . جوان پشت میز گفت: *(به دعای این پیرمرد،آقا امام حسین(ع) شفاعت کردند و گناهان پنج سال تو را بخشیدند.)* باید در آن شرایط قرار می گرفتید تا بفهمید چقدر از این اتفاق خوشحال شدم.صدها برگه در کتاب اعمال من جلو رفت.اعمال خوب این سال ها همگی ثبت شد و گناهانش محو شد. . . *(ان شاءالله توفیق زیارت کربلا نصیب هممون بشه به حق این شب های عزیز)* ادامه دارد=> 🌹 🖤🖤 🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴امام سجّاد عليه السلام فرمودند: ✿عَجِبتُ لِمَن يَحتَمي عنِ الطَّعامِ لِمَضَرَّتِهِ و لا يَحتَمِي مِنَ الذنبِ لِمَعَرَّتِهِ!✿ ⛔️در شگفتم از كسى كه از خوردن كه برايش دارد مى كند، اما از ، كه مايه و رسوايى است پرهيز كند! 📚ميزان الحكمه، ج۴،ص۲۶۴
🏴🏴🏴 🖤🖤 🌹 سه دقیقه در قیامت ۲۲ *{آزار_مومن}* . . در دوران جوانی در پایگاه بسیج شهرستان فعالیت داشتم.روزها و شب ها با دوستانمان باهم بودیم. شب های جمعه همگی در پایگاه بسیج دورهم جمع بودیم و بعد از جلسه قرآن،فعالیت نظامی،گشت و بازرسی و... داشتیم. . . در پشت محله پایگاه بسیج،قبرستان شهرستان ما قرار داشت.ماهم بعضی وقت ها،دوستان خودمان را اذیت می کردیم! البته تاوان تمام این اذیت هارا در آنجا دادم😓. . . برخی شب های جمعه تا صبح در پایگاه حضور داشتیم.یک شب زمستانی،برف سنگینی آمده بود.یکی از رفقا گفت: *(کی جرات داره الان بره تا ته قبرستون و برگرده؟!)* . گفتم: *(این که کاری نداره.من الان میرم)* . او هم به من گفت: *(باید یک لباس سفید بپوشی.)* . . من سرتا پا سفید پوش شدم و حرکت کردم.خس خس صدای پای من روی برف،از دور هم شنیده میشد.من به سمت انتهای قبرستان رفتم! . . اواخر قبرستان که رسیدم،صوت قرآن شخصی را از دور شنیدم! یک پیرمرد روحانی که از سادات بود،شب های جمعه تا سحر،در انتهای قبرستان و در داخل یک قبر مشغول تهجد و قرائت قرآن می شد. . . فهمیدم که رفقا می خواستند با این کار،با سید شوخی کنند🤦🏻‍♂️. می خواستم برگردم اما با خودم گفتم: *(اگه الان برگردم،رفقا من را متهم به ترسیدن می کنند😓.)* برای همین تا انتهای قبرستان رفتم. . . ادامه دارد=> 🌹 🖤🖤 🏴🏴🏴
📖اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ (مجادله/۱۹) 📗شيطان بر آنان مسلّط شده و ياد خدا را از خاطر آن‌ها برده؛ آنان حزب شيطانند. بدانيد حزب شيطان زيانكارانند. امام علی سلام الله علیه میفرماید: 🚩 ای مردم همانا آغاز پیدایش آشوب‌ها فرمانبری هوس‌ها و بدعت‌نهادن احکامی است برخلاف قرآن که مردمی به‌دنبال مردمی آن را به دست گیرند، 🔰 اگر باطل برهنه می‌بود بر خردمندی نهان نمی‌گشت و اگر حق ناآمیخته می‌نمود اختلافی پیدا نمی‌شد ولی مشتی از حق و مشتی از باطل گرفته و آمیخته شود و با هم پیش آیند، اینجاست که شیطان بر دوستان خود چیره شود و آن‌ها که از جانب خدا سبقت نیکی داشتند نجات یابند. 📚تفسیر اهلبیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برگزاری نمایشگاه کتاب ۱۲۰_حضرت_آسیه